Toggle notes
Chapter 1
Eccl | Dari | 1:1 | نویسندۀ این کتاب، پسر داود است که در اورشلیم سلطنت می کرد و لقب «حکیم» به او نسبت داده شده بود. | |
Eccl | Dari | 1:7 | همه دریاها در بحر می ریزند، اما بحر باز هم پُر نمی شود. آب به سرچشمه ای که دریا از آن جاری می شود باز می گردد و دوران دوباره آغاز می یابد. | |
Eccl | Dari | 1:8 | همه چیز آنقدر خسته کن است که زبان از بیان آن عاجز است. هر قدر ببینیم و هر قدر بشنویم باز هم قانع نمی شویم. | |
Eccl | Dari | 1:9 | در حقیقت تاریخ تکرار می شود، یعنی آنچه را که می بینیم بارها در گذشته اتفاق افتاده است. در جهان واقعاً چیز نو و تازه ای دیده نمی شود. | |
Eccl | Dari | 1:10 | آیا کدام چیز تازه ای را نشان داده می توانید؟ هر چیزی قبلاً و پیش از آنکه ما بدنیا بیائیم وجود داشته است. | |
Eccl | Dari | 1:11 | از احوال گذشتگان و پیشینیان کسی خبر ندارد و همچنین دربارۀ نسل آینده، کسانی که بعد از آن ها بدنیا می آیند چیزی نخواهند دانست. | |
Eccl | Dari | 1:13 | من خواستم تا دربارۀ هر چیز این دنیا تحقیق نموده معلوماتی حاصل کنم. خدا بار زحمت را بدوش انسان نهاده است. | |
Eccl | Dari | 1:14 | همه کارهای این دنیا را تجربه کرده ام و به این نتیجه رسیدم که همه پوچ و بیهوده و باد را دنبال کردن است. | |
Eccl | Dari | 1:16 | بخود گفتم: «من حکمت و معرفت زیادی اندوختم و بیشتر از همه کسانی که قبل از من در اورشلیم حکومت می کردند، علم و دانش کسب کردم.» | |
Eccl | Dari | 1:17 | تصمیم گرفتم که فرق بین حکمت و جهالت را بدانم، اما پی بردم که این کار هم مثل دویدن بدنبال باد، بیهوده است، | |
Chapter 2
Eccl | Dari | 2:1 | بخود گفتم: «عیش و عشرت را تجربه می کنم و از زندگی لذت می برم، اما دیدم که آن هم یک چیز فانی است. | |
Eccl | Dari | 2:3 | در حالی که مشتاق کسب حکمت بودم، تصمیم گرفتم که با نوشیدن شراب خود را سرمست ساخته دَم خوش داشته باشم و حماقت را امتحان کنم و فکر کردم که این بهترین راهی است که انسان می تواند زندگی کوتاه خود را صرف کند. | |
Eccl | Dari | 2:4 | کارهای بزرگی را انجام دادم. برای خود خانه ها آباد کردم، تاکستانها و باغهای گل و میوه بنا نموده و در آن ها هر نوع درختان میوه دار را غرس نمودم. برای آبیاری آن ها مخزن های آب ساختم. | |
Eccl | Dari | 2:5 | کارهای بزرگی را انجام دادم. برای خود خانه ها آباد کردم، تاکستانها و باغهای گل و میوه بنا نموده و در آن ها هر نوع درختان میوه دار را غرس نمودم. برای آبیاری آن ها مخزن های آب ساختم. | |
Eccl | Dari | 2:6 | کارهای بزرگی را انجام دادم. برای خود خانه ها آباد کردم، تاکستانها و باغهای گل و میوه بنا نموده و در آن ها هر نوع درختان میوه دار را غرس نمودم. برای آبیاری آن ها مخزن های آب ساختم. | |
Eccl | Dari | 2:7 | غلام و کنیز زیاد خریدم و برعلاوه، غلامان و کنیزان خانه زاد هم داشتم. مانند من هیچیک از کسانی که پیش از من در اورشلیم حکومت می کردند، دارائی و گله و رمه نداشتند. | |
Eccl | Dari | 2:8 | با جزیه ای که از پادشاهان تحت اثر خود می گرفتم نقره و طلای زیادی اندوختم. خوانندگان مرد و زن برای سرگرمی من می سرائیدند. زنهای قشنگ، آنقدر که دلم می خواست، در اختیار من بودند. | |
