Chapter 1
| John | Dari | 1:12 | اما به همۀ کسانی که او را قبول کردند و به او ایمان آوردند، این حق را داد که فرزندان خدا شوند، | |
| John | Dari | 1:13 | که نه مانند تولدهای معمولی و نه در اثر تمایلات نفسانی و نه در اثر خواهش بشر بلکه از خدا تولد یافتند. | |
| John | Dari | 1:14 | پس کلام جسم گشته بشکل انسان در میان ما جای گرفت. جلالش را دیدیم ـ شکوه و جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر و پُر از فیض و راستی. | |
| John | Dari | 1:15 | شهادت یحیی این بود که فریاد می زد و می گفت: «این همان شخصی است که دربارۀ او گفتم که بعد از من می آید اما بر من برتری و تقدم دارد، زیرا پیش از تولد من، او وجود داشت.» | |
| John | Dari | 1:18 | کسی هرگز خدا را ندیده است، اما آن پسر یگانه ای که در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است او را شناسانیده است. | |
| John | Dari | 1:19 | اینست شهادت یحیی وقتی یهودیان اورشلیم، کاهنان و خادمین آن ها لاویان را پیش او فرستادند تا بپرسند که او کیست. | |
| John | Dari | 1:21 | آن ها از او پرسیدند: «پس آیا تو الیاس هستی؟» جواب داد: «نخیر.» آن ها پرسیدند: «آیا تو آن پیامبر وعده شده هستی؟» جواب داد: «نخیر.» | |
| John | Dari | 1:22 | پرسیدند: «پس تو کیستی؟ ما باید به کسانی که ما را فرستادند جواب بدهیم، دربارۀ خود چه می گویی؟» | |
| John | Dari | 1:23 | او از زبان اشعیای نبی جواب داده گفت: «من صدای ندا کننده ای هستم که در بیابان فریاد می زند ـ راه خداوند را راست گردانید.» | |
| John | Dari | 1:25 | از او پرسیدند: «اگر تو نه مسیح هستی و نه الیاس و نه آن پیامبر وعده شده، پس چرا تعمید می دهی؟» | |
| John | Dari | 1:26 | یحیی جواب داد: «من در آب تعمید می دهم، اما کسی در میان شما ایستاده است که شما او را نمی شناسید. | |
| John | Dari | 1:28 | این ماجرا در بیت عنیا، یعنی آن طرف دریای اُردن، در جائی که یحیی مردم را تعمید می داد، واقع شد. | |
| John | Dari | 1:29 | روز بعد، وقتی یحیی عیسی را دید که به طرف او می آید، گفت: «ببینید اینست آن برۀ خدا که گناه جهان را بر می دارد. | |
| John | Dari | 1:30 | اینست آن کسی که درباره اش گفتم که بعد از من مردی می آید که بر من تقدم و برتری دارد، زیرا پیش از تولد من او وجود داشته است. | |
| John | Dari | 1:31 | من او را نمی شناختم اما آمدم تا با آب تعمید دهم و به این وسیله او را به اسرائیل بشناسانم.» | |
| John | Dari | 1:32 | یحیی شهادت خود را اینطور ادامه داد: «من روح خدا را دیدم که به صورت کبوتری از آسمان نازل شد و بر او قرار گرفت. | |
| John | Dari | 1:33 | من او را نمی شناختم اما آن کسی که مرا فرستاد تا با آب تعمید دهم به من گفته بود، هرگاه ببینی که روح بر کسی نازل شود و بر او قرار گیرد، بدان که او همان کسی است که تعمید او با روح القدس است. | |
| John | Dari | 1:38 | عیسی برگشت و آن دو نفر را دید که به دنبال او می آیند. از آن ها پرسید: «به دنبال چه می گردید؟» آن ها گفتند: «ربی (یعنی ای استاد) منزل تو کجاست؟» | |
| John | Dari | 1:39 | او به ایشان گفت: «بیائید و ببینید.» پس آن دو نفر رفتند و دیدند کجا منزل دارد و بقیه روز را پیش او ماندند. زیرا تقریباً ساعت چهار بعد از ظهر بود. | |
| John | Dari | 1:40 | یکی از آن دو نفر، که بعد از شنیدن سخنان یحیی به دنبال عیسی رفت، اندریاس برادر شمعون پِترُس بود. | |
| John | Dari | 1:41 | او اول برادر خود شمعون را پیدا کرد و به او گفت: «ما مسیح یعنی تدهین شده را یافته ایم.» | |
| John | Dari | 1:42 | پس وقتی اندریاس، شمعون را نزد عیسی برد، عیسی به شمعون نگاه کرد و گفت: «تو شمعون پسر یونا هستی، ولی بعد از این کیفا (یا پِترُس به معنی صخره) نامیده می شوی.» | |
| John | Dari | 1:43 | روز بعد، وقتی عیسی می خواست به جلیل برود، فیلیپُس را یافته به او گفت: «به دنبال من بیا.» | |
| John | Dari | 1:45 | فیلیپُس هم رفت و نتنائیل را پیدا کرد و به او گفت: «ما آن کسی را که موسی در تورات ذکر کرده و پیامبران دربارۀ او سخن گفته اند، پیدا کرده ایم ـ او عیسی پسر یوسف و از اهالی ناصره است.» | |
