II CHRONICLES
Up
Chapter 1
| II C | FarTPV | 1:1 | سلیمان پسر داوود، پادشاهی خود را استوار کرد. خداوند خدای او، با وی بود و او را بسیار قوی ساخت. | |
| II C | FarTPV | 1:2 | سلیمان تمام اسرائیل، فرماندهان گروههای هزار نفری و صد نفری، همهٔ رهبران اسرائیل و رؤسای خانوادهها را فراخواند. | |
| II C | FarTPV | 1:3 | آنگاه سلیمان و همهٔ مردم به بالای تپّهای که در جبعون بود، رفتند؛ زیرا خیمهٔ مقدّس خداوند که موسی، بندهٔ خداوند آن را در بیابان ساخته بود، در آنجا بود. | |
| II C | FarTPV | 1:4 | امّا داوود در اورشلیم مکانی برای صندوق پیمان آماده و در آنجا خیمهای برپا کرده بود و صندوق پیمان خدا را از قریت یعاریم به آنجا منتقل کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 1:5 | قربانگاه برنزی که بصلئیل پسر اوری، نوهٔ حور ساخته بود، در برابر خیمهٔ مقدّس خداوند در جبعون بود. سلیمان و جماعت در آنجا نیایش کردند. | |
| II C | FarTPV | 1:6 | سلیمان به سوی قربانگاه برنزی که در مقابل خیمهٔ مقدّس بود، به حضور خداوند رفت و روی آن هزار قربانی سوختنی تقدیم کرد. | |
| II C | FarTPV | 1:8 | سلیمان به خدا گفت: «تو نسبت به پدرم داوود، همیشه محبّت پایدار نشان دادی و مرا به جای او پادشاه کردی. | |
| II C | FarTPV | 1:9 | ای خداوند خدا، بگذار وعدهای را که به پدرم داوود دادی، اکنون انجام پذیرد، زیرا تو مرا پادشاه مردمی کردی که مانند غبار زمین بیشمارند. | |
| II C | FarTPV | 1:10 | اکنون به من خرد و دانشی را که برای رهبری ایشان نیاز دارم، ببخش. چون کیست که بتواند این قوم بزرگ تو را رهبری کند؟» | |
| II C | FarTPV | 1:11 | خدا به سلیمان پاسخ داد: «چون این خواستهٔ دل توست و تو دارایی و توانگری و احترام یا جان کسانیکه از تو متنفّرند یا عمر طولانی نخواستهای، بلکه خرد و دانش برای خود درخواست کردهای تا بتوانی قوم مرا، که تو را پادشاه آنها کردهام، فرمانروایی کنی، | |
| II C | FarTPV | 1:12 | من به تو خرد و دانش خواهم داد و همچنین چنان دارایی و توانگری و احترامی به تو خواهم داد که هیچ پادشاهی قبل از تو و بعد از تو، نخواهد داشت.» | |
| II C | FarTPV | 1:13 | پس سلیمان از بالای تپّهٔ جبعون، از برابر خیمهٔ مقدّس به اورشلیم بازگشت و بر اسرائیل سلطنت نمود. | |
| II C | FarTPV | 1:14 | سلیمان به جمعآوری ارّابهها و اسبها پرداخت، او هزار و چهارصد ارّابه و دوازده هزار اسب داشت که در شهرهای ارّابهها و در اورشلیم نزد خود، مستقر کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 1:15 | پادشاه طلا و نقره را در اورشلیم مانند سنگ ارزان کرد و چوب سرو به فراوانی چوب چنار در تپّههای یهودا. | |
| II C | FarTPV | 1:16 | سلیمان اسبها را از مصر و سیسل وارد میکرد و بازرگانان پادشاه، آنها را به بهایی معیّن خریداری میکردند. | |
Chapter 2
| II C | FarTPV | 2:2 | سلیمان هفتاد هزار نفر را برای حمل مصالح تعمیراتی، هشتاد هزار نفر را برای سنگتراشی در تپّهها و سه هزار و ششصد نفر سر کارگر برای نظارت آنها گماشت. | |
| II C | FarTPV | 2:3 | سلیمان برای حیرام، پادشاه صور، پیام فرستاد: «همانطور که برای پدرم، داوود الوار سرو فرستادی تا برای خود خانهای بسازد و در آن زندگی کند، برای من نیز بفرست. | |
| II C | FarTPV | 2:4 | اکنون من در شرف ساختن معبدی برای احترام خداوند خدایم هستم که به او تقدیم کنم برای سوزاندن بُخور خوشبو، برای اهدای دایمی نان مقدّس و قربانیهای سوختنی در هر صبح و عصر روزهای سبت و در ماه نو و جشنهای معیّن شدهٔ خداوند خدای ما؛ این فرمان خداوند به اسرائیل، برای همیشه است. | |
| II C | FarTPV | 2:6 | امّا کیست که بتواند برای او معبدی بسازد؟ زیرا او در آسمان، در بالاترین آسمانها نیز نمیگنجد. پس من کیستم که معبدی برای او بسازم؟ به جز مکانی که در حضور وی بُخور بسوزانند. | |
| II C | FarTPV | 2:7 | پس اکنون مردی ماهر که با طلا، نقره، برنز و آهن و همچنین در کندهکاری آزموده باشد و بتواند با پارچههای بنفش، قرمز و آبی کار کند، بفرست تا با کارگران ماهری که در نزد من در یهودا و اورشلیم هستند باشد، این کارگران را پدرم داوود آماده کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 2:8 | همچنین از لبنان الوار سرو، صنوبر و صندل بفرست، زیرا میدانم که بندگان تو در بریدن الوار لبنان ماهر هستند. بندگان من با بندگان تو کار خواهند کرد. | |
| II C | FarTPV | 2:9 | چون معبدی که من خواهم ساخت بزرگ و شگفتانگیز خواهد بود، الوار فراوان برای من آماده کن. | |
| II C | FarTPV | 2:10 | من برای بندگانت که الوار میبرند، دوهزار تن گندم کوبیده، دوهزار تن جو، چهارصد هزار لیتر شراب و چهارصد هزار لیتر روغن زیتون خواهم داد.» | |
| II C | FarTPV | 2:11 | آنگاه حیرام پادشاه صور، در نامهای به سلیمان، چنین پاسخ داد: «چون خداوند قوم خود را دوست دارد، تو را پادشاه ایشان کرده است.» | |
| II C | FarTPV | 2:12 | حیرام همچنین گفت: «ستایش بر خداوند خدای اسرائیل، که آسمان و زمین را آفرید، که به داوود پادشاه چنین پسر خردمندی داده است که پر از دانش و بینش است که معبدی برای خداوند و کاخ پادشاهی برای خود خواهد ساخت. | |
| II C | FarTPV | 2:14 | مادر او از طایفهٔ دان و پدرش از اهالی صور است. او در مورد کار کردن باطلا، نقره، برنز، آهن، سنگ و چوب و پارچههای بنفش، آبی و پارچههای مرغوب آموزش دیده است. او میتواند هرگونه کندهکاری و طراحی را که به او واگذار شود با همکاری هنرمندان شما و هنرمندان سرورم، پدر شما داوود، انجام دهد. | |
| II C | FarTPV | 2:15 | در مورد گندم، جو، شراب و روغن که سرورم فرموده بود، میتوانید آن را برای خدمتگذاران خود بفرستید. | |
| II C | FarTPV | 2:16 | ما آنچه الوار از لبنان نیاز داشته باشید خواهیم برید و آنها را به صورت دستهٔ الواری به هم پیوسته و شناور به بندر یافا خواهیم فرستاد، شما آنها را به اورشلیم ببرید.» | |
| II C | FarTPV | 2:17 | آنگاه سلیمان تمام بیگانگانی را که در سرزمین اسرائیل زندگی میکردند، سرشماری کرد. مثل آماری که پدرش داوود گرفته بود. تعداد بیگانگان صد و پنجاه و سه هزار و ششصد نفر بود. | |
Chapter 3
| II C | FarTPV | 3:1 | سلیمان پادشاه، ساختن معبد بزرگی را که پدرش داوود، قبلاً در اورشلیم بر کوه موریا، در خرمنگاه ارنان یبوسی، جایی که خداوند بر او ظاهر شده بود، آغاز کرد. | |
| II C | FarTPV | 3:3 | این است اندازههایی که سلیمان برای ساختن معبد بزرگ به کار برد: درازای آن بیست و هفت متر و پهنای آن نُه متر بود. | |
| II C | FarTPV | 3:4 | اتاق ورودی به پهنای معبد بزرگ یعنی نُه متر و ارتفاع پنجاه و چهار متر بود. او داخل آن را با طلای خالص روکش کرد. | |
| II C | FarTPV | 3:5 | دیوارهای اتاق اصلی را با چوب سرو پوشاند و آنها را با طلای مرغوب روکش کرد، روی آنها شکل درخت خرما و زنجیر طراحی شده بود. | |
| II C | FarTPV | 3:7 | او تیرها، آستانهها، دیوارها و درهای خانه را با طلا روکش کرد و بر روی دیوارها فرشتگان نگهبان حکاکی کرد. | |
| II C | FarTPV | 3:8 | او مقدّسترین مکان را ساخت، پهنا و درازای آن نُه متر بود که برابر با پهنای معبد بزرگ بود. | |
| II C | FarTPV | 3:11 | طول بالهای فرشتگان نگهبان هشت متر و هشتاد سانتیمتر بود که بال یکی دو متر و بیست سانتیمتر و به دیوار معبد بزرگ میرسید و بال دیگرش دو متر و بیست سانتیمتر بود که به بال فرشتهٔ نگهبان دیگر برمیخورد. | |
| II C | FarTPV | 3:12 | فرشتهٔ نگهبان دیگر، یک بالش دو متر و بیست سانتیمتر بود که به دیوار اتاق میرسید و همچنین بال دیگرش دو متر و بیست سانتیمتر بود که به بال فرشتهٔ نگهبان اول وصل میشد. | |
| II C | FarTPV | 3:13 | بالهای فرشتگان نگهبان هشت متر و هشتاد سانتیمتر بود. فرشتگان نگهبان بر پاهای خود ایستاده بودند و رویشان به طرف در خانه بود. | |
| II C | FarTPV | 3:14 | سلیمان پردهای از کتان نازک به رنگ بنفش، قرمز، و آبی برای مقدّسترین مکان ساخت و روی آن تصویر فرشتگان نگهبان را نقش کرد. | |
| II C | FarTPV | 3:15 | جلوی خانه دو ستون ساخت که طول آنها پانزده متر و نیم بود و سر ستونهایی به طول دو متر و بیست سانتیمتر روی آنها بود. | |
Chapter 4
| II C | FarTPV | 4:1 | او قربانگاهی از برنز ساخت که درازای آن نُه متر و پهنای آن نُه متر و ارتفاع آن چهار متر و نیم بود. | |
| II C | FarTPV | 4:2 | او همچنین حوض گِرد برنزی ساخت که قطرش چهار متر و چهل سانتیمتر و ارتفاعش دو متر و بیست سانتیمتر بود و پیرامونش سیزده متر و بیست سانتیمتر بود. | |
| II C | FarTPV | 4:3 | گرداگرد لبهٔ خارجی حوض، با دو ردیف، یکی بر روی دیگری تزئین شده بود. این ردیفها به شکل گاو نر بودند که با حوض یکپارچه بود. | |
| II C | FarTPV | 4:4 | این حوض بر دوازده گاو نر ایستاده بود، سه گاو نر به طرف شمال، سه به طرف غرب و سه به طرف جنوب و سه به طرف شرق قرار داشتند. | |
| II C | FarTPV | 4:5 | ضخامت دیوارهٔ حوض به پهنای کف دست بود. لبهٔ آن به شکل لبهٔ جام و خود حوض به شکل گل سوسن ساخته شده بود. ظرفیت آن بیش از شصت هزار لیتر بود. | |
| II C | FarTPV | 4:6 | او همچنین ده حوضچه ساخت که پنج عدد آنها را در سمت راست و پنج عدد دیگر را در سمت چپ قرار داد. در این حوضچهها قربانی سوختنی را میشستند، آب حوض بزرگ برای شستوشوی کاهنان بود. | |
| II C | FarTPV | 4:7 | ده چراغدان طلا را طبق مشخصات آنها ساخت. پنج عدد آنها را در طرف راست و پنج عدد دیگر آنها را در طرف چپ معبد بزرگ قرار داد. | |
| II C | FarTPV | 4:8 | ده عدد میز ساخت و آنها را در معبد بزرگ گذاشت، پنج میز را در سمت راست و پنج میز دیگر را در طرف چپ قرار داد. او یکصد کاسهٔ طلا ساخت. | |
| II C | FarTPV | 4:9 | او حیاطی برای کاهنان ساخت و حیاط بزرگ و درهایی برای حیاطها ساخت و آنها را با برنز روکش کرد. | |
| II C | FarTPV | 4:11 | حورام دیگها، بیلها و کاسهها ساخت. پس او کارهایی را که برای سلیمان پادشاه در معبد بزرگ انجام میداد، به پایان رساند که عبارت بودند از: | |
| II C | FarTPV | 4:12 | دو ستون؛ کاسهها و دو سر ستون که در بالای ستونها بودند و شبکههایی که دو جام سر ستونها را پوشانده بودند | |
| II C | FarTPV | 4:16 | حورام، دیگها، بیلها، چنگالها و تمام وسایل دیگر را با برنز برّاق، به دستور سلیمان پادشاه، برای معبد بزرگ ساخت. | |
| II C | FarTPV | 4:17 | به دستور پادشاه، اینها در دشت اردن در زمین خاک رُس بین سُكوّت و صرده ریختهگری کردند. | |
| II C | FarTPV | 4:19 | پس سلیمان هر آنچه را در معبد بزرگ بود ساخت، قربانگاه طلا، میز نان مقدّسی که به خدا تقدیم میشد. | |
| II C | FarTPV | 4:20 | چراغدانها و پایههایشان از طلای خالص بود که در جلوی مقدّسترین مکان مطابق برنامه روشن شوند. | |
Chapter 5
| II C | FarTPV | 5:1 | وقتی همهٔ کارهایی که سلیمان برای معبد بزرگ کرد پایان گرفت، سلیمان چیزهایی را که پدرش، داوود وقف کرده بود و طلا، نقره و همهٔ ظروف را در خزانهٔ معبد بزرگ گذاشت. | |
| II C | FarTPV | 5:2 | آنگاه سلیمان رهبران اسرائیل، سران طایفهها و خانوادهها را برای آوردن صندوق پیمان خداوند از شهر داوود در صهیون، به اورشلیم فراخواند. | |
| II C | FarTPV | 5:3 | تمام مردان اسرائیل در عید خیمهها که در ماه هفتم برگزار میشد، نزد پادشاه گرد آمدند. | |
| II C | FarTPV | 5:5 | صندوق پیمان، خیمهٔ مقدّس و تمام ظروف مقدّسی را که در خیمه بود، کاهنان و لاویان آوردند. | |
| II C | FarTPV | 5:6 | آنگاه سلیمان پادشاه و تمام قوم اسرائیل، در برابر صندوق پیمان گرد آمدند و آنقدر گاو و گوسفند قربانی کردند که به شمار نمیآمد. | |
| II C | FarTPV | 5:7 | پس کاهنان صندوق پیمان خداوند را در جایش در مقدّسترین مکان در زیر بال فرشتگان نگهبان قرار دادند، | |
| II C | FarTPV | 5:8 | بالهای فرشتگان نگهبان بر روی صندوق پیمان و چوبهایی که با آنها آن را حمل میکردند، گسترده بودند. | |
| II C | FarTPV | 5:9 | این چوبها آنقدر بلند بودند که انتهای آنها از مقدّسترین مکان دیده میشد، ولی از حیاط دیده نمیشدند و تا به امروز در آنجا هستند. | |
| II C | FarTPV | 5:10 | در صندوق پیمان چیزی جز دو لوحی که موسی در کوه سینا -جایی است که خداوند با قوم اسرائیل هنگام خروجشان از مصر پیمان بست- در آن گذاشت، نبود. | |
| II C | FarTPV | 5:11 | هنگامیکه کاهنان از قدس بیرون آمدند، -زیرا تمام کاهنانی که حاضر بودند بدون توجّه به گروهی که در آن بودند- خود را پاک کرده بودند. | |
| II C | FarTPV | 5:12 | تمام سرایندگان لاوی، یعنی آساف، هیمان، یدوتون، پسران و برادران ایشان، لباسهای کتانی مرغوب پوشیده بودند. ایشان با سنج، بربط و چنگ با صد و بیست کاهن که شیپور مینواختند در شرق قربانگاه ایستادند. | |
| II C | FarTPV | 5:13 | وظیفهٔ شیپورچیها و سرایندگان این بود که در ستایش و پرستش همنوایی کنند و هنگامیکه آواز ایشان برخاست، با صدای سنج و شیپور و بقیّهٔ سازها، در ستایش خداوند خواندند که: او نیکوست، و محبّت او تا ابد پایدار است. در آن هنگام معبد بزرگ پر از ابر شد. | |
Chapter 6
| II C | FarTPV | 6:4 | آنگاه گفت: «سپاس خداوند، خدای اسرائیل را! که هرچه را با دهان خود، به پدرم داوود وعده داده بود، با دستهای خود انجام داد، | |
| II C | FarTPV | 6:5 | او به پدرم فرمود: از زمانی که قوم خود را از سرزمین مصر بیرون آوردم، من هیچ شهری را در همهٔ طایفههای اسرائیل برنگزیدم که در آن معبدی ساخته شود تا من در آن ستایش شوم و من هیچ مردی را برنگزیدم که فرمانروای قوم من، اسرائیل باشد. | |
| II C | FarTPV | 6:6 | امّا من اورشلیم را برگزیدهام که نام من در آنجا باشد، و داوود را برگزیدهام که رهبر قوم من، اسرائیل باشد.» | |
| II C | FarTPV | 6:7 | سلیمان ادامه داد، «پدرم، داوود در دل داشت تا خانهای برای نام خداوند خدای اسرائیل بسازد. | |
| II C | FarTPV | 6:8 | امّا خداوند به پدرم داوود فرمود: 'بسیار نیکوست که تو در دل داشتی که خانهای برای من بسازی، | |
| II C | FarTPV | 6:9 | امّا تو نباید خانه را بسازی، بلکه پسرت که تولّد خواهد یافت، آن را برای من خواهد ساخت.' | |
| II C | FarTPV | 6:10 | «اکنون خداوند وعدهای را که داده بود، به انجام رسانیده، من به جای پدرم داوود برخاستهام و بر تخت اسرائیل نشستهام. همانگونه که خداوند وعده داده بود، من خانهای برای نام خداوند خدای اسرائیل ساختهام. | |
| II C | FarTPV | 6:12 | آنگاه سلیمان در برابر قربانگاه خداوند و در حضور همهٔ قوم اسرائیل، ایستاد و دستهای خود را برافراشت. | |
| II C | FarTPV | 6:13 | سلیمان سکوی برنزی به پهنا و درازای دو متر و بیست سانتیمتر و ارتفاع یک متر و سی سانتیمتر ساخته بود و آن را در وسط حیاط قرار داده بود. سلیمان روی آن ایستاده بود. او در برابر همهٔ قوم اسرائیل زانو زد، دستهای خود را به سوی آسمان برافراشت | |
| II C | FarTPV | 6:14 | و گفت: «ای خداوند خدای اسرائیل! هیچ خدایی مانند تو در زمین و آسمان نیست. پیمان خود را برای تمام بندگانی که با تمام دل نزد تو گام برمیدارند، نگاه داشتهای و محبّت پایدار خود را نشان دادهای. | |
| II C | FarTPV | 6:16 | پس اکنون ای خداوند خدای اسرائیل، وعدّهای را که به پدرم داوود، بندهٔ خود، دادهای نگاهدار، هنگامیکه تو به او فرمودی، اگر پسران تو در همهٔ کارهایشان در حضور من مواظب باشند و مطابق قوانین من در نزد من گام بردارند، همانگونه که تو گام برداشتی، همواره یکی از بازماندگان تو بر تخت اسرائیل خواهد نشست. | |
| II C | FarTPV | 6:18 | «امّا آیا براستی خدا با انسان در روی زمین خواهد زیست؟ آسمان و حتّی بالاترین آسمانها گنجایش تو را ندارند، چه رسد به خانهای که من برایت ساختهام. | |
| II C | FarTPV | 6:19 | ای خداوند، خدای من! من بندهٔ تو هستم، به دعای من گوش بده و تقاضاهایم را اجابت فرما. | |
| II C | FarTPV | 6:20 | این معبد بزرگ را شبانهروز مراقبت نما. تو وعده دادی، این مکانی است که تو در آن ستایش خواهی شد، پس هنگامیکه به سوی این معبد بزرگ دعا میکنم، مرا بشنو. | |
| II C | FarTPV | 6:21 | نیایش من و قوم خود، اسرائیل را بشنو، هنگامیکه به سوی این مکان روی میکنند. در خانهٔ خود در آسمان، ما را بشنو و ببخش. | |
| II C | FarTPV | 6:22 | «اگر کسی علیه دیگری مرتکب گناهی شود و نیاز به سوگند باشد و اینجا در مقابل قربانگاه تو سوگند یاد کند، | |
| II C | FarTPV | 6:23 | باشد تا تو از آسمان بشنوی و عمل کنی و بندگانت را داوری نمایی و گناهکار را مطابق عمل خودش جزا دهی و بیگناهان را بر حسب عدالت ایشان پاداش دهی. | |
| II C | FarTPV | 6:24 | «اگر قوم تو اسرائیل از دشمنانشان بهخاطر گناهی که علیه تو مرتکب شدهاند، شکست بخورند، هنگامیکه به سوی تو بازگردند و به این معبد بزرگ بیایند، و فروتنانه برای آمرزش نزد تو دعا کنند، | |
| II C | FarTPV | 6:25 | باشد که تو از آسمان بشنوی و گناه مردم خود اسرائیل را ببخشی و ایشان را به سرزمینی که به نیاکان ایشان دادی بازگردانی. | |
