Toggle notes
Chapter 1
Dani | FarOPV | 1:1 | در سال سوم سلطنت یهویاقیم پادشاه یهودا، نبوکدنصر پادشاه بابل به اورشلیم آمده، آن را محاصره نمود. | |
Dani | FarOPV | 1:2 | و خداوند یهویاقیم پادشاه یهودا را با بعضی از ظروف خانه خدا بهدست او تسلیم نمود و او آنها را به زمین شنعار به خانه خدای خود آورد و ظروف را به بیتالمال خدای خویش گذاشت. | |
Dani | FarOPV | 1:3 | و پادشاه اشفناز رئیس خواجهسرایان خویش را امر فرمود که بعضی ازبنیاسرائیل و از اولاد پادشاهان و از شرفا رابیاورد. | |
Dani | FarOPV | 1:4 | جوانانی که هیچ عیبی نداشته باشند ونیکومنظر و در هرگونه حکمت ماهر و به علم داناو به فنون فهیم باشند که قابلیت برای ایستادن درقصر پادشاه داشته باشند و علم و زبان کلدانیان رابه ایشان تعلیم دهند. | |
Dani | FarOPV | 1:5 | و پادشاه وظیفه روزینه ازطعام پادشاه و از شرابی که او مینوشید تعیین نمود و (امر فرمود) که ایشان را سه سال تربیت نمایند و بعد از انقضای آن مدت در حضورپادشاه حاضر شوند. | |
Dani | FarOPV | 1:7 | ورئیس خواجهسرایان نامها به ایشان نهاد، امادانیال را به بلطشصر و حننیا را به شدرک ومیشائیل را به میشک و عزریا را به عبدنغو مسمی ساخت. | |
Dani | FarOPV | 1:8 | اما دانیال در دل خود قصد نمود که خویشتن را از طعام پادشاه و از شرابی که او مینوشید نجس نسازد. پس از رئیس خواجهسرایان درخواست نمود که خویشتن را نجس نسازد. | |
Dani | FarOPV | 1:10 | پس رئیس خواجهسرایان به دانیال گفت: «من از آقای خود پادشاه که خوراک و مشروبات شما را تعیین نموده است میترسم. چرا چهره های شما را از سایر جوانانی که ابنای جنس شما میباشند، زشتتر بیند و همچنین سرمرا نزد پادشاه در خطر خواهید انداخت.» | |
Dani | FarOPV | 1:11 | پس دانیال به رئیس ساقیان که رئیس خواجهسرایان اورا بر دانیال و حننیا و میشائیل و عزریا گماشته بودگفت: | |
Dani | FarOPV | 1:12 | «مستدعی آنکه بندگان خود را ده روزتجربه نمایی و به ما بقول برای خوردن بدهند وآب به جهت نوشیدن. | |
Dani | FarOPV | 1:13 | و چهره های ما وچهره های سایر جوانانی را که طعام پادشاه رامی خورند به حضور تو ملاحظه نمایند و به نهجی که خواهی دید با بندگانت عمل نمای.» | |
Dani | FarOPV | 1:15 | و بعد از انقضای ده روزمعلوم شد که چهره های ایشان از سایر جوانانی که طعام پادشاه را میخوردند نیکوتر و فربه تربود. | |
Dani | FarOPV | 1:17 | اما خدا به این چهار جوان معرفت و ادراک در هر گونه علم و حکمت عطا فرمود و دانیال درهمه رویاها و خوابها فهیم گردید. | |
Dani | FarOPV | 1:18 | و بعد از انقضای روزهایی که پادشاه امر فرموده بود که ایشان را بیاورند، رئیس خواجهسرایان ایشان رابه حضور نبوکدنصر آورد. | |
Dani | FarOPV | 1:19 | و پادشاه با ایشان گفتگو کرد و از جمیع ایشان کسی مثل دانیال وحننیا و میشائیل و عزریا یافت نشد پس درحضور پادشاه ایستادند. | |
Dani | FarOPV | 1:20 | و در هر مسئله حکمت و فطانت که پادشاه از ایشان استفسارکرد، ایشان را از جمیع مجوسیان و جادوگرانی که در تمام مملکت او بودند ده مرتبه بهتر یافت. | |
Chapter 2
Dani | FarOPV | 2:1 | و در سال دوم سلطنت نبوکدنصر، نبوکدنصر خوابی دید و روحش مضطرب شده، خواب از وی دور شد. | |
Dani | FarOPV | 2:2 | پس پادشاه امرفرمود که مجوسیان و جادوگران و فالگیران وکلدانیان را بخوانند تا خواب پادشاه را برای اوتعبیر نمایند و ایشان آمده، به حضور پادشاه ایستادند. | |
Dani | FarOPV | 2:4 | کلدانیان به زبان ارامی به پادشاه عرض کردند که «پادشاه تا به ابد زنده بماند! خواب را برای بندگانت بیان کن و تعبیر آن را خواهیم گفت.» | |
Dani | FarOPV | 2:5 | پادشاه در جواب کلدانیان فرمود: «فرمان ازمن صادر شد که اگر خواب و تعبیر آن را برای من بیان نکنید پاره پاره خواهید شد و خانه های شمارا مزبله خواهند ساخت. | |
Dani | FarOPV | 2:6 | و اگر خواب وتعبیرش را بیان کنید، بخششها و انعامها و اکرام عظیمی از حضور من خواهید یافت. پس خواب و تعبیرش را به من اعلام نمایید.» | |
Dani | FarOPV | 2:7 | ایشان باردیگر جواب داده، گفتند که «پادشاه بندگان خودرا از خواب اطلاع دهد و آن را تعبیر خواهیم کرد.» | |
Dani | FarOPV | 2:8 | پادشاه در جواب گفت: «یقین میدانم که شما فرصت میجویید، چون میبینید که فرمان ازمن صادر شده است. | |
Dani | FarOPV | 2:9 | لیکن اگر خواب را به من اعلام ننمایید برای شما فقط یک حکم است. زیراکه سخنان دروغ و باطل را ترتیب دادهاید که به حضور من بگویید تا وقت تبدیل شود. پس خواب را به من بگویید و خواهم دانست که آن راتعبیر توانید نمود.» | |
Dani | FarOPV | 2:10 | کلدانیان به حضور پادشاه جواب داده، گفتند، که «کسی بر روی زمین نیست که مطلب پادشاه را بیان تواند نمود، لهذا هیچ پادشاه یاحاکم یا سلطانی نیست که چنین امری را از هرمجوسی یا جادوگر یا کلدانی بپرسد. | |
Dani | FarOPV | 2:11 | و مطلبی که پادشاه میپرسد، چنان بدیع است که احدی غیراز خدایانی که مسکن ایشان با انسان نیست، نمی تواند آن را برای پادشاه بیان نماید.» | |
Dani | FarOPV | 2:12 | از این جهت پادشاه خشم نمود و به شدت غضبناک گردیده، امر فرمود که جمیع حکیمان بابل را هلاک کنند. | |
Dani | FarOPV | 2:13 | پس فرمان صادر شد و به صدد کشتن حکیمان برآمدند و دانیال و رفیقانش را میطلبیدند تا ایشان را به قتل رسانند. | |
Dani | FarOPV | 2:14 | آنگاه دانیال با حکمت و عقل به اریوک رئیس جلادان پادشاه که برای کشتن حکیمان بابل بیرون میرفت، سخن گفت. | |
Dani | FarOPV | 2:15 | و اریوک سردار پادشاه راخطاب کرده، گفت: «چرا فرمان از حضور پادشاه چنین سخت است؟» آنگاه اریوک دانیال را از کیفیت امر مطلع ساخت. | |
Dani | FarOPV | 2:16 | و دانیال داخل شده، از پادشاه درخواست نمود که مهلت به وی داده شود تا تعبیر را برای پادشاه اعلام نماید. | |
Dani | FarOPV | 2:17 | پس دانیال به خانه خودرفته، رفقای خویش حننیا و میشائیل و عزریا رااز این امر اطلاع داد، | |
Dani | FarOPV | 2:18 | تا درباره این راز از خدای آسمانها رحمت بطلبند مبادا که دانیال و رفقایش با سایر حکیمان بابل هلاک شوند. | |
Dani | FarOPV | 2:20 | و دانیال متکلم شده، گفت: «اسم خدا تا ابدلاباد متبارک بادزیرا که حکمت و توانایی از آن وی است. | |
Dani | FarOPV | 2:21 | و اووقتها و زمانها را تبدیل میکند. پادشاهان رامعزول مینماید و پادشاهان را نصب میکند. حکمت را به حکیمان میبخشد وفطانت پیشه گان را تعلیم میدهد. | |
Dani | FarOPV | 2:22 | اوست که چیزهای عمیق و پنهان را کشف مینماید. به آنچه در ظلمت است عارف میباشد و نور نزدوی ساکن است. | |
Dani | FarOPV | 2:23 | ای خدای پدران من تو راشکر میگویم و تسبیح میخوانم زیرا که حکمت و توانایی را به من عطا فرمودی و الان آنچه را که از تو درخواست کردهایم به من اعلام نمودی چونکه ما را از مقصود پادشاه اطلاع دادی.» | |
Dani | FarOPV | 2:24 | و از این جهت دانیال نزد اریوک که پادشاه او را به جهت هلاک ساختن حکمای بابل مامورکرده بود رفت، و به وی رسیده، چنین گفت که «حکمای بابل را هلاک مساز. مرا به حضورپادشاه ببر و تعبیر را برای پادشاه بیان خواهم نمود.» | |
Dani | FarOPV | 2:25 | آنگاه اریوک دانیال را بزودی به حضورپادشاه رسانید و وی را چنین گفت که «شخصی را از اسیران یهودا یافتهام که تعبیر را برای پادشاه بیان تواند نمود.» | |
