Site uses cookies to provide basic functionality.

OK
ECCLESIASTES
Up
1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 11 12
Toggle notes
Chapter 1
Eccl FarOPV 1:1  کلام جامعه بن داود که در اورشلیم پادشاه بود:
Eccl FarOPV 1:2  باطل اباطیل، جامعه می‌گوید، باطل اباطیل، همه‌چیز باطل است.
Eccl FarOPV 1:3  انسان را ازتمامی مشقتش که زیر آسمان می‌کشد چه منفعت است؟
Eccl FarOPV 1:4  یک طبقه می‌روند و طبقه دیگرمی آیند و زمین تا به ابد پایدار می‌ماند.
Eccl FarOPV 1:5  آفتاب طلوع می‌کند و آفتاب غروب می‌کند وبه‌جایی که از آن طلوع نمود می‌شتابد.
Eccl FarOPV 1:6  بادبطرف جنوب می‌رود و بطرف شمال دور می‌زند؛ دورزنان دورزنان می‌رود و باد به مدارهای خود برمی گردد.
Eccl FarOPV 1:7  جمیع نهرها به دریاجاری می‌شود اما دریا پر نمی گردد؛ به مکانی که نهرها از آن جاری شد به همان جا بازبرمی گردد.
Eccl FarOPV 1:8  همه‌چیزها پر از خستگی است که انسان آن را بیان نتواند کرد. چشم از دیدن سیر نمی شود و گوش از شنیدن مملونمی گردد.
Eccl FarOPV 1:9  آنچه بوده است همان است که خواهد بود، و آنچه شده است همان است که خواهد شد و زیر آفتاب هیچ‌چیز تازه نیست.
Eccl FarOPV 1:10  آیا چیزی هست که درباره‌اش گفته شود: ببین این تازه است. در دهرهایی که قبل از مابود آن چیز قدیم بود.
Eccl FarOPV 1:11  ذکری از پیشینیان نیست، و از آیندگان نیز که خواهند آمد، نزدآنانی که بعد از ایشان خواهند آمد، ذکری نخواهد بود.
Eccl FarOPV 1:12  من که جامعه هستم بر اسرائیل در اورشلیم پادشاه بودم،
Eccl FarOPV 1:13  و دل خود را بر آن نهادم که در هرچیزی که زیر آسمان کرده می‌شود، با حکمت تفحص و تجسس نمایم. این مشقت سخت است که خدا به بنی آدم داده است که به آن زحمت بکشند.
Eccl FarOPV 1:14  و تمامی کارهایی را که زیر آسمان کرده می‌شود، دیدم که اینک همه آنها بطالت و درپی باد زحمت کشیدن است.
Eccl FarOPV 1:15  کج را راست نتوان کرد و ناقص را بشمار نتوان آورد.
Eccl FarOPV 1:16  در دل خود تفکر نموده، گفتم: اینک من حکمت را به غایت افزودم، بیشتر از همگانی که قبل از من براورشلیم بودند؛ و دل من حکمت و معرفت رابسیار دریافت نمود؛
Eccl FarOPV 1:17  و دل خود را بر دانستن حکمت و دانستن حماقت و جهالت مشغول ساختم. پس فهمیدم که این نیز در‌پی باد زحمت کشیدن است.
Eccl FarOPV 1:18  زیرا که در کثرت حکمت کثرت غم است و هر‌که علم را بیفزاید، حزن رامی افزاید.
Chapter 2
Eccl FarOPV 2:1  من در دل خود گفتم: الان بیا تا تو را به عیش و عشرت بیازمایم؛ پس سعادتمندی راملاحظه نما. و اینک آن نیز بطالت بود.
Eccl FarOPV 2:2  درباره خنده گفتم که مجنون است و درباره شادمانی که چه می‌کند.
Eccl FarOPV 2:3  در دل خود غور کردم که بدن خود را با شراب بپرورم، با آنکه دل من مرا به حکمت (ارشاد نماید) و حماقت را بدست آورم تا ببینم که برای بنی آدم چه چیز نیکو است که آن را زیرآسمان در تمامی ایام عمر خود به عمل آورند.
Eccl FarOPV 2:4  کارهای عظیم برای خود کردم و خانه‌ها برای خود ساختم و تاکستانها به جهت خود غرس نمودم.
Eccl FarOPV 2:5  باغها و فردوسها به جهت خود ساختم ودر آنها هر قسم درخت میوه دار غرس نمودم.
Eccl FarOPV 2:6  حوضهای آب برای خود ساختم تا درختستانی را که در آن درختان بزرگ می‌شود، آبیاری نمایم.
Eccl FarOPV 2:7  غلامان و کنیزان خریدم و خانه زادان داشتم ومرا نیز بیشتر از همه کسانی که قبل از من دراورشلیم بودند اموال از رمه و گله بود.
Eccl FarOPV 2:8  نقره وطلا و اموال خاصه پادشاهان و کشورها نیز برای خود جمع کردم؛ و مغنیان و مغنیات و لذات بنی آدم یعنی بانو و بانوان به جهت خود گرفتم.
Eccl FarOPV 2:9  پس بزرگ شدم و بر تمامی کسانی که قبل از من در اورشلیم بودند برتری یافتم و حکمتم نیز با من برقرار ماند،
Eccl FarOPV 2:10  و هر‌چه چشمانم آرزو می‌کرد ازآنها دریغ نداشتم، و دل خود را از هیچ خوشی بازنداشتم زیرا دلم در هر محنت من شادی می‌نمودو نصیب من از تمامی مشقتم همین بود.