| II C | FarTPV | 6:26 | «هنگامیکه آسمانها بسته میشوند و بارانی نیست، زیرا مردم تو علیه تو گناه ورزیدهاند، اگر به سوی این مکان نیایش کنند و به سبب مصیبتی که تو بر ایشان آوردهای، نام تو را اعتراف کنند و از گناه خود بازگردند، | |
| II C | FarTPV | 6:27 | آنگاه ایشان را از آسمان بشنو و گناه بندگانت، قوم اسرائیل را ببخشای، به ایشان بیاموز تا راه راستی را بپیمایند و بر سرزمین ایشان باران ببخش، سرزمینی که به عنوان میراث به آنها بخشیدهای. | |
| II C | FarTPV | 6:28 | «هنگامیکه قحطی در این سرزمین باشد یا بیماری همهگیر، یا محصول را بادهای گرم، یا کِرمها و مَلخها نابود کنند، یا هنگامیکه دشمنان ایشان آنها را در هر شهری محاصره کنند، هر بلایی و بیماری که باشد، | |
| II C | FarTPV | 6:29 | هر نیایشی و هر تقاضایی از هر فرد، یا تمام قوم تو اسرائیل، هنگامیکه رنج و اندوه خود را میدانند و دستهای خود را به سوی این خانه برمیافرازند، | |
| II C | FarTPV | 6:30 | باشد که تو از جایگاه خود در آسمان بشنوی، و آنها را ببخشی و به همه همانطور که دلهایشان را میدانی، برطبق راههایی که میروند ارزانی ده، زیرا فقط تو از دل انسان آگاه هستی. | |
| II C | FarTPV | 6:31 | تا آنکه ایشان از تو بترسند و تمام روزهایی که در سرزمینی که به نیاکان ما دادی زندگی میکنند، در راه تو گام بردارند. | |
| II C | FarTPV | 6:32 | «همچنین وقتی بیگانگان، یعنی کسانیکه از قوم تو اسرائیل نیستند، از سرزمینی دور بهخاطر نام عظیم تو و دست قدرتمند و بازوی توانای تو بیایند و به سوی این معبد بزرگ دعا کنند، | |
| II C | FarTPV | 6:33 | دعای آنها را بشنو. از آسمان جایی که زندگی میکنی آنها را بشنو و آنچه را که از تو میخواهند انجام بده. بنابراین همهٔ ساکنان زمین، مانند قوم تو اسرائیل، تو را بشناسند و از تو اطاعت کنند. آنگاه آنها خواهند دانست خانهای که من ساختهام، به نام تو خوانده شده است. | |
| II C | FarTPV | 6:34 | «اگر قوم تو به نبرد با دشمنانشان بروند، هرجا که تو ایشان را بفرستی، و ایشان به سوی این شهر برگزیدهٔ تو و معبد بزرگی که من به نام تو ساختهام نیایش کنند، | |
| II C | FarTPV | 6:36 | «اگر ایشان علیه تو گناه ورزیدهاند -زیرا انسانی نیست که گناه نورزد- و تو از ایشان خشمگین شدی و ایشان را به دست دشمن سپردی و دشمنانشان ایشان را به اسارت، به سرزمینهای دور یا نزدیک بردند، | |
| II C | FarTPV | 6:37 | اگر در آن سرزمین توبه کردند و تو را نیایش کردند و اعتراف کردند که گناه کرده و پلید بودهاند، ای خداوند نیایش ایشان را بشنو. | |
| II C | FarTPV | 6:38 | اگر ایشان با تمام دل و جان در سرزمین اسارت توبه کردند و به سوی سرزمین خود، که تو به پدرانشان بخشیدی و شهری که تو برگزیدی و معبد بزرگی که من به نام تو ساختهام نیایش کردند، | |
| II C | FarTPV | 6:39 | آنگاه از جایگاه خود در آسمان نیایش و تقاضای ایشان را بشنو، و رحم کن و قوم خود را که علیه تو گناه ورزیدهاند ببخش. | |
| II C | FarTPV | 6:40 | «حال ای خدای من، بگذار چشمان تو باز باشد و گوشهای تو نیایشی را که در این مکان میشود، بشنود. | |
| II C | FarTPV | 6:41 | اکنون ای خداوند، خدای من، برخیز و با این صندوق پیمان که مظهر قدرت توست، وارد این معبد بزرگ شو و تا ابد در آنجا بمان. ای خداوند، خدای من، بگذار تا کاهنان تو جامهٔ نجات بپوشند و مقدّسین تو از نیکی تو شادمان باشند. | |
Chapter 7
| II C | FarTPV | 7:1 | هنگامیکه نیایش سلیمان تمام شد، آتشی از آسمان فرود آمد و هدایای سوختنی و قربانیها را سوزاند و شکوه خداوند معبد بزرگ را دربر گرفت | |
| II C | FarTPV | 7:3 | هنگامیکه همهٔ مردم اسرائیل آتشی که فرود آمد و شکوه خداوند را در معبد بزرگ دیدند، روی سنگفرش زانو زدند و صورت خود را بر زمین نهادند و خداوند را نیایش و ستایش کردند و گفتند: «او نیکوست، محبّت پایدار او تا ابد پایدار است.» | |
| II C | FarTPV | 7:5 | و سلیمان پادشاه بیست و دو هزار گاو نر و صد و بیست هزار گوسفند را قربانی کرد. سپس پادشاه و همهٔ مردم، معبد بزرگ را تقدیس کردند. | |
| II C | FarTPV | 7:6 | کاهنان در جای مخصوص خود ایستادند، لاویان نیز با وسایل موسیقیای که داوود پادشاه برای سپاسگزاری خداوند ساخته بود، میخواندند: «محبّت او پایدار و جاودان است.» در مقابل ایشان کاهنان شیپور مینواختند و همهٔ قوم اسرائیل ایستاده بودند. | |
| II C | FarTPV | 7:7 | سلیمان، قسمت مرکزی حیاط را که مقابل معبد بزرگ بود تقدیس کرد و در آنجا قربانی سوختنی و قربانی سلامتی تقدیم کرد، زیرا قربانگاه برنزی که سلیمان ساخته بود، گنجایش قربانیهای سوختنی و غلاّت و چربی را نداشت. | |
| II C | FarTPV | 7:8 | در آن زمان سلیمان و مردم اسرائیل که گروه بزرگی بودند، در هفت روز، عید خیمهها را جشن گرفتند. انبوهی از جمعیّت از راه دور، از گذرگاه حمات در شمال تا مرز مصر در جنوب، در آنجا بودند. | |
| II C | FarTPV | 7:9 | آنها هفت روز را برای تقدیس قربانگاه و هفت روز دیگر را برای عید صرف کردند و در روز هشتم جشن دیگری برپا نمودند. | |
| II C | FarTPV | 7:10 | در روز بیست و سوم ماه هفتم، سلیمان مردم را به خانههای خود فرستاد. شادمان و با روحیهٔ خوب بهخاطر نیکویی که خداوند به داوود، سلیمان و قوم خود اسرائیل نشان داده بود. | |
| II C | FarTPV | 7:11 | سلیمان ساختن معبد بزرگ و کاخ پادشاهی را به پایان رساند و نقشههایی را که برای معبد بزرگ و خانهٔ خودش کشیده بود با موفّقیّت انجام داد. | |
| II C | FarTPV | 7:12 | آنگاه خداوند در شب به سلیمان ظاهر شد و به او گفت: «من نیایش تو را شنیدهام و این مکان را برای قربانگاه برگزیدهام. | |
| II C | FarTPV | 7:13 | هنگامیکه آسمان را میبندم و بارانی نیست، یا فرمان میدهم تا مَلخها کشتزارها را بخورند و یا بلایی در میان قوم خود بفرستم، | |
| II C | FarTPV | 7:14 | اگر قوم من که به نام من خوانده میشوند، نزد من دعا کنند و توبه نمایند و از راههای پلید خود باز گردند، آنگاه من از آسمانها خواهم شنید و گناهان ایشان را خواهم بخشید و کامیابی به سرزمین آنها خواهم داد. | |
| II C | FarTPV | 7:16 | زیرا اکنون من این خانه را برگزیدهام و تقدیس نمودهام تا نام من برای همیشه در آنجا باشد و چشم من همیشه در آن خواهد بود. | |
| II C | FarTPV | 7:17 | امّا اگر تو مانند پدرت، داوود در حضور من گام برداری و طبق فرمانهایی که من به تو دادهام، عمل کنی و دستورات و احکام مرا نگاه داری، | |
| II C | FarTPV | 7:18 | آنگاه من تخت پادشاهی تو را استوار میکنم و طبق پیمانی که با پدرت داوود بستم و گفتم: تو همیشه جانشینی در اسرائیل خواهی داشت که بر آن فرمانروایی کند، عمل خواهم کرد. | |
| II C | FarTPV | 7:19 | امّا اگر تو بازگردی و دستورات و احکامی را که به تو دادهام، ترک کنی و خدایان دیگر را خدمت و ستایش کنی، | |
| II C | FarTPV | 7:20 | آنگاه من شما را از زمینی که به شما دادهام، برخواهم کند و این معبد بزرگ را که برای نامم تقدیس کردهام، ترک خواهم کرد و آن را در بین اقوام ضربالمثل و مسخره خواهم ساخت. | |
| II C | FarTPV | 7:21 | «این معبد بزرگ اکنون بسیار مورد احترام است، امّا در آن زمان هرکس که از آن بگذرد، با تعجّب خواهد پرسید: 'چرا خداوند با این سرزمین و معبد بزرگ چنین کرد؟' | |
Chapter 8
| II C | FarTPV | 8:2 | سلیمان شهرهایی را که حیرام به او داده بود، بازسازی نمود و قوم اسرائیل را در آنجا اسکان داد. | |
| II C | FarTPV | 8:5 | او همچنین شهرهای بیت حورون بالایی و بیت حورون پایینی را که شهرهای مستحکمی بودند با دیوارها و دروازهها و پشتبندها ساخت. | |
| II C | FarTPV | 8:6 | بعله و تمام شهرهای انباری و شهرها برای ارّابههایش، شهرها برای سواره نظام و هرچه که سلیمان خواست بسازد، در اورشلیم و لبنان و همهٔ سرزمینهایی که بر آن حاکم بود، ساخت. | |
| II C | FarTPV | 8:8 | سلیمان از بازماندگان ایشان که هنوز در سرزمین باقی مانده بودند، بیگاری گرفت که تا به امروز نیز چنین است. | |
| II C | FarTPV | 8:9 | امّا سلیمان مردم اسرائیل را برای انجام کارهایش به بردگی نگرفت، ایشان سربازان و افسران و فرماندهان ارّابهها و سواره نظام او بودند. | |
| II C | FarTPV | 8:10 | ایشان افسران عالی رتبهٔ سلیمان پادشاه بودند و تعدادشان دویست و پنجاه نفر بود که بر مردم حکمرانی میکردند. | |
| II C | FarTPV | 8:11 | سلیمان دختر فرعون را از شهر داوود به خانهای که برایش ساخته بود آورد. زیرا سلیمان گفت: «همسر من نباید در خانه داوود پادشاه زندگی کند، زیرا مکانهایی که صندوق پیمان خداوند در آن بوده است، مقدّس میباشد.» | |
| II C | FarTPV | 8:12 | آنگاه سلیمان قربانی سوختنی در قربانگاه خداوند که در برابر معبد بزرگ ساخته بود، اهدا کرد. | |
| II C | FarTPV | 8:13 | او طبق قوانین موسی برای روزهای معیّن مانند سبت، ماه نو و سه عید سالیانه نان فطیر، عید نوبر محصولات و عید خیمهها قربانی سوختنی تقدیم کرد. | |
| II C | FarTPV | 8:14 | با پیروی از قوانینی که پدرش داوود، وضع کرده بود، او کارهای روزمرّهٔ کاهنان و لاویانی که در خواندن سرودهای نیایشی و انجام وظایف کاهنان را یاری میدادند، سازماندهی کرد. او همچنین محافظین معبد بزرگ را برای انجام وظیفه در هر دروازه گماشت، مطابق آنچه داوود مرد خدا دستور داده بود. | |
| II C | FarTPV | 8:15 | دستوراتی که داوود در مورد انبارها به کاهنان و لاویان داده بود، با همهٔ جزئیات اجرا میشد. | |
| II C | FarTPV | 8:16 | در این زمان تمام نقشههای سلیمان به انجام رسیده بود. از ریختن پی معبد بزرگ تا پایان آن، همهٔ کارهای او با موفّقیّت به انجام رسید. | |
| II C | FarTPV | 8:17 | آنگاه سلیمان به شهرهای عصیون حابر و ایلوت، که بر کنار دریا در سرزمین اَدوم است، رفت. | |
Chapter 9
| II C | FarTPV | 9:1 | ملکهٔ سبا از شهرت سلیمان پادشاه باخبر شد و به اورشلیم سفر کرد تا او را با پرسشهای دشوار بیازماید. ملکهٔ سبا گروه بزرگی از همراهان و کاروانی از شتران که بار آنها ادویه، جواهرات و مقدار زیادی طلا بود به همراه آورد. هنگامیکه او با سلیمان ملاقات کرد، هر سؤالی که در اندیشه داشت، از او پرسید. | |
| II C | FarTPV | 9:2 | سلیمان به همهٔ پرسشهای او پاسخ داد، هیچ سؤالی نبود که برای سلیمان سخت باشد و نتواند برای او توضیح دهد. | |
| II C | FarTPV | 9:4 | و خوراکی که در سفره او بود و محل زندگی مقامات و سازمان کارکنان کاخ و جامهٔ آنها و لباس خدمتکارانی که در جشن بودند و قربانیهایی که او در معبد بزرگ تقدیم میکرد، دید شگفتزده شد. | |
| II C | FarTPV | 9:5 | پس او به پادشاه گفت: «گزارشی که در سرزمین خود دربارهٔ پیروزیها و حکمت شما شنیدم حقیقت دارد، | |
| II C | FarTPV | 9:6 | امّا من، گزارش را تا هنگامیکه به اینجا آمدم و با چشمان خود دیدم باور نداشتم، من حتّی نیمی از حکمت عظیم شما را نشنیده بودم. شما بمراتب از آنچه مردم میگویند برتر هستید. | |
| II C | FarTPV | 9:7 | خوشا به حال مردم شما! خوشا به حال خدمتکارانتان که دایماً شما را خدمت میکنند و سخنان خردمندانه شما را میشنوند! | |
| II C | FarTPV | 9:8 | سپاس بر خداوند، خدای تو، که نشان داده است که چقدر از تو خشنود است. تو را پادشاه کرد که در نام او حکومت کنی، زیرا او قوم خود اسرائیل را دوست دارد و میخواهد برای همیشه پایدار نگاه دارد. او تو را پادشاه کرد تا قانون و عدالت را برقرار سازی.» | |
| II C | FarTPV | 9:9 | او هدایایی را که آورده بود، به سلیمان پادشاه تقدیم کرد. حدود چهار تُن طلا و مقدار زیادی ادویه و جواهرات. هرگز چنین ادویه خوبی که ملکهٔ سبا به سلیمان پادشاه داد دیده نشده بود. | |
| II C | FarTPV | 9:10 | (افراد حیرام و سلیمان پادشاه از اوفیر طلا و همچنین چوب صندل و جواهرات نیز آورده بودند. | |
| II C | FarTPV | 9:11 | سلیمان از چوب برای ساختن پلّهها برای معبد بزرگ و کاخ خود و ساختن بربط و چنگ برای نوازندگان استفاده کرد که همانند آنان هرگز در سرزمین یهودا دیده نشده بود.) | |
| II C | FarTPV | 9:12 | سلیمان پادشاه هرآنچه ملکهٔ سبا خواسته بود به او داد، به اضافهٔ هدایایی که سلیمان با سخاوتمندی به او بخشید. آنگاه ملکهٔ سبا و همراهانش به سرزمین خود بازگشتند. | |
| II C | FarTPV | 9:14 | به اضافهٔ آنچه بازرگانان و تاجران به عنوان مالیات میدادند، پادشاهان عرب و فرمانروایان اسرائیل نیز طلا و نقره برای او میآوردند. | |
| II C | FarTPV | 9:15 | سلیمان پادشاه دویست سپر بزرگ ساخت. هریک از آنها را با تقریباً هفت کیلو طلا روکش کرد، | |
| II C | FarTPV | 9:16 | و سیصد سپر کوچكتر که هر کدام با تقریباً دو کیلو طلا روکش شده بودند. او همهٔ سپرها را در تالار جنگل لبنان قرار داد. | |
| II C | FarTPV | 9:18 | این تخت شش پلّه داشت و یک زیرپایی که به آن وصل بود و با طلا روکش شده بود. در دو طرف تخت دو دسته بود و در هر طرف تخت مجسمهٔ شیر قرار داشت. | |
| II C | FarTPV | 9:19 | دوازده مجسمهٔ شیر روی پلّهها بودند، در هر طرفِ هر پلّه یک شیر. چنین تختی هرگز در هیچ پادشاهی دیگری ساخته نشده بود. | |
| II C | FarTPV | 9:20 | ظروف نوشیدنی پادشاه و همچنین ظروف تالار جنگل لبنان همه از طلای خالص ساخته شده بودند. در دوران سلطنت سلیمان نقره ارزشی نداشت، | |
| II C | FarTPV | 9:21 | زیرا کشتیهای پادشاه هر سه سال یک مرتبه با دریانوردان حیرام به ترشیش میرفتند و طلا، نقره، عاج، میمون و طاووس میآوردند. | |
| II C | FarTPV | 9:23 | همهٔ پادشاهان جهان به حضور سلیمان میآمدند تا حکمتی را که خدا در دل او نهاده بود، بشنوند. | |
| II C | FarTPV | 9:24 | هریک از ایشان هر سال هدایایی میآورد. وسایلی از نقره و طلا، جامهها، اسلحهها، ادویه، اسب و قاطر. | |
| II C | FarTPV | 9:25 | سلیمان چهارهزار طویله برای اسبها و ارّابهها و دوازده هزار اسب داشت. او برخی را در اورشلیم نگاه میداشت و بقیّهٔ را در شهرهای دیگر. | |
| II C | FarTPV | 9:27 | پادشاه نقره را در اورشلیم مانند سنگ فراوان کرد و چوب سرو مانند چنار کوهپایههای یهودا فراوان بود. | |
| II C | FarTPV | 9:29 | دنباله رویدادهای سلیمان، از ابتدا تا پایان در کتاب تاریخ ناتان نبی و در نبوّت اخیای شیلونی و در رؤیای عدوی رائی که دربارهٔ یربعام پسر نباط است، نوشته شده است. | |
Chapter 10
| II C | FarTPV | 10:2 | یربعام، پسر نباط که از دست سلیمان به مصر گریخته بود، هنگامیکه این خبر را شنید از مصر بازگشت. | |
| II C | FarTPV | 10:3 | مردم طایفههای شمالی به دنبال او فرستادند و همگی به دیدن رحبعام رفتند و به او گفتند: | |
| II C | FarTPV | 10:4 | «پدرت یوغ ما را سنگین کرد. پس اکنون وظایف و یوغ سنگینی را که پدرت بر ما نهاده، سبک کن و ما خدمتگذار تو خواهیم بود.» | |
| II C | FarTPV | 10:6 | رحبعام پادشاه با ریشسفیدانی که مشاور پدرش سلیمان بودند، مشورت کرد و پرسید: «به نظر شما به این مردم چه پاسخی بدهم؟» | |
| II C | FarTPV | 10:7 | ایشان به او پاسخ دادند: «اگر تو با این مردم مهربان باشی و ایشان را راضی کنی و با ایشان سخن خوب بگویی، آنگاه ایشان تا ابد بندهٔ تو خواهند بود.» | |
| II C | FarTPV | 10:8 | امّا او پیشنهاد بزرگسالان را رد کرد و با جوانانی که با او بزرگ شده بودند و اکنون او را خدمت میکردند، مشورت کرد | |
| II C | FarTPV | 10:9 | و از آنها پرسید: «چه پیشنهاد میکنید؟ چه پاسخی به این مردم بدهم که به من میگویند: یوغی را که پدرت بر ما نهاده سبک کن؟» | |
| II C | FarTPV | 10:10 | جوانانی که با او بزرگ شده بودند، جواب دادند: «به آنهایی که به تو گفتند: بار سنگین پدرت را از دوش ما سبک بساز. چنین پاسخ بده: انگشت کوچک من ضخیمتر از کمر پدرم است و | |
| II C | FarTPV | 10:11 | یوغ سنگینی را که پدرم بر دوش شما گذاشت من آن را سنگینتر میکنم. پدرم شما را با شلاق تنبیه کرد و من شما را با شلاق چرمی تنبیه میکنم.» | |
| II C | FarTPV | 10:14 | او طبق گفته جوانان با ایشان سخن گفت: «پدرم یوغ شما را سنگین کرد، امّا من به آن میافزایم. پدرم شما را با شلاق تنبیه میکرد، امّا من شما را با شلاق چرمی تنبیه خواهم کرد.» | |
| II C | FarTPV | 10:15 | پس پادشاه به مردم گوش نداد. این رویدادها به ارادهٔ خدا انجام میشد تا کلامی که خداوند به اخیای شیلونی دربارهٔ یربعام، پسر نباط فرموده بود، به حقیقت بپیوندد. | |
| II C | FarTPV | 10:16 | هنگامیکه همهٔ مردم دیدند که پادشاه به ایشان گوش فرا نمیدهد، به پادشاه چنین گفتند: «ما چه سهمی از داوود داریم؟ ما هیچ میراثی از پسر یَسی نداریم. ای مردم اسرائیل به خانههای خود باز گردید؛ اکنون، ای داوود، از خانهٔ خود نگهداری کن.» پس همهٔ مردم، به خانههای خود رفتند. | |
| II C | FarTPV | 10:18 | هنگامیکه رحبعام پادشاه، هدورام را که سرپرست کارگران اجباری بود فرستاد، مردم اسرائیل او را سنگسار کردند و کشتند و رحبعام پادشاه با شتاب بر ارابهٔ خود سوار شد و به اورشلیم گریخت. | |
Chapter 11