Dani | FarOPV | 2:26 | پادشاه دانیال را که به بلطشصر مسمی بود خطاب کرده، گفت: «آیا تومی توانی خوابی را که دیدهام و تعبیرش را برای من بیان نمایی؟» | |
Dani | FarOPV | 2:27 | دانیال به حضور پادشاه جواب داد و گفت: «رازی را که پادشاه میطلبد، نه حکیمان و نه جادوگران و نه مجوسیان و نه منجمان میتوانندآن را برای پادشاه حل کنند. | |
Dani | FarOPV | 2:28 | لیکن خدایی در آسمان هست که کاشف اسرارمی باشد و او نبوکدنصر پادشاه را از آنچه در ایام آخر واقع خواهد شد اعلام نموده است. خواب تو و رویای سرت که در بسترت دیدهای این است: | |
Dani | FarOPV | 2:29 | ای پادشاه فکرهای تو بر بسترت درباره آنچه بعد از این واقع خواهد شد بهخاطرت آمد وکاشف الاسرار، تو را از آنچه واقع خواهد شدمخبر ساخته است. | |
Dani | FarOPV | 2:30 | و اما این راز بر من ازحکمتی که من بیشتر از سایر زندگان دارم مکشوف نشده است، بلکه تا تعبیر بر پادشاه معلوم شود و فکرهای خاطر خود را بدانی. | |
Dani | FarOPV | 2:31 | توای پادشاه میدیدی و اینک تمثال عظیمی بود واین تمثال بزرگ که درخشندگی آن بینهایت ومنظر آن هولناک بود پیش روی تو برپا شد. | |
Dani | FarOPV | 2:34 | و مشاهده مینمودی تاسنگی بدون دستها جدا شده، پایهای آهنین وگلین آن تمثال را زد و آنها را خرد ساخت. | |
Dani | FarOPV | 2:35 | آنگاه آهن و گل و برنج و نقره و طلا با هم خردشد و مثل کاه خرمن تابستانی گردیده، باد آنها راچنان برد که جایی به جهت آنها یافت نشد. و آن سنگ که تمثال را زده بود کوه عظیمی گردید وتمامی جهان را پر ساخت. | |
Dani | FarOPV | 2:37 | ای پادشاه، تو پادشاه پادشاهان هستی زیراخدای آسمانها سلطنت و اقتدار و قوت وحشمت به تو داده است. | |
Dani | FarOPV | 2:38 | و در هر جایی که بنی آدم سکونت دارند حیوانات صحرا و مرغان هوا را بهدست تو تسلیم نموده و تو را بر جمیع آنها مسلط گردانیده است. آن سر طلا تو هستی. | |
Dani | FarOPV | 2:39 | و بعد از تو سلطنتی دیگر پستتر از تو خواهدبرخاست و سلطنت سومی دیگر از برنج که برتمامی جهان سلطنت خواهد نمود. | |
Dani | FarOPV | 2:40 | و سلطنت چهارم مثل آهن قوی خواهد بود زیرا آهن همهچیز را خرد و نرم میسازد. پس چنانکه آهن همهچیز را نرم میکند، همچنان آن نیز خرد و نرم خواهد ساخت. | |
Dani | FarOPV | 2:41 | و چنانکه پایها و انگشتها رادیدی که قدری از گل کوزهگر و قدری از آهن بود، همچنان این سلطنت منقسم خواهد شد وقدری از قوت آهن در آن خواهد ماند موافق آنچه دیدی که آهن با گل سفالین آمیخته شده بود. | |
Dani | FarOPV | 2:42 | و اما انگشتهای پایهایش قدری از آهن وقدری از گل بود، همچنان این سلطنت قدری قوی و قدری زودشکن خواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 2:43 | و چنانکه دیدی که آهن با گل سفالین آمیخته شده بود، همچنین اینها خویشتن را با ذریت انسان آمیخته خواهند کرد. اما به نحوی که آهن با گل ممزوج نمی شود، همچنین اینها با یکدیگر ملصق نخواهند شد. | |
Dani | FarOPV | 2:44 | و در ایام این پادشاهان خدای آسمانها سلطنتی را که تا ابدالاباد زایل نشود، برپاخواهد نمود و این سلطنت به قومی دیگر منتقل نخواهد شد، بلکه تمامی آن سلطنتها را خردکرده، مغلوب خواهد ساخت و خودش تا ابدالاباد استوار خواهد ماند. | |
Dani | FarOPV | 2:45 | و چنانکه سنگ را دیدی که بدون دستها از کوه جدا شده، آهن وبرنج و گل و نقره و طلا را خرد کرد، همچنین خدای عظیم پادشاه را از آنچه بعد از این واقع میشود مخبر ساخته است. پس خواب صحیح وتعبیرش یقین است.» | |
Dani | FarOPV | 2:46 | آنگاه نبوکدنصر پادشاه به روی خوددرافتاده، دانیال را سجده نمود و امر فرمود که هدایا و عطریات برای او بگذرانند. | |
Dani | FarOPV | 2:47 | و پادشاه دانیال را خطاب کرده، گفت: «به درستی که خدای شما خدای خدایان و خداوند پادشاهان و کاشف اسرار است، چونکه تو قادر بر کشف این رازشدهای.» | |
Dani | FarOPV | 2:48 | پس پادشاه دانیال را معظم ساخت وهدایای بسیار و عظیم به او داد و او را بر تمامی ولایت بابل حکومت داد و رئیس روسا بر جمیع حکمای بابل ساخت. | |
Chapter 3
Dani | FarOPV | 3:1 | نبوکدنصر پادشاه تمثالی از طلا که ارتفاعش شصت ذراع و عرضش شش ذراع بود ساخت و آن را در همواری دورا درولایت بابل نصب کرد. | |
Dani | FarOPV | 3:2 | و نبوکدنصر پادشاه فرستاد که امرا و روسا و والیان و داوران وخزانهداران و مشیران و وکیلان و جمیع سروران ولایتها را جمع کنند تا به جهت تبرک تمثالی که نبوکدنصر پادشاه نصب نموده بود بیایند. | |
Dani | FarOPV | 3:3 | پس امرا و روسا و والیان و داوران و خزانهداران ومشیران و وکیلان و جمیع سروران ولایتها به جهت تبرک تمثالی که نبوکدنصر پادشاه نصب نموده بود جمع شده، پیش تمثالی که نبوکدنصرنصب کرده بود ایستادند. | |
Dani | FarOPV | 3:5 | که چون آواز کرنا و سرناو عود و بربط و سنتور و کمانچه و هر قسم آلات موسیقی را بشنوید، آنگاه به رو افتاده، تمثال طلارا که نبوکدنصر پادشاه نصب کرده است سجده نمایید. | |
Dani | FarOPV | 3:6 | و هرکه به رو نیفتد و سجده ننماید درهمان ساعت در میان تون آتش ملتهب افکنده خواهد شد.» | |
Dani | FarOPV | 3:7 | لهذا چون همه قومها آواز کرنا و سرنا و عودو بربط و سنتور و هر قسم آلات موسیقی راشنیدند، همه قومها و امتها و زبانها به رو افتاده، تمثال طلا را که نبوکدنصر پادشاه نصب کرده بودسجده نمودند. | |
Dani | FarOPV | 3:10 | توای پادشاه فرمانی صادرنمودی که هرکه آواز کرنا و سرنا و عود و بربط وسنتور و کمانچه و هر قسم آلات موسیقی رابشنود به رو افتاده، تمثال طلا را سجده نماید. | |
Dani | FarOPV | 3:12 | پس چند نفر یهودکه ایشان را بر کارهای ولایت بابل گماشتهای هستند، یعنی شدرک و میشک و عبدنغو. این اشخاصای پادشاه، تو را احترام نمی نمایند وخدایان تو را عبادت نمی کنند و تمثال طلا را که نصب نمودهای سجده نمی نمایند.» | |
Dani | FarOPV | 3:13 | آنگاه نبوکدنصر با خشم و غضب فرمود تاشدرک و میشک و عبدنغو را حاضر کنند. پس این اشخاص را در حضور پادشاه آوردند. | |
Dani | FarOPV | 3:14 | پس نبوکدنصر ایشان را خطاب کرده، گفت: «ای شدرک و میشک و عبدنغو! آیا شما عمد خدایان مرا نمی پرستید وتمثال طلا را که نصب نمودهام سجده نمی کنید؟ | |
Dani | FarOPV | 3:15 | الان اگر مستعد بشوید که چون آواز کرنا و سرنا و عود و بربط و سنتور وکمانچه و هر قسم آلات موسیقی را بشنوید به روافتاده، تمثالی را که ساختهام سجده نمایید، (فبها) و اما اگر سجده ننمایید، در همان ساعت در میان تون آتش ملتهب انداخته خواهید شد وکدام خدایی است که شما را از دست من رهایی دهد.» | |
Dani | FarOPV | 3:16 | شدرک و میشک و عبدنغو در جواب پادشاه گفتند: «ای نبوکدنصر! درباره این امر ما راباکی نیست که تو را جواب دهیم. | |
Dani | FarOPV | 3:17 | اگر چنین است، خدای ما که او را میپرستیم قادر است که ما را از تون آتش ملتهب برهاند و او ما را از دست توای پادشاه خواهد رهانید. | |
Dani | FarOPV | 3:18 | و اگر نه، ای پادشاه تو را معلوم باد که خدایان تو را عبادت نخواهیم کرد و تمثال طلا را که نصب نمودهای سجده نخواهیم نمود.» | |
Dani | FarOPV | 3:19 | آنگاه نبوکدنصر از خشم مملو گردید وهیئت چهرهاش بر شدرک و میشک و عبدنغومتغیر گشت و متکلم شده، فرمود تا تون را هفت چندان زیاده تر از عادتش بتابند. | |