Eccl FarOPV 2:11  پس به تمامی کارهایی که دستهایم کرده بود و به مشقتی که در عمل نمودن کشیده بودم نگریستم؛ و اینک تمامی آن بطالت و در‌پی باد زحمت کشیدن بود ودر زیر آفتاب هیچ منفعت نبود.
Eccl FarOPV 2:12  پس توجه نمودم تا حکمت و حماقت وجهالت را ملاحظه نمایم؛ زیرا کسی‌که بعد از پادشاه بیاید چه خواهد کرد؟ مگر نه آنچه قبل ازآن کرده شده بود؟
Eccl FarOPV 2:13  و دیدم که برتری حکمت برحماقت مثل برتری نور بر ظلمت است.
Eccl FarOPV 2:14  چشمان مرد حکیم در سر وی است اما احمق در تاریکی راه می‌رود. با وجود آن دریافت کردم که بهر دو ایشان یک واقعه خواهد رسید.
Eccl FarOPV 2:15  پس در دل خود تفکر کردم که چون آنچه به احمق واقع می‌شود، به من نیز واقع خواهد گردید، پس من چرا بسیار حکیم بشوم؟ و در دل خود گفتم: این نیز بطالت است،
Eccl FarOPV 2:16  زیرا که هیچ ذکری از مردحکیم و مرد احمق تا به ابد نخواهد بود. چونکه در ایام آینده همه‌چیز بالتمام فراموش خواهدشد. و مرد حکیم چگونه می‌میرد آیا نه مثل احمق؟
Eccl FarOPV 2:17  لهذا من از حیات نفرت داشتم زیرا اعمالی که زیر آفتاب کرده می‌شود، در نظر من ناپسندآمد چونکه تمام بطالت و در‌پی باد زحمت کشیدن است.
Eccl FarOPV 2:18  پس تمامی مشقت خود را که زیر آسمان کشیده بودم مکروه داشتم از اینجهت که باید آن را به کسی‌که بعد از من بیاید واگذارم.
Eccl FarOPV 2:19  و کیست بداند که او حکیم یا احمق خواهدبود، و معهذا بر تمامی مشقتی که من کشیدم و برحکمتی که زیر آفتاب ظاهر ساختم، او تسلطخواهد یافت. این نیز بطالت است.
Eccl FarOPV 2:20  پس من برگشته، دل خویش را از تمامی مشقتی که زیرآفتاب کشیده بودم مایوس ساختم.
Eccl FarOPV 2:21  زیرامردی هست که محنت او با حکمت و معرفت وکامیابی است و آن را نصیب شخصی خواهد ساخت که در آن زحمت نکشیده باشد. این نیزبطالت و بلای عظیم است.
Eccl FarOPV 2:22  زیرا انسان را ازتمامی مشقت و رنج دل خود که زیر آفتاب کشیده باشد چه حاصل می‌شود؟
Eccl FarOPV 2:23  زیرا تمامی روزهایش حزن و مشقتش غم است، بلکه شبانگاه نیز دلش آرامی ندارد. این هم بطالت است.
Eccl FarOPV 2:24  برای انسان نیکو نیست که بخورد و بنوشد وجان خود را از مشقتش خوش سازد. این را نیز من دیدم که از جانب خدا است.
Eccl FarOPV 2:25  زیرا کیست که بتواند بدون او بخورد یا تمتع برد؟
Eccl FarOPV 2:26  زیرا به کسی‌که در نظر او نیکو است، حکمت و معرفت وخوشی را می‌بخشد؛ اما به خطاکار مشقت اندوختن و ذخیره نمودن را می‌دهد تا آن را به کسی‌که در نظر خدا پسندیده است بدهد. این نیزبطالت و در‌پی باد زحمت کشیدن است.
Chapter 3
Eccl FarOPV 3:1  برای هر چیز زمانی است و هر مطلبی رازیر آسمان وقتی است.
Eccl FarOPV 3:2  وقتی برای ولادت و وقتی برای موت. وقتی برای غرس نمودن و وقتی برای کندن مغروس.
Eccl FarOPV 3:3  وقتی برای قتل و وقتی برای شفا. وقتی برای منهدم ساختن ووقتی برای بنا نمودن.
Eccl FarOPV 3:4  وقتی برای گریه و وقتی برای خنده. وقتی برای ماتم و وقتی برای رقص.
Eccl FarOPV 3:5  وقتی برای پراکنده ساختن سنگها و وقتی برای جمع ساختن سنگها. وقتی برای در آغوش کشیدن و وقتی برای اجتناب از در آغوش کشیدن.
Eccl FarOPV 3:6  وقتی برای کسب و وقتی برای خسارت. وقتی برای نگاه داشتن و وقتی برای دورانداختن.
Eccl FarOPV 3:7  وقتی برای دریدن و وقتی برای دوختن. وقتی برای سکوت و وقتی برای گفتن.
Eccl FarOPV 3:8  وقتی برای محبت و وقتی برای نفرت. وقتی برای جنگ و وقتی برای صلح.
Eccl FarOPV 3:9  پس کارکننده را از زحمتی که می‌کشد چه منفعت است؟
Eccl FarOPV 3:10  مشقتی را که خدا به بنی آدم داده است تا در آن زحمت کشند، ملاحظه کردم.
Eccl FarOPV 3:11  او هر چیز را در وقتش نیکو ساخته است و نیزابدیت را در دلهای ایشان نهاده، بطوری که انسان کاری را که خدا کرده است، از ابتدا تا انتها دریافت نتواند کرد.
Eccl FarOPV 3:12  پس فهمیدم که برای ایشان چیزی بهتر از این نیست که شادی کنند و در حیات خودبه نیکویی مشغول باشند.
