REVELATION OF JOHN
Chapter 8
Reve | FarHezar | 8:3 | و فرشتهای دیگر آمد که بخورسوزی از طلا با خود داشت، و پیش مذبح ایستاد. به او بخور بسیار داده شد تا آن را با دعاهای همة مقدّسان بر مذبح طلاییِ پیش تخت تقدیم کند. | |
Reve | FarHezar | 8:5 | آنگاه فرشته بخورسوز را برگرفت و از آتش مذبح بیاکند و بر زمین افکند. آنگاه غرّش رعد بود و بانگ و غوغا، و آذرخش که برمیخاست و زمین که میلرزید. | |
Reve | FarHezar | 8:7 | فرشتة اوّل شیپورش را بهصدا درآورد، و تگرگ و آتش آمیخته با خون بود که ناگهان بر زمین بارید و یکسوّم زمین سوخت و یکسوّم درختان سوختند و همة سبزهها سوختند. | |
Reve | FarHezar | 8:8 | فرشتة دوّم شیپورش را بهصدا درآورد، و چیزی بهسان کوهی بزرگ که مشتعل به آتش بود، به دریا پرتاب شد و یکسوّم دریا بدل به خون گشت. | |
Reve | FarHezar | 8:10 | فرشتة سوّم شیپورش را بهصدا درآورد، و ستارهای بزرگ چون مشعلی سوزان از آسمان بهروی یکسوّم از رودخانهها و چشمهساران فروافتاد. | |
Reve | FarHezar | 8:11 | نام آن ستاره «اَفْسَنْتین» بود، و یکسوّم از آبها تلخ شد. و مردمان بسیار از آبها که تلخ شده بود، مُردند. | |
Reve | FarHezar | 8:12 | فرشتة چهارم شیپورش را بهصدا درآورد، و یکسوّم خورشید ضربت خورد، و یکسوّم ماه و یکسوّم ستارگان نیز، چندان که یکسوّم از آنها تاریک شد. و یکسوّم روز بینور ماند و یکسوّم شب نیز. | |