Dani | FarOPV | 3:20 | و به قویترین شجاعان لشکر خود فرمود که شدرک و میشک وعبدنغو را ببندند و در تون آتش ملتهب بیندازند. | |
Dani | FarOPV | 3:21 | پس این اشخاص را در رداها و جبهها وعمامهها و سایر لباسهای ایشان بستند و در میان تون آتش ملتهب افکندند. | |
Dani | FarOPV | 3:22 | و چونکه فرمان پادشاه سخت بود و تون بینهایت تابیده شده، شعله آتش آن کسان را که شدرک و میشک وعبدنغو را برداشته بودند کشت. | |
Dani | FarOPV | 3:24 | آنگاه نبوکدنصر پادشاه در حیرت افتاد وبزودی هرچه تمامتر برخاست و مشیران خود راخطاب کرده، گفت: «آیا سه شخص نبستیم و درمیان آتش نینداختیم؟» ایشان در جواب پادشاه عرض کردند که «صحیح استای پادشاه!» | |
Dani | FarOPV | 3:25 | اودر جواب گفت: «اینک من چهار مرد میبینم که گشاده در میان آتش میخرامند و ضرری به ایشان نرسیده است و منظر چهارمین شبیه پسرخدا است.» | |
Dani | FarOPV | 3:26 | پس نبوکدنصر به دهنه تون آتش ملتهب نزدیک آمد و خطاب کرده، گفت: «ای شدرک و میشک و عبدنغو! ای بندگان خدای تعالی بیرون شوید و بیایید.» پس شدرک و میشک و عبدنغو از میان آتش بیرون آمدند. | |
Dani | FarOPV | 3:27 | و امرا وروسا و والیان و مشیران پادشاه جمع شده، آن مردان را دیدند که آتش به بدنهای ایشان اثری نکرده و مویی از سر ایشان نسوخته و رنگ ردای ایشان تبدیل نشده، بلکه بوی آتش به ایشان نرسیده است. | |
Dani | FarOPV | 3:28 | آنگاه نبوکدنصر متکلم شده، گفت: «متبارک باد خدای شدرک و میشک و عبدنغو که فرشته خود را فرستاد و بندگان خویش را که بر اوتوکل داشتند و به فرمان پادشاه مخالفت ورزیدندو بدنهای خود را تسلیم نمودند تا خدای دیگری سوای خدای خویش را عبادت و سجده ننمایند، رهایی داده است. | |
Dani | FarOPV | 3:29 | بنابراین فرمانی از من صادرشد که هر قوم و امت و زبان که حرف ناشایستهای به ضد خدای شدرک و میشک و عبدنغو بگویند، پاره پاره شوند و خانه های ایشان به مزبله مبدل گردد، زیرا خدایی دیگر نیست که بدین منوال رهایی تواند داد.» | |
Chapter 4
Dani | FarOPV | 4:1 | از نبوکدنصر پادشاه، به تمامی قومها و امتها و زبانها که بر تمامی زمین ساکنندسلامتی شما افزون باد! | |
Dani | FarOPV | 4:3 | آیات او چه قدر بزرگ وعجایب او چه قدر عظیم است. ملکوت اوملکوت جاودانی است و سلطنت او تا ابدالاباد. | |
Dani | FarOPV | 4:6 | پس فرمانی از من صادرگردید که جمیع حکیمان بابل را به حضورم بیاورند تا تعبیر خواب را برای من بیان نمایند. | |
Dani | FarOPV | 4:7 | آنگاه مجوسیان و جادوگران و کلدانیان ومنجمان حاضر شدند و من خواب را برای ایشان بازگفتم لیکن تعبیرش را برای من بیان نتوانستندنمود. | |
Dani | FarOPV | 4:8 | بالاخره دانیال که موافق اسم خدای من به بلطشصر مسمی است و روح خدایان قدوس دراو میباشد، درآمد و خواب را به او بازگفتم. | |
Dani | FarOPV | 4:9 | که «ای بلطشصر، رئیس مجوسیان، چون میدانم که روح خدایان قدوس در تو میباشد و هیچ سری برای تو مشکل نیست، پس خوابی که دیدهام وتعبیرش را به من بگو. | |
Dani | FarOPV | 4:10 | رویاهای سرم در بسترم این بود که نظرکردم و اینک درختی در وسط زمین که ارتفاعش عظیم بود. | |
Dani | FarOPV | 4:11 | این درخت بزرگ و قوی گردید وبلندیش تا به آسمان رسید و منظرش تا اقصای تمامی زمین بود. | |
Dani | FarOPV | 4:12 | برگهایش جمیل و میوهاش بسیار و آذوقه برای همه در آن بود. حیوانات صحرا در زیر آن سایه گرفتند و مرغان هوا برشاخه هایش ماوا گزیدند و تمامی بشر از آن پرورش یافتند. | |
Dani | FarOPV | 4:14 | که به آواز بلند ندا درداد و چنین گفت: درخت را ببرید و شاخه هایش را قطع نمایید و برگهایش را بیفشانید و میوه هایش راپراکنده سازید تا حیوانات از زیرش و مرغان ازشاخه هایش آواره گردند. | |
Dani | FarOPV | 4:15 | لیکن کنده ریشه هایش را با بند آهن و برنج در زمین در میان سبزه های صحرا واگذارید و از شبنم آسمان ترشود و نصیب او از علف زمین با حیوانات باشد. | |
Dani | FarOPV | 4:17 | این امر ازفرمان پاسبانان شده و این حکم از کلام مقدسین گردیده است تا زندگان بدانند که حضرت متعال بر ممالک آدمیان حکمرانی میکند و آن را بهرکه میخواهد میدهد و پستترین مردمان را بر آن نصب مینماید. | |
Dani | FarOPV | 4:18 | این خواب را من که نبوکدنصرپادشاه هستم دیدم و توای بلطشصر تعبیرش رابیان کن زیرا که تمامی حکیمان مملکتم نتوانستندمرا از تعبیرش اطلاع دهند، اما تو میتوانی چونکه روح خدایان قدوس در تو میباشد.» | |
Dani | FarOPV | 4:19 | آنگاه دانیال که به بلطشصر مسمی میباشد، ساعتی متحیر ماند و فکرهایش او رامضطرب ساخت. پس پادشاه متکلم شده، گفت: «ای بلطشصر خواب و تعبیرش تو را مضطرب نسازد.» بلطشصر در جواب گفت: «ای آقای من! خواب از برای دشمنانت و تعبیرش از برای خصمانت باشد. | |
Dani | FarOPV | 4:21 | و برگهایش جمیل و میوهاش بسیار و آذوقه برای همه در آن بود وحیوانات صحرا زیرش ساکن بودند و مرغان هوادر شاخه هایش ماوا گزیدند، | |
Dani | FarOPV | 4:22 | ای پادشاه آن درخت تو هستی زیرا که تو بزرگ و قوی گردیدهای و عظمت تو چنان افزوده شده است که به آسمان رسیده و سلطنت تو تا به اقصای زمین. | |
Dani | FarOPV | 4:23 | و چونکه پادشاه پاسبانی و مقدسی را دید که ازآسمان نزول نموده، گفت: درخت را ببرید و آن راتلف سازید، لیکن کنده ریشه هایش را با بند آهن و برنج در زمین در میان سبزه های صحراواگذارید و از شبنم آسمان تر شود و نصیبش باحیوانات صحرا باشد تا هفت زمان بر آن بگذرد، | |
Dani | FarOPV | 4:24 | ای پادشاه تعبیر این است و فرمان حضرت متعال که بر آقایم پادشاه وارد شده است همین است، | |
Dani | FarOPV | 4:25 | که تو را از میان مردمان خواهند راند ومسکن تو با حیوانات صحرا خواهد بود و تو رامثل گاوان علف خواهند خورانید و تو را از شبنم آسمان تر خواهند ساخت و هفت زمان بر توخواهد گذشت تا بدانی که حضرت متعال برممالک آدمیان حکمرانی میکند و آن را بهرکه میخواهد عطا میفرماید. | |
Dani | FarOPV | 4:26 | و چون گفتند که کنده ریشه های درخت را واگذارید، پس سلطنت تو برایت برقرار خواهد ماند بعد از آنکه دانسته باشی که آسمانها حکمرانی میکنند. | |
Dani | FarOPV | 4:27 | لهذاای پادشاه نصیحت من تو را پسند آید و گناهان خودرا به عدالت و خطایای خویش را به احسان نمودن بر فقیران فدیه بده که شاید باعث طول اطمینان تو باشد.» | |
Dani | FarOPV | 4:30 | و پادشاه متکلم شده، گفت: «آیا این بابل عظیم نیست که من آن را برای خانه سلطنت به توانایی قوت و حشمت جلال خود بنا نمودهام؟» | |
Dani | FarOPV | 4:31 | این سخن هنوز برزبان پادشاه بود که آوازی از آسمان نازل شده، گفت: «ای پادشاه نبوکدنصر به تو گفته میشود که سلطنت از تو گذشته است. | |
Dani | FarOPV | 4:32 | و تو را از میان مردم خواهند راند و مسکن تو با حیوانات صحراخواهد بود و تو را مثل گاوان علف خواهندخورانید و هفت زمان بر تو خواهد گذشت تابدانی که حضرت متعال بر ممالک آدمیان حکمرانی میکند و آن را بهرکه میخواهدمی دهد.» | |
Dani | FarOPV | 4:33 | در همان ساعت این امر بر نبوکدنصر واقع شد و از میان مردمان رانده شده، مثل گاوان علف میخورد و بدنش از شبنم آسمان تر میشد تامویهایش مثل پرهای عقاب بلند شد وناخنهایش مثل چنگالهای مرغان گردید. | |