| II C | FarTPV | 11:1 | وقتی رحبعام وارد اورشلیم شد، لشکری را که متشکّل از صد و هشتاد هزار نفر از مردان جنگ آزموده یهودا و بنیامین بودند، مجهّز کرد تا به جنگ اسرائیل بروند و سلطنت را به رحبعام باز گردانند. | |
| II C | FarTPV | 11:3 | «به رحبعام، پسر سلیمان پادشاه یهودیه و مردم یهودا و بنیامین بگویید که خداوند چنین میفرماید: | |
| II C | FarTPV | 11:4 | شما نباید با خویشاوندان خود بجنگید و علیه ایشان برخیزید، همه به خانههای خود بازگردید، زیرا این ارادهٔ من است.» پس ایشان کلام خداوند را پیروی کردند و از رفتن علیه یربعام خودداری کردند. | |
| II C | FarTPV | 11:11 | او دژهای مستحکمی ساخت و در آنان فرماندهانی گمارد و در آنها غذا، روغن و شراب انبار کرد. | |
| II C | FarTPV | 11:12 | او همچنین در همهٔ شهرها سپرها و نیزههای بزرگ قرار داد و آنها را بسیار استوار کرد. به این ترتیب او یهودا و بنیامین را در کنترل خود نگاه داشت. | |
| II C | FarTPV | 11:14 | لاویان زمینهای مشترک و دارایی خود را رها کردند و به اورشلیم در یهودا آمدند. زیرا یربعام و پسرانش از خدمت ایشان در نقش کاهنان خداوند جلوگیری کردند | |
| II C | FarTPV | 11:15 | یربعام کاهنانی برای خود برگزید تا در پرستشگاههای بالای تپّهها خدمت کنند و بُتهایی را که به شکل گوساله و بُز ساخته بود، پرستش کنند. | |
| II C | FarTPV | 11:16 | کسانیکه پیروی کردن از خداوند، خدای اسرائیل را در دل داشتند، از همهٔ طایفههای اسرائیل به دنبال کاهنان و لاویان به اورشلیم آمدند تا برای خداوند، خدای نیاکانشان قربانی کنند. | |
| II C | FarTPV | 11:17 | ایشان پادشاهی یهودا را نیرومند ساختند و مدّت سه سال رحبعام، پسر سلیمان را حمایت نمودند. ایشان در مدّت سه سال در راه داوود و سلیمان گام برداشتند. | |
| II C | FarTPV | 11:18 | رحبعام، محله، دختر یریموت را به همسری برگزید. یریموت پسر داوود و مادرش، ابیحایل، دختر الیاب و نوه یَسی بود. | |
| II C | FarTPV | 11:20 | سپس رحبعام معکه، دختر ابشالوم را گرفت و او ابیا، عتای، زیزا و شلومیت را به دنیا آورد. | |
| II C | FarTPV | 11:21 | رحبعام هجده زن و شصت صیغه داشت و از آنها صاحب بیست و هشت پسر و شصت دختر شد. او معکه، دختر ابشالوم را بیش از همهٔ زنان خود دوست داشت | |
Chapter 12
| II C | FarTPV | 12:1 | هنگامیکه پادشاهی رحبعام استوار و نیرومند شد او و تمامی یهودا قوانین خداوند را ترک کردند. | |
| II C | FarTPV | 12:2 | در سال پنجم پادشاهی رحبعام، چون به خدا وفادار نبودند، شیشق، فرعون مصر علیه اورشلیم برخاست. | |
| II C | FarTPV | 12:3 | او با هزار و دویست ارّابه و شصت هزار سواره و همراه یا سربازان بیشمار لیبییایی و سکیان و حبشی از مصر آمد. | |
| II C | FarTPV | 12:5 | آنگاه شمعیای نبی نزد رحبعام و رهبران یهودا که بهخاطر شیشق در اورشلیم جمع شده بودند، آمد و به ایشان گفت: «خداوند چنین میفرماید: شما مرا ترک کردهاید، پس من شما را در دست شیشق رها میکنم.» | |
| II C | FarTPV | 12:7 | هنگامیکه خداوند دید که ایشان فروتن شدهاند، کلام خداوند بر شمعیا آمد و فرمود: «ایشان فروتن شدهاند، من نابودشان نخواهم کرد و به ایشان رهایی خواهم داد. خشم من به دست شیشق بر اورشلیم فرود نخواهد آمد. | |
| II C | FarTPV | 12:8 | با این وجود ایشان بندهٔ او خواهند شد تا تفاوت بین خدمت کردن به من و پادشاهان سرزمینهای دیگر را بدانند.» | |
| II C | FarTPV | 12:9 | پس شیشق فرعون علیه اورشلیم برآمد. او خزانههای معبد بزرگ و کاخ پادشاه را با خود برد، او هرچه بود را برداشت. او همهچیز را، شامل سپرهایی طلایی که سلیمان ساخته بود، با خود برد. | |
| II C | FarTPV | 12:10 | امّا رحبعام پادشاه به جای آنها سپرهای برنزی ساخت و آنها را به دست نگهبانان دروازههای کاخ پادشاه داد. | |
| II C | FarTPV | 12:11 | هرگاه پادشاه به معبد بزرگ میرفت، نگهبانان با او میآمدند و سپرها را میآوردند و سپس به اتاق نگهبانان باز میگرداندند. | |
| II C | FarTPV | 12:12 | چون او خود را فروتن کرد، خشم خداوند از او دور گشت و ایشان را کاملاً نابود نکرد و شرایط یهودا رو به خوبی بود. | |
| II C | FarTPV | 12:13 | رحبعام در اورشلیم پادشاهی نمود و قدرت خود را افزایش داد. هنگامیکه رحبعام حکومت خود را آغاز کرد چهل و یک سال داشت. او هفده سال در اورشلیم، شهری که خداوند از میان طایفههای اسرائیل برگزید تا نام خود را بر آنجا بگذارد، حکومت کرد. مادرش نعمه عمونی نام داشت. | |
| II C | FarTPV | 12:15 | شرح کارهای رحبعام از آغاز تا پایان در اسناد شمعیای نبی و عدوی رائی طبق شجرهنامه نوشته شدهاند. همواره رحبعام و یربعام با یکدیگر در جنگ بودند. | |
Chapter 13
| II C | FarTPV | 13:2 | او مدّت سه سال در اورشلیم سلطنت کرد. مادرش میکایا، دختر اوریئیل و از اهالی شهر جبعه بود. بین ابیا و یربعام جنگ در گرفت. | |
| II C | FarTPV | 13:3 | ابیا به نبرد پرداخت. ارتش او شامل چهارصد هزار نفر از مردان برگزیدهٔ کارآزموده و شجاع بود. یربعام نیز در برابر او با هشتصد هزار نفر جنگجوی برگزیدهٔ توانا، صفآرایی کرد. | |
| II C | FarTPV | 13:4 | ابیا بر کوه صماریم، در کوهستان افرایم ایستاد و به یربعام و مردم اسرائیل گفت: «ای یربعام و همهٔ مردم اسرائیل به من گوش بدهید! | |
| II C | FarTPV | 13:5 | آیا نمیدانید که خداوند، خدای اسرائیل، پادشاهی اسرائیل را تا ابد به فرزندان داوود داده است و با ایشان با نمک پیمان بسته است. | |
| II C | FarTPV | 13:7 | گروهی از فرومایگان رسوا، گرد او جمع شدند و ارادهٔ خود را به رحبعام، كه نوجوان و بیتجربه بود و نمیتوانست در برابر ایشان مقاومت کند، تحمیل کردند. | |
| II C | FarTPV | 13:8 | اکنون نقشه میکشید در برابر پادشاهی خداوند که در دست پسران داوود است بایستید، چون تعداد شما زیاد است و گوسالههای طلایی را که یربعام به عنوان خدا برای شما ساخت با خود به همراه دارید. | |
| II C | FarTPV | 13:9 | آیا شما کاهنان خداوند و لاویان و بازماندگان هارون را بیرون نراندهاید و برای خود کاهنانی مانند سرزمینهای دیگر برنگزیدهاید؟ هرکس میتواند بیاید و خود را با گوسالهای و هفت قوچ تقدیس نماید و برای آنانی که خدایان میخوانید، کاهن شود. | |
| II C | FarTPV | 13:10 | «امّا برای ما، خداوند، خدای ماست و ما او را ترک نکردهایم. کاهنان ما، از خاندان هارون هستند که خداوند را خدمت میکنند و لاویان هم وظایف خود را انجام میدهند. | |
| II C | FarTPV | 13:11 | ایشان هر بامداد و غروب قربانی سوختنی و بُخور خوشبو تقدیم میکنند و نانها را روی میز طلای خالص میچینند و از چراغدانهای طلا مواظبت میکنند تا چراغهای آنها هر روز در شامگاهان روشن باشند. زیرا ما، فرامین خداوند، خدای خود را نگاه داشتهایم، امّا شما او را ترک کردهاید. | |
| II C | FarTPV | 13:12 | ببینید که خداوند با ماست و رهبر ماست و کاهنان او آمادهاند تا شیپورهای نبرد را علیه شما به صدا در آورند. ای اسرائیلیها علیه خداوند، خدای نیاکان خود نجنگید، زیرا پیروز نخواهید شد.» | |
| II C | FarTPV | 13:13 | در همین هنگام یربعام گروهی از سپاه خود را فرستاد تا از عقب به ارتش یهودا شبیخون بزنند و بقیّهٔ سپاه از جلو با ایشان روبهرو شد. | |
| II C | FarTPV | 13:14 | یهودیان دیدند که محاصره شدهاند، پس برای کمک از خداوند یاری خواستند و کاهنان شیپورهای خود را نواختند. | |
| II C | FarTPV | 13:15 | یهودیان فریاد بر آوردند و با رهبری ابیا یورش بردند، خدا یربعام و ارتش اسرائیل را شکست داد. | |
| II C | FarTPV | 13:17 | ابیا و ارتش او، ایشان را با کشتار عظیمی شکست دادند، پانصد هزار از مردان برگزیدهٔ اسرائیل از پای درآمدند. | |
| II C | FarTPV | 13:18 | پس اسرائیلیها در آن زمان سرکوب شدند و مردان یهودا چون به خداوند، خدای نیاکانشان تکیه کردند، پیروز گشتند. | |
| II C | FarTPV | 13:19 | ابیا به تعقیب یربعام رفت و شهرهای بیتئیل، یَشانه و اَفرون را با روستاهای آنها تصرّف کرد. | |
| II C | FarTPV | 13:20 | در دوران سلطنت ابیا، یربعام قدرت از دست رفتهٔ خود را باز نیافت و سرانجام خداوند او را زد و او مُرد. | |
Chapter 14
| II C | FarTPV | 14:1 | ابیا درگذشت و با پدرانش در شهر داوود به خاک سپرده شد و پسرش، آسا به جای او بر تخت سلطنت نشست. در دوران سلطنت آسا سرزمین یهودا برای مدّت ده سال از امنیّت و آرامش کامل برخودار بود. | |
| II C | FarTPV | 14:3 | او قربانگاههای بیگانه و پرستشگاههای روی تپّهها را از میان برداشت و الهههای اشره را درهم شکست. | |
| II C | FarTPV | 14:4 | او به یهودا فرمان داد تا خواستار خداوند، خدای نیاکانشان باشند و قوانین و فرمانهای خدا را بجا آورند. | |
| II C | FarTPV | 14:5 | او همچنین تمام پرستشگاههای بالای تپّهها و قربانگاههای بُخور را در شهرهای یهودا از میان برداشت. | |
| II C | FarTPV | 14:6 | او در زمان صلح شهرهای مستحکمی در یهودا ساخت. او در آن سالها جنگی نداشت زیرا خداوند به او آرامش داده بود. | |
| II C | FarTPV | 14:7 | او به یهودا گفت: «بیایید شهرهایی بسازیم و با دیوارها، و بُرجها و دروازهها و پشتبندها آنها را احاطه کنیم، دلیلی که ما اکنون این سرزمین را داریم این است که خداوند، خدایمان را خواستار شدیم. ما او را خواستیم و او از هر سو به ما صلح بخشیده است.» پس شهرها را ساختند و کامیاب شدند. | |
| II C | FarTPV | 14:8 | آسا لشکری متشکّل از سیصد هزار نفر از یهودا مسلّح به سپرهای بزرگ و نیزه و دویست و هشتاد هزار سرباز از بنیامین که مجهّز به سپرهای کوچک و کمان بودند، داشت. همهٔ ایشان رزمندگانی شجاع بودند. | |
| II C | FarTPV | 14:9 | زارح حبشی با ارتش یک میلیون نفری و سیصد ارّابه علیه ایشان برخاست و تا مریشه پیشروی کرد. | |
| II C | FarTPV | 14:11 | آسا خداوند، خدای خود را چنین نیایش کرد: «ای خداوند، برای تو یاری دادن به زورمندان و ناتوانان یکسان است. ما را کمک کن، ای خداوند، خدای ما! زیرا ما به تو تکیه کردهایم و به نام تو در برابر این گروه عظیم آمدهایم. ای خداوند، تو خدای ما هستی و نگذار هیچ انسانی بر تو چیره شود!» | |
| II C | FarTPV | 14:13 | آسا و ارتش او تا جرار، حبشیها را دنبال کردند و همهٔ ایشان را از پای در آوردند، زیرا ایشان در برابر خداوند و لشکر او شکست خورده بودند. مردم یهودا غنایم فراوانی گرفتند. | |
| II C | FarTPV | 14:14 | ایشان تمام شهرهای اطراف جرار را شکست دادند، زیرا ترس خداوند ایشان را دربرگرفته بود. آنها تمام شهرها را چپاول کردند و مقدار زیادی غنیمت گرفتند. | |
Chapter 15
| II C | FarTPV | 15:2 | او به دیدن آسا رفت و به او گفت: «ای آسا، همهٔ یهودا و بنیامین به من گوش فرا دهید، خداوند با شماست، اگر او را بجویید او را خواهید یافت امّا اگر به او پشت کنید او هم شما را ترک خواهد کرد. | |
| II C | FarTPV | 15:3 | برای زمان طولانی، اسرائیل بدون خدای حقیقی و بدون کاهنی که آموزگار باشد و بدون قانون بود. | |
| II C | FarTPV | 15:4 | امّا در دشواری، هنگامیکه به سوی خداوند بازگشتند و او را خواستار شدند، او را یافتند. | |
| II C | FarTPV | 15:5 | در آن زمانها رفت و آمد برای کسی امن نبود، زیرا پریشانی بر همهٔ ساکنان سرزمین غلبه کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 15:6 | ایشان درهم شکسته شده بودند، کشورها علیه کشورها و شهرها علیه شهرها بودند، زیرا خداوند ایشان را به هر نوع بلا دچار کرد. | |
| II C | FarTPV | 15:7 | امّا شما شجاع باشید و نگذارید دستهای شما ناتوان شوند، زیرا کارهای شما پاداش خواهد داشت.» | |
| II C | FarTPV | 15:8 | هنگامیکه آسا نبوّت عزریا، پسر عودید را شنید، جرأت یافت و تمام بُتهایی را که در سرزمین یهودا و بنیامین و شهرهایی که در تپّههای افرایم تسخیر کرده بود نابود کرد. او همچنین قربانگاه خداوند را که در حیاط معبد بزرگ بود، بازسازی کرد. | |
| II C | FarTPV | 15:9 | تعداد زیادی از مردم طایفههای افرایم، منسی و شمعون چون دیدند خداوند با آسا میباشد، نزد او آمدند و در قلمروی حکومت او زندگی کردند. آسا ایشان و مردم یهودا و بنیامین را فراخواند. | |
| II C | FarTPV | 15:11 | در آن روز از غنایمی که با خود آورده بودند هفتصد راس گاو و هفت هزار گوسفند برای خداوند قربانی کردند. | |
| II C | FarTPV | 15:12 | ایشان به اتّفاق پیمان بستند که خداوند، خدای نیاکان خود را، با تمام دل و جان پیروی کنند | |
| II C | FarTPV | 15:13 | و هرکسی که خداوند، خدای اسرائیل را نجوید، خواه پیر یا جوان، خواه مرد یا زن، کشته شود. | |
| II C | FarTPV | 15:15 | تمام مردم یهودا بهخاطر پیمانی که بسته بودند، شادمان گشتند؛ زیرا با تمام دل سوگند یاد کردند و خداوند را با تمام وجود خواسته و یافته بودند، و خداوند به ایشان از همه جهت آرامش بخشید. | |
| II C | FarTPV | 15:16 | او مادر بزرگ خود، معکه را از مقام ملکهٔ مادر بر کنار کرد، زیرا او بت زنندهای به شکل الههٔ اشره ساخته بود. آسا بت را شکست و در وادی قدرون سوزاند. | |
| II C | FarTPV | 15:17 | با وجودی که آسا پرستشگاههای بالای تپّهها را از بین نبرده بود، لیکن در سراسر زندگی خود به خداوند وفادار ماند. | |
| II C | FarTPV | 15:18 | همهٔ چیزهایی را که پدرش وقف کرده بود، همراه با اشیایی که خودش وقف کرد و شامل ظروف نقره و طلا بودند به معبد بزرگ خداوند آورد. | |
Chapter 16
| II C | FarTPV | 16:1 | در سال سی و ششم آسا، بعشا پادشاه اسرائیل، علیه یهودا برخاست و شهر رامه را مستحکم ساخت تا از رفت و آمد به سرزمین پادشاه یهودا، آسا جلوگیری کند. | |
| II C | FarTPV | 16:2 | آنگاه آسا، نقره و طلا از خزانهٔ معبد بزرگ و خزانهٔ کاخ پادشاه برداشت و برای بنهدد، پادشاه سوریه که در دمشق سکونت داشت، همراه با این پیام فرستاد: | |
| II C | FarTPV | 16:3 | «بیا تا با هم متّحد شویم، مانند اتّحادی که بین پدران ما بود، من این طلا و نقره را برای تو میفرستم، برو و اتّحاد خود را با بعشا، پادشاه اسرائیل بشکن تا او سپاه خود را از اینجا خارج کند.» | |
| II C | FarTPV | 16:4 | بنهدد با آسای پادشاه موافقت کرد و فرماندهان ارتش خود را علیه شهرهای اسرائیل فرستاد و آنها شهرهای عیون، دان و آبل بیت معکه، منطقهٔ دریاچهٔ جلیل و تمام سرزمین نفتالی را تسخیر کردند. | |
| II C | FarTPV | 16:6 | آنگاه آسای پادشاه، مردم یهودا را آورد، و ایشان سنگها و الواری را که بعشا برای مستحکم ساختن رامه استفاده میکرد با خود برای مستحکم ساختن شهرهای جبع و مصفه بردند. | |
| II C | FarTPV | 16:7 | در آن زمان حنانی رائی نزد آسا، پادشاه یهودا آمد و به او چنین گفت: «چون تو بر پادشاه سوریه تکیه کردی و نه به خداوند خدای خود، ارتش پادشاه سوریه از چنگ تو خلاصی یافت. | |
| II C | FarTPV | 16:8 | آیا ارتش حبشه و لیبی ارتشی عظیم نبودند که ارّابهها و سواره نظام بزرگی داشتند؟ با وجود این، چون تو به خداوند تکیه کردی، او ایشان را به دست تو تسلیم کرد. | |
| II C | FarTPV | 16:9 | چشمان خداوند تمام جهان را زیر نظر دارد تا به کسانیکه نسبت به او با تمام دل وفادارند، توانایی بخشد. تو کار احمقانهای کردی. از این پس تو در جنگ خواهی بود.» | |
| II C | FarTPV | 16:10 | آنگاه آسا آنچنان از رائی خشمگین شد که او را به زندان انداخت، چون از این موضوع بسیار غضبناک بود. و از آن به بعد آسا با مردم با بیرحمی رفتار کرد. | |
| II C | FarTPV | 16:12 | در سال سی و نهم سلطنت، آسا به بیماری پا دچار شد ولی حتّی وقتی بیماریاش وخیم شد، از خداوند کمک نخواست بلکه از پزشکان یاری گرفت. | |
Chapter 17
| II C | FarTPV | 17:2 | او نیروهای خود را در همهٔ شهرهای مستحکم یهودا مستقر کرد و پادگانهایی در سرزمین یهودا و شهرهایی که پدرش آسا در افرایم تصرّف کرده بود، ایجاد نمود. | |
| II C | FarTPV | 17:3 | خداوند به یهوشافاط برکت داد، زیرا او در اوایل در همان راهی که جدش داوود میرفت گام برمیداشت و بت بعل را نپرستید، | |
| II C | FarTPV | 17:5 | در نتیجه خداوند پادشاهی را در دستهای او استوار نمود. تمام یهودا برای یهوشافاط هدیه آوردند و او دولتمند و مورد احترام بود. | |
| II C | FarTPV | 17:6 | او با دل و جان به خداوند وفادار بود. او همچنین پرستشگاههای بالای تپّهها و الهههای اشره را از یهودا برداشت. | |
| II C | FarTPV | 17:7 | در سال سوم سلطنتش مأموران خود، بنحایل، عوبدیا، زکریا، نتنئیل و میکایا را برای آموزش به شهرهای یهودا فرستاد. | |
| II C | FarTPV | 17:8 | ایشان با نُه نفر لاوی و دو کاهن همراه بودند. لاویان عبارت بودند از: شمعیا، نتنیا، زبدیا، عسائیل، شمیراموت، یهوناتان، ادونیا، طوبیا، توب ادونیا. نامهای کاهنان الیشمع و یهورام بودند. | |
| II C | FarTPV | 17:9 | آنها از روی کتاب تورات خداوند که با خود داشتند، به همهٔ شهرهای یهودا رفتند و به مردم تعلیم میدادند. | |
| II C | FarTPV | 17:10 | ترس خداوند تمام سلطنتهای کشورهای اطراف یهودا را فراگرفت و از جنگ با یهوشافاط خودداری کردند. | |