Eccl | Dari | 2:9 | بلی، من شخص بزرگی بودم و برتر از همه کسانی شدم که قبل از من در اورشلیم حکومت می کردند. در عین حال، از حکمت و دانش نیز برخوردار بودم. | |
Eccl | Dari | 2:10 | هر چیزی که می خواستم بدسترس من بود و برای خوشی دل خود از هیچ گونه لذت دنیا دریغ نکردم. از زحماتی که می کشیدم لذت می بردم و همین برای من کافی و پاداش بزرگی بود. | |
Eccl | Dari | 2:11 | اما وقتی به کارهائی که کرده ام و زحماتی که کشیده ام فکر کردم، فهمیدم که همگی آن ها مثل دویدن به دنبال باد بیهوده بود و فایده ای نداشت. | |
Eccl | Dari | 2:12 | یک پادشاه باید همان کاری را کند که پادشاهانِ پیش از او کرده بودند. بنابران، حکمت و حماقت و جهالت را مطالعه و مقایسه کردم. | |
Eccl | Dari | 2:14 | شخص حکیم بصیرت دارد و راه و چاه را می داند، اما مرد جاهل در نادانی بسر می برد. برعلاوه، این را هم دانستم که عاقبت هر دو یکسان است. | |
Eccl | Dari | 2:15 | در دل خود گفتم: «چون من و جاهل به یک سرنوشت گرفتار می شویم، پس فایدۀ حکمت چیست؟» و فهمیدم که حتی داشتن حکمت هم بیهوده است. | |
Eccl | Dari | 2:16 | زیرا خاطرۀ مرد حکیم و شخص جاهل تا ابد باقی نمی ماند و بالاخره فراموش می شوند و عاقبت هر دو می میرند. | |
Eccl | Dari | 2:17 | بنابران، از زندگی نفرت دارم و از همه کارهای این دنیا بیزارم، زیرا که همگی بیهوده و بیفایده اند و باد را دنبال کردن است. | |
Eccl | Dari | 2:18 | تمام زحماتی که در این دنیا کشیدم برای من بی ارزش هستند، زیرا می دانم که بعد از من همۀ دسترنج من به بازماندگانم می رسد. | |
Eccl | Dari | 2:19 | چه کسی می داند که بازماندۀ من چگونه شخصی خواهد بود، دانا یا جاهل؟ لهذا او مالک همه چیزهائی که من با رنج و مشقت زیاد در زندگی خود به دست آورده ام، می شود. همۀ اینها پوچ و بیهوده اند. | |
Eccl | Dari | 2:21 | زیرا یک شخص با زحمت فراوان و از روی عقل و دانش و مهارت مال و دارائی می اندوزد بعد همه را برای استفادۀ کسی بجا می گذارد که هرگز برای آن زحمت نکشیده است. این کار نه تنها بیهوده است، بلکه بدبختی بار می آورد. | |
Eccl | Dari | 2:23 | تا که زنده است بغیر از تشویش و درد سر چیز دیگری عایدش نمی شود. حتی در شب هم آرامش فکری ندارد. همه بیهوده و عبث اند. | |
Eccl | Dari | 2:24 | پس بهتر است که انسان بخورد و بنوشد و از دستمزد خود لذت ببرد. اما این را هم دانستم که همین لذت را نیز خدا به ما عطا می کند، | |
Chapter 3
Eccl | Dari | 3:2 | وقتی را برای تولد، وقتی را برای مردن، زمانی را برای کاشتن و زمانی را برای دَرَو کردن تعیین می کند. | |
Eccl | Dari | 3:3 | وقتی را برای کشتن، وقتی را برای شفا دادن، وقتی را برای ویران کردن، وقتی را برای بنا نمودن، | |
Eccl | Dari | 3:4 | وقتی را برای گریه، وقتی را برای خنده، زمانی را برای ماتم و زمانی را برای رقص مقرر می نماید. | |
Eccl | Dari | 3:5 | وقتی را برای دور ریختن سنگها، وقتی را برای جمع کردن آن ها، وقتی را برای در آغوش گرفتن، وقتی را برای اجتناب از آن، | |
Eccl | Dari | 3:6 | زمانی را برای کسب کردن، زمانی را برای خسارت دیدن، وقتی را برای اندوختن، وقتی را برای دور انداختن، | |
Eccl | Dari | 3:8 | وقتی را برای دوستی، وقتی را برای دشمنی، وقتی را برای جنگ و وقتی را برای صلح تعیین می کند. | |