Dani | FarOPV | 4:34 | و بعد از انقضای آن ایام من که نبوکدنصرهستم، چشمان خود را بسوی آسمان برافراشتم و عقل من به من برگشت و حضرت متعال رامتبارک خواندم و حی سرمدی را تسبیح و حمدگفتم زیرا که سلطنت او سلطنت جاودانی وملکوت او تا ابدالاباد است. | |
Dani | FarOPV | 4:35 | و جمیع ساکنان جهان هیچ شمرده میشوند و با جنود آسمان وسکنه جهان بر وفق اراده خود عمل مینماید وکسی نیست که دست او را بازدارد یا او را بگویدکه چه میکنی. | |
Dani | FarOPV | 4:36 | در همان زمان عقل من به من برگشت و به جهت جلال سلطنت من حشمت وزینتم به من باز داده شد و مشیرانم و امرایم مراطلبیدند و بر سلطنت خود استوار گردیدم وعظمت عظیمی بر من افزوده شد. | |
Chapter 5
Dani | FarOPV | 5:1 | بلشصر پادشاه ضیافت عظیمی برای هزارنفر از امرای خود برپا داشت و در حضورآن هزار نفر شراب نوشید. | |
Dani | FarOPV | 5:2 | بلشصر در کیف شراب امر فرمود که ظروف طلا و نقره را که جدش نبوکدنصر از هیکل اورشلیم برده بودبیاورند تا پادشاه و امرایش و زوجهها ومتعه هایش از آنها بنوشند. | |
Dani | FarOPV | 5:3 | آنگاه ظروف طلا راکه از هیکل خانه خدا که در اورشلیم است گرفته شده بود آوردند و پادشاه و امرایش و زوجهها ومتعه هایش از آنها نوشیدند. | |
Dani | FarOPV | 5:5 | در همان ساعت انگشتهای دست انسانی بیرون آمد و در برابر شمعدان بر گچ دیوار قصرپادشاه نوشت و پادشاه کف دست را که مینوشت دید. | |
Dani | FarOPV | 5:6 | آنگاه هیئت پادشاه متغیر شد و فکرهایش او را مضطرب ساخت و بندهای کمرش سست شده، زانوهایش بهم میخورد. | |
Dani | FarOPV | 5:7 | پادشاه به آوازبلند صدا زد که جادوگران و کلدانیان و منجمان رااحضار نمایند. پس پادشاه حکیمان بابل راخطاب کرده، گفت: «هرکه این نوشته را بخواند وتفسیرش را برای من بیان نماید به ارغوان ملبس خواهد شد و طوق زرین بر گردنش (نهاده خواهدشد) و حاکم سوم در مملکت خواهد بود.» | |
Dani | FarOPV | 5:8 | آنگاه جمیع حکمای پادشاه داخل شدند امانتوانستند نوشته را بخوانند یا تفسیرش را برای پادشاه بیان نمایند. | |
Dani | FarOPV | 5:10 | اما ملکه بهسبب سخنان پادشاه و امرایش به مهمانخانه درآمد وملکه متکلم شده، گفت: «ای پادشاه تا به ابد زنده باش! فکرهایت تو را مضطرب نسازد و هیئت تومتغیر نشود. | |
Dani | FarOPV | 5:11 | شخصی در مملکت تو هست که روح خدایان قدوس دارد و در ایام پدرت روشنایی و فطانت و حکمت مثل حکمت خدایان دراو پیدا شد و پدرت نبوکدنصر پادشاه یعنی پدر توای پادشاه او را رئیس مجوسیان وجادوگران و کلدانیان و منجمان ساخت. | |
Dani | FarOPV | 5:12 | چونکه روح فاضل و معرفت و فطانت و تعبیرخوابها و حل معماها و گشودن عقدهها در این دانیال که پادشاه او را به بلطشصر مسمی نمودیافت شد. پس حال دانیال طلبیده شود و تفسیر رابیان خواهد نمود.» | |
Dani | FarOPV | 5:13 | آنگاه دانیال را به حضور پادشاه آوردند وپادشاه دانیال را خطاب کرده، فرمود: «آیا توهمان دانیال از اسیران یهود هستی که پدرم پادشاه از یهودا آورد؟ | |
Dani | FarOPV | 5:14 | و درباره تو شنیدهام که روح خدایان در تو است و روشنایی و فطانت وحکمت فاضل در تو پیدا شده است. | |
Dani | FarOPV | 5:15 | و الان حکیمان و منجمان را به حضور من آوردند تا این نوشته را بخوانند و تفسیرش را برای من بیان کننداما نتوانستند تفسیر کلام را بیان کنند. | |
Dani | FarOPV | 5:16 | و من درباره تو شنیدهام که به نمودن تعبیرها و گشودن عقدهها قادر میباشی. پس اگر بتوانی الان نوشته را بخوانی و تفسیرش را برای من بیان کنی به ارغوان ملبس خواهی شد و طوق زرین بر گردنت (نهاده خواهد شد) و در مملکت حاکم سوم خواهی بود.» | |
Dani | FarOPV | 5:17 | پس دانیال به حضور پادشاه جواب داد وگفت: «عطایای تو از آن تو باشد و انعام خود را به دیگری بده، لکن نوشته را برای پادشاه خواهم خواند و تفسیرش را برای او بیان خواهم نمود. | |
Dani | FarOPV | 5:18 | اما توای پادشاه، خدای تعالی به پدرت نبوکدنصر سلطنت و عظمت و جلال و حشمت عطا فرمود. | |
Dani | FarOPV | 5:19 | و بهسبب عظمتی که به او داده بودجمیع قومها و امتها و زبانها از او لرزان و ترسان میبودند. هرکه را میخواست میکشت و هرکه را میخواست زنده نگاه میداشت و هرکه رامی خواست بلند مینمود و هرکه را میخواست پست میساخت. | |
Dani | FarOPV | 5:20 | لیکن چون دلش مغرور وروحش سخت گردیده، تکبر نمود آنگاه ازکرسی سلطنت خویش به زیر افکنده شد وحشمت او را از او گرفتند. | |
Dani | FarOPV | 5:21 | و از میان بنی آدم رانده شده، دلش مثل دل حیوانات گردید ومسکنش با گورخران شده، او را مثل گاوان علف میخورانیدند و جسدش از شبنم آسمان ترمی شد تا فهمید که خدای تعالی بر ممالک آدمیان حکمرانی میکند و هرکه را میخواهد بر آن نصب مینماید. | |
Dani | FarOPV | 5:23 | بلکه خویشتن را به ضد خداوندآسمانها بلند ساختی و ظروف خانه او را به حضور تو آوردند و تو و امرایت و زوجهها ومتعه هایت از آنها شراب نوشیدید و خدایان نقره و طلا و برنج و آهن و چوب و سنگ را که نمی بینند و نمی شنوند و (هیچ ) نمی دانند تسبیح خواندی، اما آن خدایی را که روانت در دست او وتمامی راههایت از او میباشد، تمجید ننمودی. | |
Dani | FarOPV | 5:29 | آنگاه بلشصر امر فرمود تا دانیال را به ارغوان ملبس ساختند و طوق زرین بر گردنش (نهادند) و دربارهاش ندا کردند که در مملکت حاکم سوم میباشد. | |
Chapter 6
Dani | FarOPV | 6:3 | و بر آنهاسه وزیر که یکی از ایشان دانیال بود تا آن والیان به ایشان حساب دهند و هیچ ضرری به پادشاه نرسد. | |
Dani | FarOPV | 6:4 | پس این دانیال بر سایر وزراء و والیان تفوق جست زیرا که روح فاضل دراو بود وپادشاه اراده داشت که او را بر تمامی مملکت نصب نماید. | |
Dani | FarOPV | 6:5 | پس وزیران و والیان بهانه میجستند تا شکایتی در امور سلطنت بر دانیال بیاورند اما نتوانستند که هیچ علتی یا تقصیری بیابند، چونکه او امین بود و خطایی یا تقصیری دراو هرگز یافت نشد. | |
Dani | FarOPV | 6:6 | پس آن اشخاص گفتند که «در این دانیال هیچ علتی پیدا نخواهیم کرد مگراینکه آن را درباره شریعت خدایش در او بیابیم.» | |
Dani | FarOPV | 6:7 | آنگاه این وزراء و والیان نزد پادشاه جمع شدند و او را چنین گفتند: «ای داریوش پادشاه تابه ابد زنده باش. | |
Dani | FarOPV | 6:8 | جمیع وزرای مملکت و روسا و والیان و مشیران و حاکمان با هم مشورت کردهاند که پادشاه حکمی استوار کند و قدغن بلیغی نماید که هر کسیکه تا سی روز از خدایی یا انسانی سوای توای پادشاه مسالتی نماید درچاه شیران افکنده شود. | |
Dani | FarOPV | 6:9 | پسای پادشاه فرمان رااستوار کن و نوشته را امضا فرما تا موافق شریعت مادیان و فارسیان که منسوخ نمی شود تبدیل نگردد.» | |
Dani | FarOPV | 6:11 | اما چون دانیال دانست که نوشته امضا شده است به خانه خود درآمد و پنجره های بالاخانه خود را به سمت اورشلیم باز نموده، هر روز سه مرتبه زانو میزد و دعا مینمود و چنانکه قبل ازآن عادت میداشت نزد خدای خویش دعامی کرد و تسبیح میخواند. | |
Dani | FarOPV | 6:13 | آنگاه به حضور پادشاه نزدیک شده، درباره فرمان پادشاه عرض کردند که «ای پادشاه آیافرمانی امضا ننمودی که هرکه تا سی روز نزدخدایی یا انسانی سوای توای پادشاه مسالتی نماید در چاه شیران افکنده شود؟» پادشاه درجواب گفت: «این امر موافق شریعت مادیان وفارسیان که منسوخ نمی شود صحیح است.» | |