| II C | FarTPV | 17:11 | حتّی بعضی از فلسطینیان برای یهوشافاط هدیه و نقره به عنوان باج میآوردند و عربها هم برای او هفت هزار و هفتصد قوچ و هفت هزار و هفتصد بُز نر هدیه آوردند. | |
| II C | FarTPV | 17:12 | قدرت و شهرت یهوشافاط روزافزون بود. و در یهودا قلعهها و شهرها برای ذخیره و انبار ساخت. | |
| II C | FarTPV | 17:13 | او در شهرهای یهودا کارهای بزرگی انجام داد. او سربازان توانای جنگجویی در اورشلیم داشت. | |
| II C | FarTPV | 17:14 | این است نامهای ایشان طبق نیاکانشان: از یهودا فرمانده گروههای هزار نفری: ادُنه با سیصد هزار رزمنده نیرومند. | |
| II C | FarTPV | 17:16 | پس از او عمسیا، پسر زکری که برای خدمت به خداوند داوطلب شده بود، فرمانده دویست هزار نفر، | |
Chapter 18
| II C | FarTPV | 18:1 | هنگامیکه یهوشافاط، پادشاه یهودا، ثروتمند و مشهور شد، با خاندان اخاب، پادشاه اسرائیل، نسبت خانوادگی ایجاد کرد. | |
| II C | FarTPV | 18:2 | بعد از چند سالی او برای دیدن اخاب پادشاه به سامره رفت. اخاب تعداد زیادی گوسفند و گاو برای او و همراهانش سر برید و او را تشویق کرد که به راموت جلعاد حمله کند. | |
| II C | FarTPV | 18:3 | اخاب، پادشاه اسرائیل به یهوشافاط، پادشاه یهودا گفت: «آیا همراه من به راموت جلعاد خواهی آمد؟» او پاسخ داد: «من با تو هستم، مردم من مردم تو هستند. ما در جنگ همراه تو خواهیم بود.» | |
| II C | FarTPV | 18:5 | پس پادشاه اسرائیل تمام انبیا را که جمعاً چهارصد نفر بودند جمع کرد و از آنها پرسید: «آیا برای جنگ به راموت جلعاد برویم یا نه؟» آنها جواب دادند: «بروید و خدا پادشاه را پیروز خواهد کرد.» | |
| II C | FarTPV | 18:7 | پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت: «یک نفر دیگر نیز هست که میتوانیم توسط او از خداوند راهنمایی بخواهیم. میکایا پسر یملا، امّا من از او متنفّرم، زیرا او هرگز برای من پیشگویی خوب نمیکند بلکه همیشه پیشگوییهای بد میکند.» یهوشافاط گفت: «پادشاه نباید چنین سخن بگویند.» | |
| II C | FarTPV | 18:8 | آنگاه پادشاه اسرائیل یکی از افسران را فراخواند و به او گفت: «هرچه زودتر میکایا پسر یملا را بیاورید.» | |
| II C | FarTPV | 18:9 | پادشاه اسرائیل و یهوشافاط، پادشاه یهودا، هر دو جامهٔ شاهانه دربر کرده هریک بر تختهای خود در جلوی دروازهٔ سامره در زمین خرمنگاهی نشسته بودند و همهٔ انبیا هم در حضور ایشان نبوّت میکردند. | |
| II C | FarTPV | 18:10 | صدقیا پسر کنعنه، که شاخهای آهنین برای خود ساخته بود گفت: «خداوند چنین میفرماید: 'با اینها مردم سوریه را شکست میدهی و از بین میبری.'» | |
| II C | FarTPV | 18:11 | انبیای دیگر هم همین پیشگویی را کردند و گفتند: «به راموت جلعاد حمله کن و پیروز میشوی چون خداوند آنها را به دست پادشاه تسلیم میکند.» | |
| II C | FarTPV | 18:12 | قاصدی که به دنبال میکایا رفته بود به وی گفت: «ببین، همهٔ انبیا پیروزی پادشاه را پیشگویی میکنند، بگذار تا سخنان تو هم مانند یکی از ایشان و مثبت باشد.» | |
| II C | FarTPV | 18:13 | امّا میکایا گفت: «به خداوند زنده سوگند که هرچه را که خدای من بفرماید آن را خواهم گفت.» | |
| II C | FarTPV | 18:14 | هنگامیکه میکایا نزد اخاب پادشاه آمد، پادشاه به او گفت: «میکایا، آیا برای نبرد به راموت جلعاد برویم یا نه؟» او پاسخ داد: «حمله کنید! حتماً پیروز میشوید، آنها به دست شما داده خواهند شد.» | |
| II C | FarTPV | 18:15 | امّا اخاب پادشاه به او گفت: «چند بار باید تو را سوگند بدهم تا فقط حقیقت را به نام خداوند به من بگویی؟» | |
| II C | FarTPV | 18:16 | آنگاه میکایا گفت: «من همهٔ قوم اسرائیل را دیدم که مانند گوسفندان بدون شبان در تپّهها پراکنده بودند و خداوند فرمود: 'اینان سروری ندارند، بگذار هریک در صلح به خانهٔ خویش بازگردد.'» | |
| II C | FarTPV | 18:17 | پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت: «آیا به شما نگفتم که او نبوّت خوب برای من نخواهد کرد، و فقط فاجعه؟» | |
| II C | FarTPV | 18:18 | آنگاه میکایا گفت: «پس کلام خداوند را بشنوید: من خداوند را دیدم که بر تخت خود نشسته است و همهٔ فرشتگانش در دست راست و چپ او ایستاده بودند | |
| II C | FarTPV | 18:19 | خداوند فرمود: 'چه کسی اخاب، پادشاه اسرائیل را فریب خواهد داد تا به راموت جلعاد برود تا در آنجا کشته شود؟' بعضی از فرشتگان چیزی گفتند و برخی چیز دیگر. | |
| II C | FarTPV | 18:20 | تا روحی جلو آمد و در حضور خداوند ایستاد و گفت: 'من او را فریب خواهم داد.' خداوند از او پرسید: 'چگونه؟' | |
| II C | FarTPV | 18:21 | او پاسخ داد: 'من خواهم رفت، و روحی دروغ در دهان انبیای او خواهم بود.' آنگاه خداوند فرمود: 'تو او را فریب خواهی داد و موفّق خواهی شد، برو و چنین کن.' | |
| II C | FarTPV | 18:22 | «پس میبینی که خداوند روح دروغ در دهان انبیای تو نهاده است و خداوند برای تو فاجعه اعلام کرده است.» | |
| II C | FarTPV | 18:23 | آنگاه صدقیا پسر کنعنه جلو آمد و به صورت میکایا سیلی زد و پرسید: «روح خداوند کی از پیش من رفت و نزد تو آمد و با تو حرف زد؟» | |
| II C | FarTPV | 18:25 | پادشاه اسرائیل گفت: «میکایا را دستگیر کنید و نزد آمون، حاکم شهر و یوآش، پسر پادشاه ببرید | |
| II C | FarTPV | 18:26 | و بگویید: 'پادشاه امر کرده است که این مرد را در زندان بیندازید و به او کمی نان و آب بدهید تا من بسلامتی از جنگ بازگردم.'» | |
| II C | FarTPV | 18:27 | میکایا گفت: «اگر تو بسلامتی برگشتی معلوم میشود که خداوند با من حرف نزده است.» بعد رو به طرف مردم کرد و گفت: «شما هم بشنوید و شاهد باشید.» | |
| II C | FarTPV | 18:29 | پادشاه اسرائیل به یهوشافاط گفت: «من با تغییر قیافه به میدان جنگ میروم و تو لباس شاهی خود را بپوش.» بعد پادشاه تغییر قیافه داده به جنگ رفت. | |
| II C | FarTPV | 18:30 | پادشاه سوریه به فرماندهان ارّابههای جنگی امر کرد و گفت: «از همه صرفنظر کنید و فقط به پادشاه اسرائیل حمله کنید.» | |
| II C | FarTPV | 18:31 | هنگامیکه فرماندهان ارّابهها یهوشافاط را دیدند، گمان کردند که پادشاه اسرائیل است، به سوی او بازگشتند تا به او یورش آورند. امّا یهوشافاط فریاد برآورد و خداوند او را یاری نمود و ایشان را از وی دور کرد. | |
| II C | FarTPV | 18:33 | امّا برحسب اتّفاق سربازی کمان خود را کشید و تیری را رها کرد و تیر به دَرز زِرِه اخاب پادشاه خورد و اخاب به ارّابهران خود گفت: «من زخمی شدهام. بازگرد و مرا از میدان جنگ بیرون کن.» | |
Chapter 19
| II C | FarTPV | 19:2 | ییهوی رائی، پسر حنانی برای ملاقات او رفت و به یهوشافاط پادشاه گفت: «آیا باید پلیدان را یاری دهی و کسانیکه از خداوند نفرت دارند دوست بداری؟ به همین سبب خشم خداوند بر تو فرود خواهد آمد. | |
| II C | FarTPV | 19:3 | با این وجود، نیکویی در تو یافت میشود، تو الهههای اشره را در این سرزمین نابود ساختی و دلت درپی خداست.» | |
| II C | FarTPV | 19:4 | یهوشافاط در اورشلیم ساکن شد، آنگاه دوباره از بئرشبع تا کوهپایههای افرایم در میان مردم رفت و ایشان را به سوی خداوند، خدای نیاکانشان بازآورد. | |
| II C | FarTPV | 19:6 | و به داوران گفت: «مواظب باشید که چهکار میکنید، زیرا شما از جانب انسان قضاوت نمیکنید، بلکه از جانب خداوند. او در داوریهای شما با شما خواهد بود. | |
| II C | FarTPV | 19:7 | اکنون بگذارید ترس خداوند بر شما باشد، در کاری که میکنید دقّت داشته باشید، زیرا در داوری خداوند خدای ما، جایی برای بیعدالتی و طرفداری و رشوهخواری نیست.» | |
| II C | FarTPV | 19:8 | همچنین یهوشافاط در اورشلیم گروه خاصی از لاویان، کاهنان و سران قوم اسرائیل را برگزید تا برای خداوند داوری کنند و به حل اختلافات بپردازند، تخت داوری ایشان در اورشلیم بود. | |
| II C | FarTPV | 19:9 | او به ایشان چنین امر کرد: «شما باید چنین عمل کنید: با خداترسی و وفاداری و با تمام دل خدمت کنید. | |
| II C | FarTPV | 19:10 | هنگامیکه پروندهای از هموطنان شما که در شهرهای خود زندگی میکنند، به شما رجوع شود و آن پرونده در مورد قتل، قوانین یا فرامین باشد، شما باید چنان ایشان را راهنمایی کنید تا در برابر خداوند مرتکب گناه نشوید و خشم خداوند بر شما و ایشان افروخته شود. چنین کنید تا مرتکب گناه نشوید. | |
Chapter 20
| II C | FarTPV | 20:2 | قاصدان آمدند و به یهوشافاط گفتند لشکر بزرگی از سوریه، از آن سوی دریای مرده به تو حمله کردهاند و تاکنون به حصون تامار که نام دیگرش عین جدّی است رسیدهاند. | |
| II C | FarTPV | 20:3 | یهوشافاط هراسان شد و برای راهنمایی پیش خداوند دعا کرد. سپس اعلام کرد که در سراسر یهودیه، مردم روزه بگیرند. | |
| II C | FarTPV | 20:5 | مردم اورشلیم در حیاط جدید معبد بزرگ گرد هم آمدند. یهوشافاط پادشاه در برابر ایشان ایستاد و | |
| II C | FarTPV | 20:6 | چنین گفت: «ای خداوند، خدای نیاکان ما، تو در آسمان بر تمام ملّتها و جهان فرمانروایی میکنی. تو قدرتمند و متعال هستی، و هیچکس نمیتواند با تو مخالفت نماید. | |
| II C | FarTPV | 20:7 | ای خدای ما، آیا تو ساکنان این سرزمین را از مقابل قوم خود، اسرائیل بیرون راندی و آن را میراثِ جاودانِ بازماندگانِ دوستِ خود ابراهیم نمودی؟ | |
| II C | FarTPV | 20:9 | اگر دچار بلایی گردند یا مجازات شوند، یا بیماری یا خشکسالی بیاید، وقتی ایشان بیایند و در مقابل این معبد بزرگ که تو را در آن میپرستیدند، در حضور تو بایستند و در پریشانی خود پیش تو نیایش کنند، تو ایشان را خواهی شنید و ایشان را رهایی خواهی بخشید. | |
| II C | FarTPV | 20:10 | «اکنون مردم عمون، موآب و اَدوم به ما یورش آوردهاند، هنگامیکه نیاکان ما از مصر بیرون آمدند، تو به ایشان اجازه ندادی وارد سرزمین آنها گردند و نیاکان ما از کنار ایشان گذشتند و ایشان را نابود نکردند، | |
| II C | FarTPV | 20:11 | حالا ببین ایشان چگونه پاداش ما را میدهند، ایشان آمدهاند تا ما را از سرزمینی که تو به ما دادهای، بیرون کنند. | |
| II C | FarTPV | 20:12 | تو خدای ما، هستی! ایشان را مجازات کن، زیرا ما در برابر این ارتش بزرگی که به ما یورش آورده درمانده هستیم، ما نمیدانیم چه باید کرد و به تو چشم دوختهایم.» | |
| II C | FarTPV | 20:14 | آنگاه روح خداوند به یحزیئیل لاوی که در میان آنها بود، فرود آمد. یحزئیل پسر زکریا، پسر بنایاهو، پسر یعیئیل، پسر متنیای از خانوادهٔ آساف بود. | |
| II C | FarTPV | 20:15 | یحزیئیل گفت: «گوش فرا دهید ای یهودا و ساکنان اورشلیم و ای یهوشافاطِ پادشاه! خداوند میفرماید که از این ارتش ترسان مباشید و ناامید نشوید، زیرا این نبرد شما نیست، بلکه نبرد خداست. | |
| II C | FarTPV | 20:16 | فردا به مقابلهٔ آنها بروید. ایشان را در گذرگاه صیص در انتهای وادی بیابان یروئیل میبینید. | |
| II C | FarTPV | 20:17 | این نبردِ شما نیست که در آن بجنگید، در مواضع خود مستقر شوید، و حرکت نکنید و پیروزی خداوند را برای خود ببینید. ای یهودا و اورشلیم هراسان و ناامید نباشید. فردا برای مبارزه علیه ایشان بروید و خداوند با شما خواهد بود.» | |
| II C | FarTPV | 20:18 | آنگاه یهوشافاط خم شد و صورت خود را بر زمین نهاد و تمام ساکنان یهودا و اورشلیم در برابر خداوند سجده نمودند و خداوند را پرستش کردند. | |
| II C | FarTPV | 20:19 | لاویانی از خاندان قهات و قورح برخاستند تا خداوند، خدای اسرائیل را با صدای بلند ستایش کنند. | |
| II C | FarTPV | 20:20 | بامدادان برخاستند و به بیابان تقوع رفتند. درحالیکه خارج میشدند، یهوشافاط ایستاد و گفت: «ای مردم یهودا و اورشلیم، به من گوش فرا دهید! به خداوند خدای خود، ایمان داشته باشید تا استوار بمانید! انبیای او را باور کنید تا موفّق شوید.» | |
| II C | FarTPV | 20:21 | پس از مشورت با مردم، پادشاه دستور داد تا نوازندگان آراسته به لباسهایی را که در مراسم روحانی میپوشیدند به تن کنند و در پیشاپیش ارتش بروند و بخوانند: «خدا را شکر کنید، زیرا که محبّت پایدار او جاودانه است.» | |
| II C | FarTPV | 20:22 | هنگامیکه ایشان آغاز به خواندن و ستایش خداوند کردند، خداوند ارتش مهاجمان را به وحشت انداخت. | |
| II C | FarTPV | 20:23 | ارتش موآبیانا و عمونیان به ارتش اَدومیان حمله کردند و ایشان را کاملاً نابود کردند. و آنگاه باقیماندهها در یک نبرد، یکدیگر را نابود کردند. | |
| II C | FarTPV | 20:24 | هنگامیکه ارتش یهودا به بُرج دیدهبانی که در بیابان بود رسیدند، به سوی دشمن نگاه کردند و دیدند که همه به زمین افتاده و مردهاند حتّی یک نفر هم جان بدر نبرده بود. | |
| II C | FarTPV | 20:25 | یهوشافاط و ارتش او به تاراج پرداختند و ایشان غنایم فراوانی از جامهها و اشیای گرانبها یافتند، ایشان برای جمعآوری غنیمتها سه روز را سپری کردند، امّا آنقدر زیاد بود که نتوانستند همه را با خود ببرند. | |
| II C | FarTPV | 20:26 | در روز چهارم در دشت برکت گرد آمدند و برای همهٔ کارهایی که خداوند انجام داده بود، او را ستایش کردند. به همین سبب است که این مکان را دشت برکت مینامند و تاکنون به این نام خوانده میشود. | |
| II C | FarTPV | 20:27 | یهوشافاط سپاه خود را با پیروزی به اورشلیم بازگرداند، زیرا خداوند دشمنان ایشان را شکست داده بود. | |
| II C | FarTPV | 20:31 | یهوشافاط در سن سی و پنج سالگی پادشاه شد و مدّت بیست و پنج سال در اورشلیم حکومت کرد. مادرش عزوبه، دختر شلحی بود. | |
| II C | FarTPV | 20:33 | امّا پرستشگاههای بالای تپّهها را نابود نکرد و مردم با تمام دل، خداوند، خدای نیاکان خود را پرستش نکردند. | |
| II C | FarTPV | 20:34 | بقیّهٔ رویدادهای دوران سلطنت یهوشافاط، از آغاز تا به آخر را، ییهوی پسر حنانی گزارش داده است که در کتاب تاریخ پادشاهان اسرائیل نوشته شدهاند. | |
| II C | FarTPV | 20:35 | بعدها یهوشافاط، پادشاه یهودا با اخزیا، پادشاه اسرائیل که بسیار شرور بود، پیمان دوستی بست. | |
Chapter 21
| II C | FarTPV | 21:1 | یهوشافاط درگذشت و او را در آرامگاه سلطنتی در شهر داوود به خاک سپردند و پسرش، یهورام به جای او پادشاه شد. | |
| II C | FarTPV | 21:2 | یهورام پسر یهوشافاط شش برادر به نامهای: عزریا، یحیئیل، زکریا، عزریاهو، میکائیل و شفطیا داشت. | |
| II C | FarTPV | 21:3 | پدرشان مقدار زیادی طلا، نقره و اموال با ارزش دیگری به ایشان بخشید، و هر کدام را حاکم یکی از شهرهای مستحکم یهودا کرد. امّا چون یهورام پسر اول او بود، وی را جانشین خود کرد | |
| II C | FarTPV | 21:4 | هنگامیکه یهورام بر تخت سلطنت پدرش نشست و حکومت او استوار شد، همهٔ برادران خود و گروهی از رهبران اسرائیل را با شمشیر کشت. | |
| II C | FarTPV | 21:6 | او مانند پادشاهان اسرائیل، همانطور که خاندان اخاب عمل کرده بودند رفتار کرد، زیرا دختر اخاب همسر او بود. او آنچه را که در نظر خداوند پلید بود، انجام داد. | |
| II C | FarTPV | 21:7 | با این وجود، خداوند خاندان داوود را نابود نکرد، زیرا با او پیمان بسته بود و وعده داده بود که خاندان او برای همیشه حکومت کنند. | |
| II C | FarTPV | 21:9 | پس یهورام و افسران او با ارّابهها به اَدوم رفتند. در آنجا ارتش اَدوم آنها را محاصره کرد. امّا در شب موفّق شدند که خود را آزاد کنند و بگریزند. | |
| II C | FarTPV | 21:10 | اَدوم از آن زمان تا به حال از یهودا مستقل شده است. در همان زمان شهر لبنه نیز شورش کرد، زیرا یهورام خداوند، خدای نیاکان خود را رها کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 21:11 | او حتّی پرستشگاههایی در بالای تپّههای یهودا ساخت و مردم یهودا و اورشلیم را به گناه علیه خداوند کشاند. | |
| II C | FarTPV | 21:12 | ایلیای نبی نامهای برای یهورام فرستاد و در آن چنین نوشته بود: «خداوند، خدای جدّ تو داوود، تو را محکوم میکند، زیرا تو الگوی پدرت، یهوشافاط پادشاه یا پدر بزرگ خود آسای پادشاه را دنبال نکردی، | |
| II C | FarTPV | 21:13 | در عوض تو از الگوی پادشاهان اسرائیل پیروی کردی و باعث شدی که مردم یهودا و اورشلیم نسبت به خدا وفادار نباشند، همانطور که اخاب و جانشینان او مردم اسرائیل را به بیوفایی کشیدند. تو حتّی برادران خود را که از تو بهتر بودند کشتی، | |
| II C | FarTPV | 21:14 | در نتیجه، خداوند به سختی قوم تو، فرزندان تو و همسران تو را مجازات خواهد کرد و اموال تو را نابود خواهد ساخت. | |
| II C | FarTPV | 21:16 | گروهی از فلسطینیان و عربها در نزدیکی حبشیان که در کنار دریا بودند، زندگی میکردند. خداوند ایشان را برانگیخت تا به جنگ یهورام بروند. ایشان یهودا را اشغال کردند، کاخ سلطنتی را چپاول نمودند و همهٔ زنان و پسران پادشاه، به جز پسر کوچکش، یهوآخاز را به اسارت بردند. | |
| II C | FarTPV | 21:17 | گروهی از فلسطینیان و عربها در نزدیکی حبشیان که در کنار دریا بودند، زندگی میکردند. خداوند ایشان را برانگیخت تا به جنگ یهورام بروند. ایشان یهودا را اشغال کردند، کاخ سلطنتی را چپاول نمودند و همهٔ زنان و پسران پادشاه، به جز پسر کوچکش، یهوآخاز را به اسارت بردند. | |
