EXODUS
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
Chapter 17
Exod | FarTPV | 17:1 | تمام بنیاسرائیل از بیابان سین کوچ کردند و طبق دستور خداوند از جایی به جای دیگر میرفتند. آنها در رفیدیم اردو زدند ولی در آنجا آب برای نوشیدن نداشتند. | |
Exod | FarTPV | 17:2 | پس با اعتراض به موسی گفتند: «به ما آب بده تا بنوشیم.» موسی در جواب آنها گفت: «چرا اعتراض میکنید؟ چرا خداوند را امتحان میکنید؟» | |
Exod | FarTPV | 17:3 | امّا مردم که خیلی تشنه بودند به شورش خود ادامه داده به موسی گفتند: «چرا ما را از مصر بیرون آوردی تا ما و بچّهها و گلّههای ما را در این بیابان از تشنگی هلاک کنی؟» | |
Exod | FarTPV | 17:4 | موسی با التماس به خداوند عرض کرد: «با این قوم چه کنم؟ چون نزدیک است مرا سنگسار کنند.» | |
Exod | FarTPV | 17:5 | خداوند به موسی فرمود: «چند نفر از رهبران بنیاسرائیل را با خود بردار و پیشاپیش مردم برو. آن عصایی را که با آن به رود نیل زدی به دست بگیر. | |
Exod | FarTPV | 17:6 | من بر روی صخرهای در کوه سینا میایستم. تو با عصایت به آن صخره بزن تا از آن صخره آب بیرون بیاید و مردم بنوشند.» پس موسی در حضور تمام رهبران اسرائیل این کار را انجام داد. | |
Exod | FarTPV | 17:7 | موسی اسم آن محل را مساه و مریبا گذاشت زیرا بنیاسرائیل در آنجا اعتراض کرده و خداوند را امتحان نمودند چون گفتند: «آیا خداوند با ما هست یا نه؟» | |
Exod | FarTPV | 17:9 | موسی به یوشع گفت: «عدّهای از مردها را انتخاب کن و فردا به جنگ عمالیقیها برو. من روی قلّهٔ کوه میایستم و عصایی را که خداوند فرموده است به دست میگیرم.» | |
Exod | FarTPV | 17:10 | یوشع هرچه موسی دستور داده بود انجام داد و به جنگ عمالیقیها رفت. موسی و هارون و حور هم به قلّهٔ کوه رفتند. | |
Exod | FarTPV | 17:11 | تا زمانی که موسی دستهای خود را بالا نگه میداشت، بنیاسرائیل پیروز میشدند امّا همین که موسی دستهایش را پایین میآورد عمالیقیها پیروز میشدند. | |
Exod | FarTPV | 17:12 | وقتی دستهای موسی خسته شد، هارون و حور سنگی آوردند و موسی روی آن نشست و هارون و حور در دو طرف او ایستادند و دستهای او را بالا نگه داشتند. دستهای موسی تا غروب آفتاب بالا بود. | |
Exod | FarTPV | 17:14 | پس از آن خداوند به موسی فرمود: «این پیروزی را به یادگار در کتاب بنویس و به یوشع بگو من حتّی یاد عمالیقیها را هم در زیر آسمان از بین خواهم برد.» | |