| John | Dari | 1:46 | نتنائیل به او گفت: «آیا می شود که از ناصره چیز خوبی بیرون بیاید؟» فیلیپُس جواب داد: «بیا و ببین.» | |
| John | Dari | 1:47 | وقتی عیسی نتنائیل را دید که به طرف او می آید گفت: «اینست یک اسرائیلی واقعی که در او مکری وجود ندارد.» | |
| John | Dari | 1:48 | نتنائیل پرسید: «مرا از کجا می شناسی؟» عیسی جواب داد: «پیش از آن که فیلیپُس تو را صدا کند، وقتی زیر درخت انجیر بودی، من تو را دیدم.» | |
| John | Dari | 1:50 | عیسی در جواب گفت: «آیا فقط به علت این که به تو گفتم تو را زیر درخت انجیر دیدم ایمان آوردی؟ بعد از این کارهای بزرگتری خواهی دید.» | |
Chapter 2
| John | Dari | 2:6 | در آنجا شش خُمرۀ سنگی وجود داشت، که هر یک تقریباً هشتاد لیتر گنجایش داشت و برای انجام مراسم تطهیر یهود به کار می رفت. | |
| John | Dari | 2:9 | رئیس مجلس که نمی دانست آن را از کجا آورده بودند، آبی را که به شراب تبدیل شده بود چشید، اما خدمتکارانی که آب را از چاه کشیده بودند، از جریان اطلاع داشتند. پس رئیس مجلس داماد را صدا کرد | |
| John | Dari | 2:10 | و به او گفت: «همه، بهترین شراب را اول به مهمانان می دهند و وقتی سر شان گرم شد، آن وقت شراب پست تر را می آورند اما تو بهترین شراب را تا این ساعت نگاه داشته ای!» | |
| John | Dari | 2:11 | این معجزه، که در قانای جلیل انجام شد، اولین معجزۀ عیسی بود و او به وسیلۀ آن جلال خود را ظاهر کرد و شاگردانش به او ایمان آوردند. | |
| John | Dari | 2:12 | بعد از آن عیسی همراه مادر، برادران و شاگردان خود به کپرناحوم رفت و چند روزی در آنجا ماندند. | |
| John | Dari | 2:14 | در عبادتگاه اشخاصی را دید که به فروش گاو و گوسفند و کبوتر مشغول بودند، و صرافان هم در پشت میزهای خود نشسته بودند. | |
| John | Dari | 2:15 | پس از ریسمان قمچین ساخت و همۀ آنها را با گوسفندان و گاوان از عبادتگاه بیرون راند و سکه های صرافان را دور ریخت و میزهای آن ها را چپه کرد. | |
| John | Dari | 2:16 | آنگاه به کبوتر فروشان گفت: «اینها را از اینجا بیرون ببرید. خانۀ پدر مرا به بازار تبدیل نکنید.» | |
| John | Dari | 2:17 | شاگردان عیسی به خاطر آوردند که نوشته شده است: «آتش غیرت نسبت به خانۀ تو در من شعله ور است.» | |
| John | Dari | 2:18 | پس یهودیان از او پرسیدند: «چه معجزه ای می کنی که نشان بدهد حق داری این کارها را انجام دهی؟» | |
| John | Dari | 2:20 | یهودیان گفتند: «ساختن این عبادتگاه چهل و شش سال طول کشیده است. تو چطور می توانی آن را در سه روز بنا کنی؟» | |
| John | Dari | 2:22 | پس از رستاخیز او از مردگان، شاگردانش به یاد آوردند که این را گفته بود و به کلام خدا و سخنان عیسی ایمان آوردند. | |
| John | Dari | 2:23 | در آن روزها که عیسی برای عید فِصَح در اورشلیم بود اشخاص بسیاری که معجزات او را دیدند، به نام او ایمان آوردند | |
Chapter 3
| John | Dari | 3:2 | یک شب نزد عیسی آمد و به او گفت: «ای استاد، ما می دانیم تو معلمی هستی که از طرف خدا آمده ای زیرا هیچکس نمی تواند معجزاتی را که تو می کنی انجام دهد، مگر آنکه خدا با او باشد.» | |
| John | Dari | 3:4 | نیقودیموس گفت: «چطور ممکن است شخص سالخورده ای از نو متولد شود؟ آیا می تواند باز به رَحِم مادر خود برگردد و دوباره تولد یابد؟» | |
| John | Dari | 3:5 | عیسی جواب داد «بیقین بدان که هیچ کس نمی تواند داخل پادشاهی خدا شود مگر آنکه از آب و روح تولد یابد. | |
| John | Dari | 3:8 | باد هرجا که بخواهد می وزد. صدای آن را می شنوی اما نمی دانی از کجا می آید یا به کجا می رود. حالت کسی هم که از روح خدا متولد می شود همینطور است.» | |
| John | Dari | 3:11 | بیقین بدان که ما از آنچه می دانیم سخن می گوییم و به آنچه دیده ایم شهادت می دهیم، ولی شما شهادت ما را قبول نمی کنید. | |
| John | Dari | 3:12 | وقتی دربارۀ امور زمینی سخن می گویم و آن را باور نمی کنید، اگر دربارۀ امور آسمانی سخن بگویم چگونه باور خواهید کرد؟ | |