| II C | FarTPV | 21:19 | به مدّت دو سال بیماری او بدتر و بدتر شد تا بالاخره با درد و رنج بسیار درگذشت. ملّت او برخلاف چنانکه برای نیاکان او کرده بودند به احترامش آتش نیافروختند. | |
Chapter 22
| II C | FarTPV | 22:1 | مردم اورشلیم، اخزیا کوچکترین پسر او را به پادشاهی برگزیدند، زیرا ارتشی که همراه عربها به یهودا آمدند، همهٔ برادران بزرگتر را کشته بودند. بنابراین اخزیا، پسر کوچک یهورام به پادشاهی رسید. | |
| II C | FarTPV | 22:2 | او بیست و دو ساله بود که بر تخت سلطنت نشست و مدّت یک سال در اورشلیم پادشاهی کرد. مادرش عتلیا نوه عُمری بود. | |
| II C | FarTPV | 22:3 | او نیز در راه خاندان اخاب گام برداشت، زیرا مادرش در انجام کارهای پلید او را تشویق میکرد. | |
| II C | FarTPV | 22:4 | او مانند خاندان اخاب، آنچه را در نظر خداوند پلید بود، انجام داد. زیرا پس از مرگ پدرش، ایشان مشاوران او بودند و وی را به نابودی کشاندند. | |
| II C | FarTPV | 22:5 | او با پیروی از مشورت ایشان، به یورام، پسر اخاب، پادشاه اسرائیل، پیوست و به جنگ حزائیل، پادشاه سوریه به راموت جلعاد رفت. در آنجا یورام به دست سربازان سوری زخمی شد. | |
| II C | FarTPV | 22:7 | خداوند از این دیدار اخزیا از یورام برای سقوط اخزیا استفاده کرد. هنگامیکه اخزیا با یورام بود، ییهو، پسر نمشی که از طرف خدا برگزیده شده بود تا خاندان اخاب را براندازد، به دیدار ایشان رفت. | |
| II C | FarTPV | 22:8 | هنگامیکه ییهو حکم خدا را در مورد خاندان اخزیا اجرا میکرد، به گروهی که متشکّل از رهبران یهودا و برادرزادههای اخزیا بودند، برخورد و همهٔ آنها را کشت. | |
| II C | FarTPV | 22:9 | جستجو برای یافتن اخزیا آغاز شد و او را درحالیکه در سامره پنهان شده بود، پیدا کردند. ایشان او را نزد ییهو بردند و وی اخزیا را کشت. امّا به احترام پدربزرگش یهوشافاط پادشاه که هرآنچه در توان داشت برای خدمت خداوند به کار برده بود، جسد اخزیا را دفن کردند. از خاندان اخزیا کسی برجا نماند تا سلطنت کند. | |
| II C | FarTPV | 22:10 | هنگامیکه عتلیا مادر اخزیا دید که پسرش کشته شده است دستور داد تا تمام اعضای خاندان سلطنتی یهودا را نابود کند. | |
| II C | FarTPV | 22:11 | یَهُوشَبَع، دختر یهورام پادشاه خواهر ناتنی اخزیا که با کاهنی به نام یهویاداع ازدواج کرده بود، پنهانی یکی از پسران اخزیا به نام یوآش را از جمع شاهزادگانی که قرار بود کشته شوند نجات داد و با پرستاری در یکی از اتاق خوابهای معبد بزرگ پنهان کرد و با این کار از کشته شدن یوآش به دست عتلیا جلوگیری کرد. | |
Chapter 23
| II C | FarTPV | 23:1 | پس از شش سال صبر کردن، یهویاداع کاهن تصمیم گرفت زمان اقدام فرا رسیده است. او با پنج نفر از فرماندهان ارتش همدست شد که عبارت بودند از: عزریا پسر یهورام، اسماعیل پسر یهوحانان، عزریا پسر عوبید، معیسا پسر عدایا و الیشافاط پسر زکری. | |
| II C | FarTPV | 23:2 | ایشان به همهٔ شهرهای یهودا سفر کردند و لاویان و رهبران قوم را با خود به اورشلیم آوردند. | |
| II C | FarTPV | 23:3 | ایشان همه در معبد بزرگ گرد آمدند و با یوآش پسر پادشاه پیمان بستند. یهویاداع به ایشان گفت: «او پسر پادشاه فقید است اکنون همانطور که خداوند به خاندان داوود وعده داده است که یکی از بازماندگان او پادشاه گردد، او باید پادشاه شود. | |
| II C | FarTPV | 23:4 | ما چنین خواهیم کرد، زمانی که لاویان در روز سبت برای انجام وظیفه میآیند، یک سوم ایشان از دروازههای معبد بزرگ حفاظت خواهند کرد. | |
| II C | FarTPV | 23:5 | یک سوم دیگر کاخ پادشاهی را مواظبت خواهند کرد و بقیّه در کنار پایههای دروازه مستقر خواهند شد. همهٔ مردم در حیاط معبد بزرگ جمع خواهند شد. | |
| II C | FarTPV | 23:6 | هیچکس به جز کاهنان و لاویانی که در معبد بزرگ خدمت میکنند، نباید وارد شوند. ایشان چون تقدیس شدهاند میتوانند وارد شوند. امّا بقیّهٔ مردم باید از فرمان خداوند پیروی کنند و بیرون بمانند. | |
| II C | FarTPV | 23:7 | لاویان با شمشیرهای برهنه در دست از پادشاه حفاظت کنند و هر کجا او میرود، همراهش باشند، هرکس که سعی کند، وارد معبد بزرگ شود، باید کشته شود.» | |
| II C | FarTPV | 23:8 | لاویان و مردم یهودا دستورهای یهویاداع را انجام دادند. فرماندهان، خادمینی را که در روز سبت خدمتشان تمام شده بود، مرّخص نکردند تا همهٔ گروهی که به خدمت میآمدند و هم گروهی که مرّخص میشدند را در اختیار داشته باشند. | |
| II C | FarTPV | 23:9 | یهویاداع نیزهها و سپرهایی را که به داوود پادشاه تعلّق داشت و در معبد بزرگ نگهداری میشد به فرماندهان داد. | |
| II C | FarTPV | 23:10 | او همهٔ مردان مسلّح به شمشیر را از شمال تا جنوب و تمام اطراف حیاط جلوی معبد بزرگ به محافظت پادشاه گمارد. | |
| II C | FarTPV | 23:11 | آنگاه یهویاداع شاهزاده را بیرون آورد و او را تاجگذاری کردند و کتاب قوانین پادشاهی را به او دادند و او را پادشاه اعلام کردند. سپس یهویاداع و پسرانش او را مسح کردند و فریاد زدند: «جاوید پادشاه!» | |
| II C | FarTPV | 23:12 | وقتی عتلیا صدای دویدن و شادمانی مردم را برای پادشاه شنید به سوی ایشان که در معبد بزرگ گرد هم آمده بودند، رفت. | |
| II C | FarTPV | 23:13 | هنگامیکه نگاه کرد، دید که پادشاه جلوی دروازه در کنار ستونش ایستاده و فرماندهان و شیپورچیها نزد وی ایستادهاند و همهٔ مردم سرزمین شادی میکنند و شیپورها را به صدا در آوردهاند و سرایندگان با سازهای خود جشن را رهبری میکنند، جامهٔ خود را درید و فریاد زد: «خیانت! خیانت!» | |
| II C | FarTPV | 23:14 | آنگاه یهویاداع کاهن به رهبران ارتش گفت: «او را در معبد بزرگ نکشید، بلکه از میان صفوف بیرون بیاورید و با هرکسی از او پیروی میکرد با شمشیر بکشید.» | |
| II C | FarTPV | 23:15 | پس ایشان او را دستگیر کردند و به بیرون کاخ بردند و در مقابل دروازهٔ اسبها او را کشتند. | |
| II C | FarTPV | 23:17 | سپس همگی به پرستشگاه بعل رفتند و آن را ویران کردند. قربانگاه و بت او را شکستند و متان، کاهن بعل را در برابر قربانگاه به قتل رساندند. | |
| II C | FarTPV | 23:18 | یهویاداع نگهداری از معبد بزرگ را طبق سازماندهی داوود به کاهنان لاوی داد، همانگونه که داوود ایشان را سازماندهی کرده بود تا مسئول معبد بزرگ باشند تا چنانچه در قوانین موسی نوشته شده بود و برای خداوند قربانی سوختنی تقدیم کنند و مطابق فرمان داوود این کار را با شادمانی و سرودن انجام دهند. | |
| II C | FarTPV | 23:20 | سپس او با فرماندهان ارتش و بزرگان، فرمانداران قوم و تمام قوم سرزمین، پادشاه را از معبد بزرگ از دروازهٔ بالایی به کاخ سلطنتی آوردند و او را بر تخت پادشاهی نشاندند. | |
Chapter 24
| II C | FarTPV | 24:1 | یوآش هفت ساله بود که پادشاه شد و مدّت چهل سال در اورشلیم سلطنت کرد. نام مادرش ظبیه و از اهالی بئرشبع بود. | |
| II C | FarTPV | 24:5 | او کاهنان و لاویان را فراخواند و به ایشان گفت: «هرچه زودتر به شهرهای یهودا بروید و از همهٔ مردم اسرائیل پول جمع کنید تا خانهٔ خدای خود را هر سال تعمیر کنید.» امّا لاویان در این کار شتاب نکردند. | |
| II C | FarTPV | 24:6 | پس پادشاه یهویاداع رهبر کاهنان را فراخواند و به او گفت: «چرا لاویان را برای گردآوری مالیاتی که موسی، خادم خداوند برای قوم اسرائیل و برای خیمهٔ مقدّس معیّن کرده، به یهودا و اورشلیم روانه نساختهای؟» | |
| II C | FarTPV | 24:7 | (زیرا پیروان عتلیا، آن زن پلید به معبد بزرگ آسیب رسانده بودند و حتّی وسایلی را که به خداوند هدیه داده شده بود، برای استفادهٔ بت بعل برده بودند.) | |
| II C | FarTPV | 24:9 | آنگاه در سرتاسر یهودا و اورشلیم اعلام شد تا مالیاتی را که موسی، خادم خدا، برای قوم اسرائیل در بیابان تعیین کرده بود، بیاورند. | |
| II C | FarTPV | 24:10 | همهٔ رهبران و مردم با شادمانی مالیاتهای خود را آوردند و در صندوق ریختند تا صندوق پر شد. | |
| II C | FarTPV | 24:11 | هنگامیکه لاویان میدیدند که پول فراوانی در صندوق است آن را نزد مشاور پادشاه و مأموران کاهن اعظم میآوردند و آن را خالی میکردند و به جای خود باز میگرداندند. این کار روزهای پیدرپی انجام شد و پول فراوانی گرد آوردند. | |
| II C | FarTPV | 24:12 | پادشاه و یهویاداع پول را به مسئولان بازسازی معبد بزرگ دادند و ایشان معماران و نجّاران، آهنگران و کارگرانی را که با برنز کار میکردند، استخدام کردند تا معبد بزرگ را بازسازی کنند. | |
| II C | FarTPV | 24:13 | تمام کارگران با جدّیت کار کردند و معبد بزرگ را به حالت اولیهٔ آن بازسازی نمودند و آن را مستحکم ساختند. | |
| II C | FarTPV | 24:14 | وقتیکه کار ترمیم تمام شد، بقیّهٔ پول را برای پادشاه و یهویاداع بردند و از آن پول ظروف طلا و نقره، از قبیل قاشق، کاسه و وسایلی که جهت قربانی سوختنی به کار میرفتند، برای معبد بزرگ ساختند؛ تا زمانی که یهویاداع زنده بود، همیشه قربانی سوختنی در معبد بزرگ تقدیم میشد. | |
| II C | FarTPV | 24:16 | و او را در شهر داوود در گورستان پادشاهان به خاک سپردند چون او برای اسرائیل و خدا و معبد بزرگ نیکویی کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 24:17 | امّا هنگامیکه یهویاداع در گذشت، رهبران یهودا نزد پادشاه آمدند و او را تحریک کردند و او به سخنان ایشان گوش کرد. | |
| II C | FarTPV | 24:18 | پس مردم معبد بزرگ خداوند، خدای اجداد خود را ترک نمودند و به پرستش الههٔ اشره و بُتها پرداختند. بهخاطر این گناه، خشم خداوند بر یهودا و اورشلیم فرود آمد. | |
| II C | FarTPV | 24:19 | امّا باز هم خداوند انبیا را فرستاد تا ایشان را نصیحت کنند و به سوی او بازگردانند، ولی ایشان گوش ندادند. | |
| II C | FarTPV | 24:20 | آنگاه روح خدا زکریا پسر یهویاداع را فراگرفت. او بر بلندی، مقابل مردم ایستاد و به ایشان گفت: «خداوند چنین میفرماید: چرا از فرامین خداوند سرپیچی میکنید؟ به این سبب کامیاب نخواهید شد، چون شما خداوند را ترک کردهاید او نیز شما را رها ساخته است.» | |
| II C | FarTPV | 24:21 | امّا ایشان علیه او توطئه کردند و به دستور پادشاه او را در حیاط معبد بزرگ سنگسار کردند. | |
| II C | FarTPV | 24:22 | یوآش پادشاه مهربانیهای یهویاداع، پدر زکریا را به یاد نیاورد، در عوض پسر او را کشت. هنگامیکه زکریا جان میداد، گفت: «باشد تا خداوند این را ببیند و از تو انتقام بگیرد!» | |
| II C | FarTPV | 24:23 | در بهار آن سال ارتش سوریه به جنگ با یوآش برخاست و به یهودا و اورشلیم حمله کرد و تمام رهبران ایشان را کشتند و اموال زیادی را به تاراج بردند و برای پادشاهاشان به دمشق فرستادند. | |
| II C | FarTPV | 24:24 | با وجودی که ارتش سوریه با افراد کمی آمده بودند، خداوند ارتش بسیار بزرگی را به دست ایشان داد، زیرا ایشان خداوند، خدای نیاکان خود را ترک کرده بودند، به این ترتیب یوآش پادشاه مجازات شد. | |
| II C | FarTPV | 24:25 | یوآش بشدّت زخمی شده بود و هنگامیکه ارتش دشمن عقبنشینی کرد، دو نفر از خدمتگذاران وی دسیسه کردند و بهخاطر خون پسر یهویاداع کاهن، او را در بسترش کشتند. پس او مرد و او را در شهر داوود به خاک سپردند؛ ولی او را در آرامگاه پادشاهان دفن نکردند. | |
| II C | FarTPV | 24:26 | کسانیکه علیه او توطئه کردند، عبارت بودند از: زاباد، پسر شمعه عمونی و یهوزاباد، پسر شمریت موآبی بودند. | |
Chapter 25
| II C | FarTPV | 25:1 | امصیا در سن بیست و پنج سالگی به سلطنت رسید و مدّت بیست و نه سال در اورشلیم پادشاهی کرد. نام مادرش یهوعدان و از اهالی اورشلیم بود. | |
| II C | FarTPV | 25:3 | بعد از اینکه حکومت او استوار گشت بدون درنگ خدمتگذارانی که پدرش را کشته بودند، اعدام کرد. | |
| II C | FarTPV | 25:4 | امّا او فرزندان ایشان را نکشت، بلکه از قوانینی که خداوند به موسی داده بود پیروی کرد که میگوید: «والدین نباید بهخاطر جنایت فرزندان خود کشته شوند و همچنین فرزندان نباید بهخاطر جنایت والدین خود کشته شوند، بلکه هرکسی باید برای جنایتی که مرتکب شده کشته شود.» | |
| II C | FarTPV | 25:5 | امصیای پادشاه تمام مردان طایفههای یهودا و بنیامین را سازماندهی کرد و در گردانهای ارتش گماشت و برطبق طایفهها، فرماندهانی برای گروههای صد نفری و هزار نفری برگزید، که شامل مردان بیست سال به بالا بود و تعدادشان سیصد هزار نفر بود. ایشان مردانی بارز و آماده نبرد بودند و در استفاده از نیزه و سپر مهارت داشتند. | |
| II C | FarTPV | 25:6 | علاوه براین او صد هزار مزدور از اسرائیل به بهایی معادل سه هزار و چهارصد کیلوگرم نقره اجیر کرد. | |
| II C | FarTPV | 25:7 | امّا نبیای نزد پادشاه رفت و به وی گفت: «این مزدوران اسرائیلی را همراه مبر، زیرا خداوند با این مردان که از قسمت شمالی کشور هستند، نیست. | |
| II C | FarTPV | 25:8 | تو ممکن است که فکر کنی که این مردان در نبرد تو را نیرومندتر خواهند کرد، امّا این خداست که قدرت دارد به انسان پیروزی یا شکست دهد. اوست که دشمنان تو را بر تو غالب خواهد کرد.» | |
| II C | FarTPV | 25:9 | امصیا از نبی پرسید «پس در مورد آن نقرهای که در ازای ایشان پرداختهام چه کنم؟» نبی پاسخ داد: «خداوند میتواند بیشتر از آن به تو بدهد.» | |
| II C | FarTPV | 25:10 | پس امصیا مزدوران اسرائیلی را روانه خانههای خود کرد. این باعث شد که خشم آنها نسبت به یهودا برانگیخته شود و ایشان بسیار خشمگین به خانههای خود بازگشتند. | |
| II C | FarTPV | 25:11 | امصیا با شجاعت ارتش خود را به درّهٔ نمک رهبری کرد و در آنجا ده هزار سرباز اَدومی را کشتند، | |
| II C | FarTPV | 25:12 | و ده هزار نفر را هم اسیر گرفتند، ایشان اسیران را به بالای پرتگاهی بردند و از آنجا به پایین افکندند و ایشان در روی صخرههای پایین جان سپردند. | |
| II C | FarTPV | 25:13 | در این ضمن مزدوران اسرائیلی که امصیا به ایشان اجازه نداده بود همراه او به جنگ بروند، به شهرهای یهودا، از سامره تا بیت حورون، حمله کردند و سه هزار نفر را کشتند و مقدار زیادی اموال، به تاراج بردند. | |
| II C | FarTPV | 25:14 | هنگامیکه امصیا پس از شکست اَدومیها بازگشت، بُتهای ایشان را با خود آورد و آنها را برپا کرد و ستایش نمود و برای آنها قربانی سوزاندنی گذرانید. | |
| II C | FarTPV | 25:15 | خداوند از امصیا خشمگین شد و نبیای نزد او فرستاد. نبی از امصیا پرسید: «چرا خدایان بیگانگانی را که حتّی نتوانستند مردم خود را از دست تو رهایی دهند، پرستش کردی؟» | |
| II C | FarTPV | 25:16 | درحالیکه نبی سخن میگفت، پادشاه به او گفت: «آیا ما تو را مشاور سلطنتی کردهایم؟ ساکت باش. آیا میخواهی کشته شوی؟» پس نبی ساکت شد، امّا گفت: «من میدانم که خداوند قصد دارد تو را نابود کند، زیرا تو چنین کردهای و به پند من گوش ندادهای.» | |
| II C | FarTPV | 25:17 | امصیای پادشاه و مشاوران او علیه اسرائیل نقشه کشیدند. او برای یهوآش، پادشاه اسرائیل پسر یهوآخاز، نوه ییهو، پیام فرستاد و او را به نبرد خواند. | |
| II C | FarTPV | 25:18 | یهوآش پادشاه اسرائیل برای امصیا، پادشاه یهودا چنین پاسخ فرستاد: «روزگاری بوته خاری در لبنان برای درخت سرو چنین پیام فرستاد: دختر خود را به همسری پسر من درآور. ولی حیوانی وحشی که از آنجا میگذشت بوتهٔ خار را لگد مال کرد. | |
| II C | FarTPV | 25:19 | اکنون امصیا تو از شکست اَدومیها مغرور شدهای، امّا من به تو توصیه میکنم که در سرزمین خود بمانی، چرا دنبال درد سر میگردی تا موجب مصیبت برای تو و مردم تو شود؟» | |
| II C | FarTPV | 25:20 | امّا امصیا گوش فرا نداد. این ارادهٔ خدا بود تا او شکست بخورد، چون او بُتهای اَدومیها را پرستش کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 25:21 | پس یهوآش، پادشاه اسرائیل به جنگ امصیا، پادشاه یهودا رفت. ایشان در بیت شمس، در سرزمین یهودا با هم روبهرو شدند. | |
| II C | FarTPV | 25:23 | یوآش، پادشاه اسرائیل امصیا را دستگیر کرد و او را به اورشلیم برد. آنجا او دیوار شهر اورشلیم را از دروازهٔ افرایم تا دروازهٔ زاویه، به طول صد و هشتاد متر ویران کرد. | |
| II C | FarTPV | 25:24 | او تمام طلا و نقره و لوازم معبد بزرگ را که عوبید اَدوم از آنها نگهداری میکرد و همچنین موجودی خزانهٔ کاخ پادشاه را همراه با عدّهای گروگان با خود به سامره برد. | |
| II C | FarTPV | 25:25 | امصیا، پسر یهوآش پادشاه یهودا، بعد از وفات یهوآش، پسر یهوآخاز پادشاه اسرائیل، پانزده سال دیگر زندگی کرد. | |
| II C | FarTPV | 25:26 | بقیّهٔ وقایع دوران سلطنت امصیا، از آغاز تا پایان، در کتاب تاریخ پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شدهاند. | |
| II C | FarTPV | 25:27 | زمانی که امصیا از پیروی خداوند دست کشید، مردم مخالف او شدند و سرانجام به ضد او توطئه چیدند و او به شهر لاکیش گریخت، امّا آنها به دنبال او به لاکیش رفتند و او را در آنجا کشتند. | |
Chapter 26