Dani | FarOPV | 6:14 | پس ایشان در حضور پادشاه جواب دادند وگفتند که «این دانیال که از اسیران یهودا میباشد به توای پادشاه و به فرمانی که امضا نمودهای اعتنانمی نماید، بلکه هر روز سه مرتبه مسالت خود رامی نماید.» | |
Dani | FarOPV | 6:15 | آنگاه پادشاه چون این سخن راشنید بر خویشتن بسیار خشمگین گردید و دل خود را به رهانیدن دانیال مشغول ساخت و تاغروب آفتاب برای استخلاص او سعی مینمود. | |
Dani | FarOPV | 6:16 | آنگاه آن اشخاص نزد پادشاه جمع شدند و به پادشاه عرض کردند که «ای پادشاه بدان که قانون مادیان و فارسیان این است که هیچ فرمان یاحکمی که پادشاه آن را استوار نماید تبدیل نشود.» | |
Dani | FarOPV | 6:17 | پس پادشاه امر فرمود تا دانیال را بیاورند واو را در چاه شیران بیندازند و پادشاه دانیال راخطاب کرده، گفت: «خدای تو که او را پیوسته عبادت مینمایی تو را رهایی خواهد داد.» | |
Dani | FarOPV | 6:18 | وسنگی آورده، آن را بر دهنه چاه نهادند و پادشاه آن را به مهر خود و مهر امرای خویش مختوم ساخت تا امر درباره دانیال تبدیل نشود. | |
Dani | FarOPV | 6:19 | آنگاه پادشاه به قصر خویش رفته، شب را به روزه بسربرد و به حضور وی اسباب عیش او را نیاوردند وخوابش از او رفت. | |
Dani | FarOPV | 6:21 | و چون نزد چاه شیران رسید به آوازحزین دانیال را صدا زد و پادشاه دانیال را خطاب کرده، گفت: «ای دانیال بنده خدای حی آیاخدایت که او را پیوسته عبادت مینمایی به رهانیدنت از شیران قادر بوده است؟» | |
Dani | FarOPV | 6:23 | خدای من فرشته خود را فرستاده، دهان شیران را بست تا به من ضرری نرسانند چونکه به حضور وی در من گناهی یافت نشد و هم درحضور توای پادشاه تقصیری نورزیده بودم.» | |
Dani | FarOPV | 6:24 | آنگاه پادشاه بینهایت شادمان شده، امر فرمود که دانیال را از چاه برآورند و دانیال را از چاه برآوردند و از آن جهت که بر خدای خود توکل نموده بود در اوهیچ ضرری یافت نشد. | |
Dani | FarOPV | 6:25 | و پادشاه امر فرمود تاآن اشخاص را که بر دانیال شکایت آورده بودندحاضر ساختند و ایشان را با پسران و زنان ایشان در چاه شیران انداختند و هنوز به ته چاه نرسیده بودند که شیران بر ایشان حمله آورده، همه استخوانهای ایشان را خرد کردند. | |
Dani | FarOPV | 6:26 | بعد از آن داریوش پادشاه به جمیع قومها و امتها وزبانهایی که در تمامی جهان ساکن بودند نوشت که «سلامتی شما افزون باد! | |
Dani | FarOPV | 6:27 | از حضور من فرمانی صادر شده است که در هر سلطنتی ازممالک من (مردمان ) به حضور خدای دانیال لرزان و ترسان باشند زیرا که او خدای حی و تاابدالاباد قیوم است. و ملکوت او بیزوال وسلطنت او غیرمتناهی است. | |
Chapter 7
Dani | FarOPV | 7:1 | در سال اول بلشصر پادشاه بابل، دانیال دربسترش خوابی و رویاهای سرش را دید. پس خواب را نوشت و کلیه مطالب را بیان نمود. | |
Dani | FarOPV | 7:2 | پس دانیال متکلم شده، گفت: «شبگاهان در عالم رویا شده، دیدم که ناگاه چهار باد آسمان بر روی دریای عظیم تاختند. | |
Dani | FarOPV | 7:4 | اول آنها مثل شیر بود و بالهای عقاب داشت و من نظرکردم تا بالهایش کنده گردید و او از زمین برداشته شده، بر پایهای خود مثل انسان قرار داده گشت ودل انسان به او داده شد. | |
Dani | FarOPV | 7:5 | و اینک وحش دوم دیگر مثل خرس بود و بر یک طرف خود بلند شدو در دهانش در میان دندانهایش سه دنده بود ووی را چنین گفتند: برخیز و گوشت بسیار بخور. | |
Dani | FarOPV | 7:6 | بعد از آن نگریستم و اینک دیگری مثل پلنگ بود که بر پشتش چهار بال مرغ داشت و این وحش چهار سر داشت و سلطنت به او داده شد. | |
Dani | FarOPV | 7:7 | بعد ازآن در رویاهای شب نظر کردم و اینک وحش چهارم که هولناک و مهیب و بسیار زورآور بود ودندانهای بزرگ آهنین داشت و باقیمانده رامی خورد و پاره پاره میکرد و به پایهای خویش پایمال مینمود و مخالف همه وحوشی که قبل ازاو بودند بود و ده شاخ داشت. | |
Dani | FarOPV | 7:8 | پس در این شاخهاتامل مینمودم که اینک از میان آنها شاخ کوچک دیگری برآمد و پیش رویش سه شاخ از آن شاخهای اول از ریشهکنده شد و اینک این شاخ چشمانی مانند چشم انسان و دهانی که به سخنان تکبرآمیز متکلم بود داشت. | |
Dani | FarOPV | 7:9 | «و نظر میکردم تا کرسیها برقرار شد وقدیم الایام جلوس فرمود و لباس او مثل برف سفید و موی سرش مثل پشم پاک و عرش اوشعله های آتش و چرخهای آن آتش ملتهب بود. | |
Dani | FarOPV | 7:10 | نهری از آتش جاری شده، از پیش روی اوبیرون آمد. هزاران هزار او را خدمت میکردند وکرورها کرور به حضور وی ایستاده بودند. دیوان برپا شد و دفترها گشوده گردید. | |
Dani | FarOPV | 7:11 | آنگاه نظر کردم بهسبب سخنان تکبرآمیزی که آن شاخ میگفت. پس نگریستم تا آن وحش کشته شد وجسد او هلاک گردیده، به آتش مشتعل تسلیم شد. | |
Dani | FarOPV | 7:12 | اما سایر وحوش سلطنت را از ایشان گرفتند، لکن درازی عمر تا زمانی و وقتی به ایشان داده شد. | |
Dani | FarOPV | 7:13 | و در رویای شب نگریستم و اینک مثل پسر انسان با ابرهای آسمان آمد و نزدقدیم الایام رسید و او را به حضور وی آوردند. | |
Dani | FarOPV | 7:14 | و سلطنت و جلال و ملکوت به او داده شد تاجمیع قومها و امتها و زبانها او را خدمت نمایند. سلطنت او سلطنت جاودانی و بیزوال است و ملکوت او زایل نخواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 7:16 | و به یکی از حاضرین نزدیک شده، حقیقت این همه امور را از وی پرسیدم و او به من تکلم نموده، تفسیر امور را برای من بیان کرد، | |
Dani | FarOPV | 7:17 | که این وحوش عظیمی که (عدد) ایشان چهار است چهار پادشاه میباشند که از زمین خواهند برخاست. | |
Dani | FarOPV | 7:18 | امامقدسان حضرت اعلی سلطنت را خواهند یافت و مملکت را تا به ابد و تا ابدالاباد متصرف خواهند بود. | |
Dani | FarOPV | 7:19 | آنگاه آرزو داشتم که حقیقت امررا درباره وحش چهارم که مخالف همه دیگران وبسیار هولناک بود و دندانهای آهنین و چنگالهای برنجین داشت و سایرین را میخورد و پاره پاره میکرد و به پایهای خود پایمال مینمود بدانم. | |
Dani | FarOPV | 7:20 | و کیفیت ده شاخ را که بر سر او بود و آن دیگری را که برآمد و پیش روی او سه شاخ افتادیعنی آن شاخی که چشمان و دهانی را که سخنان تکبرآمیز میگفت داشت و نمایش او از رفقایش سختتر بود. | |
Dani | FarOPV | 7:22 | تاحینی که قدیم الایام آمد و داوری به مقدسان حضرت اعلی تسلیم شد و زمانی رسید که مقدسان ملکوت را به تصرف آوردند. | |
Dani | FarOPV | 7:23 | پس اوچنین گفت: وحش چهارم سلطنت چهارمین برزمین خواهد بود و مخالف همه سلطنتها خواهدبود و تمامی جهان را خواهد خورد و آن راپایمال نموده، پاره پاره خواهد کرد. | |
Dani | FarOPV | 7:24 | و ده شاخ از این مملکت، ده پادشاه میباشند که خواهندبرخاست و دیگری بعد از ایشان خواهدبرخاست و او مخالف اولین خواهد بود و سه پادشاه را به زیر خواهد افکند. | |
Dani | FarOPV | 7:25 | و سخنان به ضدحضرت اعلی خواهد گفت و مقدسان حضرت اعلی را ذلیل خواهد ساخت و قصد تبدیل نمودن زمانها و شرایع خواهد نمود و ایشان تا زمانی ودو زمان و نصف زمان بهدست او تسلیم خواهندشد. | |
Dani | FarOPV | 7:26 | پس دیوان برپا خواهد شد و سلطنت او رااز او گرفته، آن را تا به انتها تباه و تلف خواهندنمود. | |
Dani | FarOPV | 7:27 | و ملکوت و سلطنت و حشمت مملکتی که زیر تمامی آسمانهاست به قوم مقدسان حضرت اعلی داده خواهد شد که ملکوت اوملکوت جاودانی است و جمیع ممالک او راعبادت و اطاعت خواهند نمود. | |