| John | Dari | 3:13 | کسی هرگز به آسمان بالا نرفت، مگر آنکس که از آسمان پایین آمد، یعنی پسر انسان که جایش در آسمان است. | |
| John | Dari | 3:14 | همانطوری که موسی در بیابان مار برنجی را بر بالای چوبی قرار داد، پسر انسان هم باید بلند کرده شود | |
| John | Dari | 3:16 | زیرا خدا به دنیا آنقدر محبت داشت که پسر یگانۀ خود را داد تا هر که به او ایمان بیاورد هلاک نگردد، بلکه صاحب زندگی ابدی شود. | |
| John | Dari | 3:18 | هر کس به او ایمان بیآورد از او بازخواست نمی شود اما کسی که به او ایمان نیاورد زیر حکم باقی می ماند، زیرا به اسم پسر یگانۀ خدا ایمان نیاورده است. | |
| John | Dari | 3:19 | حکم بازخواست این است که نور به دنیا آمد ولی مردم به علت اعمال شرارت آمیز خود تاریکی را از نور بهتر دانستند، | |
| John | Dari | 3:20 | زیرا کسی که مرتکب کارهای بد می شود از نور نفرت دارد و از آن دوری می جوید مبادا اعمالش مورد ملالت واقع شود. | |
| John | Dari | 3:22 | بعد از آن عیسی با شاگردان خود به سرزمین یهودیه رفت و در آنجا مدتی با آن ها مانده مردم را تعمید می داد، | |
| John | Dari | 3:23 | یحیی نیز در عینون، نزدیک سالیم، به تعمید دادن مردم مشغول بود. درآن ناحیه آب فراوان بود و مردم برای گرفتن تعمید می آمدند، | |
| John | Dari | 3:26 | پس آن ها نزد یحیی آمده به او گفتند: «ای استاد، آن کسی که در آن طرف اُردن با تو بود که تو دربارۀ او شهادت دادی، در اینجا به تعمید کردن مردم مشغول است و همه پیش او می روند.» | |
| John | Dari | 3:29 | عروس به داماد تعلق دارد. دوست داماد، که در کناری ایستاده و صدای داماد را می شنود، لذت می برد. خوشی من هم همینطور کامل شده است. | |
| John | Dari | 3:31 | کسی که از بالا می آید مافوق همه است و کسی که متعلق به این دنیای خاکی باشد آدمی است زمینی و دربارۀ امور دنیوی سخن می گوید. آن کسی که از آسمان می آید از همه بالا تر است | |
| John | Dari | 3:34 | کسی که از طرف خدا فرستاده شده است کلام خدا را بیان می کند زیرا خدا روح خود را بی حد و اندازه به او عطا می فرماید. | |
Chapter 4
| John | Dari | 4:1 | وقتی خداوند فهمید که فریسی ها شنیده اند که او بیشتر از یحیی شاگرد پیدا کرده و آن ها را تعمید می دهد | |
| John | Dari | 4:5 | او به شهری از سامره که سوخار نام داشت، نزدیک مزرعه ای که یعقوب به پسر خود یوسف بخشیده بود، رسید. | |
| John | Dari | 4:6 | چاه یعقوب در آنجا بود و عیسی که از سفر خسته شده بود، در کنار چاه نشست. تقریباً ظهر بود. | |
| John | Dari | 4:9 | زن سامری گفت: «چطور تو که یک یهودی هستی از من که یک زن سامری هستم آب می خواهی؟» او این را گفت چون یهودیان با سامریان نشست و برخاست نمی کنند. | |
| John | Dari | 4:10 | عیسی به او جواب داد: «اگر می دانستی بخشش خدا چیست و کیست که از تو آب می خواهد، حتماً از او خواهش می کردی و او به تو آب زنده عطا می کرد.» | |
| John | Dari | 4:12 | آیا تو از جد ما یعقوب بزرگتر هستی که این چاه را به ما بخشید و خود او و پسران و گله اش از آن نوشیدند؟» | |
| John | Dari | 4:14 | اما هر کس از آبی که من می بخشم بنوشد هرگز تشنه نخواهد شد، زیرا آن آبی که به او می دهم در باطن او به چشمه ای تبدیل خواهد شد که تا زندگی ابدی خواهد جوشید.» | |
| John | Dari | 4:15 | زن گفت: «ای آقا، آن آب را به من بده تا دیگر تشنه نشوم و برای کشیدن آب به اینجا نیایم.» | |
| John | Dari | 4:18 | زیرا تو پنج شوهر داشته ای و آن مردی هم که اکنون با تو زندگی می کند شوهر تو نیست. آنچه گفتی درست است.» | |
| John | Dari | 4:20 | پدران ما در روی این کوه عبادت می کردند، اما شما یهودیان می گوئید، باید خدا را در اورشلیم عبادت کرد.» | |
| John | Dari | 4:21 | عیسی گفت: «ای زن، باور کن زمانی خواهد آمد که پدر را نه بر روی این کوه پرستش خواهید کرد و نه در اورشلیم. | |
| John | Dari | 4:22 | شما سامریان آنچه را نمی شناسید، می پرستید اما ما آنچه را که می شناسیم عبادت می کنیم، زیرا رستگاری بوسیلۀ قوم یهود می آید. | |
