GENESIS
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
Chapter 48
Gene | Dari | 48:1 | مدتی بعد به یوسف خبر رسید که پدرش مریض است. پس او دو پسر خود، افرایم و منسی را به دیدن پدر خود برد. | |
Gene | Dari | 48:2 | وقتی یعقوب شنید که پسرش یوسف به دیدن او آمده است، تمام قدرت خود را به کار برد و بر بستر خود نشست. | |
Gene | Dari | 48:4 | خداوند به من فرمود: «من به تو فرزندان بسیار می دهم و از فرزندان تو قوم های بسیار به وجود می آورم. من این سرزمین را به فرزندان تو برای همیشه تا ابد به میراث می دهم.» | |
Gene | Dari | 48:5 | حالا دو پسر تو که قبل از آمدن من به مصر برای تو به دنیا آمدند، از من خواهند بود. افرایم و منسی مثل رئوبین و شمعون پسران من هستند و در این وعده شریک می باشند. | |
Gene | Dari | 48:6 | اما پسرانی که بعد از این دو به دنیا بیایند از تو می باشند و میراث آن ها از طریق افرایم و منسی به آن ها می رسد. | |
Gene | Dari | 48:7 | این به خاطر مادرت راحیل است. موقعی که من از بین النهرین می آمدم، در سر راه کنعان تا افراته فاصلۀ زیادی نبود، راحیل مُرد و من او را در کنار افراته که امروز بیت لحم نامیده می شود بخاک سپردم.» | |
Gene | Dari | 48:9 | یوسف جواب داد: «اینها پسران من هستند که خدا در مصر به من داده است.» یعقوب گفت: «آن ها را پیش من بیاور تا آن ها را برکت بدهم.» | |
Gene | Dari | 48:10 | چشمان یعقوب به خاطر پیری ضعیف شده بود و نمی توانست خوب ببیند. یوسف پسرها را پیش او آورد. یعقوب آن ها را به بغل گرفت و بوسید. | |
Gene | Dari | 48:11 | یعقوب به یوسف گفت: «هرگز فکر نمی کردم که دوباره تو را ببینم. اما حالا خدا را شکر که حتی فرزندان تو را هم می بینم.» | |
Gene | Dari | 48:14 | اما یعقوب دست خود را طوری دراز کرد که دست راستش را بر سر افرایم که کوچکتر بود و دست چپ خود را بر سر منسی که بزرگتر بود گذاشت. | |
Gene | Dari | 48:15 | سپس یوسف را برکت داد و گفت: «خدا، همان خدائی که پدرانم، ابراهیم و اسحاق او را بندگی کردند، این دو پسر را برکت بدهد. خدا، همان خدائی که تا امروز مرا رهبری کرده است، اینها را برکت دهد. | |
Gene | Dari | 48:16 | همان فرشتۀ که مرا از تمام سختی ها و مشکلاتم نجات داد، اینها را برکت دهد تا نام من و نام پدرانم ابراهیم و اسحاق به وسیلۀ این پسران پایدار بماند و آن ها فرزندان و نسل های بسیار داشته باشند.» | |
Gene | Dari | 48:17 | یوسف وقتی دید که پدرش دست راست خود را بر سر افرایم گذاشته ناراحت شد. پس دست پدرش را برداشت تا از سر افرایم بر سر منسی بگذارد. | |
Gene | Dari | 48:19 | پدرش از این کار خود داری کرد و گفت: «می دانم پسرم، من می دانم. نسل منسی هم قوم بزرگی خواهد شد. اما برادر کوچکش از او بزرگتر می شود و نسل او ملتی بزرگ می گردد.» | |
Gene | Dari | 48:20 | پس در آن روز یعقوب آن ها را برکت داد و گفت: «بنی اسرائیل موقع برکت، نام شما را به زبان می آورد. آن ها می گویند: خدا شما را مثل افرایم و منسی موفق بگرداند.» به این ترتیب یعقوب افرایم را بر منسی ترجیح داد. | |
Gene | Dari | 48:21 | سپس یعقوب به یوسف گفت: «همان طوری که می بینی من به مرگ نزدیک شده ام، اما خدا با شما می باشد و شما را به سرزمین اجداد تان بر می گرداند. | |