Eccl | Dari | 3:11 | خداوند هر چیزی را در وقتش نیکو ساخته است و همچنان ابدیت را در دل انسان نهاده است، اما باوجود آن ما نمی توانیم مفهوم کارهای او را از ابتدا تا انتها درک کنیم. | |
Eccl | Dari | 3:12 | پس به این نتیجه رسیدم که بهتر است خوش باشیم و تا که زنده هستیم از زندگی حد اکثر استفاده را بنمائیم. | |
Eccl | Dari | 3:14 | می دانم که کارهای دست قدرت خدا پایدار و تغییر ناپذیر اند. کسی نمی تواند به آن ها چیزی بیفزاید و یا چیزی را از آن ها کم کند. منظور خدا از انجام این کارها فقط اینست که انسان از او بترسد و به او احترام کند. | |
Eccl | Dari | 3:15 | هر چیزی که حالا وجود دارد و همچنین هر چیزی که در آینده دیده شود، در گذشته وجود داشته است. خدا آنچه را که در گذشته انجام داده است، تکرار می کند. | |
Eccl | Dari | 3:16 | برعلاوه، در این دنیا بجای اینکه عدالت و راستی برقرار باشد، ظلم و بی عدالتی حکمفرما است. | |
Eccl | Dari | 3:19 | زیرا سرنوشت انسان و حیوان یکسان است. یکی مثل دیگری می میرد و هر دو یک هوا را تنفس می کنند و انسان بر حیوان برتری ندارد، همه چیز پوچ و بیهوده اند. | |
Eccl | Dari | 3:20 | انسان و حیوان، هر دو به یکجا می روند. هر دو از خاک بوجود آمده اند و به خاک بر می گردند. | |
Chapter 4
Eccl | Dari | 4:1 | آنگاه دوباره در اطراف ظلم و ستمی که در این جهان جریان دارد، فکر کردم. مردم مظلوم را دیدم که اشک می ریزند، اما هیچ کسی آن ها را تسلی نمی دهد. کسی به داد شان نمی رسد، چون کسانی که بر آن ها جفا می کنند، دارای زور و قدرت هستند. | |
Eccl | Dari | 4:2 | من حسرت کسانی را می خورم که مُردند و از این دنیا رفتند. وضع آن ها بهتر از کسانی است که هنوز زنده هستند. | |
Eccl | Dari | 4:3 | اما کسانی که تا بحال بدنیا نیامده اند، خوشبخت تر اند، زیرا اینهمه ظلمی را که در جهان می شود، ندیده اند. | |
Eccl | Dari | 4:4 | بعد مشاهده کردم که توفیق و پیشرفت یک شخص نتیجۀ حسادت و رقابت او با دیگران است. این کار هم مانند دویدن بدنبال باد بی حاصل و بیهوده است. | |
Eccl | Dari | 4:5 | مرد احمق دست سر دست گذاشته کار نمی کند و به این ترتیب، از گرسنگی گوشت بدن خود را می خورد به این عقیده است که خوراک ناچیز و بی زحمت بهتر از غذای کاملی است که با زحمت فراوان به دست می آید. این هم کار بیهوده است. | |
Eccl | Dari | 4:6 | مرد احمق دست سر دست گذاشته کار نمی کند و به این ترتیب، از گرسنگی گوشت بدن خود را می خورد به این عقیده است که خوراک ناچیز و بی زحمت بهتر از غذای کاملی است که با زحمت فراوان به دست می آید. این هم کار بیهوده است. | |
Eccl | Dari | 4:8 | و این در مورد مردی است که تنها زندگی می کند. نه پسری دارد و نه برادری، اما زحمت زیاد می کشد تا پول و دارائی جمع کند و چشمش از ثروت سیر نمی شود. این رنج او هم بیهوده و بی فایده است و زندگی او را رقتبار می سازد. | |
Eccl | Dari | 4:10 | هرگاه یکی از آن ها بیفتد، دیگری او را کمک می کند تا بپا برخیزد. اما وای بحال کسی که تنها باشد و بیفتد، زیرا کسی نخواهد بود که به کمک او بشتابد. | |
Eccl | Dari | 4:11 | در یک شب سرد اگر دو نفر پهلوی هم بخوابند گرم می شوند، اما اگر یک نفر تنها باشد، چطور می تواند گرم شود؟ | |
