GENESIS
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
Chapter 16
Gene | FarTPV | 16:2 | سارای به اَبرام گفت: «خداوند مرا از بچّهدار شدن محروم كرده است. چرا تو با كنیز من هاجر همخواب نمیشوی؟ شاید او فرزندی برای من به دنیا بیاورد.» اَبرام با آنچه سارای گفت موافقت كرد. | |
Gene | FarTPV | 16:3 | بنابراین سارای هاجر را به عنوان زن صیغه به اَبرام داد. (این واقعه پس از اینكه اَبرام ده سال در كنعان زندگی كرده بود، اتّفاق افتاد.) | |
Gene | FarTPV | 16:4 | اَبرام با هاجر همخواب شد و او حامله گردید. هاجر وقتی فهمید كه حامله است، مغرور شد و سارای را كوچک شمرد. | |
Gene | FarTPV | 16:5 | پس سارای به اَبرام گفت: «این تقصیر توست كه هاجر به من بیاعتنایی میكند. من خودم او را به تو دادم، ولی او از وقتی كه فهمید حامله شده است، به من بیاعتنایی میكند. خداوند قضاوت كند كه تقصیر با كدامیک از ماست. تقصیر من یا تو؟» | |
Gene | FarTPV | 16:6 | اَبرام در جواب گفت: «بسیار خوب او كنیز توست و زیر نظر تو میباشد. هر كاری كه میخواهی با او بكن.» پس سارای، آنقدر هاجر را اذیّت نمود تا او از آنجا فرار كرد. | |
Gene | FarTPV | 16:8 | فرشته گفت: «هاجر، كنیز سارای، از كجا میآیی و به كجا میروی؟» هاجر گفت: «من از دست بانویم فرار كردهام.» | |
Gene | FarTPV | 16:10 | سپس فرشته گفت: «من نسل تو را آنقدر زیاد میكنم كه هیچكس نتواند آن را بشمارد. | |
Gene | FarTPV | 16:11 | تو پسری به دنیا میآوری و اسم او را اسماعیل میگذاری زیرا خداوند گریهٔ تو را شنیده است كه به تو ظلم شده است. | |
Gene | FarTPV | 16:12 | امّا پسر تو مثل گورخر زندگی خواهد كرد. او مخالف همه خواهد بود و همه مخالف او خواهند بود. او جدا از همهٔ برادرانش زندگی خواهد كرد.» | |
Gene | FarTPV | 16:13 | هاجر از خودش پرسید: «آیا من حقیقتاً خدا را دیدهام و هنوز زنده ماندهام؟» بنابراین او نام خداوند را كه با او صحبت كرده بود «خدای بینا» گذاشت. | |
Gene | FarTPV | 16:14 | به این سبب است که مردم چاهی را كه در بین قادش و یارد واقع است «چاه خدای زنده و بینا» نامیدهاند. | |