| II C | FarTPV | 26:2 | پس از اینکه امصیا در آرامگاه سلطنتی دفن شد، عزیا شهر ایلوت را تسخیر کرد و آن را بازسازی کرد. | |
| II C | FarTPV | 26:3 | عُزیا شانزده ساله بود که به سلطنت رسید و مدّت پنجاه و دو سال در اورشلیم پادشاهی کرد. نام مادرش یَکلیا و از اهالی اورشلیم بود. | |
| II C | FarTPV | 26:5 | تا زمانی که زکریا مشاور روحانی او زنده بود، عزیا خدا را وفادارانه خدمت کرد و خدا او را کامیاب کرد. | |
| II C | FarTPV | 26:6 | او به جنگ فلسطینیها رفت و دیوارهای جت، یبنه و اشدود را ویران کرد، و شهرهای مستحکمی را در سرزمین اشدود و در مناطق دیگر در فلسطین ساخت. | |
| II C | FarTPV | 26:8 | عمونیها به عزیا خراج میپرداختند و شهرت او تا مرزهای مصر گسترش یافت، زیرا وی بسیار نیرومند شده بود. | |
| II C | FarTPV | 26:9 | عُزیا همچنین اورشلیم را به وسیلهٔ ساختن دژهایی در دروازهٔ زاویه، دروازهٔ درّه و جایی که دیوار پیچ میخورد مستحکم کرد. | |
| II C | FarTPV | 26:10 | او همچنین در بیابان دژهای مستحکم و آب انبارها ساخت، زیرا او گلّههای بزرگی در دشت و کوهپایههای غربی داشت و چون کشاورزی را دوست داشت، مردم را تشویق کرد تا در کوهپایهها تاکستان بسازند و زمینهای حاصلخیز را کشت کنند. | |
| II C | FarTPV | 26:11 | او ارتشی بزرگ و آماده جنگ داشت. آمار آنها توسط یعیئیل و معسیا که منشی بودند، زیر نظر حننیا که یکی از مأموران پادشاه بود نگاهداری میشد. | |
| II C | FarTPV | 26:13 | تحت فرمان ایشان سیصد و هفت هزار و پانصد نفر سرباز ورزیده بود که علیه دشمنان پادشاه قادر به جنگ بودند. | |
| II C | FarTPV | 26:15 | منجنیقهایی را که در اورشلیم توسط صنعتگران اختراع شده بود، در بُرجها و گوشههای دیوار قرار داد و توسط آنها میتوانست سنگهای بزرگ و تیرها پرتاب کنند. شهرت او تا دوردستها رسید، او بسیار نیرومند شد زیرا خدا او را یاری داده بود. | |
| II C | FarTPV | 26:16 | امّا هنگامیکه او نیرومند شد، مغرور گشت و روبه زوال رفت. زیرا با خداوند، خدای خود به راستی عمل نکرد و وارد معبد بزرگ شد تا بر روی قربانگاه بُخور بسوزاند. | |
| II C | FarTPV | 26:18 | تا با او مقاومت کنند. ایشان به عزیا گفتند: «تو هیچ حقّی نداری که بُخور برای خداوند بسوزانی. این فقط وظیفهٔ کاهنانی است که از خاندان هارون هستند و برای این کار تقدیس شدهاند. این مکان مقدّس را ترک کن. تو به خداوند توهین کردهای و از این پس او تو را برکت نخواهد داد.» | |
| II C | FarTPV | 26:19 | عُزیا در کنار قربانگاه بُخور ایستاده بود و آتشدانی برای سوزاندن بُخور در دست داشت. او از کاهنان خشمگین شد و بلافاصله بیماری جزام در پیشانی او ظاهر شد. | |
| II C | FarTPV | 26:20 | عزریا و کاهنان دیگر با وحشت به پیشانی پادشاه خیره شدند و آنگاه او را مجبور کردند تا معبد بزرگ را ترک کند. او با شتاب از آنجا خارج شد، زیرا خداوند او را تنبیه کرده بود. | |
| II C | FarTPV | 26:21 | عُزیای پادشاه تا پایان عمر خود جزامی بود و بهخاطر آن بیماری ناپاک بود و نمیتوانست دیگر وارد معبد بزرگ شود. او در خانهٔ خود جداگانه زندگی میکرد، و پسرش، یوتام حکومت کشور را به دست گرفت. | |
Chapter 27
| II C | FarTPV | 27:1 | یوتام در سن بیست و پنج سالگی به پادشاهی رسید و مدّت شانزده سال در اورشلیم حکومت کرد. مادرش یَرُوشَه، دختر صادوق بود. | |
| II C | FarTPV | 27:2 | او مانند پدرش عُزیا آنچه که خداوند را خشنود میکرد، انجام میداد. امّا مانند پدرش با سوزاندن بُخور در معبد بزرگ مرتکب گناه نشد. با این وجود مردم به گناه ورزیدن ادامه دادند. | |
| II C | FarTPV | 27:3 | یوتام دروازهٔ شمالی معبد بزرگ را بازسازی کرد و دیوارهای اورشلیم را در محلهٔ عوفل تعمیر اساسی کرد. | |
| II C | FarTPV | 27:5 | او با پادشاه عمونیها جنگید و او را شکست داد و ایشان را مجبور کرد که برای سه سال سه هزار و چهارصد کیلوگرم نقره، هزار تُن گندم و هزار تُن جو به او خراج بدهند. | |
| II C | FarTPV | 27:7 | بقیّهٔ رویدادها، جنگها و سیاستهای سلطنت یوتام در کتاب تاریخ پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شده است. | |
Chapter 28
| II C | FarTPV | 28:1 | آحاز در سن بیست سالگی پادشاه شد و شانزده سال در اورشلیم حکومت کرد. او مانند جدّ خود، داوود، آنچه را مورد پسند خداوند بود انجام نداد. | |
| II C | FarTPV | 28:3 | و در درّه ابنهنوم بُخور سوزاند و حتّی پسران خود را به عنوان قربانی سوختنی برای بُتها قربانی کرد و از رسوم نفرتانگیز قومهایی تقلید میکرد که خداوند از برابر قوم اسرائیل در هنگامیکه ایشان پیشروی میکردند، بیرون رانده بود. | |
| II C | FarTPV | 28:4 | او در پرستشگاههای روی تپّهها و زیر هر درختی که سایه داشت، قربانی میکرد و بُخور میسوزاند. | |
| II C | FarTPV | 28:5 | پس خداوند، خدای او، وی را به دست پادشاه سوریه انداخت تا وی را شکست بدهد و گروه بزرگی از مردم او را به اسارت به دمشق ببرد. او همچنین به دست پادشاه اسرائیل سپرده شد تا او هم شکست بخورد و عدّهٔ زیادی کشته شوند. | |
| II C | FarTPV | 28:6 | فِقَح پسر رَمَلیا پادشاه اسرائیل صد و بیست هزار مردان رزمنده را در یک روز در یهودا در میدان جنگ کشت، زیرا ایشان خداوند، خدای نیاکان خود را ترک کرده بودند. | |
| II C | FarTPV | 28:7 | سپس یکی از رزمندگان اسرائیلی به نام زکری از اهالی افرایم، معسیا، پسر آحاز پادشاه، عزریقام، سرپرست دربار و القانه را که شخص دوم مملکت بود، کشت. | |
| II C | FarTPV | 28:8 | ارتش اسرائیل، دویست هزار نفر زن و بچّه را، با اینکه از اقوام نزدیک خود بودند، به اسارت گرفت و با غنایم فراوان به سامره برد. | |
| II C | FarTPV | 28:9 | مردی به نام عودید، که نبی خداوند بود، در سامره میزیست به دیدار ارتش اسرائیل و اسیران یهودا رفت و هنگامیکه وارد شهر میشدند به ایشان چنین گفت: «خداوند، خدای نیاکان شما، از یهودا خشمگین بود و اجازه داد تا ایشان را شکست دهید، امّا شما ایشان را در خشم کشتید و او از کشتار وحشیانهٔ شما آگاه است. | |
| II C | FarTPV | 28:10 | اکنون هم میخواهید مردان و زنان اورشلیم و یهودا را به بردگی بگیرید. آیا شما نیز علیه خداوند، خدای خود گناه نمیورزید؟ | |
| II C | FarTPV | 28:11 | گوش کنید، این اسیران، برادران و خواهران شما هستند. ایشان را رها کنید، زیرا خداوند در خشم خود، شما را مجازات خواهد کرد.» | |
| II C | FarTPV | 28:12 | چهار نفر از رهبران اسرائیل، عزریا پسر یهوحانان، برکیا پسر مشلیموت، یحزقیا پسر شلوم و عماسا پسر حدلای نیز با این کار ارتش مخالفت کردند. | |
| II C | FarTPV | 28:13 | ایشان گفتند: «این اسیران را به اینجا نیاورید، ما اکنون علیه خداوند گناه کردهایم و او را آنقدر خشمگین نمودهایم، که ما را مجازات کند؛ اکنون شما میخواهید با این کار جرم ما را سنگینتر کنید.» | |
| II C | FarTPV | 28:15 | و چهار نفر مرد برگزیده شدند تا برای اسیران از غنایم پوشاک تهیّه کنند. ایشان به اسیران پوشاک و کفش داده و خوراک و آب کافی دادند و روغن زیتون بر زخمهای ایشان نهادند. کسانی را که بسیار ناتوان بودند، سوار بر الاغ کردند و همهٔ اسیران را به اریحا معروف به شهر نخلها، در سرزمین یهودا بازگرداندند. آنگاه اسرائیلیها به سامره بازگشتند. | |
| II C | FarTPV | 28:18 | فلسطینیها هم به شهرهای کوهپایههای جنوبی و غرب یهودا حمله کرده بودند. ایشان شهرهای بیت شمس، ایلون، جدیروت، سوکو، تمنه و جمزو را با روستاهای اطراف آنها را به تصرّف درآورده و در آنجا مستقر شده بودند. | |
| II C | FarTPV | 28:19 | خداوند مشکلاتی بر یهودا آورد، زیرا آحاز پادشاه به حقوق مردم خود تجاوز کرده و در برابر خداوند سرکشی نموده و بود | |
| II C | FarTPV | 28:20 | پس تغلت فلناسر، امپراتور آشور علیه آحاز برخاست و به جای تقویت او، وی را سرکوب کرد. | |
| II C | FarTPV | 28:21 | با وجودی که آحاز خزانهٔ معبد بزرگ، خزانهٔ کاخهای پادشاه و رهبران را تاراج کرد و به عنوان خراج به امپراتور آشور داد، امّا فایدهای نداشت. | |
| II C | FarTPV | 28:23 | او برای خدایان دمشق که از آنها شکست خورده بود، قربانی کرد و گفت: «چون خدایان پادشاه سوریه به او کمک کردند، من نیز برای آنها قربانی میکنم تا شاید مرا نیز یاری رسانند.» امّا این کار باعث نابودی او و قوم اسرائیل شد. | |
| II C | FarTPV | 28:24 | آحاز ظروف و وسایل معبد بزرگ را جمع کرد و همه را تکهتکه کرد. او دروازههای معبد بزرگ را بست و برای خود در هر گوشهٔ شهر اورشلیم قربانگاه ساخت. | |
| II C | FarTPV | 28:25 | او در تمام شهرها و روستاهای یهودا پرستشگاههایی بر تپّههای بلندی برای پرستش بُتها ساخت جایی که در آن برای خدایان بیگانه بُخور بسوزانند. به این طریق او خشم خداوند، خدای نیاکان خود را برافروخت. | |
| II C | FarTPV | 28:26 | شرح همهٔ کارها و روشهای او از نخست تا پایان در کتاب تاریخ پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شدهاند. | |
Chapter 29
| II C | FarTPV | 29:1 | حزقیا در بیست و پنج سالگی به سلطنت رسید و مدّت بیست و نه سال در اورشلیم پادشاهی کرد. مادرش دختر زکریا بود و ابیه نام داشت. | |
| II C | FarTPV | 29:5 | و به ایشان گفت: «ای لاویان، به من گوش فرا دهید، خود و معبد بزرگ را تقدیس کنید و چیزهای ناپاک را از معبد بزرگ خارج کنید. | |
| II C | FarTPV | 29:6 | زیرا نیاکان ما وفادار نبودند و در نظر خداوند، خدای ما کارهای پلیدی انجام دادهاند. ایشان او را ترک کردهاند و از مسکن خداوند روی برگردانده و به او پشت کرده بودند. | |
| II C | FarTPV | 29:7 | ایشان درهای معبد را بستند و چراغهایش را خاموش کردند. در معبد خدای اسرائیل دیگر بُخور و قربانی سوختنی تقدیم نکردند. | |
| II C | FarTPV | 29:8 | شما به خوبی میدانید، چون خدا از یهودا و اورشلیم خشمگین بوده است و آنچه او بر سر ایشان آورده موجب حیرت و ترس همه شده است. | |
| II C | FarTPV | 29:10 | «اکنون من تصمیم گرفتهام که با خداوند، خدای اسرائیل پیمان ببندم تا او از ما خشمگین نباشد. | |
| II C | FarTPV | 29:11 | ای پسران من، اکنون کوتاهی نکنید، زیرا خداوند شما را برگزیده تا در حضورش خدمت کنید و خادمان او باشید و برای او بُخور بسوزانید.» | |
| II C | FarTPV | 29:12 | پس لاویان آماده خدمت شدند: از خانوادهٔ قهاتیان: محت پسر عمسای و یوئیل پسر عزریا؛ از خانوادهٔ مراری: قیس پسر عبدی و عزریا پسر یهللئیل؛ از خانوادهٔ جرشونیان: یوآخ پسر زمه و عیدن پسر یوآخ؛ از خانوادهٔ الیصافان: شمری و یعیئیل؛ از خانوادهٔ آساف: زکریا و متنیا؛ از خانوادهٔ هیمان: یحیئیل و شمعی؛ از خانوادهٔ یدوتون: شمعیا و عُزیئیل. | |
| II C | FarTPV | 29:13 | پس لاویان آماده خدمت شدند: از خانوادهٔ قهاتیان: محت پسر عمسای و یوئیل پسر عزریا؛ از خانوادهٔ مراری: قیس پسر عبدی و عزریا پسر یهللئیل؛ از خانوادهٔ جرشونیان: یوآخ پسر زمه و عیدن پسر یوآخ؛ از خانوادهٔ الیصافان: شمری و یعیئیل؛ از خانوادهٔ آساف: زکریا و متنیا؛ از خانوادهٔ هیمان: یحیئیل و شمعی؛ از خانوادهٔ یدوتون: شمعیا و عُزیئیل. | |
| II C | FarTPV | 29:14 | پس لاویان آماده خدمت شدند: از خانوادهٔ قهاتیان: محت پسر عمسای و یوئیل پسر عزریا؛ از خانوادهٔ مراری: قیس پسر عبدی و عزریا پسر یهللئیل؛ از خانوادهٔ جرشونیان: یوآخ پسر زمه و عیدن پسر یوآخ؛ از خانوادهٔ الیصافان: شمری و یعیئیل؛ از خانوادهٔ آساف: زکریا و متنیا؛ از خانوادهٔ هیمان: یحیئیل و شمعی؛ از خانوادهٔ یدوتون: شمعیا و عُزیئیل. | |
| II C | FarTPV | 29:15 | ایشان برادران خود را گرد آوردند و خود را پاک کردند و مطابق فرمان پادشاه و کلام خداوند، داخل معبد بزرگ شدند تا آن را پاکسازی کنند. | |
| II C | FarTPV | 29:16 | کاهنان به قسمت داخلی معبد بزرگ رفتند تا آن را پاکسازی کنند و آنچه را ناپاک یافتند از معبد بزرگ، به حیاط معبد بزرگ آوردند و لاویان آنها را به وادی قدرون بردند. | |
| II C | FarTPV | 29:17 | ایشان در اولین روز ماه اول آغاز به پاکسازی کردند. در روز هشتم به اتاق ورودی معبد بزرگ رسیدند. آنگاه ایشان هشت روز دیگر کار کردند تا در روز شانزدهم، معبد بزرگ برای نیایش آماده شد. | |
| II C | FarTPV | 29:18 | بعد لاویان نزد حزقیای پادشاه رفتند و به او گفتند: «ما تمام معبد بزرگ، قربانگاه قربانیهای سوختنی و همهٔ لوازم آن، میز نان مقدّس و لوازم آن را پاکسازی کردیم. | |
| II C | FarTPV | 29:19 | همچنین تمام لوازمی را که آحاز پادشاه در سالهایی که به خدا وفادار نبود برداشته بود، بازگرداندیم، آنها آماده و پاکسازی شدهاند و در برابر قربانگاه خداوند قرار دارند.» | |
| II C | FarTPV | 29:20 | حزقیای پادشاه، روز بعد صبح زود همهٔ رهبران شهر را گرد آورد و با هم به معبد بزرگ رفتند. | |
| II C | FarTPV | 29:21 | در آنجا هفت گاو، هفت قوچ، هفت برّه و هفت بُز نر را به عنوان کفّارهٔ گناه برای خاندان سلطنتی، معبد بزرگ و ملّت آوردند و پادشاه به کاهنان که بازماندگان هارون بودند، امر کرد که آنها را بر قربانگاه خداوند قربانی کنند. | |
| II C | FarTPV | 29:22 | پس کاهنان گاوها را کشتند و خون آنها را بر قربانگاه پاشیدند. بعد قوچها را کشتند و خون آنها را هم بر قربانگاه پاشیدند، همچنین برّهها را کشتند و خون آنها را هم بر قربانگاه پاشیدند. | |
| II C | FarTPV | 29:23 | و در پایان، هفت بُز نر را برای کفّارهٔ گناه به حضور پادشاه و جمعیّت آوردند و دستهای خود را بر آنها گذاشتند. | |
| II C | FarTPV | 29:24 | بعد کاهنان آنها را کشتند و خون آنها را به عنوان کفّارهٔ گناهِ تمام مردم اسرائیل بر قربانگاه پاشیدند، زیرا پادشاه امر کرده بود که قربانی گناه و قربانی سوختنی برای تمام اسرائیل تقدیم شود. | |
| II C | FarTPV | 29:25 | پادشاه از فرمانهایی که خداوند توسط جادِ رائی و ناتانِ نبی به داوود پادشاه داده بود، پیروی کرد و لاویان را با چنگ و بربط و سنج در معبد بزرگ گماشت. | |
| II C | FarTPV | 29:26 | پس لاویان با وسایل موسیقی، مانند آنهایی که داوود پادشاه استفاده کرده بود و کاهنان نیز با شیپورها آنجا ایستاده بودند. | |
| II C | FarTPV | 29:27 | حزقیا دستور داد تا قربانی سوختنی اهدا شود و همزمان مردم سرودهای نیایشی برای خداوند میخواندند و نوازندگان آغاز به نواختن شیپورها و همهٔ سازها کردند. | |
| II C | FarTPV | 29:28 | تمام کسانیکه آنجا بودند به نیایش و سرودن پرداختند، موسیقی تا پایان مراسم قربانی سوختنی ادامه داشت. | |
| II C | FarTPV | 29:29 | بعد از خاتمهٔ مراسم قربانی حزقیای پادشاه و همهٔ مردم زانو زدند و خدا را پرستش کردند. | |
| II C | FarTPV | 29:30 | حزقیای پادشاه و رهبران قوم به لاویان گفتند تا سرودهای نیایشی را که داوود و آساف رائی نوشته بودند، بخوانند. سپس همه با شادی فراوان زانو زدند و خدا را پرستش کردند. | |
| II C | FarTPV | 29:31 | حزقیا به مردم گفت: «شما که اکنون برای خداوند پاک شدهاید نزدیک بیایید و قربانی و هدایای شکرگزاری را به معبد بزرگ بیاورید.» جماعت قربانی و هدایای شکرگزاری آوردند و هرکس که مایل بود، هدایای سوختنی آورد. | |
| II C | FarTPV | 29:32 | ایشان هفتاد گاو نر، صد گوسفند و دویست برّه به عنوان هدایای سوختنی برای خداوند آوردند. | |
| II C | FarTPV | 29:33 | همچنین ایشان ششصد گاو و سه هزار گوسفند به عنوان قربانی برای مردم آوردند که بخورند. | |
| II C | FarTPV | 29:34 | چون تعداد کاهنان برای قربانی کردن کم بود، لاویان به ایشان کمک کردند تا کار پایان یابد. در این زمان کاهنان بیشتری خود را پاک کردند. (لاویان در مورد پاک بودن وفادارتر از کاهنان بودند.) | |
| II C | FarTPV | 29:35 | علاوه بر قربانیهایی که کاملاً سوزانیده میشد، کاهنان مسئول سوزاندن چربی قربانی سلامتی بودند که مردم آن را میخوردند و شرابی که روی قربانی سوختنی میریختند. به این ترتیب، نیایش خداوند در معبد بار دیگر آغاز گردید. | |
Chapter 30
| II C | FarTPV | 30:1 | مردم نتوانستند عید فصح را در زمان خود، یعنی ماه اول سال جشن بگیرند، زیرا تعداد کاهنانی که پاک شده بودند کافی نبود و عدّهٔ زیادی نیز در اورشلیم گرد نیامده بودند، پس حزقیای پادشاه، افسران او و مردم اورشلیم موافقت کردند که در ماه دوم جشن بگیرند و پادشاه، برای مردم اسرائیل و یهودا پیام فرستاد. او همچنین برای طایفههای افرایم و منسی دعوتنامه فرستاد تا به معبد بزرگ در اورشلیم بیایند و عید فصح را جشن بگیرند. | |
| II C | FarTPV | 30:2 | مردم نتوانستند عید فصح را در زمان خود، یعنی ماه اول سال جشن بگیرند، زیرا تعداد کاهنانی که پاک شده بودند کافی نبود و عدّهٔ زیادی نیز در اورشلیم گرد نیامده بودند، پس حزقیای پادشاه، افسران او و مردم اورشلیم موافقت کردند که در ماه دوم جشن بگیرند و پادشاه، برای مردم اسرائیل و یهودا پیام فرستاد. او همچنین برای طایفههای افرایم و منسی دعوتنامه فرستاد تا به معبد بزرگ در اورشلیم بیایند و عید فصح را جشن بگیرند. | |