Eccl FarOPV 3:13  و نیز بخشش خدااست که هر آدمی بخورد و بنوشد و از تمامی زحمت خود نیکویی بیند.
Eccl FarOPV 3:14  و فهمیدم که هرآنچه خدا می‌کند تا ابدالاباد خواهد ماند، و بر آن چیزی نتوان افزود و از آن چیزی نتوان کاست وخدا آن را به عمل می‌آورد تا از او بترسند.
Eccl FarOPV 3:15  آنچه هست از قدیم بوده است و آنچه خواهدشد قدیم است و آنچه را که گذشته است خدامی طلبد.
Eccl FarOPV 3:16  و نیز مکان انصاف را زیر آسمان دیدم که در آنجا ظلم است و مکان عدالت را که در آنجا بی‌انصافی است.
Eccl FarOPV 3:17  و در دل خود گفتم که خدا عادل و ظالم را داوری خواهد نمود زیرا که برای هر امر و برای هر عمل در آنجا وقتی است.
Eccl FarOPV 3:18  و درباره امور بنی آدم در دل خود گفتم: این واقع می‌شود تا خدا ایشان را بیازماید و تا خودایشان بفهمند که مثل بهایم می‌باشند.
Eccl FarOPV 3:19  زیرا که وقایع بنی آدم مثل وقایع بهایم است برای ایشان یک واقعه است؛ چنانکه این می‌میرد به همانطورآن نیز می‌میرد و برای همه یک نفس است و انسان بر بهایم برتری ندارد چونکه همه باطل هستند.
Eccl FarOPV 3:20  همه به یکجا می‌روند و همه از خاک هستند وهمه به خاک رجوع می‌نمایند.
Eccl FarOPV 3:21  کیست روح انسان را بداند که به بالا صعود می‌کند یا روح بهایم را که پایین بسوی زمین نزول می‌نماید؟
Eccl FarOPV 3:22  لهذا فهمیدم که برای انسان چیزی بهتر از این نیست که از اعمال خود مسرور شود، چونکه نصیبش همین است. و کیست که او را بازآورد تاآنچه را که بعد از او واقع خواهد شد مشاهده نماید؟
Chapter 4
Eccl FarOPV 4:1  پس من برگشته، تمامی ظلمهایی را که زیرآفتاب کرده می‌شود، ملاحظه کردم. واینک اشکهای مظلومان و برای ایشان تسلی دهنده‌ای نبود! و زور بطرف جفاکنندگان ایشان بود اما برای ایشان تسلی دهنده‌ای نبود!
Eccl FarOPV 4:2  ومن مردگانی را که قبل از آن مرده بودند، بیشتر اززندگانی که تا بحال زنده‌اند آفرین گفتم.
Eccl FarOPV 4:3  و کسی را که تا بحال بوجود نیامده است، از هر دو ایشان بهتر دانستم چونکه عمل بد را که زیر آفتاب کرده می‌شود، ندیده است.
Eccl FarOPV 4:4  و تمامی محنت و هر کامیابی را دیدم که برای انسان باعث حسد از همسایه او می‌باشد. وآن نیز بطالت و در‌پی باد زحمت کشیدن است.
Eccl FarOPV 4:5  مرد کاهل دستهای خود را بر هم نهاده، گوشت خویشتن را می‌خورد.
Eccl FarOPV 4:6  یک کف پر از راحت ازدو کف پر از مشقت و در‌پی باد زحمت کشیدن بهتر است.
Eccl FarOPV 4:7  پس برگشته، بطالت دیگر را زیر آسمان ملاحظه نمودم.
Eccl FarOPV 4:8  یکی هست که ثانی ندارد و او راپسری یا برادری نیست و مشقتش را انتها نی و چشمش نیز از دولت سیر نمی شود. و می‌گوید ازبرای که زحمت کشیده، جان خود را از نیکویی محروم سازم؟ این نیز بطالت و مشقت سخت است.
Eccl FarOPV 4:9  دو از یک بهترند چونکه ایشان را ازمشقتشان اجرت نیکو می‌باشد؛
Eccl FarOPV 4:10  زیرا اگربیفتند، یکی از آنها رفیق خود را خواهدبرخیزانید. لکن وای بر آن یکی که چون بیفتددیگری نباشد که او را برخیزاند.
Eccl FarOPV 4:11  و اگر دو نفرنیز بخوابند، گرم خواهند شد اما یک نفر چگونه گرم شود.
Eccl FarOPV 4:12  و اگر کسی بر یکی از ایشان حمله آورد، هر دو با او مقاومت خواهند نمود. وریسمان سه لا بزودی گسیخته نمی شود.
Eccl FarOPV 4:13  جوان فقیر و حکیم از پادشاه پیر و خرف که پذیرفتن نصیحت را دیگر نمی داند بهتر است.
Eccl FarOPV 4:14  زیرا که او از زندان به پادشاهی بیرون می‌آید وآنکه به پادشاهی مولود شده است فقیر می‌گردد.
Eccl FarOPV 4:15  دیدم که تمامی زندگانی که زیر آسمان راه می‌روند، بطرف آن پسر دوم که بجای او برخیزد، می‌شوند.
Eccl FarOPV 4:16  و تمامی قوم یعنی همه کسانی را که او بر ایشان حاکم شود انتها نیست. لیکن اعقاب ایشان به او رغبت ندارند. به درستی که این نیزبطالت و در‌پی باد زحمت کشیدن است.
