I SAMUEL
Chapter 8
I Sa | Dari | 8:3 | مگر پسرانش براه او نرفتند. آن ها برای منفعت شخصی خود کار کرده رشوت می گرفتند و عدالت را پایمال می نمودند. | |
I Sa | Dari | 8:5 | و به او گفتند: «خودت پیر و سالخورده شده ای و پسرانت هم براه تو نمی روند، بنابران، ما می خواهیم که ما هم مثل اقوام دیگر پادشاهی داشته باشیم تا بر ما حکومت کند.» | |
I Sa | Dari | 8:6 | سموئیل از این حرف آن ها که گفتند: «ما پادشاه می خواهیم»، بسیار متأثر شد، بنابران، بحضور خداوند دعا کرده از او مشورت خواست. | |
I Sa | Dari | 8:7 | خداوند به سموئیل فرمود: «برو، هرچه می گویند قبول کن. آن ها می خواهند مرا ترک کنند نه ترا و میل ندارند که از این ببعد پادشاه آن ها باشم. | |
I Sa | Dari | 8:8 | از همان روزی که آن ها را از کشور مصر خارج کردم، همیشه سرکشی کرده اند و پیرو خدایان دیگر بوده اند. حالا با تو هم همان معامله را می کنند. | |
I Sa | Dari | 8:9 | پس برو و خواهش آن ها را بجا آور، اما به آن ها اخطار کن و از رفتار و شخصیت پادشاهی که بر آن ها حکومت بکند، آن ها را با خبر ساز.» | |
I Sa | Dari | 8:11 | «طرز حکومت پادشاه به این ترتیب می باشد: او پسران شما را بوظیفۀ شاطری و بحیث سوارکار می گمارد تا پیشاپیش عرادۀ او بروند. | |
I Sa | Dari | 8:12 | صاحب منصبان نظامی را به رتبه های مختلف مقرر می کند تا سپاه او را در جنگ رهبری نمایند. بعضی را مأمور می سازد که زمین های او را قلبه و محصولات او را درو کنند و تجهیزات نظامی و پرزه جات عراده های او را بسازند. | |
I Sa | Dari | 8:18 | در آن روز از دست پادشاهی که برای خود انتخاب کرده اید، فریاد و فغان خواهید کرد، اما خداوند به داد تان نخواهد رسید.» | |