| John | Dari | 4:23 | اما زمانی می آید ـ و این زمان هم اکنون شروع شده است ـ که پرستندگان حقیقی، پدر را با روح و راستی عبادت خواهند کرد، زیرا پدر طالب این گونه پرستندگان می باشد. | |
| John | Dari | 4:27 | در همان موقع شاگردان عیسی برگشتند و چون او را دیدند که با یک زن سخن می گوید تعجب کردند ولی هیچ کس نپرسید: «چی می خواهی؟» و یا «چرا با او سخن می گوئی؟» | |
| John | Dari | 4:34 | عیسی به ایشان گفت: «غذای من اینست که ارادۀ کسی را که مرا فرستاده است بجا آورم و کارهای او را انجام دهم. | |
| John | Dari | 4:35 | مگر شما نمی گوئید هنوز چهار ماه به موسم درو مانده است؟ توجه کنید، به شما می گویم به کشتزارها نگاه کنید و ببینید که حالا برای درو آماده هستند. | |
| John | Dari | 4:36 | دروگر مزد خود را می گیرد و ثمر را برای زندگی ابدی جمع می کند تا اینکه کارنده و درو کننده با هم خوشی کنند. | |
| John | Dari | 4:38 | من شما را فرستادم تا محصولی را درو کنید که برای آن زحمت نکشیده اید. دیگران برای آن زحمت کشیدند و شما از نتایج کار ایشان استفاده می برید.» | |
| John | Dari | 4:39 | به خاطر شهادت آن زن که گفته بود: «آنچه تا به حال کرده بودم به من گفت»، در آن شهر عدۀ زیادی از سامریان به عیسی ایمان آوردند. | |
| John | Dari | 4:40 | وقتی سامریان نزد عیسی آمدند از او خواهش کردند که پیش آن ها بماند. پس عیسی دو روز در آنجا ماند | |
| John | Dari | 4:42 | و به آن زن گفتند: «حالا دیگر به خاطر سخن تو نیست که ما ایمان داریم، زیرا ما خود سخنان او را شنیده ایم و می دانیم که او در حقیقت نجات دهندۀ عالم است.» | |
| John | Dari | 4:45 | اما وقتی به جلیل وارد شد، مردم از او استقبال کردند زیرا آنچه را که در اورشلیم انجام داده بود دیده بودند، چون آن ها هم در ایام عید در اورشلیم بودند. | |
| John | Dari | 4:46 | عیسی بار دیگر به قانای جلیل، جائی که آب را به شراب تبدیل کرده بود، رفت. یکی از مأمورین دولت در آنجا بود که پسرش در کپرناحوم بیمار و بستری بود. | |
| John | Dari | 4:47 | وقتی شنید که عیسی از یهودیه به جلیل آمده است نزد او آمد و خواهش کرد که بیاید و پسرش را که در آستانۀ مرگ بود شفا بخشد. | |
| John | Dari | 4:50 | آنگاه عیسی گفت: «برو، پسرت زنده می ماند.» آن مرد با ایمان به سخن عیسی به طرف منزل رفت. | |
| John | Dari | 4:51 | او هنوز به خانه نرسیده بود که نوکرانش در بین راه او را دیدند و به او مژده دادند: «پسرت زنده و تندرست است.» | |
| John | Dari | 4:52 | او پرسید: «در چه ساعتی حالش خوب شد؟» گفتند: «دیروز در ساعت یک بعد از ظهر تب او قطع شد.» | |
| John | Dari | 4:53 | پدر فهمید که این درست همان ساعتی است که عیسی به او گفته بود: «پسرت زنده می ماند.» پس او و تمام اهل خانه اش ایمان آوردند. | |
Chapter 5
| John | Dari | 5:2 | در اورشلیم نزدیک دروازه ای معروف به دروازۀ گوسفند حوضی با پنج رواق وجود دارد، که به زبان عبرانی آن را بیتسده می گویند. | |
| John | Dari | 5:3 | در آن جا عدۀ زیادی از بیمارن، نابینایان، لنگان و شلان دراز کشیده [و منتظر حرکت آب بودند | |
| John | Dari | 5:4 | زیرا هر چند وقت یکبار فرشتۀ خداوند به حوض داخل می شد و آب را به حرکت در می آورد و اولین بیماری که بعد از حرکت آب به حوض داخل می گردید از هر مرضی که داشت شفا می یافت.] | |
| John | Dari | 5:6 | وقتی عیسی او را در آنجا خوابیده دید و دانست که مدت زیادی است که بیمار می باشد، از او پرسید: «آیا می خواهی خوب و سالم شوی؟» | |
| John | Dari | 5:7 | آن مریض جواب داد: «ای آقا، وقتی آب به حرکت می آید کسی نیست که به من کمک کند و مرا در حوض بیاندازد. تا من از جایم حرکت می کنم، شخص دیگری پیش از من داخل می شود.» | |
| John | Dari | 5:10 | به همین علت یهودیان به مردی که شفا یافته بود گفتند: «امروز روز سَبَت است، تو اجازه نداری بستر خود را ببری.» | |
| John | Dari | 5:13 | ولی آن مردی که شفا یافته بود او را نمی شناخت زیرا آن محل پُر از جمعیت بود و عیسی از آنجا رفته بود. | |