Chapter 5
Eccl FarOPV 5:1  چون به خانه خدا بروی، پای خود را نگاه دار زیرا تقرب جستن به جهت استماع، ازگذرانیدن قربانی های احمقان بهتر است، چونکه ایشان نمی دانند که عمل بد می‌کنند.
Eccl FarOPV 5:2  با دهان خود تعجیل منما و دلت برای گفتن سخنی به حضور خدا نشتابد زیرا خدا در آسمان است و تو بر زمین هستی پس سخنانت کم باشد.
Eccl FarOPV 5:3  زیراخواب از کثرت مشقت پیدا می‌شود و آواز احمق از کثرت سخنان.
Eccl FarOPV 5:4  چون برای خدا نذر نمایی دروفای آن تاخیر منما زیرا که او از احمقان خشنودنیست؛ پس به آنچه نذر کردی وفا نما.
Eccl FarOPV 5:5  بهتراست که نذر ننمایی از اینکه نذر نموده، وفا نکنی.
Eccl FarOPV 5:6  مگذار که دهانت جسد تو را خطاکار سازد و درحضور فرشته مگو که این سهو شده است. چراخدا به‌سبب قول تو غضبناک شده، عمل دستهایت را باطل سازد؟
Eccl FarOPV 5:7  زیرا که این از کثرت خوابها و اباطیل و کثرت سخنان است؛ لیکن تو ازخدا بترس.
Eccl FarOPV 5:8  اگر ظلم را بر فقیران و برکندن انصاف وعدالت را در کشوری بینی، از این امر مشوش مباش زیرا آنکه بالاتر از بالا است ملاحظه می‌کندو حضرت اعلی فوق ایشان است.
Eccl FarOPV 5:9  و منفعت زمین برای همه است بلکه مزرعه، پادشاه را نیزخدمت می‌کند.
Eccl FarOPV 5:10  آنکه نقره را دوست دارد ازنقره سیر نمی شود، و هر‌که توانگری را دوست دارد از دخل سیر نمی شود. این نیز بطالت است.
Eccl FarOPV 5:11  چون نعمت زیاده شود، خورندگانش زیادمی شوند؛ و به جهت مالکش چه منفعت است غیراز آنکه آن را به چشم خود می‌بیند؟
Eccl FarOPV 5:12  خواب عمله شیرین است خواه کم و خواه زیاد بخورد، اما سیری مرد دولتمند او رانمی گذارد که بخوابد.
Eccl FarOPV 5:13  بلایی سخت بود که آن را زیر آفتاب دیدم یعنی دولتی که صاحبش آن را برای ضرر خود نگاه داشته بود.
Eccl FarOPV 5:14  و آن دولت از حادثه بد ضایع شد و پسری آورد اما چیزی در دست خودنداشت.
Eccl FarOPV 5:15  چنانکه از رحم مادرش بیرون آمد، همچنان برهنه به حالتی که آمد خواهد برگشت واز مشقت خود چیزی نخواهد یافت که به‌دست خود ببرد.
Eccl FarOPV 5:16  و این نیز بلای سخت است که از هرجهت چنانکه آمد همچنین خواهد رفت؛ و او راچه منفعت خواهد بود از اینکه در‌پی باد زحمت کشیده است؟
Eccl FarOPV 5:17  و تمامی ایام خود را در تاریکی می‌خورد و با بیماری و خشم، بسیار محزون می‌شود.
Eccl FarOPV 5:18  اینک آنچه من دیدم که خوب و نیکومی باشد، این است که انسان در تمامی ایام عمرخود که خدا آن را به او می‌بخشد بخورد و بنوشدو از تمامی مشقتی که زیر آسمان می‌کشد به نیکویی تمتع ببرد زیرا که نصیبش همین است.
Eccl FarOPV 5:19  و نیز هر انسانی که خدا دولت و اموال به اوببخشد و او را قوت عطا فرماید که از آن بخورد ونصیب خود را برداشته، از محنت خود مسرورشود، این بخشش خدا است.
Eccl FarOPV 5:20  زیرا روزهای عمر خود را بسیار به یاد نمی آورد چونکه خدا اورا از شادی دلش اجابت فرموده است.
Chapter 6
Eccl FarOPV 6:1  مصیبتی هست که زیر آفتاب دیدم و آن برمردمان سنگین است:
Eccl FarOPV 6:2  کسی‌که خدا به اودولت و اموال و عزت دهد، به حدی که هر‌چه جانش آرزو کند برایش باقی نباشد، اما خدا او راقوت نداده باشد که از آن بخورد بلکه مرد غریبی از آن بخورد. این نیز بطالت و مصیبت سخت است.
Eccl FarOPV 6:3  اگر کسی صد پسر بیاورد و سالهای بسیار زندگانی نماید، به طوری که ایام سالهایش بسیارباشد اما جانش از نیکویی سیر نشود و برایش جنازه‌ای برپا نکنند، می‌گویم که سقطشده از اوبهتر است.
Eccl FarOPV 6:4  زیرا که این به بطالت آمد و به تاریکی رفت و نام او در ظلمت مخفی شد.
Eccl FarOPV 6:5  و آفتاب رانیز ندید و ندانست. این بیشتر از آن آرامی دارد.
Eccl FarOPV 6:6  و اگر هزار سال بلکه دو چندان آن زیست کند ونیکویی را نبیند، آیا همه به یکجا نمی روند؟
Eccl FarOPV 6:7  تمامی مشقت انسان برای دهانش می‌باشد؛ ومعهذا جان او سیر نمی شود.