Eccl | Dari | 4:12 | هرگاه یک نفر مورد حمله قرار گیرد، مغلوب می گردد، ولی دو نفر در مقابل حمله مقاومت نموده غالب می شوند. ریسمان سه لا را نمی توان به آسانی گسیخت. | |
Eccl | Dari | 4:13 | یک جوان فقیر اما دانا، بهتر از یک پادشاه پیر و احمق است که به مشورۀ دیگران گوش نمی دهد. | |
Chapter 5
Eccl | Dari | 5:1 | وقتی به عبادتگاه می روید بهتر است که گوش بدهید و چیزی بیاموزید و مثل اشخاص احمق نباشید که خوب را از بد تمیز کرده نمی توانند، اما می روند و قربانی تقدیم می کنند. | |
Eccl | Dari | 5:2 | پیش از آنکه حرفی بزنید خوب فکر کنید، در سخنی که می زنید، عجله ننمائید و در حضور خدا حرف ناسنجیده نزنید، زیرا خدا در آسمان است و تو بر روی زمین هستی. پس کلامت خلاصه و کوتاه باشد. | |
Eccl | Dari | 5:6 | نگذارید که حرف زبان تان شما را براه گناه ببرد، آنگاه در حضور فرشتۀ خدا بگوئید که سهواً به خدا قول داده اید. این کار تان خشم خدا را بر سر شما می آورد و دسترنج کار تان را از بین می برد. | |
Eccl | Dari | 5:8 | اگر می بینید که دولت بر مردم مسکین ظلم می کند، بی عدالتی و حق تلفی می نماید، تعجب نکنید، زیرا بر هر مأمور یک مأمور بالا تر نظارت می کند و یک مأمور دیگر و عالیتر همگی را تحت نظر خود دارد. | |
Eccl | Dari | 5:10 | شخص پول دوست از پول و دوستدار ثروت از جمع کردن پول سیر نمی شود. این کار هم پوچ و بیهوده است. | |
Eccl | Dari | 5:11 | هر قدر ثروت زیاد شود، به همان اندازه مصارف افزایش می یابد، پس انسان چه فایده ای از آن می بیند، بجز اینکه از دیدن آنهمه ثروت دل خود را خوش سازد. | |
Eccl | Dari | 5:12 | شخص زحمتکش ممکن است خوراک کافی نداشته باشد، اما خواب شیرین و آرام می کند. برعکس، مرد ثروتمند شبها از دست تشویش و سودا بیدار می ماند. | |
Eccl | Dari | 5:13 | مشکل بزرگ دیگری که در این دنیا دیدم اینست که مردم پول ذخیره می کنند تا در وقت ضرورت از آن استفاده نمایند، | |
Eccl | Dari | 5:14 | بعد همه اندوختۀ خود را در یک معاملۀ بد از دست می دهند و چیزی برای شان باقی نمی ماند که برای فرزندان خود بجا گذارند. | |
Eccl | Dari | 5:15 | برهنه از رَحِم مادر بدنیا آمده اند و همانطور برهنه از جهان چشم می پوشند و از ثروت و دارائی خود چیزی را با خود نمی برند. | |
Eccl | Dari | 5:16 | واقعاً جای افسوس است که این مردم رنج و زحمت بیهوده می کشند، زیرا دست خالی به جهان آمده اند و دست خالی از دنیا می روند. | |
Eccl | Dari | 5:18 | بنظر من بهتر است که انسان بخورد و بنوشد و از دوران کوتاه زندگی خود که خدا به او داده است و از آنچه که با کار و زحمت به دست آورده است لذت ببرد و به چیزی که خدا نصیبش کرده است، خوش باشد. | |
Eccl | Dari | 5:19 | اگر خدا به کسی ثروت و دارائی می بخشد، پس باید آن را با شکرگزاری بعنوان نعمت خدا قبول کرده از آن لذت ببرد. | |
Chapter 6
Eccl | Dari | 6:2 | خدا به بعضی کسان ثروت، دارائی و عزت می دهد طوریکه در زندگی کمبودی نمی داشته باشند، اما در عین حال خدا نمی خواهد که آن ها از دارائی و ثروت خود لذت ببرند، در عوض، بیگانه ای می آید و از ثروت آن ها استفاده می کند. این هم بیهوده است و فایده ای ندارد. | |