| John | Dari | 5:14 | بعد از این جریان، عیسی او را در عبادتگاه یافته به او گفت: «اکنون که شفا یافته ای دیگر گناه نکن، مبادا به وضع بدتری دچار شوی.» | |
| John | Dari | 5:18 | پس از این سبب، یهودیان بیشتر قصد قتل او را کردند چون او نه تنها روز سَبَت را می شکست، بلکه خدا را پدر خود می خواند و بدین طریق خود را با خدا برابر می ساخت. | |
| John | Dari | 5:19 | عیسی در جواب آنها گفت: «بیقین بدانید که پسر نمی تواند از خود کاری انجام دهد مگر آنچه که می بیند پدر انجام می دهد. هرچه پدر می کند پسر هم می کند، | |
| John | Dari | 5:20 | زیرا پدر پسر را دوست دارد و هرچه انجام دهد، به پسر نیز نشان می دهد و کارهای بزرگتر از این هم به او نشان خواهد داد تا شما تعجب کنید، | |
| John | Dari | 5:21 | زیرا همانطور که پدر مردگان را زنده می کند و به آن ها زندگی می بخشد، پسر هم هرکه را بخواهد زنده می کند. | |
| John | Dari | 5:23 | تا آنکه همه، همانطور که پدر را احترام می کنند، پسر را نیز احترام نمایند. کسی که به پسر بی حرمتی کند، به پدر که او را فرستاده است بی حرمتی کرده است. | |
| John | Dari | 5:24 | بیقین بدانید، هرکه سخنان مرا بشنود و به فرستندۀ من ایمان آورد، زندگی ابدی دارد و هرگز ملامت نخواهد شد، بلکه از مرگ گذشته و به زندگی رسیده است. | |
| John | Dari | 5:25 | بیقین بدانید که زمانی خواهد آمد، و در واقع آن زمان شروع شده است، که مردگان صدای پسر خدا را خواهند شنید و هرکه بشنود زنده خواهد شد، | |
| John | Dari | 5:26 | زیرا همانطور که پدر سرچشمۀ زندگی است، به پسر هم این قدرت را بخشیده است تا سرچشمۀ زندگی باشد. | |
| John | Dari | 5:29 | و از قبرهای خود بیرون خواهند آمد ـ نیکوکاران برای زندگی خواهند برخاست و بدکاران برای بازخواست. | |
| John | Dari | 5:30 | من از خود نمی توانم کاری انجام دهم بلکه مطابق آنچه که می شنوم قضاوت می کنم و قضاوت من عادلانه است، زیرا در پی انجام خواسته های خودم نیستم، بلکه انجام ارادۀ پدری که مرا فرستاده است. | |
| John | Dari | 5:32 | ولی شخص دیگری هست که دربارۀ من شهادت می دهد و می دانم که شهادت او دربارۀ من اعتباری دارد. | |
| John | Dari | 5:35 | یحیی مانند چراغی بود، که می سوخت و می درخشید و شما می خواستید، برای مدتی در نور او شادمانی کنید. | |
| John | Dari | 5:36 | اما من شاهدی بزرگتر از یحیی دارم: کارهایی که پدر به من سپرده است تا انجام دهم، بر این حقیقت شهادت می دهند که پدر مرا فرستاده است. | |
| John | Dari | 5:37 | پدری که مرا فرستاد خودش بر من شهادت داده است. شما هرگز نه او را دیده اید و نه صدایش را شنیده اید | |
| John | Dari | 5:39 | نوشته ها را مطالعه می نمایید، چون خیال می کنید که در آن ها زندگی ابدی خواهید یافت. در حالی که آن ها دربارۀ من شهادت می دهد، | |
| John | Dari | 5:43 | من به نام پدر خود آمده ام و شما مرا نمی پذیرید، ولی اگر کسی خودسرانه بیاید از او استقبال خواهید کرد. | |
| John | Dari | 5:44 | شما که طالب احترام از یکدیگر هستید و به عزت و احترامی که از جانب خدای یکتا می آید توجه ندارید، چگونه می توانید ایمان بیاورید؟ | |
| John | Dari | 5:45 | گمان نکنید که من در پیشگاه پدر، شما را ملامت خواهم ساخت، کسی دیگر، یعنی همان موسی که به او امیدوار هستید، شما را ملامت می نماید. | |
| John | Dari | 5:46 | اگر شما به موسی ایمان می داشتید بر من نیز ایمان می آوردید زیرا او دربارۀ من نوشته است. | |
Chapter 6
| John | Dari | 6:5 | وقتی عیسی به چهار طرف دیده عدۀ زیادی را دید که به طرف او می آیند، از فیلیپُس پرسید: «از کجا نان بخریم تا اینها بخورند؟» | |
| John | Dari | 6:10 | عیسی گفت: «مردم را بنشانید.» در آنجا سبزه بسیار بود، پس مردم که تقریباً پنج هزار مرد بودند نشستند. | |
| John | Dari | 6:11 | آنگاه عیسی نان ها را برداشته خدا را شکر کرد و در میان مردم، که بر روی زمین نشسته بودند تقسیم نمود. ماهی ها را نیز همینطور هرقدر خواستند تقسیم کرد. | |