Chapter 8
Dani | FarOPV | 8:1 | در سال سوم سلطنت بلشصر پادشاه، رویایی بر من دانیال ظاهر شد بعد از آنکه اول به من ظاهر شده بود. | |
Dani | FarOPV | 8:2 | و در رویا نظر کردم ومی دیدم که من در دارالسلطنه شوشن که درولایت عیلام میباشد بودم و در عالم رویا دیدم که نزد نهر اولای میباشم. | |
Dani | FarOPV | 8:3 | پس چشمان خود رابرافراشته، دیدم که ناگاه قوچی نزد نهر ایستاده بود که دو شاخ داشت و شاخهایش بلند بود ویکی از دیگری بلندتر و بلندترین آنها آخربرآمد. | |
Dani | FarOPV | 8:4 | و قوچ را دیدم که به سمت مغرب وشمال و جنوب شاخ میزد و هیچ وحشی با اومقاومت نتوانست کرد و کسی نبود که از دستش رهایی دهد و برحسب رای خود عمل نموده، بزرگ میشد. | |
Dani | FarOPV | 8:5 | و حینی که متفکر میبودم اینک بز نری ازطرف مغرب بر روی تمامی زمین میآمد و زمین را لمس نمی کرد و در میان چشمان بز نر شاخی معتبر بود. | |
Dani | FarOPV | 8:6 | و به سوی آن قوچ صاحب دو شاخ که آن را نزد نهر ایستاده دیدم آمد و بشدت قوت خویش نزد او دوید. | |
Dani | FarOPV | 8:7 | و او را دیدم که چون نزدقوچ رسید با او بشدت غضبناک شده، قوچ را زد وهر دو شاخ او را شکست و قوچ را یارای مقاومت با وی نبود پس وی را به زمین انداخته، پایمال کردو کسی نبود که قوچ را از دستش رهایی دهد. | |
Dani | FarOPV | 8:8 | وبز نر بینهایت بزرگ شد و چون قوی گشت آن شاخ بزرگ شکسته شد و در جایش چهار شاخ معتبر بسوی بادهای اربعه آسمان برآمد. | |
Dani | FarOPV | 8:10 | و به ضد لشکر آسمانها قوی شده، بعضی ازلشکر و ستارگان را به زمین انداخته، پایمال نمود. | |
Dani | FarOPV | 8:11 | و به ضد سردار لشکر بزرگ شد و قربانی دایمی از او گرفته شد و مکان مقدس او منهدم گردید. | |
Dani | FarOPV | 8:12 | و لشکری به ضد قربانی دایمی، بهسبب عصیان (قوم به وی ) داده شد و آن (لشکر)راستی را به زمین انداختند و او (موافق رای خود) عمل نموده، کامیاب گردید. | |
Dani | FarOPV | 8:13 | و مقدسی را شنیدم که سخن میگفت و مقدس دیگری از آن یک که سخن میگفت، پرسید که رویا درباره قربانی دایمی و معصیت مهلک که قدس و لشکررا به پایمال شدن تسلیم میکند تا بکی خواهدبود. | |
Dani | FarOPV | 8:16 | وآواز آدمی را از میان (نهر) اولای شنیدم که نداکرده، میگفت: «ای جبرائیل این مرد را از معنیاینرویا مطلع ساز.» | |
Dani | FarOPV | 8:17 | پس او نزد جایی که ایستاده بودم آمد و چون آمد من ترسان شده، به روی خود درافتادم و او مرا گفت: «ای پسر انسان بدانکه اینرویا برای زمان آخر میباشد.» | |
Dani | FarOPV | 8:18 | و حینی که او با من سخن میگفت، من برروی خود بر زمین در خواب سنگین میبودم و اومرا لمس نموده، در جایی که بودم برپا داشت. | |
Dani | FarOPV | 8:19 | و گفت: «اینک من تو را از آنچه در آخر غضب واقع خواهد شد اطلاع میدهم زیرا که انتها درزمان معین واقع خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 8:21 | و آن بز نر ستبر پادشاه یونان میباشد و آن شاخ بزرگی که در میان دوچشمش بود پادشاه اول است. | |
Dani | FarOPV | 8:22 | و اما آن شکسته شدن و چهار در جایش برآمدن، چهارسلطنت از قوم او اما نه از قوت او برپا خواهندشد. | |
Dani | FarOPV | 8:23 | و در آخر سلطنت ایشان چون گناه عاصیان به اتمام رسیده باشد، آنگاه پادشاهی سخت روی و در مکرها ماهر، خواهد برخاست. | |
Dani | FarOPV | 8:24 | و قوت او عظیم خواهد شد، لیکن نه از توانایی خودش. و خرابیهای عجیب خواهد نمود وکامیاب شده، (موافق رای خود) عمل خواهدنمود و عظما و قوم مقدسان را هلاک خواهدنمود. | |
Dani | FarOPV | 8:25 | و از مهارت او مکر در دستش پیش خواهد رفت و در دل خود مغرور شده، بسیاری را بغته هلاک خواهد ساخت و با امیر امیران مقاومت خواهد نمود، اما بدون دست، شکسته خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 8:26 | پس رویایی که درباره شام و صبح گفته شد یقین است اما تو رویا را بر هم نه زیرا که بعد از ایام بسیار واقع خواهد شد.» | |
Chapter 9
Dani | FarOPV | 9:2 | در سال اول سلطنت او، من دانیال، عدد سالهایی را که کلام خداوند درباره آنها به ارمیای نبی نازل شده بود از کتب فهمیدم که هفتادسال در خرابی اورشلیم تمام خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 9:3 | پس روی خود را بسوی خداوند خدا متوجه ساختم تا با دعا و تضرعات و روزه و پلاس و خاکسترمسالت نمایم؛ | |
Dani | FarOPV | 9:4 | و نزد یهوه خدای خود دعا کردم و اعتراف نموده، گفتم: «ای خداوند خدای عظیم و مهیب که عهد و رحمت را با محبان خویش وآنانی که فرایض تو را حفظ مینمایند نگاه میداری! | |
Dani | FarOPV | 9:6 | و به بندگانت انبیایی که به اسم تو به پادشاهان وسروران و پدران ما و به تمامی قوم زمین سخنگفتند گوش نگرفتهایم. | |
Dani | FarOPV | 9:7 | ای خداوند عدالت ازآن تو است و رسوایی از آن ما است. چنانکه امروز شده است از مردان یهودا و ساکنان اورشلیم و همه اسرائیلیان چه نزدیک و چه دوردر همه زمینهایی که ایشان را بهسبب خیانتی که به تو ورزیدهاند در آنها پراکنده ساختهای. | |
Dani | FarOPV | 9:8 | ای خداوند رسوایی از آن ما و پادشاهان و سروران وپدران ما است زیرا که به تو گناه ورزیدهایم. | |
Dani | FarOPV | 9:10 | و کلام یهوه خدای خود را نشنیدهایم تا در شریعت او که به وسیله بندگانش انبیا پیش ما گذارد سلوک نماییم. | |
Dani | FarOPV | 9:11 | و تمامی اسرائیل از شریعت توتجاوز نموده و روگردان شده، به آواز تو گوش نگرفتهاند بنابراین لعنت و سوگندی که در تورات موسی بنده خدا مکتوب است بر ما مستولی گردیده، چونکه به او گناه ورزیدهایم. | |
Dani | FarOPV | 9:12 | و اوکلام خود را که به ضد ما و به ضد داوران ما که برما داوری مینمودند گفته بود استوار نموده وبلای عظیمی بر ما وارد آورده است زیرا که زیر تمامی آسمان حادثهای واقع نشده، مثل آنکه بر اورشلیم واقع شده است. | |
Dani | FarOPV | 9:13 | تمامی این بلا بر وفق آنچه در تورات موسی مکتوب است برما وارد شده است، معهذا نزد یهوه خدای خود مسالت ننمودیم تا از معصیت خودبازگشت نموده، راستی تو را بفهمیم. | |
Dani | FarOPV | 9:14 | بنابراین خداوند بر این بلا مراقب بوده، آن را بر ما واردآورد زیرا که یهوه خدای ما در همه کارهایی که میکند عادل است اما ما به آواز او گوش نگرفتیم. | |
Dani | FarOPV | 9:15 | «پس الانای خداوند خدای ما که قوم خود را بهدست قوی از زمین مصر بیرون آورده، اسمی برای خود پیدا کردهای، چنانکه امروزشده است، ما گناه ورزیده و شرارت نمودهایم. | |
Dani | FarOPV | 9:16 | ای خداوند مسالت آنکه برحسب تمامی عدالت خود خشم و غضب خویش را از شهرخود اورشلیم و از کوه مقدس خود برگردانی زیرابهسبب گناهان ما و معصیتهای پدران ما اورشلیم و قوم تو نزد همه مجاوران ما رسوا شده است. | |
Dani | FarOPV | 9:17 | پس حالای خدای ما دعا و تضرعات بنده خود را اجابت فرما و روی خود را بر مقدس خویش که خراب شده است بهخاطر خداوندیت متجلی فرما. | |
Dani | FarOPV | 9:18 | ای خدایم گوش خود را فراگیر وبشنو و چشمان خود را باز کن و به خرابیهای ما وشهری که به اسم تو مسمی است نظر فرما، زیراکه ما تضرعات خود را نه برای عدالت خویش بلکه برای رحمتهای عظیم تو به حضور تومی نماییم. | |