| II C | FarTPV | 30:3 | مردم نتوانستند عید فصح را در زمان خود، یعنی ماه اول سال جشن بگیرند، زیرا تعداد کاهنانی که پاک شده بودند کافی نبود و عدّهٔ زیادی نیز در اورشلیم گرد نیامده بودند، پس حزقیای پادشاه، افسران او و مردم اورشلیم موافقت کردند که در ماه دوم جشن بگیرند و پادشاه، برای مردم اسرائیل و یهودا پیام فرستاد. او همچنین برای طایفههای افرایم و منسی دعوتنامه فرستاد تا به معبد بزرگ در اورشلیم بیایند و عید فصح را جشن بگیرند. | |
| II C | FarTPV | 30:5 | پس ایشان همهٔ بنیاسرائیل را از دان در شمال تا بئرشبع در جنوب دعوت کردند که در اورشلیم جمع شوند و با جمعیّتی بزرگتر از همیشه، طبق قوانین، عید فصح را جشن بگیرند. | |
| II C | FarTPV | 30:6 | قاصدان به دستور پادشاه و افسران او به سراسر اسرائیل و یهودا رفتند و مردم را چنین پیام دادند: «ای مردم اسرائیل، شما که از دست پادشاهان آشور رستهاید، اکنون به سوی خداوند، خدای ابراهیم، اسحاق و یعقوب بازگردید او به سوی شما باز خواهد گشت. | |
| II C | FarTPV | 30:7 | مانند نیاکان خود و اسرائیلیها نباشید که به خداوند، خدای خود وفادار نبودند. همانطور که میبینید او بشدّت ایشان را مجازات کرده است. | |
| II C | FarTPV | 30:8 | مانند ایشان سرسخت نباشید، بلکه خداوند را پیروی کنید، به معبد اورشلیم، جایی که خداوند خدای شما، آنجا را تا ابد مقدّس نموده بیایید و او را پرستش نمایید تا دیگر از شما خشمگین نباشد | |
| II C | FarTPV | 30:9 | اگر به سوی خداوند بازگردید، آنگاه آنهایی که اقوام شما را به اسارت بردهاند، بر ایشان ترحّم خواهند کرد و آنها را آزاد خواهند کرد تا به خانهٔ خود باز گردند، خداوند، خدای شما مهربان و بخشنده است. اگر به سوی او بازگردید او شما را خواهد پذیرفت.» | |
| II C | FarTPV | 30:10 | قاصدان به همهٔ شهرهای سرزمین افرایم و منسی و در شمال تا طایفهٔ زبولون رفتند، امّا مردم به ایشان خندیدند و آنها را مسخره کردند. | |
| II C | FarTPV | 30:11 | با وجود این عدّهای از طایفههای اشیر، منسی و زبولون فروتن شدند و به اورشلیم آمدند. | |
| II C | FarTPV | 30:12 | خداوند در یهودا مردم را متّحد کرد تا دستور پادشاه و افسران را که ارادهٔ خداوند بود، پیروی کنند. | |
| II C | FarTPV | 30:13 | گروه بزرگی از مردم در ماه دوم در اورشلیم جمع شدند تا جشن عید نان فطیر را برگزار کنند. | |
| II C | FarTPV | 30:14 | ایشان تمام قربانگاههایی را که در اورشلیم برای قربانی و هدایای سوختنی استفاده میشد، به وادی قدرون انداختند. | |
| II C | FarTPV | 30:15 | در روز چهاردهم ماه دوم برّهٔ عید فصح را قربانی کردند. کاهنان و لاویان شرمسار شده و خود را تقدیس نمودند و قربانی سوختنی به معبد بزرگ آوردند. | |
| II C | FarTPV | 30:16 | مطابق قوانین موسی مرد خدا، به وظایف خود گمارده شدند. لاویان خون قربانی را به کاهنان میدادند و آنها خون را بر قربانگاه میپاشیدند. | |
| II C | FarTPV | 30:17 | عدهٔ زیادی در آنجا بهخاطر اینکه پاک نبودند نمیتوانستند برّه قربانی کنند، پس لاویان برای تمام کسانیکه پاک نبودند برّه فصح را قربانی میکردند. | |
| II C | FarTPV | 30:18 | عدّهٔ زیادی از افراد طایفههای افرایم، منسی، زبولون و یساکار خود را پاک نکرده بودند، ولی برخلاف شریعت از قربانی میخوردند. امّا حزقیا برای ایشان دعا کرد و گفت: | |
| II C | FarTPV | 30:19 | «ای خداوند، خدای نیاکان ما در نیکویی خود کسانی را که با تمام قلبشان تو را ستایش میکنند ببخش، حتّی گرچه آنها طبق مقرّرات مذهبی پاک نیستند.» | |
| II C | FarTPV | 30:21 | مدّت هفت روز مردمی که در اورشلیم جمع شده بودند، عید نان فطیر را با شادی فراوان جشن گرفتند. لاویان و کاهنان با تمام توان همراه با آلات موسیقی خداوند را ستایش کردند. | |
| II C | FarTPV | 30:22 | حزقیا از لاویان بهخاطر مهارت ایشان در برگزاری مراسم نیایشی خداوند سپاسگزاری کرد. پس از هفت روز که قربانیهای سلامتی تقدیم کردند و خداوند، خدای نیاکانشان را ستایش کردند، | |
| II C | FarTPV | 30:23 | همه تصمیم گرفتند که مدّت هفت روز دیگر به برگزاری جشن ادامه دهند، پس هفت روز دیگر هم با شادمانی جشن گرفتند. | |
| II C | FarTPV | 30:24 | حزقیا، پادشاه یهودا به حاضرین هزار گاو و هفت هزار گوسفند برای قربانی داد و مأموران مملکتی هم به مردم هزار گاو و ده هزار گوسفند دادند و در آن روزها تعداد زیادی از کاهنان خود را تقدیس کردند. | |
| II C | FarTPV | 30:25 | تمام مردم یهودا، کاهنان، لاویان، همهٔ کسانیکه از ناحیهٔ شمالی آمده بودند، به اضافهٔ بیگانگانی که در اسرائیل و یهودا زندگی میکردند همه شادی میکردند. | |
| II C | FarTPV | 30:26 | شهر اورشلیم از شادمانی عظیمی پر بود، زیرا چنین رویدادی از زمان سلیمان پادشاه، پسر داوود رخ نداده بود. | |
Chapter 31
| II C | FarTPV | 31:1 | پس از پایان مراسم، تمام مردم اسرائیل که در آنجا حضور داشتند به تمام شهرهای یهودا رفتند و بُتها را شکستند. الههٔ اشره را نابود کردند و همهٔ پرستشگاههای بالای تپّهها و قربانگاههایی را که در یهودا، بنیامین، افرایم و منسی بودند، ویران کردند. بعد همگی به شهر و خانههای خود بازگشتند. | |
| II C | FarTPV | 31:2 | حزقیای پادشاه، وظایف کاهنان و لاویان را سازمان داد و وظایف هرکس را مشخص کرد. وظایف شامل تقدیم هدایای سوختنی و سلامتی و خدمت در دروازههای اردوی خداوند و شکرگزاری و ستایش بود. | |
| II C | FarTPV | 31:3 | پادشاه از گلّه و رمهٔ خود، برای قربانی سوختنی در صبح و عصر و روزهای سبت و جشن ماه نو و تمام مراسم دیگر که طبق قانون خداوند بود، حیواناتی هدیه کرد. | |
| II C | FarTPV | 31:4 | پادشاه به مردم اورشلیم فرمان داد تا سهم کاهنان و لاویان را پرداخت کنند تا ایشان بتوانند خود را وقف اجرای قوانین خداوند کنند. | |
| II C | FarTPV | 31:5 | بلافاصله بعد از صدور این فرمان، مردم اسرائیل سخاوتمندانه، هدایایی از نوبر غلاّت، شراب، روغن زیتون، عسل و دیگر محصولات کشاورزی و همچنین ده در صد آنچه را که داشتند، آوردند. | |
| II C | FarTPV | 31:6 | مردم اسرائیل و یهودا که در شهرها زندگی میکردند، همچنین ده درصد از رمه و گوسفندان و مقدار فراوانی هدایای دیگر را به خداوند، خدای خود تقدیم کردند. | |
| II C | FarTPV | 31:7 | از ماه سوم مردم شروع به هدیه آوردن کردند و تا چهار ماه هدایا به روی هم انباشته میشدند. | |
| II C | FarTPV | 31:8 | هنگامیکه حزقیا و افسران او دیدند که مردم چقدر هدیه آوردهاند، خداوند را ستایش کردند و از مردم سپاسگزاری نمودند. | |
| II C | FarTPV | 31:10 | عزریا، کاهن اعظم که از خانوادهٔ صادوق بود پاسخ داد: «از زمانی که مردم آغاز به آوردن هدایاها به معبد بزرگ کردهاند، ما به اندازهٔ کافی برای خوردن داشتهایم و مقدار زیادی نیز ذخیره کردهایم، زیرا خداوند مردم را برکت داده است و به همین دلیل است که مقدار فراوانی باقیمانده است.» | |
| II C | FarTPV | 31:11 | آنگاه حزقیا به ایشان فرمان داد تا در معبد بزرگ انبارهایی تهیّه کنند و ایشان آنها را آماده کردند | |
| II C | FarTPV | 31:12 | و همهٔ هدایا و ده در صدها را وفادارانه در آنجا نگهداری و حفظ کردند و ایشان یکی از لاویان به نام کننیای را مسئول آنها و برادرش، شمعی را به عنوان دستیار وی گماشتند. | |
| II C | FarTPV | 31:13 | ده نفر از لاویان تعیین شدند تا زیرنظر ایشان خدمت کنند که نامهای ایشان عبارت بودند از: یحیئیل، عزریا، نحت، عسائیل، یریموت، یوزاباد، ایلیئیل، یسمخیا، محت و بنایاهو. همهٔ این کارها تحتنظر حزقیای پادشاه و عزریا، کاهن اعظم انجام گرفت. | |
| II C | FarTPV | 31:14 | قوری پسر یمنهٔ لاوی فرمانده نگهبانان دروازهٔ شرقی معبد بزرگ، مسئول دریافت و تقسیم هدایایی که برای خداوند میآوردند، بود. | |
| II C | FarTPV | 31:15 | در شهرهای دیگری که کاهنان زندگی میکردند، عِیدَن، منیامین، یشوع، شمعیا، امَریا و شکنیا دستیار او بودند، که با صداقت در توزیع آذوقه میان لاویان طبق وظایف ایشان سهم میدادند. | |
| II C | FarTPV | 31:16 | همچنین برای تمام پسران سه ساله و بالاتر که نام آنها در شجرهنامه بود برحسب گروه و وظایفی که در معبد بزرگ انجام میدادند، سهمی تعلّق میگرفت. | |
| II C | FarTPV | 31:17 | نامهای کاهنان بر حسب خاندان و نام لاویان بیست ساله و بالاتر بر حسب وظایف و گروههای ایشان ثبت شده بود. | |
| II C | FarTPV | 31:18 | کاهنان با همسران و کودکان، پسران و دختران ایشان ثبت نام شده بودند، زیرا ایشان وفادارانه خود را مقدّس نگاه میداشتند | |
| II C | FarTPV | 31:19 | برای بازماندگان هارون، کاهنانی که در کشتزارهای اشتراکی در شهرهای خود بودند، کسانی برگزیده شدند تا سهم کاهنان و لاویانی را که ثبت نام شده بودند، به ایشان بدهند. | |
| II C | FarTPV | 31:20 | حزقیای پادشاه در سراسر یهودا چنین کرد، او آنچه در برابر خداوند، خدای خود نیکو، راست و وفادارانه بود، انجام داد. | |
Chapter 32
| II C | FarTPV | 32:1 | پس از این رویدادها که حزقیای پادشاه، خداوند را وفادارانه خدمت کرد، سنحاریب، امپراتور آشور به یهودا حمله نمود. او شهرهای مستحکم را محاصره کرد و قصد داشت آنها را به تصرّف خود در آورد. | |
| II C | FarTPV | 32:3 | با کمک افسران و رزمندگان خود نقشه کشیدند تا جلوی جریان آب چشمههای خارج از شهر را بگیرند و با کمک ایشان همین کار را کردند. | |
| II C | FarTPV | 32:4 | گروه بزرگی از مردم گرد آمدند و تمام چشمهها و نهرهای سرزمین را مسدود کردند و گفتند: «چرا باید پادشاهان آشور بیایند و آب فراوان بیابند.» | |
| II C | FarTPV | 32:5 | حزقیا با پشتکار به بازسازی قسمتهای خراب شدهٔ دیوار شهر پرداخت و بُرجهایی بر آنها ساخت و خارج آن دیوار، دیوار دیگری هم ساخت و خاکریزهای شهر داوود را نیز مستحکم کرد و اسلحهها و سپرهای فراوانی ساخت. | |
| II C | FarTPV | 32:6 | او فرماندهان ارتش را برای سرپرستی مردم گماشت و همه را در میدان نزدیک دروازهٔ شهر گرد آورد و به ایشان دلگرمی داد و گفت: | |
| II C | FarTPV | 32:7 | «نیرومند و شجاع باشید. از امپراتور آشور و ارتش بزرگ او نترسید و هراسان نباشید، زیرا کسیکه همراه ماست، قویتر از کسی است که با اوست. | |
| II C | FarTPV | 32:8 | او فقط نیروی انسانی دارد، ولی ما خداوند، خدایمان را داریم تا به ما کمک کند و برای ما در نبردهای ما بجنگد.» مردم از سخنان پادشاه خود دلگرم شدند. | |
| II C | FarTPV | 32:9 | پس از مدّتی، هنگامیکه سنحاریب، امپراتور آشور و نیروهای او هنوز در شهر لاکیش بودند، افسرانی را نزد حزقیا و مردم یهودا که در اورشلیم بودند فرستاد که چنین پیام بدهند: | |
| II C | FarTPV | 32:10 | «من سنحاریب امپراتور آشور میپرسم: بر چه تکیه کردهاید که حاضرید در اورشلیم محاصره شده بمانید؟ | |
| II C | FarTPV | 32:11 | حزقیا شما را به دست گرسنگی و تشنگی سپرده است تا بمیرید. آیا هنگامیکه به شما میگوید که خداوند خدای ما، ما را از دست امپراتور آشور رهایی خواهد داد، شما را گمراه نکرده است؟ | |
| II C | FarTPV | 32:12 | آیا همین حزقیا نبود که پرستشگاههای بالای تپّهها و قربانگاههای آنها را برداشت و به مردم یهودا و اورشلیم فرمان داد تا تنها در برابر یک قربانگاه نیایش کنند و در برابر آن قربانیهای خود را تقدیم کنند؟ | |
| II C | FarTPV | 32:13 | آیا نمیدانید که من و نیاکانم با مردمان سرزمینهای دیگر چه کردهایم؟ آیا خدایان آن ملّتها قادر بودند که آن سرزمینها را از دست امپراتور آشور رهایی بخشند؟ | |
| II C | FarTPV | 32:14 | کدامیک از خدایان ملّتهایی که نیاکان من نابود کردند، قادر بودند تا مردم خود را از چنگ من برهانند که خدای شما قادر باشد، شما را از دست من رهایی بخشد؟ | |
| II C | FarTPV | 32:15 | اکنون هم نگذارید که حزقیا شما را بدینسان فریب بدهد و گمراه کند. او را باور نکنید، زیرا خدای هیچ ملّتی یا کشوری نتوانسته مردم خود را از دست من و یا نیاکانم رهایی بخشد. بنابراین خدای شما هم نمیتواند شما را نجات بدهد» | |
| II C | FarTPV | 32:17 | سنحاریب همچنین نامههای توهینآمیز به ضد خداوند، خدای اسرائیل به این شرح نوشت: «همانطور که خدایان اقوام دیگر نتوانستند مردمان خود را از دست من نجات بدهند، خدای حزقیا هم قادر نخواهد بود که قوم خود را از چنگ من رهایی بخشد.» | |
| II C | FarTPV | 32:18 | سپس آنها با صدای بلند و به زبان یهودی به مردم اورشلیم که بر سر دیوار بودند فریاد کردند تا آنها را بترسانند و به وحشت اندازند تا شاید بتوانند شهر را تصرّف کنند. | |
| II C | FarTPV | 32:19 | ایشان دربارهٔ خدای اورشلیم مانند خدایان مردمان دیگر که به دست انسان ساخته شدهاند، سخن گفتند. | |
| II C | FarTPV | 32:20 | آنگاه حزقیای پادشاه و اشعیای نبی پسر آموص در این باره دعا کردند و به سوی آسمان فریاد برآوردند. | |
| II C | FarTPV | 32:21 | خداوند فرشتهای فرستاد و تمام رزمندگان فرماندهان و افسران اردوی امپراتور آشور را از پا درآورد و او با سرافکندگی به وطن خود بازگشت. هنگامیکه به پرستشگاه خدای خود وارد شد، گروهی از پسرانش او را در آنجا با شمشیر زدند و کشتند. | |
| II C | FarTPV | 32:22 | پس خداوند حزقیا و مردم اورشلیم را از دست سنحاریب، امپراتور آشور و همهٔ دشمنان دیگر رهایی بخشید و از هر جهت به ایشان آرامی داد. | |
| II C | FarTPV | 32:23 | بسیاری به اورشلیم آمده برای خداوند هدایا و برای حزقیا، پادشاه یهودا اشیای گرانبها آوردند. پس از آن همهٔ ملّتها با دیده احترام به او مینگریستند. | |
| II C | FarTPV | 32:24 | در آن روزگار حزقیا بیمار شد و تا پای مرگ رسید. او نزد خداوند دعا کرد و خداوند در پاسخ به او نشانهای داد. | |
| II C | FarTPV | 32:25 | امّا حزقیا دلی مغرور داشت و برطبق برکاتی که خداوند به او داده بود عمل نکرد. پس خشم خداوند بر یهودا و اورشلیم برافروخته شد. | |
| II C | FarTPV | 32:26 | آنگاه حزقیا غرور دل خود را فروتن کرد، او و مردم اورشلیم فروتن شدند و خشم خداوند در دوران زندگی حزقیا بر ایشان فرود نیامد. | |
| II C | FarTPV | 32:27 | حزقیا بسیار دولتمند و مورد احترام بود. او برای نگهداری از طلا و نقره و سنگهای گرانبها و عطرها، سپرها و بقیّهٔ اشیای گرانبها انبارها ساخت. | |
| II C | FarTPV | 32:28 | همچنین انبارهایی برای غلاّت، شراب و روغن و طویله برای رمهها و آغل برای گوسفندان ساخت. | |
| II C | FarTPV | 32:29 | او همچنین شهرهایی برای خود ساخت و رمه و گلّهٔ بسیار به دست آورد، زیرا خدا به او ثروت فراوانی داده بود. | |
| II C | FarTPV | 32:30 | این حزقیا بود که شعبهٔ بالایی جیحون را سد زد و آن را به طرف غرب شهر داوود، روان ساخت. حزقیا در همهٔ کارهایش کامیاب شد | |
| II C | FarTPV | 32:31 | هنگامیکه سفیران بابلی آمدند تا از او در مورد رویدادهای شگفتانگیزی که در سرزمین او رخ داده بود سؤال کنند، خداوند حزقیا را به حال خود گذاشت تا قلب او را آزمایش کند. | |
| II C | FarTPV | 32:32 | بقیّهٔ رویدادهای دوران سلطنت حزقیا و کارهای نیک او همه در کتاب اشعیای نبی پسر آموص و در کتاب تاریخ پادشاهان یهودا و اسرائیل نوشته شدهاند. | |
Chapter 33
| II C | FarTPV | 33:2 | او آنچه را که در نظر خداوند پلید بود انجام داد و از روش اقوامی که خداوند از سر راه مردم اسرائیل بیرون رانده بود، پیروی نمود. | |
| II C | FarTPV | 33:3 | او پرستشگاههای بالای تپّه را که پدرش حزقیا ویران کرده بود، بازسازی کرد و برای بت بعل قربانگاهها برپا کرد و الهههای اشره را ساخت. او آفتاب و ماه و ستارگان آسمان را پرستش و خدمت کرد. | |
| II C | FarTPV | 33:4 | او در معبد بزرگ قربانگاهها ساخت، در جایی که خداوند فرموده بود: «نام من در اورشلیم تا ابد خواهد ماند.» | |
| II C | FarTPV | 33:6 | او پسران خود را در درّهٔ هنوم در آتش قربانی کرد. او جادوگری و فالگیری میکرد و با احضار کنندگان ارواح و افسونگران مشورت مینمود. او در نظر خداوند کارهای بسیار پلیدی کرد و خشم او را برانگیخت. | |
| II C | FarTPV | 33:7 | او مجسمهٔ کندهکاری شدهای را که ساخته بود، در معبد بزرگ قرار داد، جایی که خداوند به داوود و پسرش سلیمان گفته بود: «من در این معبد بزرگ و در اورشلیم شهری که از میان تمام شهرهای طایفههای اسرائیل برگزیدهام، نام خود را تا ابد خواهم گذاشت. | |
| II C | FarTPV | 33:8 | و اگر مردم اسرائیل توجّه کنند و که از تمام فرامین، قوانین، احکام و دستوراتی که توسط موسی به ایشان دادهام، پیروی کنند، من دیگر هرگز ایشان را از سرزمینی که به نیاکانشان دادهام، بیرون نخواهم کرد.» | |
| II C | FarTPV | 33:9 | ولی منسی، یهودا و مردم اورشلیم را طوری گمراه کرد که ایشان بیشتر از اقوامی که خداوند از برابر ایشان بیرون رانده بود، پلیدی کردند. | |
| II C | FarTPV | 33:11 | پس خداوند فرماندهان ارتش امپراتور آشور را علیه ایشان برانگیخت، ایشان منسی را اسیر کردند و قلّاب در او فرو کردند و او را به زنجیر کشیدند و به بابل بردند. | |