Eccl | Dari | 6:3 | اگر شخصی یکصد فرزند بدنیا آورد و سالهای زیادی زندگی کند، اما از خوشی های دنیا بهره ای نگیرد و جنازۀ آبرومندانه ای برایش ترتیب ندهند، می گویم که طفل سِقط شده از او بهتر است. | |
Eccl | Dari | 6:5 | روشنی آفتاب را هرگز نمی بیند و از وجود آن خبر نمی شود، اما اقلاً غم و درد زمانه را ندیده و آسوده است. | |
Eccl | Dari | 6:6 | برعلاوه، اگر آن شخص دو هزار سال هم زندگی کند، ولی در زندگی قانع و خوش نباشد، چه فایده ای دارد؟ سرانجام همگی به یکجا می روند. | |
Eccl | Dari | 6:9 | بهتر است به چیزی که دارید قانع باشید و از حرص و آرزوی دارائی زیاد بپرهیزید، زیرا کار بیهوده ای است. | |
Eccl | Dari | 6:10 | سرنوشت هر چیزی از ازل تعیین شده است و ما نمی توانیم با خدائی که تواناتر از همه و سرنوشت ما را تعیین کرده است، دعوا کنیم. | |
Chapter 7
Eccl | Dari | 7:2 | با مردم در ماتم شریک شدن بهتر از رفتن به ضیافت است، چون عاقبت همه می میرند، بهتر است تا که زنده هستیم، در فکر مردن باشیم. | |
Eccl | Dari | 7:7 | اگر شخص حکیم به کسی آزار برساند، جهالت می کند و اگر رشوت بگیرد، به شخصیت خود صدمه می زند. | |
Eccl | Dari | 7:10 | هیچگاه نپرسید: «چرا دوران گذشته بهتر از حال حاضر بود؟» زیرا این گونه سوال، عاقلانه نیست. | |
Eccl | Dari | 7:12 | گرچه پول و ثروت به انسان امنیت مالی مهیا می کند، اما حکمت فضیلت زیادتر دارد، زیرا به صاحبان خود زندگی می بخشد. | |
Eccl | Dari | 7:13 | کارهای خدا را ببینید؛ چه کسی می تواند ماهیت چیزی را طوریکه خدا ساخته است، تغییر بدهد؟ | |
Eccl | Dari | 7:14 | در وقت خوشبختی خوش باشید و هنگام سختی فراموش نکنید که خوبی و بدی از جانب خدا است و کسی نمی داند که بعد از او چه حوادثی در دنیا رخ می دهد. | |
Eccl | Dari | 7:15 | در این زندگی بیهوده و کوتاهِ خود بسیار چیزها را دیده ام. یک شخص نیک در جوانی می میرد، اما یک فرد شریر با وجود بدی هایش سالهای درازی زندگی می کند. | |
Eccl | Dari | 7:21 | به همه چیزهائی که گفته می شوند، گوش ندهید، مبادا دشنام خدمتگار تان را که به شما می دهد، بشنوید. | |
Eccl | Dari | 7:23 | من با حکمت خود تمام اینها را آزمودم و سعی کردم که دانا و عاقل باشم، اما بجائی نرسیدم. | |
Eccl | Dari | 7:24 | مفهوم زندگی را کسی نمی داند، زیرا از سویۀ ذهنی ما دور و دانستن آن برای ما خیلی دشوار است. | |
Eccl | Dari | 7:25 | با آنهم وقت خود را صرف مطالعه و تحقیق نمودم و تصمیم گرفتم که حکمت بیاموزم تا به سوالات خود جوابی پیدا کنم و برایم ثابت شد که شرارت و حماقت کار مردم احمق و دیوانه است. | |
Eccl | Dari | 7:26 | فهميدم که زنی که دل فریبکار دارد تلختر از مرگ است. عشق او مانند دامی است که مردان را گرفتار می سازد و بازوانش مانند کمندی آن ها را به بند می کشد. کسی که خدا از او راضی باشد، می تواند از دام او نجات یابد، اما شخص گناهکار گرفتارش می شود. | |
Eccl | Dari | 7:27 | حکیم می گوید: «پس از آنکه همه چیز را از هر جهت تحقیق کردم، یک چیز دیگر را هم دریافتم و آن اینست: از بین هزار نفر یک مرد را یافتم، اما از بین شان یک زن را هم نیافتم. | |