Dani | FarOPV | 9:19 | ای خداوند بشنو! ای خداوندبیامرز! ای خداوند استماع نموده، به عمل آور! ای خدای من بهخاطر خودت تاخیر منمازیرا که شهر تو و قوم تو به اسم تو مسمی میباشند.» | |
Dani | FarOPV | 9:20 | و چون من هنوز سخن میگفتم و دعامی نمودم و به گناهان خود و گناهان قوم خویش اسرائیل اعتراف میکردم و تضرعات خود رابرای کوه مقدس خدایم به حضور یهوه خدای خویش معروض میداشتم، | |
Dani | FarOPV | 9:21 | چون هنوز در دعامتکلم میبودم، آن مرد جبرائیل که او را دررویای اول دیده بودم بسرعت پرواز نموده، به وقت هدیه شام نزد من رسید، | |
Dani | FarOPV | 9:22 | و مرا اعلام نمودو با من متکلم شده، گفت: «ای دانیال الان من بیرون آمدهام تا تو را فطانت و فهم بخشم. | |
Dani | FarOPV | 9:23 | درابتدای تضرعات تو امر صادر گردید و من آمدم تاتو را خبر دهم زیرا که تو بسیار محبوب هستی، پس در این کلام تامل کن و رویا را فهم نما. | |
Dani | FarOPV | 9:24 | هفتاد هفته برای قوم تو و برای شهر مقدست مقرر میباشد تا تقصیرهای آنها تمام شود وگناهان آنها به انجام رسد و کفاره به جهت عصیان کرده شود و عدالت جاودانی آورده شود و رویا ونبوت مختوم گردد و قدسالاقداس مسح شود. | |
Dani | FarOPV | 9:25 | پس بدان و بفهم که از صدور فرمان به جهت تعمیر نمودن و بناکردن اورشلیم تا (ظهور) مسیح رئیس، هفت هفته و شصت و دو هفته خواهد بودو (اورشلیم ) با کوچهها و حصار در زمانهای تنگی تعمیر و بنا خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 9:26 | و بعد از آن شصت و دو هفته، مسیح منقطع خواهد گردید واز آن او نخواهد بود، بلکه قوم آن رئیس که میآید شهر و قدس را خراب خواهند ساخت وآخر او در آن سیلاب خواهد بود و تا آخر جنگ خرابیها معین است. | |
Chapter 10
Dani | FarOPV | 10:1 | در سال سوم کورش پادشاه فارس، امری بر دانیال که به بلطشصر مسمی بود کشف گردید و آن امر صحیح و مشقت عظیمی بود. پس امر را فهمید و رویا را دانست. | |
Dani | FarOPV | 10:3 | خوراک لذیذ نخوردم و گوشت و شراب به دهانم داخل نشد و تا انقضای آن سه هفته خویشتن را تدهین ننمودم. | |
Dani | FarOPV | 10:5 | و چشمان خود را برافراشته دیدم که ناگاه مردی ملبس به کتان که کمربندی از طلای او فاز بر کمر خود داشت، | |
Dani | FarOPV | 10:6 | و جسد او مثل زبرجد وروی وی مانند برق و چشمانش مثل شعله های آتش و بازوها و پایهایش مانند رنگ برنج صیقلی و آواز کلام او مثل صدای گروه عظیمی بود. | |
Dani | FarOPV | 10:7 | و من دانیال تنها آن رویا را دیدم و کسانی که همراه من بودند رویا را ندیدند لیکن لرزش عظیمی بر ایشان مستولی شد و فرار کرده، خودرا پنهان کردند. | |
Dani | FarOPV | 10:8 | و من تنها ماندم و آن رویای عظیم را مشاهده مینمودم و قوت در من باقی نماند و خرمی من به پژمردگی مبدل گردید ودیگر هیچ طاقت نداشتم. | |
Dani | FarOPV | 10:9 | اما آواز سخنانش راشنیدم و چون آواز کلام او را شنیدم به روی خودبر زمین افتاده، بیهوش گردیدم. | |
Dani | FarOPV | 10:11 | و او مرا گفت: «ای دانیال مرد بسیارمحبوب! کلامی را که من به تو میگویم فهم کن وبر پایهای خود بایست زیرا که الان نزد تو فرستاده شدهام.» و چون این کلام را به من گفت لرزان بایستادم. | |
Dani | FarOPV | 10:12 | و مرا گفت: «ای دانیال مترس زیرا از روزاول که دل خود را بر آن نهادی که بفهمی و به حضور خدای خود تواضع نمایی سخنان تومستجاب گردید و من بهسبب سخنانت آمدهام. | |
Dani | FarOPV | 10:13 | اما رئیس مملکت فارس بیست و یک روز بامن مقاومت نمود و میکائیل که یکی از روسای اولین است به اعانت من آمد و من در آنجا نزدپادشاهان فارس ماندم. | |
Dani | FarOPV | 10:14 | و من آمدم تا تو را ازآنچه در ایام آخر بر قوم تو واقع خواهد شداطلاع دهم زیرا که اینرویا برای ایام طویل است.» | |
Dani | FarOPV | 10:16 | که ناگاه کسی به شبیه بنی آدم لبهایم را لمس نمود و من دهان خود را گشوده، متکلم شدم و به آن کسیکه پیش من ایستاده بود گفتم: «ای آقایم از اینرویادرد شدیدی مرا درگرفته است و دیگر هیچ قوت نداشتم. | |
Dani | FarOPV | 10:17 | پس چگونه بنده آقایم بتواند با آقایم گفتگو نماید و حال آنکه از آن وقت هیچ قوت درمن برقرار نبوده، بلکه نفس هم در من باقی نمانده است.» | |
Dani | FarOPV | 10:19 | و گفت: «ای مرد بسیارمحبوب مترس! سلام بر تو باد و دلیر و قوی باش!» چون این را به من گفت تقویت یافتم و گفتم: «ای آقایم بگو زیرا که مرا قوت دادی.» | |
Dani | FarOPV | 10:20 | پس گفت: «آیا میدانی که سبب آمدن من نزد توچیست؟ و الان برمی گردم تا با رئیس فارس جنگ نمایم و به مجرد بیرون رفتنم اینک رئیس یونان خواهد آمد. | |
Chapter 11
Dani | FarOPV | 11:2 | «و الان تو را به راستی اعلام مینمایم. اینک سه پادشاه بعد از این در فارس خواهند برخاست و چهارمین از همه دولتمندتر خواهد بود و چون بهسبب توانگری خویش قوی گردد همه را به ضد مملکت یونان برخواهد انگیخت. | |
Dani | FarOPV | 11:3 | وپادشاهی جبار خواهد برخاست و بر مملکت عظیمی سلطنت خواهد نمود و برحسب اراده خود عمل خواهد کرد. | |
Dani | FarOPV | 11:4 | و چون برخیزد سلطنت او شکسته خواهد شد و بسوی بادهای اربعه آسمان تقسیم خواهد گردید. اما نه به ذریت او ونه موافق استقلالی که او میداشت، زیرا که سلطنت او از ریشهکنده شده و به دیگران غیر ازایشان داده خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 11:5 | و پادشاه جنوب با یکی از سرداران خود قوی شده، بر او غلبه خواهدیافت و سلطنت خواهد نمود و سلطنت اوسلطنت عظیمی خواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 11:6 | و بعد از انقضای سالها ایشان همداستان خواهند شد و دختر پادشاه جنوب نزد پادشاه شمال آمده، با اومصالحه خواهد نمود. لیکن قوت بازوی خود رانگاه نخواهد داشت و او و بازویش برقرار نخواهدماند و آن دختر و آنانی که او را خواهندآورد وپدرش و آنکه او را تقویت خواهد نمود در آن زمان تسلیم خواهند شد. | |
Dani | FarOPV | 11:7 | «و کسی از رمونه های ریشه هایش در جای او خواهد برخاست و با لشکری آمده، به قلعه پادشاه شمال داخل خواهد شد و با ایشان (جنگ ) نموده، غلبه خواهد یافت. | |
Dani | FarOPV | 11:8 | و خدایان وبتهای ریخته شده ایشان را نیز با ظروف گرانبهای ایشان از طلا و نقره به مصر به اسیری خواهد برد وسالهایی چند از پادشاه شمال دست خواهدبرداشت. | |
Dani | FarOPV | 11:10 | و پسرانش محاربه خواهند نمود و گروهی ازلشکرهای عظیم را جمع خواهند کرد و ایشان داخل شده، مثل سیل خواهند آمد و عبورخواهند نمود و برگشته، تا به قلعه او جنگ خواهند کرد. | |
Dani | FarOPV | 11:11 | و پادشاه جنوب خشمناک شده، بیرون خواهد آمد و با وی یعنی با پادشاه شمال جنگ خواهد نمود و وی گروه عظیمی برپاخواهد کرد و آن گروه بهدست وی تسلیم خواهند شد. | |
Dani | FarOPV | 11:12 | و چون آن گروه برداشته شود، دلش مغرور خواهد شد و کرورها را هلاک خواهد ساخت اما قوت نخواهد یافت. | |
Dani | FarOPV | 11:13 | پس پادشاه شمال مراجعت کرده، لشکری عظیم تر ازاول برپا خواهد نمود و بعد از انقضای مدت سالهابا لشکر عظیمی و دولت فراوانی خواهد آمد. | |
Dani | FarOPV | 11:14 | و در آنوقت بسیاری با پادشاه جنوب مقاومت خواهند نمود و بعضی از ستمکیشان قوم توخویشتن را خواهند برافراشت تا رویا را ثابت نمایند اما ایشان خواهند افتاد. | |
