GENESIS
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
Chapter 8
Gene | FarTPV | 8:1 | خدا نوح و تمام حیواناتی را كه با او در كشتی بودند فراموش نكرده بود. پس بادی بر روی زمین فرستاد و آب رفتهرفته پایین میرفت. | |
Gene | FarTPV | 8:5 | آب تا ماه دهم رفتهرفته كم میشد تا اینكه در روز اول ماه دهم قلّههای كوهها ظاهر شدند. | |
Gene | FarTPV | 8:7 | و كلاغ سیاهی را بیرون فرستاد. كلاغ سیاه بیرون رفت و دیگر برنگشت او همینطور در پرواز بود تا وقتی كه آب فرو نشست. | |
Gene | FarTPV | 8:8 | پس نوح كبوتری را بیرون فرستاد تا ببیند كه آیا آب از روی زمین فرو نشسته است یا خیر؟ | |
Gene | FarTPV | 8:9 | امّا كبوتر جایی برای نشستن پیدا نكرد، چون آب همهجا را گرفته بود. پس به كشتی برگشت و نوح او را گرفت و در كشتی گذاشت. | |
Gene | FarTPV | 8:11 | وقت عصر بود كه كبوتر در حالیكه یک برگ زیتون تازه در منقار داشت، به نزد نوح برگشت. نوح فهمید كه آب كم شده است. | |
Gene | FarTPV | 8:12 | بعد از هفت روز دیگر دوباره كبوتر را بیرون فرستاد. این مرتبه كبوتر به كشتی برنگشت. | |
Gene | FarTPV | 8:13 | وقتی نوح ششصد و یک ساله بود در روز اول ماه اول، آب روی زمین خشک شد. پس نوح دریچهٔ كشتی را باز كرد و دید زمین در حال خشک شدن است. | |
Gene | FarTPV | 8:17 | تمام حیواناتی كه نزد تو هستند، تمام پرندگان و چارپایان و خزندگان را هم بیرون بیاور تا در روی زمین پراكنده شوند و به فراوانی بارور و كثیر گردند.» | |
Gene | FarTPV | 8:20 | نوح، قربانگاهی برای خداوند بنا كرد و از هر پرنده و هر حیوان پاک یكی را به عنوان قربانی سوختنی بر قربانگاه گذرانید. | |
Gene | FarTPV | 8:21 | وقتی بوی خوش قربانی به پیشگاه خداوند رسید، خداوند با خود گفت: «بعد از این، دیگر زمین را بهخاطر انسان لعنت نخواهم كرد. زیرا خیال دل انسان حتّی از زمان كودكی بد است. دیگر همهٔ حیوانات را هلاک نمیكنم، چنانكه كردم. | |