Eccl | Dari | 7:28 | حکیم می گوید: «پس از آنکه همه چیز را از هر جهت تحقیق کردم، یک چیز دیگر را هم دریافتم و آن اینست: از بین هزار نفر یک مرد را یافتم، اما از بین شان یک زن را هم نیافتم. | |
Chapter 8
Eccl | Dari | 8:1 | تنها یک شخص حکیم می تواند معنی هر چیزی را بداند. حکمت روی انسان را روشن می سازد و سختی چهرۀ او تبدیل می شود. | |
Eccl | Dari | 8:3 | پادشاه هر کاری را که بخواهد می تواند بکند، پس از وظیفه ای که بدوش شما گذاشته است، سرپیچی نکنید. | |
Eccl | Dari | 8:5 | کسی که فرمانبردار او باشد ضرر نمی بیند و مرد دانا می داند که چه وقت و چطور امر او را بجا آورد، | |
Eccl | Dari | 8:6 | زیرا برای اجرای هر امری، هرچند مشکل و به مفاد انسان نباشد، یک وقت معین و طریق خاصی به کار است. | |
Eccl | Dari | 8:8 | کسی نیست که بر روح تسلط داشته باشد تا روح خود را نگهدارد و کسی نمی داند که چه روزی مرگ او فرا می رسد. مرگ، جنگی است که از آن گریزی نیست و هیچ کسی نمی تواند با فریب و حیله خود را از آن برهاند. | |
Eccl | Dari | 8:9 | من در مورد آنچه که در جهان رخ می دهد، فکر کردم و دیدم که چطور یک انسان بر انسان دیگر به جهت ضررش حکمرانی می کند. | |
Eccl | Dari | 8:10 | آنگاه دیدم که مردم شریر مُردند و زیر خاک رفتند، اما مردمی که پس از مراسم تدفین آن ها برگشتند، از آن ها در همان شهری که ظلم می کردند، تعریف و توصیف نمودند. این هم یک کار پوچ و بیهوده است. | |
Eccl | Dari | 8:12 | گرچه ممکن است یک گناهکار صد بار گناه کند و باز هم زنده بماند، اما آن کسانی که از خدا می ترسند و به او احترام می کنند، سعادتمند می شوند. | |
Eccl | Dari | 8:13 | کسی که گناه می کند، روی سعادت را نمی بیند. عمر او مثل سایه ای زودگذر بوده در جوانی می میرد، زیرا از خدا نمی ترسد و به او احترام ندارد. | |
Eccl | Dari | 8:14 | بیهودگی دیگری را هم در دنیا دیدم که بسا اوقات مجازاتی را که باید گناهکاران ببینند، به مردم راستکار می رسد و مکافات راستکاران را مردم بدکار می گیرند. این هم معنی ندارد. | |
Eccl | Dari | 8:15 | پس من به این نتیجه رسیدم که انسان باید بخورد و بنوشد و لذت ببرد تا اقلاً در ميان زحمات این زندگی که خدا در دنیا به او داده است، نتیجه ای بگیرد. | |
Eccl | Dari | 8:16 | در زندگی خود شب و روز سعی و تلاش کردم تا همه چیزی را که در دنیا رخ می دهند، بدانم و حکمت بیاموزم. | |
Chapter 9
Eccl | Dari | 9:1 | من فکر و مطالعۀ زیاد کردم و دانستم که خدا اعمال مردم صالح و دانا را اداره می کند، اما اینکه چرا حوادث نیک و بد برای شان رخ می دهد، آن ها نمی دانند. | |
Eccl | Dari | 9:2 | همگی با همین حوادث روبرو می شوند. فرقی نمی کند که کسی راستکار باشد یا بدکار، خوب باشد یا بد، پاک باشد یا نجس، قربانی کند یا نکند، شخص نیک باشد یا گناهکار، قسم بخورد یا نخورد. | |
Eccl | Dari | 9:3 | از تمام حوادثی که در جهان رخ می دهد بدترین آن ها این است که همۀ انسانها با هرگونه اتفاقات روبرو می شوند؛ و انسان تا که زنده است از شرارت و دیوانگی دست نمی کشد و دفعتاً می میرند. | |
Eccl | Dari | 9:5 | کسی که زنده است می داند که یک وقت می میرد، اما مُرده ها نمی دانند. مرده ها پاداشی نمی گیرند و حتی یاد آن ها از خاطره ها فراموش می شود. | |