| II C | FarTPV | 33:13 | خدا نیایش منسی را پذیرفت و به او پاسخ داد و اجازه داد تا به اورشلیم باز گردد و دوباره حکمرانی کند. این رویداد باعث شد که منسی بداند که خداوند، خداست. | |
| II C | FarTPV | 33:14 | سپس او دیوار خارجی شهر داوود را از درّهای که در غرب جیحون، تا دروازهٔ ماهی و ناحیهای از شهر را که تپّهٔ عوفل نامیده میشد، بازسازی کرد و به ارتفاع آنها افزود. او همچنین فرماندهان ارتشی در شهرهای مستحکم یهودا گماشت. | |
| II C | FarTPV | 33:15 | او خدایان بیگانه را همراه با مجسمهای که خودش در معبد بزرگ گذاشته بود بیرون آورد و قربانگاه بتپرستان در روی تپّهٔ نزدیک معبد بزرگ و در مکانهای دیگر اورشلیم، همه را از شهر بیرون برد و دور ریخت. | |
| II C | FarTPV | 33:16 | او همچنین قربانگاه خداوند را بازسازی کرد و در روی آن قربانیهای سلامتی و شکرگزاری قربانی کرد. او به همهٔ مردم یهودا فرمان داد تا خداوند، خدای اسرائیل را پرستش کنند. | |
| II C | FarTPV | 33:17 | با وجودی که مردم هنوز در پرستشگاههای بالای تپّهها قربانی میکردند، ولی قربانی آنها فقط برای خداوند بود. | |
| II C | FarTPV | 33:18 | کارهای دیگر منسی همراه با دعای او به خدای خود و پیام انبیایی که به نام خداوند، خدای اسرائیل با او سخن گفتند، همه در کتاب تاریخ پادشاهان اسرائیل نوشته شدهاند. | |
| II C | FarTPV | 33:19 | دعای پادشاه و پاسخ خدا به او، فهرست گناهان او قبل از اینکه توبه کند، کارهای پلید او، پرستشگاههایی که در بالای تپّهها ساخت و الهههای اشره و دیگر بُتهایی که پرستش کرد، همه در کتاب تاریخ انبیا نوشته شدهاند. | |
| II C | FarTPV | 33:20 | منسی هم مانند نیاکان خود در گذشت و او را در کاخ خود به خاک سپردند و پسرش، آمون جانشین او شد. | |
| II C | FarTPV | 33:22 | او هم مانند پدرش منسی، کارهایی را که در نظر خداوند پلید بود، انجام داد. او برای تمام بُتهایی که پدرش منسی ساخته بود، قربانی کرد و آنها را پرستش نمود. | |
| II C | FarTPV | 33:23 | او مانند پدرش منسی در برابر خداوند فروتن نشد، بلکه آمون بیشتر و بیشتر به گناهان خود افزود. | |
Chapter 34
| II C | FarTPV | 34:2 | او آنچه را که از نظر خداوند درست بود، انجام داد و در راه جدّ خود، داوود گام برداشت و فرمانهای خداوند را بجا آورد. | |
| II C | FarTPV | 34:3 | در سال هشتم سلطنت خود، درحالیکه هنوز جوان بود، به پرستش خدای جدّ خود، داوود پرداخت، چهار سال بعد پرستشگاههای بالای تپّهها و الهههای اشره و همهٔ بُتهای دیگر را درهم شکست. | |
| II C | FarTPV | 34:4 | در حضور او، قربانگاه بت بعل را سرنگون کردند. او قربانگاه بُخوری را که بالای آنها قرار داشت، درهم شکست. او الهههای اشره را شکست و پراکنده ساخت و بُتهای فلزی و کندهکاری شده را به خاک تبدیل کرد و خاک آنها را بر گور کسانیکه برای آنها قربانی میکردند پاشید. | |
| II C | FarTPV | 34:5 | او همچنین استخوان کاهنان بُتها را در روی قربانگاههای ایشان سوزاند و یهودا و اورشلیم را پاكسازی کرد. | |
| II C | FarTPV | 34:6 | در شهرهای منسی، افرایم و شمعون، تا نفتالی و خرابههای اطراف آنها او قربانگاهها را درهم شکست و الههٔ اشره و دیگر بُتها را با خاک یکسان کرد و در سراسر سرزمین اسرائیل قربانگاههای بُخور را ویران کرد. آنگاه به اورشلیم بازگشت. | |
| II C | FarTPV | 34:7 | در شهرهای منسی، افرایم و شمعون، تا نفتالی و خرابههای اطراف آنها او قربانگاهها را درهم شکست و الههٔ اشره و دیگر بُتها را با خاک یکسان کرد و در سراسر سرزمین اسرائیل قربانگاههای بُخور را ویران کرد. آنگاه به اورشلیم بازگشت. | |
| II C | FarTPV | 34:8 | یوشیا در سال هجدهم سلطنت خود، پس از پاکسازی معبد بزرگ و سرزمین، شافان پسر اصلیا، معسیا، فرماندار شهر اورشلیم و یوآخ پسر یوآحاز خبرنگار را فرستاد تا معبد بزرگ، خدای خود را بازسازی کنند. | |
| II C | FarTPV | 34:9 | ایشان نزد حلقیای کاهن اعظم آمدند و پولی را که لاویانِ دروازهبان از مردم منسی، افرایم و سایر مردم اسرائیل و از تمام یهودا، بنیامین و ساکنان اورشلیم جمع کرده و به معبد بزرگ آورده بودند، به او دادند. | |
| II C | FarTPV | 34:11 | تا با آن دستمزد نجّاران، معماران و بهای سنگهای تراشیده شده و الوار برای ساختن ساختمانهایی که بهخاطر بیتوجّهی پادشاهان یهود رو به ویرانی بود را بپردازند. | |
| II C | FarTPV | 34:12 | مردان کارگر وفادارانه کار میکردند. ایشان زیر نظر چهار نفر از لاویان به نامهای یَحَت و عوبدیا از لاویان خانوادهٔ مراری، زکریا و مشلام از خانوادهٔ قهات، همراه با لاویانی که در نواختن آلات موسیقی مهارت داشتند، انجام وظیفه میکردند. | |
| II C | FarTPV | 34:13 | ایشان کارِ باربران و دیگر کارگران را سرپرستی میکردند و گروهی از لاویان هم در خدمت نویسندگی و دروازهبانی، انجام وظیفه میکردند. | |
| II C | FarTPV | 34:14 | هنگامیکه پولی را که به معبد بزرگ آورده بودند، بیرون میآوردند، حلقیای کاهن، کتاب قوانین خداوند را که توسط موسی داده شده بود، پیدا کرد | |
| II C | FarTPV | 34:15 | و به شافان، منشی دربار گفت: «من کتاب قوانین را در معبد بزرگ پیدا کردهام.» و کتاب را به او داد. | |
| II C | FarTPV | 34:16 | شافان کتاب را نزد پادشاه آورد و گزارش داد: «آنچه را که به عهدهٔ مأمورانت گذاشتی، دارند انجام میدهند. | |
| II C | FarTPV | 34:18 | شافان همچنین به پادشاه اطّلاع داد: «حلقیای کاهن کتابی به من داده است.» آنگاه شافان از آن کتاب برای پادشاه خواند. | |
| II C | FarTPV | 34:20 | و به حلقیا، اخیقام پسر شافان، عبدون پسر میکا، شافان منشی دربار و عسایا، خادم پادشاه چنین امر کرد: | |
| II C | FarTPV | 34:21 | «بروید و از طرف من و سایر مردمی که هنوز در اسرائیل و یهودا هستند از خداوند دربارهٔ آموزشهای این کتابی که پیدا شده، هدایت بخواهید، چون خشم خداوند که بر ما فرود آمده، بزرگ است، زیرا نیاکان ما کلام خداوند را بجا نیاوردند و مطابق نوشتههای این کتاب عمل نکردند.» | |
| II C | FarTPV | 34:22 | پس حلقیا و کسان دیگر نزد حُلده نبی، که زن شلوم بود رفتند. (شلوم پسر توقهت و نوهٔ حسره، مسئول لباسهای معبد بزرگ بود.) او در قسمت جدید اورشلیم میزیست. ایشان در این مورد با او سخن گفتند. | |
| II C | FarTPV | 34:23 | او اعلام کرد: «خداوند، خدای اسرائیل چنین میفرماید: بروید و به کسیکه شما را فرستاده است بگویید، | |
| II C | FarTPV | 34:24 | براستی که بر این سرزمین و ساکنان آن بلایا و تمام نفرینهایی را که در این کتاب نوشته شده و در حضور پادشاه یهودا خوانده شده، خواهم آورد. | |
| II C | FarTPV | 34:25 | زیرا ایشان مرا ترک کردهاند و برای خدایان دیگر قربانی میکنند، خشم مرا با کردار دستهای خود برانگیختهاند. خشم من بر این سرزمین خواهد ریخت و سیراب نخواهد شد. | |
| II C | FarTPV | 34:26 | امّا در مورد پادشاه به او بگویید خداوند، خدای اسرائیل چنین میفرماید: تو به آنچه در کتاب نوشته شده است، گوش فرا دادی، | |
| II C | FarTPV | 34:27 | و توبه کردی، و خود را در برابر من فروتن کردی، جامهٔ خود را دریدی و هنگامیکه تهدیدهای مرا در مورد اورشلیم و ساکنان آن شنیدی، گریستی، من نیایش تو را شنیدهام | |
| II C | FarTPV | 34:28 | و مجازات اورشلیم بعد از مرگ تو رخ خواهد داد. تو در آسودگی خواهی مرد.» پس ایشان جواب نبیّه را به پادشاه رساندند. | |
| II C | FarTPV | 34:30 | پادشاه با همهٔ مردم یهودا و ساکنان اورشلیم، کاهنان، لاویان، کوچک و بزرگ به معبد بزرگ رفت. او تمام کتاب پیمان را که در معبد بزرگ یافته بود، برای مردم خواند. | |
| II C | FarTPV | 34:31 | پادشاه در مکان خود ایستاد و در برابر خداوند پیمان بست تا از خداوند پیروی کند، فرمانهای او را بجا آورد و قوانین و احکام او و پیمانی را که در کتاب نوشته شده بود، با تمامی دل و جان بجا آورد. | |
| II C | FarTPV | 34:32 | او مردم بنیامین و هرکسی را که در اورشلیم بود، مجبور کرد تا سوگند بخورند که پیمان را نگه دارند، و مردم اورشلیم از ضوابطی که در پیمان ایشان با خدای نیاکان خویش داشتند، پیروی کردند. | |
Chapter 35
| II C | FarTPV | 35:1 | یوشیا عید فصح را برای خداوند در اورشلیم جشن گرفت. در روز چهاردهم ماه اول برّه فصح را قربانی کردند. | |
| II C | FarTPV | 35:2 | او کاهنان را بر وظایفی که در معبد بزرگ به عهده داشتند، گماشت و آنها را تشویق کرد که آنها را به خوبی انجام دهند. | |
| II C | FarTPV | 35:3 | او همچنین به لاویان که به مردم اسرائیل آموزش میدادند و خود را وقف خدمت خداوند کرده بودند گفت: «صندوق مقدّس پیمان را در معبدی که سلیمان، پسر داوود، پادشاه اسرائیل ساخته است بگذارید. دیگر نیازی نیست که شما آن را بر دوش خود حمل کنید. اکنون خداوند، خدای خود و مردم او اسرائیل را خدمت کنید. | |
| II C | FarTPV | 35:4 | حال طبق ترتیباتی که داوود پادشاه و پسرش سلیمان نوشتهاند و مطابق با خاندان خویش مسئولیّتهای خود را انجام دهید و در مکان معیّن در معبد بایستید. | |
| II C | FarTPV | 35:6 | برّههای فصح را بکشید. خود را پاک کنید و مطابق دستورهایی که خداوند به موسی داده بود، قربانیهای را برای هموطنان خود آماده نمایید.» | |
| II C | FarTPV | 35:7 | آنگاه یوشیا از رمه و گلّه خود، سی هزار، برّه و بُزغاله و همچنین سه هزار گاو نر برای عید فصح به مردم داد. | |
| II C | FarTPV | 35:8 | مأموران دربار او هم با کمال میل به مردم، کاهنان و لاویان هدایا دادند. حلقیا، زکریا، یحیئیل مأموران عالیرتبهٔ معبد بزرگ بودند و برای عید فصح به کاهنان دو هزار و ششصد برّه و بُزغاله و سیصد گاو نر دادند. | |
| II C | FarTPV | 35:9 | رهبران لاویان، یعنی کننیا و برادرانش شمعیا، نتنئیل، حشبیا، یعیئیل و یوزاباد پنج هزار برّه و بُزغاله و پانصد گاو برای قربانی فصح به لاویان دادند. | |
| II C | FarTPV | 35:10 | هنگامیکه آماده انجام مراسم شدند، کاهنان در جای خود و لاویان در گروه خود، مطابق فرمان پادشاه، قرار گرفتند. | |
| II C | FarTPV | 35:11 | ایشان برّه فصح را کشتند و کاهنان خون آن را بر قربانگاه پاشیدند و لاویان قربانیها را پوست میکندند. | |
| II C | FarTPV | 35:12 | آنگاه ایشان قربانیهای سوختنی از میان مردم برحسب گروههای خانوادگی تقسیم کردند تا مردم مطابق آنچه در کتاب موسی نوشته بود، قربانی کنند. با گاوها نیز همینطور کردند. | |
| II C | FarTPV | 35:13 | لاویان قربانیهای فصح را مطابق قوانین، در روی آتش کباب کردند و قربانیهای مقدّس را در قابلمهها، کتریها و تابهها جوشاندند و با سرعت، گوشت آنها را میان مردم تقسیم کردند. | |
| II C | FarTPV | 35:14 | پس از آن، لاویان برای خود و کاهنانی که از بازماندگان هارون بودند تا شامگاه مشغول سوزاندن قربانیها به صورت کامل و چربی قربانیهای دیگر بودند. | |
| II C | FarTPV | 35:15 | سرایندگان که از نسل آساف بودند، مطابق فرمان داوود، آساف، هیمان و یدوتون، رائیِ پادشاه، در جاهای خود قرار گرفتند. دروازهبانها هم در جای خود بودند و لازم نبود از خدمت خود دست بکشند زیرا نزدیکان لاوی ایشان برای آنها غذا تهیّه کردند. | |
| II C | FarTPV | 35:16 | پس در آن روز برای خداوند طبق دستور یوشیای پادشاه تمام مراسم عید فصح و قربانی سوختنی در روی قربانگاه خداوند انجام گرفت. | |
| II C | FarTPV | 35:17 | همهٔ کسانیکه از قوم اسرائیل حضور داشتند مدّت هفت روز عید فصح و عید نان فطیر را جشن گرفتند. | |
| II C | FarTPV | 35:18 | از زمان سموئیل نبی هیچگاه جشن عید فصح چنین برگزار نشده بود و هیچیک از پادشاهان گذشته مانند یوشیا و کاهنان و لاویان و مردم یهودا، اسرائیل و اورشلیم چنین جشنی برگزار نکرده بودند. | |
| II C | FarTPV | 35:20 | پس از اینکه یوشیا معبد بزرگ را سر و سامان داد، نکو فرعون، برای جنگ به کرکمیش در فرات رفت و یوشیا به مقابله با او رفت. | |
| II C | FarTPV | 35:21 | امّا نکو نمایندگانی با این پیام نزد او فرستاد: «ای پادشاه یهودا این مسئلهای بین من و تو نیست. جنگی که در آن نبرد میکنم به تو مربوط نمیشود، من به جنگ تو نیامدهام، بلکه به جنگ دشمنم آمدهام، خدا به من فرمود بشتاب و او با من است. با خدا مخالفت نکن وگرنه او تو را نابود خواهد کرد.» | |
| II C | FarTPV | 35:22 | امّا یوشیا مصمم بود که بجنگد. او به گفتهٔ نکوی پادشاه که طبق فرمان خدا گفته بود، گوش فرا نداد و برعکس، با تغییر لباس برای جنگ به دشت مجدو رفت. | |
| II C | FarTPV | 35:23 | در این نبرد، یوشیای پادشاه مورد اصابت پیکان تیراندازان مصری قرار گرفت. او به خادمان خود دستور داد: «مرا از اینجا ببرید، زیرا من بشدّت زخمی شدهام.» | |
| II C | FarTPV | 35:24 | پس او را از ارّابهاش در ارابهٔ دیگری گذاشتند و به اورشلیم بردند. یوشیا در آنجا در گذشت و او را در آرامگاه نیاکانش به خاک سپردند. تمام مردم یهودا و اورشلیم برای یوشیا سوگواری کردند. | |
| II C | FarTPV | 35:25 | ارمیا نیز سوگنامهای برای یوشیا نوشت و تمام سرایندگان مرد و زن، در سوگواریها تا به امروز از یوشیا میسرایند. ایشان این رویداد را به صورت رسمی در آوردند و این سوگنامهها در کتاب سوگنامه نوشته شده است. | |
| II C | FarTPV | 35:26 | شرح بقیّهٔ کارهای یوشیا، و رفتار وفادارانه او طبق آنچه در کتاب شریعت خداوند نوشته شده | |
Chapter 36
| II C | FarTPV | 36:1 | مردم یهودا یهوآخاز، پسر یوشیا، را به جانشینی پدرش در اورشلیم به پادشاهی مسح نمودند. | |
| II C | FarTPV | 36:3 | سپس فرعون او را در اورشلیم بر کنار کرد و خراجی معادل سه هزار و چهارصد کیلو نقره و سی و چهار کیلو طلا بر یهودا تحمیل کرد. | |
| II C | FarTPV | 36:4 | فرعون الیاقیم، برادر یهوآخاز را به پادشاهی یهودا گماشت و نام او را به یهویاقیم تبدیل نمود. سپس نکو، یهوآخاز را به اسیری با خود به مصر برد. | |
| II C | FarTPV | 36:5 | یهویاقیم بیست و پنج ساله بود که پادشاه شد و مدّت یازده سال در اورشلیم حکومت کرد. او آنچه را در نظر خداوند پلید بود، انجام داد. | |
| II C | FarTPV | 36:6 | نبوکدنصر، پادشاه بابل، به یهودا حمله کرد و آن را اشغال نمود و یهویاقیم را دستگیر کرد و او را به زنجیر کشید و به بابل برد. | |
| II C | FarTPV | 36:8 | شرح آنچه یهویاقیم انجام داد و کارهای زشت او در کتاب تاریخ پادشاهان اسرائیل و یهودا نوشته شدهاند. سپس پسرش، یهویاکین به جای او به پادشاهی رسید. | |
| II C | FarTPV | 36:9 | یهویاکین در سن هجده سالگی پادشاه شد و مدّت سه ماه و ده روز در اورشلیم حکومت کرد. او نیز علیه خداوند گناه ورزید. | |
| II C | FarTPV | 36:10 | بعد در بهار همان سال، نبوکدنصر او را با ظروف گرانبهای معبد بزرگ به بابل برد و عمویش، صدقیا را به جای او به پادشاهی یهودا گماشت. | |
| II C | FarTPV | 36:12 | او علیه خداوند گناه ورزید و با فروتنی به سخنان ارمیای نبی که کلام خداوند را میگفت گوش نداد. | |
| II C | FarTPV | 36:13 | صدقیا علیه نبوکدنصر پادشاه شورش کرد، با وجودی که به پادشاه به نام خدا سوگند یاد کرده بود، وفادار بماند. او سرسخت و سخت دل بود و به سوی خداوند، خدای اسرائیل بازنگشت. | |
| II C | FarTPV | 36:14 | همچنین رهبران یهودا، کاهنان و مردم از الگوهای گناه آلود بتپرستانهٔ ملّتهای اطراف خود پیروی کردند و معبدی که خداوند تقدیس نموده بود، ناپاک ساختند. | |
| II C | FarTPV | 36:15 | خداوند، خدای نیاکان ایشان به فرستادن انبیا ادامه داد تا به قوم هشدار دهد، چون بر ایشان و معبد بزرگ خود شفقت داشته | |
| II C | FarTPV | 36:16 | ولی آنها انبیای خدا را مسخره کردند و کلام خدا را ناچیز شمردند و به انبیا اهانت میکردند تا آنکه آتش غضب خداوند به قدری بر آنها برافروخته شد که دیگر راه علاجی باقی نماند. | |
| II C | FarTPV | 36:17 | پس خداوند پادشاه بابل را برانگیخت تا به ایشان حمله کند. پادشاه بابل مردان جوان را حتّی در معبد بزرگ کشت، او به هیچکس پیر و جوان، مرد و زن، سالم و بیمار رحم نکرد. خدا همه را به دست او تسلیم کرد. | |
| II C | FarTPV | 36:18 | پادشاه بابل معبد بزرگ و خزانهٔ آن و ثروت پادشاه و درباریان را تاراج کرد و همه را به بابل برد. | |
| II C | FarTPV | 36:19 | آنها معبد بزرگ را سوزاندند و دیوارهای اورشلیم را ویران کردند و تمام کاخها را به آتش کشیدند و ظروف گرانبهای آنها را از بین بردند. | |
| II C | FarTPV | 36:20 | و آنهایی را که از دَم شمشیر گریخته بودند، به بابل تبعید کرد، و تا استقرار پادشاهی پارس، ایشان بندهٔ او و پسرانش بودند. | |
| II C | FarTPV | 36:21 | به این ترتیب کلام خداوند عملی شد که به وسیلهٔ ارمیای نبی فرموده بود: «این سرزمین برای هفتاد سال خالی از سکنه خواهد بود تا سالهایی که در آنها مردم اسرائیل قانون سبت را شکسته بودند، جبران شود.» | |
| II C | FarTPV | 36:22 | در سال اول سلطنت کوروش، شاهنشاه پارس، خداوند آنچه را توسط ارمیای نبی فرموده بود، به انجام رساند. او کوروش را برانگیخت تا فرمانی صادر کند و نوشتهٔ آن را به سرتاسر نواحی شاهنشاهی بفرستد تا با صدای بلند خوانده شود. | |