| John | Dari | 6:13 | پس شاگردان آن ها را جمع کردند و دوازده سبد از توته های باقیماندۀ آن پنج نان جو پُر نمودند. | |
| John | Dari | 6:14 | وقتی مردم این معجزۀ عیسی را دیدند گفتند: «در حقیقت این همان پیامبر وعده شده است که می بایست به جهان بیاید.» | |
| John | Dari | 6:15 | پس چون عیسی متوجه شد که آن ها می خواهند او را به زور برده پادشاه سازند، از آن ها جدا شد و تنها به کوهستان رفت. | |
| John | Dari | 6:17 | و سوار کشتی شده به آن طرف بحیره به سوی کپرناحوم حرکت کردند. هوا تاریک شده بود و عیسی هنوز پیش ایشان برنگشته بود. | |
| John | Dari | 6:19 | وقتی تقریباً یک فرسنگ پیش رفتند، عیسی را دیدند که بر روی آب قدم می زند و به طرف کشتی می آید. آن ها ترسیدند. | |
| John | Dari | 6:22 | روز بعد مردمی که در طرف دیگر بحیره ایستاده بودند دیدند که، به جز همان کشتی که شاگردان سوار شده بودند، کشتی دیگری در آنجا نبود و عیسی هم سوار آن نشده بود، بلکه شاگردان بدون عیسی رفته بودند. | |
| John | Dari | 6:23 | ولی کشتی های دیگری از تِبریه به نزدیکی همان محلی که خداوند نانها را برکت داده بود و مردم خورده بودند رسیدند. | |
| John | Dari | 6:24 | وقتی مردم دیدند که عیسی و شاگردانش در آنجا نیستند، سوار این کشتی ها شده در جستجوی عیسی به کپرناحوم رفتند. | |
| John | Dari | 6:25 | همین که او را در آن طرف بحیره پیدا کردند، به او گفتند: «ای استاد، چه وقت به اینجا آمدی؟» | |
| John | Dari | 6:26 | عیسی جواب داد: «بیقین بدانید به علت معجزاتی که دیده اید نیست که به دنبال من آمده اید، بلکه به خاطر نانی که خوردید و سیر شدید. | |
| John | Dari | 6:27 | برای خوراک فانی تلاش نکنید بلکه برای خوراکی که تا زندگی ابدی باقی می ماند ـ یعنی خوراکی که پسر انسان به شما خواهد داد، زیرا که پدر او را تأیید کرده است.» | |
| John | Dari | 6:28 | آن ها از او پرسیدند: «وظیفه ما چیست؟ چطور می توانیم کارهایی را که خدا از ما می خواهد انجام دهیم؟» | |
| John | Dari | 6:29 | عیسی به ایشان جواب داد: «آن کاری که خدا از شما می خواهد اینست که به کسی که او فرستاده است ایمان بیاورید.» | |
| John | Dari | 6:31 | پدران ما در بیابان نان مَنّا را خوردند و چنانکه نوشته شده است: او از آسمان به آن ها نان عطا فرمود تا بخورند.» | |
| John | Dari | 6:32 | عیسی به آنها گفت: «بیقین بدانید آن موسی نبود که از آسمان به شما نان داد، بلکه پدر من نان حقیقی را از آسمان به شما عطا می کند، | |
| John | Dari | 6:35 | عیسی به آن ها گفت: «من نان زندگی هستم. هر که نزد من بیاید، هرگز گرسنه نخواهد شد و هر که به من ایمان بیاورد، هرگز تشنه نخواهد گردید. | |
| John | Dari | 6:37 | همۀ کسانی که پدر به من می بخشد به سوی من خواهند آمد و کسی را که پیش من می آید بیرون نخواهم کرد. | |
| John | Dari | 6:38 | من از آسمان به زمین آمده ام نه بخاطر آنکه ارادۀ خود را به عمل آورم، بلکه ارادۀ کسی را که مرا فرستاده است | |
| John | Dari | 6:39 | و ارادۀ او اینست که من از همۀ کسانی که او به من داده است حتی یک نفر را هم از دست ندهم بلکه در روز آخرت آن ها را زنده کنم. | |
| John | Dari | 6:40 | زیرا خواست پدر من اینست که هر کس پسر را می بیند و به او ایمان می آورد صاحب زندگی ابدی گردد و من او را در روز آخرت زنده خواهم کرد.» | |
| John | Dari | 6:41 | پس یهودیان شکایت کنان به او اعتراض کردند، زیرا او گفته بود: «من آن نانی هستم که از آسمان نازل شده است.» | |
| John | Dari | 6:42 | آن ها گفتند: «آیا این مرد عیسی، پسر یوسف، نیست که ما پدر و مادر او را می شناسیم؟ پس چگونه می گوید: من از آسمان آمده ام.» | |
| John | Dari | 6:44 | هیچ کس نمی تواند نزد من بیاید، مگر اینکه پدری که مرا فرستاد او را به طرف من جذب نماید و من او را در روز آخرت زنده خواهم ساخت. | |
| John | Dari | 6:45 | در کتب انبیاء نوشته شده است: همه از خدا تعلیم خواهند یافت. بنابراین هرکس صدای پدر را شنیده و از او تعلیم گرفته باشد، نزد من می آید. | |
| John | Dari | 6:50 | اما من دربارۀ نانی صحبت می کنم که از آسمان نازل شده است و اگر کسی از آن بخورد هرگز نمی میرد. | |