Eccl | Dari | 9:6 | دوستی، دشمنی و احساسات شان همگی با خود شان از بین می روند و دیگر در آنچه که در این جهان رخ می دهد، سهمی نخواهند داشت. | |
Eccl | Dari | 9:7 | پس بروید نان خود را با لذت بخورید و شراب تان را با دل خوش بنوشید و سرخوش باشید، زیرا خدا می خواهد که از نعمت های او برخوردار باشید. | |
Eccl | Dari | 9:9 | از هر روز بیهودۀ این زندگی که خدا در دنیا به شما داده است، با همسر تان که دوستش دارید، لذت ببرید و از زحمتی که می کشید، بهره بگیرید. | |
Eccl | Dari | 9:10 | هر کاری که می کنید، آن را بخوبی انجام بدهید، زیرا در دنیای مردگان که روزی شما هم به آنجا می روید نه کار است، نه اندیشه، نه علم و نه حکمت. | |
Eccl | Dari | 9:11 | در این دنیا متوجه مطلب دیگری هم شدم و آن این است که تیز ترین دونده همیشه در مسابقه برنده نمی شود و شجاع ترین جنگجو در جنگ همیشه پیروز نمی گردد. مردم دانا هم گاهی روزی نمی یابند، اشخاص با ذکاوت همیشه پولدار و ثروتمند نمی شوند و مردان با تجربه و کاردان همیشه به جاه و مقام نمی رسند. همه چیز مربوط به طالع و زمان است. | |
Eccl | Dari | 9:12 | کسی نمی داند که چه بر سرش می آید. مثلیکه ماهی دفعتاً در تور گرفتار می شود و پرنده در دام می افتد، انسان هم در وقتی که انتظارش را ندارد، گرفتار بلای ناگهانی می گردد. | |
Eccl | Dari | 9:14 | در یک شهر کوچک مردم کمی زندگی می کردند. پادشاه بزرگی به آن شهر حمله آورد و آن را محاصره کرد و قوای او بدور آن سنگر گرفتند. | |
Eccl | Dari | 9:15 | شخص فقیر و بینوائی در آن شهر سکونت داشت. او در عین حال مرد دانا و عاقلی بود که می توانست آن شهر را نجات بدهد، اما کسی به فکر او نبود. | |
Eccl | Dari | 9:16 | من همیشه به این عقیده بودم که حکمت بهتر از قدرت است، اما دیدم که اگر یک شخص دانا و عاقل فقیر باشد، مردم او را خوار شمرده به حرف او توجهی نمی کنند. | |
Chapter 10
Eccl | Dari | 10:1 | همانطوری که مگسهای مُرده عطر عطار را بدبو و فاسد می سازند، یک عمل کوچکِ احمقانه هم می تواند به حکمت و عزت یک شخص صدمه برساند. | |
Eccl | Dari | 10:2 | قلب یک مرد دانا او را مایل به کارهای نیک می سازد، اما دل یک شخص احمق او را وادار به اعمال بد می کند. | |
Eccl | Dari | 10:4 | وقتی آمر تان بالای شما قهر می شود، وظیفۀ خود را ترک نکنید. اگر در برابر خشم او آرام و خونسرد بمانید، بسیاری از مشکلات حل می شوند. | |
Eccl | Dari | 10:6 | به اشخاص جاهل مقام و منصب عالی داده می شود، اما به مردم ثروتمند کسی حق و اهمیت نمی دهد. | |
Eccl | Dari | 10:8 | کسی که چاه می کند، خودش در آن می افتد و آن که دیوار را سوراخ می کند، مار او را می گزد. | |
Eccl | Dari | 10:9 | کسی که در معدنِ سنگ کار می کند، با سنگ زخمی می شود و آن که چوب را می شکند، خطر می بیند. | |
Eccl | Dari | 10:10 | اگر دَم تبر تیز نباشد، قوّت بیشتر به کار دارد و شخص عاقل پیش از شروع کار دَم آن را تیز می کند. | |
Eccl | Dari | 10:14 | شخص احمق در مورد آینده زیاد حرف می زند، اما کسی آینده را پیشبینی کرده نمی تواند و نمی داند که چه اتفاقی رخ می دهد. | |
Eccl | Dari | 10:16 | افسوس بحال کشوری که پادشاه آن از خود اختیاری نداشته باشد و رهبرانش سحرگاهان بخورند و بنوشند و مست شوند! | |