Eccl FarOPV 6:8  زیرا که مرد حکیم را از احمق چه برتری است؟ و برای فقیری که می‌داند چه طور پیش زندگان سلوک نماید، چه فایده است؟
Eccl FarOPV 6:9  رویت چشم از شهوت نفس بهتر است. این نیز بطالت و در‌پی باد زحمت کشیدن است.
Eccl FarOPV 6:10  هرچه بوده است به اسم خود از زمان قدیم مسمی شده است و دانسته شده است که او آدم است و به آن کسی‌که از آن تواناتر است منازعه نتواند نمود.
Eccl FarOPV 6:11  چونکه چیزهای بسیار هست که بطالت رامی افزاید. پس انسان را چه فضیلت است؟
Eccl FarOPV 6:12  زیراکیست که بداند چه چیز برای زندگانی انسان نیکواست، در مدت ایام حیات باطل وی که آنها رامثل سایه صرف می‌نماید؟ و کیست که انسان را ازآنچه بعد از او زیر آفتاب واقع خواهد شد مخبرسازد؟
Chapter 7
Eccl FarOPV 7:1  نیک نامی از روغن معطر بهتر است و روزممات از روز ولادت.
Eccl FarOPV 7:2  رفتن به خانه ماتم از رفتن به خانه ضیافت بهتر است زیرا که این آخرت همه مردمان است و زندگان این را در دل خود می‌نهند.
Eccl FarOPV 7:3  حزن از خنده بهتر است زیرا که ازغمگینی صورت دل اصلاح می‌شود.
Eccl FarOPV 7:4  دل حکیمان در خانه ماتم است و دل احمقان در خانه شادمانی.
Eccl FarOPV 7:5  شنیدن عتاب حکیمان بهتر است از شنیدن سرود احمقان،
Eccl FarOPV 7:6  زیرا خنده احمقان مثل صدای خارها در زیر دیگ است و این نیز بطالت است.
Eccl FarOPV 7:7  به درستی که ظلم، مرد حکیم را جاهل می‌گرداند و رشوه، دل را فاسد می‌سازد.
Eccl FarOPV 7:8  انتهای امر از ابتدایش بهتر است و دل حلیم از دل مغرور نیکوتر.
Eccl FarOPV 7:9  در دل خود به زودی خشمناک مشو زیرا خشم در سینه احمقان مستقرمی شود.
Eccl FarOPV 7:10  مگو چرا روزهای قدیم از این زمان بهتربود زیرا که در این خصوص از روی حکمت سوال نمی کنی.
Eccl FarOPV 7:11  حکمت مثل میراث نیکو است بلکه به جهت بینندگان آفتاب نیکوتر.
Eccl FarOPV 7:12  زیرا که حکمت ملجایی است و نقره ملجایی؛ اما فضیلت معرفت این است که حکمت صاحبانش را زندگی می‌بخشد.
Eccl FarOPV 7:13  اعمال خدا را ملاحظه نما زیرا کیست که بتواند آنچه را که او کج ساخته است راست نماید؟
Eccl FarOPV 7:14  در روز سعادتمندی شادمان باش و درروز شقاوت تامل نما زیرا خدا این را به ازاء آن قرار داد که انسان هیچ‌چیز را که بعد از او خواهدشد دریافت نتواند کرد.
Eccl FarOPV 7:15  این همه را در روزهای بطالت خود دیدم. مرد عادل هست که در عدالتش هلاک می‌شود و مرد شریر هست که در شرارتش عمر دراز دارد.
Eccl FarOPV 7:16  پس گفتم به افراط عادل مباش و خود را زیاده حکیم مپندار مبادا خویشتن را هلاک کنی.
Eccl FarOPV 7:17  و به افراط شریر مباش و احمق مشو مبادا پیش ازاجلت بمیری.
Eccl FarOPV 7:18  نیکو است که به این متمسک شوی و از آن نیز دست خود را برنداری زیرا هرکه از خدا بترسد، از این هر دو بیرون خواهد آمد.
Eccl FarOPV 7:19  حکمت مرد حکیم را توانایی می‌بخشدبیشتر از ده حاکم که در یک شهر باشند.
Eccl FarOPV 7:20  زیرامرد عادلی در دنیا نیست که نیکویی ورزد و هیچ خطا ننماید.
Eccl FarOPV 7:21  و نیز به همه سخنانی که گفته شود دل خودرا منه، مبادا بنده خود را که تو را لعنت می‌کندبشنوی.
Eccl FarOPV 7:22  زیرا دلت می‌داند که تو نیز بسیار بارهادیگران را لعنت نموده‌ای.
Eccl FarOPV 7:23  این همه را با حکمت آزمودم و گفتم به حکمت خواهم پرداخت اما آن از من دور بود.
Eccl FarOPV 7:24  آنچه هست دور و بسیار عمیق است. پس کیست که آن را دریافت نماید؟
Eccl FarOPV 7:25  پس برگشته دل خود را بر معرفت و بحث و طلب حکمت وعقل مشغول ساختم تا بدانم که شرارت حماقت است و حماقت دیوانگی است.
Eccl FarOPV 7:26  و دریافتم که زنی که دلش دامها و تله‌ها است و دستهایش کمندها می‌باشد، چیز تلختر از موت است. هر‌که مقبول خدا است، از وی رستگار خواهد شد اماخطاکار گرفتار وی خواهد گردید.
Eccl FarOPV 7:27  جامعه می‌گوید که اینک چون این را با آن مقابله کردم تا نتیجه را دریابم این را دریافتم،
Eccl FarOPV 7:28  که جان من تا به حال آن را جستجو می‌کند ونیافتم. یک مرد از هزار یافتم اما از جمیع آنها زنی نیافتم.