| John | Dari | 6:51 | من آن نان زنده هستم که از آسمان آمده است. هرکه این نان را بخورد تا ابد زنده خواهد ماند و نانی که من خواهم داد، بدن خودم می باشد، که آنرا بخاطر زندگی دنیا می دهم.» | |
| John | Dari | 6:52 | یهودیان با یکدیگر به مشاجره پرداختند و می گفتند: «چگونه این شخص می تواند بدن خود را به ما بدهد تا بخوریم؟» | |
| John | Dari | 6:53 | عیسی جواب داد: «بیقین بدانید اگر بدن پسر انسان را نخورید و خون او را ننوشید در خود زندگی ندارید. | |
| John | Dari | 6:54 | هر که بدن مرا بخورد و خون مرا بنوشد، زندگی ابدی دارد و من در روز آخرت او را زنده خواهم ساخت. | |
| John | Dari | 6:57 | همانطوری که پدر زنده مرا فرستاد و من بوسیلۀ پدر زنده هستم، هر که مرا بخورد به وسیلۀ من زنده خواهد ماند. | |
| John | Dari | 6:58 | این نانی که از آسمان نازل شده، مانند نانی نیست که پدران شما خوردند و مردند. زیرا هر که از این نان بخورد تا به ابد زنده خواهد ماند.» | |
| John | Dari | 6:60 | بسیاری از پیروانش هنگامی که این را شنیدند گفتند: «این سخن سخت است، چه کسی می تواند به آن گوش دهد؟» | |
| John | Dari | 6:61 | وقتی عیسی احساس کرد که پیروانش از این موضوع شکایت می کنند، به آن ها گفت: «آیا این مطلب باعث لغزش شما شد؟ | |
| John | Dari | 6:63 | روح است که زندگی می بخشد ولی جسم فایده ای ندارد. سخنانی که به شما می گویم روح و زندگی است | |
| John | Dari | 6:64 | ولی بعضی از شما ایمان ندارید.» زیرا عیسی از ابتدا کسانی را که ایمان نداشتند و همچنین آن کسی را که بعداً او را تسلیم کرد می شناخت. | |
| John | Dari | 6:65 | پس گفت: «به همین دلیل به شما گفتم که هیچ کس نمی تواند نزد من بیاید، مگر آنکه پدر من این فیض را به او عطا کرده باشد.» | |
| John | Dari | 6:70 | عیسی جواب داد: «آیا من شما دوازده نفر را برنگزیده ام؟ در حالیکه یکی از شما شیطان است.» | |
Chapter 7
| John | Dari | 7:1 | بعد از آن عیسی در جلیل مسافرت می کرد. او نمی خواست در یهودیه باشد چون یهودیان قصد داشتند او را بکشند. | |
| John | Dari | 7:3 | برادران عیسی به او گفتند: «اینجا را ترک کن و به یهودیه برو تا پیروان تو کارهایی را که می کنی ببینند. | |
| John | Dari | 7:4 | کسی که می خواهد مشهور شود کارهای خود را پنهانی انجام نمی دهد، تو که این کارها را می کنی بگذار تمام دنیا تو را ببینند.» | |
| John | Dari | 7:7 | دنیا نمی تواند از شما متنفر باشد، اما از من نفرت دارد، زیرا من دربارۀ آن شهادت می دهم که کارهایش بد است. | |
| John | Dari | 7:10 | بعد از آنکه برادرانش برای عید به اورشلیم رفتند، خود عیسی نیز به آنجا رفت ولی نه آشکارا بلکه پنهانی. | |
| John | Dari | 7:12 | در میان مردم دربارۀ او گفتگوی زیادی وجود داشت. بعضی می گفتند: «او آدم خوبی است.» و دیگران می گفتند: «نه، او مردم را گمراه می سازد.» | |
| John | Dari | 7:15 | یهودیان با تعجب می گفتند: «این شخص که هرگز تعلیم نیافته است، چگونه نوشته ها را می داند؟» | |
| John | Dari | 7:16 | عیسی در جواب ایشان گفت: «آنچه من تعلیم می دهم از خود من نیست، بلکه از طرف کسی است که مرا فرستاده است. | |
| John | Dari | 7:17 | کسی که میخواهد ارادۀ او را انجام دهد خواهد دانست که تعالیم من از جانب خداست یا من فقط از خود سخن می گویم. | |
| John | Dari | 7:18 | هرکه از خود سخن بگوید طالب جاه و جلال برای خود می باشد. اما کسی که طالب جلال فرستندۀ خود باشد، آدمی است صادق و در او ناراستی نیست. | |
| John | Dari | 7:19 | مگر موسی شریعت را به شما نداد ـ شریعتی که هیچ یک از شما آن را عمل نمی کند؟ چرا می خواهید مرا بکشید؟» | |
| John | Dari | 7:22 | موسی حکم مربوط به سنت را به شما داد (هر چند از موسی شروع نشد بلکه از اجداد قوم) و شما در روز سَبَت پسران خود را سنت می کنید. | |
| John | Dari | 7:23 | پس اگر پسران خود را در روز سَبَت سنت می کنید تا شریعت موسی شکسته نشود، چرا به این دلیل که من در روز سَبَت به یک انسان سلامتی کامل بخشیدم بر من خشمگین شده اید؟ | |