Eccl | Dari | 10:17 | خوشا بحال سرزمینی که پادشاهش نجیب باشد و رهبران آن در موقع مناسب و به اندازه بخورند و بنوشند و نشئه نکنند! | |
Chapter 11
Eccl | Dari | 11:2 | چیزی را که می بخشید، آن را به هفت یا هشت طرف تقسیم کنید، زیرا که نمی دانید چه پیش می آید. | |
Eccl | Dari | 11:3 | وقتی ابر ها از آب پُر شود باران بر زمین می بارد. درخت از هر طرف که بیفتد در همان جائی که افتاده است، باقی می ماند. | |
Eccl | Dari | 11:5 | کارهای خدا را که خالق همه چیز است، کسی درک کرده نمی تواند و همچنین کسی نمی داند که باد چگونه می وزد و طفل چطور در رَحِم مادر نشو و نما می کند. | |
Eccl | Dari | 11:6 | صبحگاهان بذر خود را بکارید و در شامگاهان دست از کار نکشید، زیرا نمی دانید که کدامیک ثمر می دهد، ممکن است هر دو ثمر بار بیاورند. | |
Eccl | Dari | 11:7 | زندگی شیرین و نور آفتاب دلپذیر است، پس برای هر سالی که زندگی می کنید، شکرگزار باشید و از آن لذت ببرید. | |
Eccl | Dari | 11:8 | بدانید که روزهای تاریکی در پیشرو دارید و سرانجام می میرید و امیدی برای تان باقی نمی ماند. | |
Eccl | Dari | 11:9 | ای جوان، روزهای جوانی ات را بخوشی بگذران و از آن ها لذت ببر. خواسته های قلبی ات را دنبال کن و هرچه دلت می خواهد انجام بده. اما فراموش مکن که خدا از همه کارهایت بازخواست می کند. | |
Chapter 12
Eccl | Dari | 12:1 | خالق خود را در ایام جوانی بیاد آور ـ پیش از آنکه روزها و سالهای سخت برسد و بگوئی: «من دیگر از زندگی لذت نمی برم»؛ | |
Eccl | Dari | 12:2 | قبل از آنکه آفتاب، مهتاب و ستارگان تاریک شوند و ابر های تیره آسمان زندگی ات را فرا گیرند، | |
Eccl | Dari | 12:3 | دستهایت که از تو محافظت می کنند، بلرزند، پاهایت ضعیف گردند، دندان هایت بیفتند و دیگر نتوانی که بِجَوی، چشمانت کمبین و گوشهایت سنگین شوند | |
Eccl | Dari | 12:4 | و نتوانند سر و صدای کوچه و آواز آسیاب و نوای موسیقی را بشنوند، اما صدای پرندگان از خواب بیدارت کند، | |
Eccl | Dari | 12:5 | از بلندی بترسی، خوف در سر راهت باشد، موهای سرت سفید شوند، نیرویت از بین برود، اشتهایت را از دست بدهی، به خانۀ ابدی ات بروی و مردم در کوچه ها برایت ماتم بگیرند ـ آفریدگار خود را بیاد آور. | |
Eccl | Dari | 12:6 | بلی، پیش از آنکه رشتۀ نقره یی عمرت قطع شود، جام طلا بشکند، کوزه در کنار چشمه خُرد گردد، چرخ سر چاه شکسته شود، | |
Eccl | Dari | 12:7 | بدن تو که از خاک ساخته شده است، بخاک برگردد و روحت بسوی خدا که آنرا به تو بخشیده است، پرواز کند، خالق خود را بیاد آور. | |
Eccl | Dari | 12:9 | حکیم چون شخص دانائی بود، آنچه را که می دانست به مردم تعلیم داد و پس از تحقیق و تفحص امثال زیادی را تألیف کرد. | |
Eccl | Dari | 12:11 | کلام شخص دانا مثل چوبهای تیزی هستند که چوپانها با آن ها رمه را هدایت می کنند و مانند میخهائی اند که محکم به زمین فرو برده می شوند و از يک شبان داده شده اند. | |
Eccl | Dari | 12:12 | اما فرزندم، برعلاوۀ اینها، بر حزر باش که نوشتن کتابها پایانی ندارد و مطالعۀ زیاد انسان را خسته می سازد. | |
Eccl | Dari | 12:13 | در خاتمه به این نتیجه می رسیم که انسان باید از خدا بترسد و اوامر او را بجا آورد و این امر تمام وظیفۀ انسان است، | |