Dani | FarOPV | 11:15 | «پس پادشاه شمال خواهد آمد و سنگرهابرپا نموده، شهر حصاردار را خواهد گرفت و نه افواج جنوب و نه برگزیدگان او یارای مقاومت خواهند داشت بلکه وی را هیچ یارای مقاومت نخواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 11:16 | و آنکس که به ضد وی میآیدبرحسب رضامندی خود عمل خواهد نمود وکسی نخواهد بود که با وی مقاومت تواند نمودپس در فخر زمینها توقف خواهد نمود و آن بهدست وی تلف خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 11:17 | و عزیمت خواهدنمود که با قوت تمامی مملکت خویش داخل بشود و با وی مصالحه خواهد کرد و او دختر زنان را به وی خواهد داد تا آن را هلاک کند. اما او ثابت نخواهد ماند و از آن او نخواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 11:18 | پس بسوی جزیرهها توجه خواهد نمود و بسیاری ازآنها را خواهد گرفت. لیکن سرداری سرزنش او راباطل خواهد کرد، بلکه انتقام سرزنش او را از اوخواهد گرفت. | |
Dani | FarOPV | 11:19 | پس بسوی قلعه های زمین خویش توجه خواهد نمود اما لغزش خواهدخورد و افتاده، ناپدید خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 11:20 | «پس در جای او عاملی خواهد برخاست که جلال سلطنت را از میان خواهد برداشت لیکن در اندک ایامی او نیز هلاک خواهد شد نه به غضب و نه به جنگ. | |
Dani | FarOPV | 11:21 | و در جای او حقیری خواهدبرخاست اما جلال سلطنت را به وی نخواهند دادو او ناگهان داخل شده، سلطنت را با حیله هاخواهد گرفت. | |
Dani | FarOPV | 11:23 | و ازوقتی که ایشان با وی همداستان شده باشند او به حیله رفتار خواهد کرد و با جمعی قلیل افراشته وبزرگ خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 11:24 | و ناگهان به برومندترین بلادوارد شده، کارهایی را که نه پدرانش و نه پدران پدرانش کرده باشند بجا خواهد آورد و غارت وغنیمت و اموال را به ایشان بذل خواهد نمود و به ضد شهرهای حصاردار تدبیرها خواهد نمود، لیکن اندک زمانی خواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 11:25 | و قوت و دل خود را با لشکر عظیمی به ضد پادشاه جنوب برخواهد انگیخت و پادشاه جنوب با فوجی بسیار عظیم و قوی تهیه جنگ خواهد دید امایارای مقاومت نخواهد داشت زیرا که به ضد اوتدبیرها خواهند نمود. | |
Dani | FarOPV | 11:26 | و آنانی که خوراک او رامی خورند او را شکست خواهند داد و لشکر اوتلف خواهد شد و بسیاری کشته خواهند افتاد. | |
Dani | FarOPV | 11:27 | و دل این دو پادشاه به بدی مایل خواهد شد وبر یک سفره دروغ خواهند گفت، اما پیش نخواهد رفت زیرا که هنوز انتها برای وقت معین خواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 11:28 | پس با اموال بسیار به زمین خودمراجعت خواهد کرد ودلش به ضد عهد مقدس جازم خواهد بود پس (برحسب اراده خود) عمل نموده، به زمین خود خواهد برگشت. | |
Dani | FarOPV | 11:29 | و دروقت معین مراجعت نموده، به زمین جنوب واردخواهد شد لیکن آخرش مثل اولش نخواهد بود. | |
Dani | FarOPV | 11:30 | و کشتیها از کتیم به ضد او خواهند آمد لهذامایوس شده، رو خواهد تافت و به ضد عهدمقدس خشمناک شده، (برحسب اراده خود)عمل خواهد نمود و برگشته به آنانی که عهدمقدس را ترک میکنند توجه خواهد نمود. | |
Dani | FarOPV | 11:31 | وافواج از جانب او برخاسته، مقدس حصین رانجس خواهند نمود و قربانی سوختنی دایمی راموقوف کرده، رجاست ویرانی را برپا خواهندداشت. | |
Dani | FarOPV | 11:32 | و آنانی را که به ضد عهد شرارت میورزند با مکرها گمراه خواهد کرد. اما آنانی که خدای خویش را میشناسند قوی شده، (کارهای عظیم ) خواهند کرد. | |
Dani | FarOPV | 11:33 | و حکیمان قوم بسیاری را تعلیم خواهند داد، لیکن ایامی چند به شمشیر و آتش و اسیری و تاراج خواهند افتاد. | |
Dani | FarOPV | 11:35 | وبعضی از حکیمان به جهت امتحان ایشان لغزش خواهند خورد که تا وقت آخر طاهر و سفیدبشوند زیرا که زمان معین هنوز نیست. | |
Dani | FarOPV | 11:36 | «و آن پادشاه موافق اراده خود عمل نموده، خویشتن را بر همه خدایان افراشته و بزرگ خواهد نمود و به ضد خدای خدایان سخنان عجیب خواهد گفت و تا انتهای غضب کامیاب خواهد شد زیرا آنچه مقدر است به وقوع خواهدپیوست. | |
Dani | FarOPV | 11:37 | و به خدای پدران خود و به فضیلت زنان اعتنا نخواهد نمود، بلکه بهیچ خدا اعتنانخواهد نمود زیرا خویشتن را از همه بلندترخواهد شمرد. | |
Dani | FarOPV | 11:38 | و در جای او خدای قلعهها راتکریم خواهد نمود و خدایی را که پدرانش او رانشناختند با طلا و نقره و سنگهای گرانبها ونفایس تکریم خواهد نمود. | |
Dani | FarOPV | 11:39 | و با قلعه های حصین مثل خدای بیگانه عمل خواهد نمود وآنانی را که بدو اعتراف نمایند در جلال ایشان خواهد افزود و ایشان را بر اشخاص بسیار تسلطخواهد داد و زمین را برای اجرت (ایشان ) تقسیم خواهد نمود. | |
Dani | FarOPV | 11:40 | «و در زمان آخر پادشاه جنوب با وی مقاتله خواهد نمود و پادشاه شمال با ارابهها و سواران و کشتیهای بسیار مانند گردباد به ضد اوخواهد آمد و به زمینها سیلان کرده، از آنها عبورخواهد کرد. | |
Dani | FarOPV | 11:41 | و به فخر زمینها وارد خواهد شدو بسیاری خواهند افتاد اما اینان یعنی ادوم وموآب و روسای بنی عمون از دست او خلاصی خواهند یافت. | |
Dani | FarOPV | 11:43 | و بر خزانه های طلا و نقره و بر همه نفایس مصر استیلا خواهد یافت و لبیان وحبشیان در موکب او خواهند بود. | |
Dani | FarOPV | 11:44 | لیکن اخباراز مشرق و شمال او را مضطرب خواهد ساخت، لهذا با خشم عظیمی بیرون رفته، اشخاص بسیاری را تباه کرده، بالکل هلاک خواهد ساخت. | |
Chapter 12
Dani | FarOPV | 12:1 | «و در آن زمان میکائیل، امیر عظیمی که برای پسران قوم تو ایستاده است خواهد برخاست و چنان زمان تنگی خواهد شدکه از حینی که امتی به وجود آمده است تا امروزنبوده و در آنزمان هر یک از قوم تو که در دفترمکتوب یافت شود رستگار خواهد شد. | |
Dani | FarOPV | 12:2 | وبسیاری از آنانی که در خاک زمین خوابیده اندبیدار خواهند شد، اما اینان به جهت حیات جاودانی و آنان به جهت خجالت و حقارت جاودانی. | |
Dani | FarOPV | 12:3 | و حکیمان مثل روشنایی افلاک خواهند درخشید و آنانی که بسیاری را به راه عدالت رهبری مینمایند مانند ستارگان خواهندبود تا ابدالاباد. | |
Dani | FarOPV | 12:4 | اما توای دانیال کلام را مخفی دار و کتاب را تا زمان آخر مهر کن. بسیاری بسرعت تردد خواهند نمود و علم افزوده خواهدگردید.» | |
Dani | FarOPV | 12:5 | پس من دانیال نظر کردم و اینک دو نفر دیگریکی به اینطرف و دیگری به آنطرف نهر ایستاده بودند. | |
Dani | FarOPV | 12:6 | و یکی از ایشان به آن مرد ملبس به کتان که بالای آبهای نهر ایستاده بود گفت: «انتهای این عجایب تا بکی خواهد بود؟» | |
Dani | FarOPV | 12:7 | و آن مرد ملبس به کتان را که بالای آبهای نهر ایستاده بود شنیدم که دست راست و دست چپ خود را بسوی آسمان برافراشته، به حی ابدی قسم خورد که برای زمانی و دو زمان و نصف زمان خواهد بود و چون پراکندگی قوت قوم مقدس به انجام رسد، آنگاه همه این امور به اتمام خواهد رسید. | |
Dani | FarOPV | 12:10 | بسیاری طاهر وسفید و مصفی خواهند گردید و شریران شرارت خواهند ورزید و هیچ کدام از شریران نخواهندفهمید لیکن حکیمان خواهند فهمید. | |
Dani | FarOPV | 12:11 | و ازهنگام موقوف شدن قربانی دایمی و نصب نمودن رجاست ویرانی، هزار و دویست و نود روزخواهد بود. | |