Eccl FarOPV 7:29  همانا این را فقط دریافتم که خدا آدمی را راست آفرید، اما ایشان مخترعات بسیار طلبیدند.
Chapter 8
Eccl FarOPV 8:1  کیست که مثل مرد حکیم باشد وکیست که تفسیر امر را بفهمد؟ حکمت روی انسان راروشن می‌سازد و سختی چهره او تبدیل می‌شود.
Eccl FarOPV 8:2  من تو را می‌گویم حکم پادشاه را نگاه دار واین را به‌سبب سوگند خدا.
Eccl FarOPV 8:3  شتاب مکن تا ازحضور وی بروی و در امر بد جزم منما زیرا که اوهر‌چه می‌خواهد به عمل می‌آورد.
Eccl FarOPV 8:4  جایی که سخن پادشاه است قوت هست و کیست که به اوبگوید چه می‌کنی؟
Eccl FarOPV 8:5  هر‌که حکم را نگاه داردهیچ امر بد را نخواهد دید. و دل مرد حکیم وقت و قانون را می‌داند.
Eccl FarOPV 8:6  زیرا که برای هر مطلب وقتی و قانونی است چونکه شرارت انسان بر وی سنگین است.
Eccl FarOPV 8:7  زیرا آنچه را که واقع خواهد شداو نمی داند؛ و کیست که او را خبر دهد که چگونه خواهد شد؟
Eccl FarOPV 8:8  کسی نیست که بر روح تسلطداشته باشد تا روح خود را نگاه دارد و کسی برروز موت تسلط ندارد؛ و در وقت جنگ مرخصی نیست و شرارت صاحبش را نجات نمی دهد.
Eccl FarOPV 8:9  این همه را دیدم و دل خود را بر هر عملی که زیر آفتاب کرده شود مشغول ساختم، وقتی که انسان بر انسان به جهت ضررش حکمرانی می‌کند.
Eccl FarOPV 8:10  و همچنین دیدم که شریران دفن شدند، و آمدند و از مکان مقدس رفتند و درشهری که در آن چنین عمل نمودند فراموش شدند. این نیز بطالت است.
Eccl FarOPV 8:11  چونکه فتوی برعمل بد بزودی مجرا نمی شود، از این جهت دل بنی آدم در اندرون ایشان برای بدکرداری جازم می شود.
Eccl FarOPV 8:12  اگر‌چه گناهکار صد مرتبه شرارت ورزد و عمر دراز کند، معهذا می‌دانم برای آنانی که از خدا بترسند و به حضور وی خائف باشندسعادتمندی خواهد بود.
Eccl FarOPV 8:13  اما برای شریرسعادتمندی نخواهد بود و مثل سایه، عمر درازنخواهد کرد چونکه از خدا نمی ترسد.
Eccl FarOPV 8:14  بطالتی هست که بر روی زمین کرده می‌شود، یعنی عادلان هستند که بر ایشان مثل عمل شریران واقع می‌شود و شریران‌اند که بر ایشان مثل عمل عادلان واقع می‌شود. پس گفتم که این نیز بطالت است.
Eccl FarOPV 8:15  آنگاه شادمانی را مدح کردم زیرا که برای انسان زیر آسمان چیزی بهتر از این نیست که بخورد و بنوشد و شادی نماید و این در تمامی ایام عمرش که خدا در زیر آفتاب به وی دهد درمحنتش با او باقی ماند.
Eccl FarOPV 8:16  چونکه دل خود را بر آن نهادم تا حکمت رابفهمم و تا شغلی را که بر روی زمین کرده شودببینم (چونکه هستند که شب و روز خواب را به چشمان خود نمی بینند)،
Eccl FarOPV 8:17  آنگاه تمامی صنعت خدا را دیدم که انسان، کاری را که زیر آفتاب کرده می‌شود نمی تواند درک نماید و هر‌چند انسان برای تجسس آن زیاده تر تفحص نماید آن راکمتر درک می‌نماید و اگر‌چه مرد حکیم نیز گمان برد که آن را می‌داند اما آن را درک نخواهد نمود.
Chapter 9
Eccl FarOPV 9:1  زیرا که جمیع این مطالب را در دل خود نهادم و این همه را غور نمودم که عادلان وحکیمان و اعمال ایشان در دست خداست. خواه محبت و خواه نفرت، انسان آن را نمی فهمد. همه‌چیز پیش روی ایشان است.
Eccl FarOPV 9:2  همه‌چیز برای همه کس مساوی است. برای عادلان و شریران یک واقعه است؛ برای خوبان و طاهران و نجسان؛ برای آنکه ذبح می‌کند و برای آنکه ذبح نمی کندواقعه یکی است. چنانکه نیکانند همچنان گناهکارانند؛ و آنکه قسم می‌خورد و آنکه از قسم خوردن می‌ترسد مساوی‌اند.
Eccl FarOPV 9:3  در تمامی اعمالی که زیر آفتاب کرده می‌شود، از همه بدتر این است که یک واقعه برهمه می‌شود و اینکه دل بنی آدم از شرارت پراست و مادامی که زنده هستند، دیوانگی در دل ایشان است و بعد از آن به مردگان می‌پیوندند.
Eccl FarOPV 9:4  زیرا برای آنکه با تمامی زندگان می‌پیوندد، امیدهست چونکه سگ زنده از شیر مرده بهتر است.
Eccl FarOPV 9:5  زانرو که زندگان می‌دانند که باید بمیرند، امامردگان هیچ نمی دانند و برای ایشان دیگر اجرت نیست چونکه ذکر ایشان فراموش می‌شود.
