ISAIAH
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
14
15
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
48
49
50
51
52
53
54
55
56
57
58
59
60
61
62
63
64
65
66
Chapter 14
Isai | FarTPV | 14:1 | خداوند یک بار دیگر به قوم خودش اسرائیل، ترحّم خواهد کرد. او میگذارد باز هم آنها به سرزمین خود بازگردند تا بیگانگان بیایند و با آنها زندگی کنند. | |
Isai | FarTPV | 14:2 | ملّتهای زیادی به قوم اسرائیل کمک میکنند تا آنها به سرزمینی که خدا به آنها داده بود بازگردند و در آنجا ملل دیگر مثل برده در خدمت اسرائیل خواهند بود. آنها که روزی اسرائیل را گرفته بودند، اکنون مغلوب اسرائیل شدهاند و مردم اسرائیل بر کسانی حکومت میکنند که روزی تحت ستم آنها بودند. | |
Isai | FarTPV | 14:4 | وقتی چنین بشود، آنها با تمسخر به پادشاه بابل خواهند گفت: «پادشاه سرنگون شده و دیگر به کسی ظلم و ستم نخواهد کرد.» | |
Isai | FarTPV | 14:6 | که با خشونت بر مردم ظلم و ستم کردند و هیچوقت از جور و جفای مردم مغلوب دست بر نداشتند، پایان داده است. | |
Isai | FarTPV | 14:8 | درختان صنوبر و سروهای آزاد لبنان از سقوط پادشاه بابل شادی میکنند، چون اکنون که او رفته، دیگر کسی نیست که آنها را قطع کند. | |
Isai | FarTPV | 14:9 | دنیای مردگان خود را برای استقبال از پادشاه بابل آماده میسازد. ارواح زورمندان پیشین در تب و تابند. ارواح شاهان از تختهایشان برمیخیزند. | |
Isai | FarTPV | 14:11 | در گذشته، همه با نواختن چنگ و سرود به تو احترام میگذاشتند، امّا الآن تو در دنیای مردگان هستی. بر تختی انباشته از حشرات خوابیدهای و با پتویی از کرمها پوشیده شدهای.» | |
Isai | FarTPV | 14:12 | ای پادشاه بابل، ای ستارهٔ درخشان صبحگاهان، تو از آسمان افتادی! در گذشته تو ملّتها را شکست دادی، امّا الآن خودت به خاک افتادهای. | |
Isai | FarTPV | 14:13 | تو میخواستی به آسمانها صعود کنی و تختت را بر فراز بلندترین ستارهها بگذاری. تو فکر میکردی که مثل یک پادشاه بر فراز آن کوه در شمال، جایی که خدایان جمع میشوند، سلطنت خواهی کرد. | |
Isai | FarTPV | 14:16 | مردگان با تعجّب تو را میبینند و به تو خیره شدهاند. آنها میپرسند: «آیا این همان کسی نیست که زمین را میلرزاند و ممالک از ترسش به خود میلرزیدند؟ | |
Isai | FarTPV | 14:17 | آیا این همان کسی نیست که شهرها را ویران و دنیا را به بیابان تبدیل کرده بود؟ آیا این همان کسی نیست که هیچوقت اسیران را آزاد نکرد و نگذاشت آنها به وطن خود بازگردند؟» | |
Isai | FarTPV | 14:19 | امّا تو قبری نداری و جسد تو را دور انداختهاند تا بگندد. جسد سربازانت که در جنگ کشته شدهاند روی جسد توست و همهٔ آنها را به یک دخمهٔ سنگین انداختهاند و لگدمال میشوند. | |
Isai | FarTPV | 14:20 | چون تو کشور خود را به ویرانی کشاندی و مردم خود را کشتی، تو مثل سایر پادشاهان دفن نخواهی شد و هیچیک از اعضای خانوادهٔ شریرت زنده نخواهند ماند. | |
Isai | FarTPV | 14:21 | کشت و کشتار شروع میشود. پسران این پادشاه بهخاطر گناه پدرانشان کشته میشوند. هیچیک از آنها دیگر بر دنیا حکومت نخواهد کرد و شهر دیگری نخواهد ساخت. | |
Isai | FarTPV | 14:22 | خدای متعال میگوید: «من به بابل حمله خواهم کرد و آن را ویران میکنم. هیچ چیز از آن باقی نخواهم گذاشت، نه کودکی به جای میگذارم و نه موجود زندهای. من -خداوند- چنین گفتهام. | |
Isai | FarTPV | 14:23 | من بابل را به باتلاقی مبدّل میکنم و جغدها در آن آشیانه خواهند گرفت. من بابل را با جارویی پاک میکنم که همهچیز را میروبد و دور میریزد. من -خدای متعال- این را گفتهام.» | |
Isai | FarTPV | 14:24 | خداوند متعال قسم خورده میگوید: «آنچه ارادهٔ من بود همان واقع خواهد شد. آنچه میخواستم انجام شود، به انجام خواهد رسید. | |
Isai | FarTPV | 14:25 | من نیروهای آشور را در سرزمین خودم -اسرائیل- درهم خواهم شکست و آنها را در کوههای خودم پایمال خواهم کرد. من قوم خود را از زیر یوغ آشور و از سختیهایی که متحمّل میشوند، آزاد خواهم کرد. | |
Isai | FarTPV | 14:27 | خدای متعال چنین خواسته، بازویش برای مجازات بلند است و کسی نمیتواند جلوی آن را بگیرد. | |
Isai | FarTPV | 14:29 | ای مردم فلسطین، چوبی که شما را با آن میزدند، شکسته شده، امّا شما دلیلی برای شادی ندارید. وقتی یک مار بمیرد، مار سهمگینتری به جای آن میآید. تخم یک مار، اژدهای پرنده تولید میکند. | |
Isai | FarTPV | 14:30 | خداوند، شبان مسکینان قوم خود خواهد بود و آنها در جاهای امن زندگی خواهند کرد. امّا او قحطی وحشتناکی برای شما -ای فلسطینیان- خواهد فرستاد و یکی از شما زنده نخواهید ماند. | |
Isai | FarTPV | 14:31 | ای مردمان شهرهای فلسطین، برای کمک گریه و زاری کنید! همهٔ شما بترسید! ابری از گرد و خاک و ارتشی که در آن آدم ترسویی وجود ندارد از شمال میآید. | |