Eccl FarOPV 9:6  هم محبت و هم نفرت و حسد ایشان، حال نابود شده است و دیگر تا به ابد برای ایشان از هر‌آنچه زیرآفتاب کرده می‌شود، نصیبی نخواهد بود.
Eccl FarOPV 9:7  پس رفته، نان خود را به شادی بخور وشراب خود را به خوشدلی بنوش چونکه خدااعمال تو را قبل از این قبول فرموده است.
Eccl FarOPV 9:8  لباس تو همیشه سفید باشد و بر سر تو روغن کم نشود.
Eccl FarOPV 9:9  جمیع روزهای عمر باطل خود را که او تو را درزیر آفتاب بدهد با زنی که دوست می‌داری درجمیع روزهای بطالت خود خوش بگذران. زیراکه از حیات خود و از زحمتی که زیر آفتاب می‌کشی نصیب تو همین است.
Eccl FarOPV 9:10  هر‌چه دستت به جهت عمل نمودن بیابد، همان را با توانایی خود به عمل آور چونکه در عالم اموات که به آن می‌روی نه کار و نه تدبیر و نه علم و نه حکمت است.
Eccl FarOPV 9:11  برگشتم و زیر آفتاب دیدم که مسابقت برای تیزروان و جنگ برای شجاعان و نان نیز برای حکیمان و دولت برای فهیمان و نعمت برای عالمان نیست، زیرا که برای جمیع ایشان وقتی واتفاقی واقع می‌شود.
Eccl FarOPV 9:12  و چونکه انسان نیز وقت خود را نمی داند، پس مثل ماهیانی که در تورسخت گرفتار و گنجشکانی که در دام گرفته می‌شوند، همچنان بنی آدم به وقت نامساعد هرگاه آن بر ایشان ناگهان بیفتد گرفتار می‌گردند.
Eccl FarOPV 9:13  و نیز این حکم را در زیر آفتاب دیدم و آن نزد من عظیم بود:
Eccl FarOPV 9:14  شهری کوچک بود که مردان در آن قلیل العدد بودند و پادشاهی بزرگ بر آن آمده، آن را محاصره نمود و سنگرهای عظیم برپاکرد.
Eccl FarOPV 9:15  و در آن شهر مردی فقیر حکیم یافت شد، که شهر را به حکمت خود رهانید، اما کسی آن مرد فقیر را بیاد نیاورد.
Eccl FarOPV 9:16  آنگاه من گفتم حکمت از شجاعت بهتر است، هر‌چند حکمت این فقیررا خوار شمردند و سخنانش را نشنیدند.
Eccl FarOPV 9:17  سخنان حکیمان که به آرامی گفته شود، ازفریاد حاکمی که در میان احمقان باشد زیاده مسموع می‌گردد.
Eccl FarOPV 9:18  حکمت از اسلحه جنگ بهتر است. اما یک خطاکار نیکویی بسیار را فاسدتواند نمود.
Chapter 10
Eccl FarOPV 10:1  فاسد می‌سازد، و اندک حماقتی از حکمت و عزت سنگینتر است.
Eccl FarOPV 10:2  دل مرد حکیم بطرف راستش مایل است و دل احمق بطرف چپش.
Eccl FarOPV 10:3  ونیز چون احمق به راه می‌رود، عقلش ناقص می‌شود و به هر کس می‌گوید که احمق هستم.
Eccl FarOPV 10:4  اگر خشم پادشاه بر تو انگیخته شود، مکان خود را ترک منما زیرا که تسلیم، خطایای عظیم را می‌نشاند.
Eccl FarOPV 10:5  بدی‌ای هست که زیر آفتاب دیده‌ام مثل سهوی که از جانب سلطان صادر شود.
Eccl FarOPV 10:6  جهالت بر مکان های بلند برافراشته می‌شود و دولتمندان در مکان اسفل می‌نشینند.
Eccl FarOPV 10:7  غلامان را بر اسبان دیدم و امیران را مثل غلامان بر زمین روان.
Eccl FarOPV 10:8  آنکه چاه می‌کند در آن می‌افتد و آنکه دیواررا می‌شکافد، مار وی را می‌گزد.
Eccl FarOPV 10:9  آنکه سنگها رامی کند، از آنها مجروح می‌شود و آنکه درختان رامی برد از آنها در خطر می‌افتد.
Eccl FarOPV 10:10  اگر آهن کند باشد و دمش را تیز نکنند بایدقوت زیاده بکار آورد، اما حکمت به جهت کامیابی مفید است.
Eccl FarOPV 10:11  اگر مار پیش از آنکه افسون کنند بگزد پس افسونگر‌چه فایده دارد؟
Eccl FarOPV 10:12  سخنان دهان حکیم فیض بخش است، امالبهای احمق خودش را می‌بلعد.
Eccl FarOPV 10:13  ابتدای سخنان دهانش حماقت است و انتهای گفتارش دیوانگی موذی می‌باشد.
Eccl FarOPV 10:14  احمق سخنان بسیارمی گوید، اما انسان آنچه را که واقع خواهد شدنمی داند و کیست که او را از آنچه بعد از وی واقع خواهد شد مخبر سازد؟
Eccl FarOPV 10:15  محنت احمقان ایشان را خسته می‌سازد چونکه نمی دانند چگونه به شهر باید رفت.
Eccl FarOPV 10:16  وای بر تو‌ای زمین وقتی که پادشاه تو طفل است و سرورانت صبحگاهان می‌خورند.
Eccl FarOPV 10:17  خوشابحال تو‌ای زمین هنگامی که پادشاه توپسر نجبا است و سرورانت در وقتش برای تقویت می‌خورند و نه برای مستی.
Eccl FarOPV 10:18  از کاهلی سقف خراب می‌شود و از سستی دستها، خانه آب پس می‌دهد.
Eccl FarOPV 10:19  بزم به جهت لهو و لعب می‌کنند و شراب زندگانی را شادمان می‌سازد، اما نقره همه‌چیز رامهیا می‌کند.
Eccl FarOPV 10:20  پادشاه را در فکر خود نیز نفرین مکن ودولتمند را در اطاق خوابگاه خویش لعنت منمازیرا که مرغ هوا آواز تو را خواهد برد و بالدار، امررا شایع خواهد ساخت.
Chapter 11
Eccl FarOPV 11:1  نان خود را بروی آبها بینداز، زیرا که بعد از روزهای بسیار آن را خواهی یافت.
Eccl FarOPV 11:2  نصیبی به هفت نفر بلکه به هشت نفر ببخش زیراکه نمی دانی چه بلا بر زمین واقع خواهد شد.
Eccl FarOPV 11:3  اگرابرها پر از باران شود، آن را بر زمین می‌باراند و اگردرخت بسوی جنوب یا بسوی شمال بیفتد، درهمانجا که درخت افتاده است خواهد ماند.
Eccl FarOPV 11:4  آنکه به باد نگاه می‌کند، نخواهد کشت و آنکه به ابرها نظر نماید، نخواهد دروید.
Eccl FarOPV 11:5  چنانکه تونمی دانی که راه باد چیست یا چگونه استخوانهادر رحم زن حامله بسته می‌شود، همچنین عمل خدا را که صانع کل است نمی فهمی.
Eccl FarOPV 11:6  بامدادان تخم خود را بکار و شامگاهان دست خود را بازمدار زیرا تو نمی دانی کدام‌یک از آنها این یا آن کامیاب خواهد شد یا هر دو آنها مثل هم نیکوخواهد گشت.
Eccl FarOPV 11:7  البته روشنایی شیرین است ودیدن آفتاب برای چشمان نیکو است.
Eccl FarOPV 11:8  هر‌چندانسان سالهای بسیار زیست نماید و در همه آنهاشادمان باشد، لیکن باید روزهای تاریکی را به یادآورد چونکه بسیار خواهد بود. پس هر‌چه واقع می‌شود بطالت است.
Eccl FarOPV 11:9  ‌ای جوان در وقت شباب خود شادمان باش و در روزهای جوانی ات دلت تو را خوش سازد ودر راههای قلبت و بر وفق رویت چشمانت سلوک نما، لیکن بدان که به‌سبب این همه خدا تورا به محاکمه خواهد آورد.
Eccl FarOPV 11:10  پس غم را از دل خود بیرون کن و بدی را از جسد خویش دور نمازیرا که جوانی و شباب باطل است.
Chapter 12
Eccl FarOPV 12:1  پس آفریننده خود را در روزهای جوانی ات بیاد آور قبل از آنکه روزهای بلا برسد و سالها برسد که بگویی مرا از اینهاخوشی نیست.
Eccl FarOPV 12:2  قبل از آنکه آفتاب و نور و ماه وستارگان تاریک شود و ابرها بعد از باران برگردد؛
Eccl FarOPV 12:3  در روزی که محافظان خانه بلرزند و صاحبان قوت، خویشتن را خم نمایند و دستاس کنندگان چونکه کم‌اند باز ایستند و آنانی که از پنجره هامی نگرند تاریک شوند.
Eccl FarOPV 12:4  و درها در کوچه بسته شود و آواز آسیاب پست گردد و از صدای گنجشک برخیزد و جمیع مغنیات ذلیل شوند.
Eccl FarOPV 12:5  واز هر بلندی بترسند و خوفها در راه باشد ودرخت بادام شکوفه آورد و ملخی بار سنگین باشد و اشتها بریده شود. چونکه انسان به خانه جاودانی خود می‌رود و نوحه‌گران در کوچه گردش می‌کنند.
Eccl FarOPV 12:6  قبل از آنکه مفتول نقره گسیخته شود و کاسه طلا شکسته گردد و سبو نزدچشمه خرد شود و چرخ بر چاه منکسر گردد،
Eccl FarOPV 12:7  وخاک به زمین برگردد به طوری که بود. و روح نزدخدا که آن را بخشیده بود رجوع نماید.
Eccl FarOPV 12:8  باطل اباطیل جامعه می‌گوید همه‌چیز بطالت است.
Eccl FarOPV 12:9  و دیگر چونکه جامعه حکیم بود باز هم معرفت را به قوم تعلیم می‌داد و تفکر نموده، غوررسی می‌کرد و مثل های بسیار تالیف نمود.
Eccl FarOPV 12:10  جامعه تفحص نمود تا سخنان مقبول را پیداکند و کلمات راستی را که به استقامت مکتوب باشد.
Eccl FarOPV 12:11  سخنان حکیمان مثل سکهای گاورانی است و کلمات ارباب جماعت مانند میخهای محکم شده می‌باشد، که از یک شبان داده شود.
Eccl FarOPV 12:12  و علاوه بر اینها، ای پسر من پند بگیر. ساختن کتابهای بسیار انتها ندارد و مطالعه زیاد، تعب بدن است.
Eccl FarOPV 12:13  پس ختم تمام امر را بشنویم. از خدابترس و اوامر او را نگاه دار چونکه تمامی تکلیف انسان این است.
Eccl FarOPV 12:14  زیرا خدا هر عمل را با هر کارمخفی خواه نیکو و خواه بد باشد، به محاکمه خواهد آورد.