| John | Dari | 7:26 | ببینید، او در اینجا بطور آشکار صحبت می کند و آن ها چیزی به او نمی گویند. آیا حکمرانان ما واقعاً قبول دارند که او مسیح وعده شده است؟ | |
| John | Dari | 7:27 | با وجود این ما همه می دانیم که این مرد اهل کجا است، اما وقتی مسیح ظهور کند هیچکس نخواهد دانست که او اهل کجاست.» | |
| John | Dari | 7:28 | از این رو وقتی عیسی در عبادتگاه تعلیم می داد با صدای بلند گفت: «شما مرا می شناسید و می دانید که اهل کجا هستم. ولی من به دلخواه خود نیامده ام زیرا فرستندۀ من حق است و شما او را نمی شناسید. | |
| John | Dari | 7:30 | در این وقت آن ها خواستند او را دستگیر کنند، اما هیچکس دست به طرف او دراز نکرد، زیرا وقت او هنوز نرسیده بود. | |
| John | Dari | 7:31 | ولی عدۀ زیادی به او ایمان آوردند و می گفتند: «آیا وقتی مسیح ظهور کند از این شخص بیشتر معجزه می نماید؟» | |
| John | Dari | 7:32 | فریسی ها آنچه را که مردم دربارۀ او بطور پنهانی می گفتند شنیدند. پس آن ها و سران کاهنان نگهبانی را فرستادند تا عیسی را توقیف کنند. | |
| John | Dari | 7:33 | آنگاه عیسی گفت: «فقط مدت کوتاهی با شما خواهم بود و بعد به نزد کسی که مرا فرستاده است خواهم رفت. | |
| John | Dari | 7:34 | شما به دنبال من خواهید گشت، اما مرا نخواهید یافت و به جائی که من خواهم بود شما نمی توانید بیائید.» | |
| John | Dari | 7:35 | پس یهودیان به یکدیگر گفتند: «کجا می خواهد برود که ما نتوانیم او را پیدا کنیم؟ آیا می خواهد پیش کسانی برود که در میان یونانیان پراگنده هستند و به یونانیان تعلیم دهد؟ | |
| John | Dari | 7:36 | او می گوید: به دنبال من خواهید گشت اما مرا نخواهید یافت و به جائی که من خواهم بود شما نمی توانید بیائید. مقصد او از این حرف چیست؟» | |
| John | Dari | 7:37 | در آخرین روز که مهمترین روز عید بود عیسی ایستاد و با صدای بلند گفت: «اگر کسی تشنه است پیش من بیاید و بنوشد. | |
| John | Dari | 7:38 | چنانکه کلام خدا می فرماید: نهرهای آب زنده از درون آن کسی که به من ایمان بیاورد جاری خواهد گشت.» | |
| John | Dari | 7:39 | این سخنان را دربارۀ روح القدس، که به مؤمنین او داده خواهد شد، گفت و چون هنوز عیسی جلال نیافته بود، روح القدس عطا نشده بود. | |
| John | Dari | 7:40 | بسیاری از کسانی که این سخن را شنیدند گفتند: «این مرد واقعاً همان پیامبر وعده شده است.» | |
| John | Dari | 7:42 | مگر کلام خدا نمی گوید که مسیح از خاندان داود و اهل دهکدۀ داود یعنی بیت لِحِم ظهور می کند؟» | |
| John | Dari | 7:45 | بعد از آن نگهبانان پیش سران کاهنان و پیروان فرقۀ فریسی برگشتند. آن ها از نگهبانان پرسیدند: «چرا او را نیاوردید؟» | |
| John | Dari | 7:51 | «آیا شریعت به ما اجازه می دهد سر کسی حکم کنیم بدون آنکه به سخنان او گوش دهیم و بدانیم چه کار کرده است؟» | |
Chapter 8
| John | Dari | 8:2 | و صبح وقت باز به عبادتگاه آمد و همۀ مردم به دور او جمع شدند و او نشست و به تعلیم دادن آنها مشغول شد. | |
| John | Dari | 8:3 | در این وقت علما و فریسی ها زنی را که در حین عمل زنا گرفته بودند پیش او آوردند و میان جمیعت ایستاده کردند | |
| John | Dari | 8:5 | موسی در تورات به ما امر کرده است که چنین زنان باید سنگسار شوند. اما تو در این باره چه می گویی؟» | |
| John | Dari | 8:6 | آنها از روی امتحان این را گفتند تا دلیلی برای تهمت او پیدا کنند. اما عیسی سر بزیر افگند و با انگشت خود روی زمین می نوشت، | |
| John | Dari | 8:7 | ولی چون آنها با اصرار به سؤال خود ادامه دادند، عیسی سر خود را بلند کرد و گفت: «آن کسی که در میان شما بی گناه است، سنگ اول را به او بزند.» | |
| John | Dari | 8:9 | وقتی آن ها این را شنیدند، از پیران شروع کرده یک به یک بیرون رفتند و عیسی تنها با آن زن که در بین ایستاده بود باقی ماند. | |
| John | Dari | 8:11 | زن گفت: «هیچ کس، ای آقا.» عیسی گفت: «من هم تو را ملامت نمی کنم، برو و دیگر گناه نکن.»] | |
| John | Dari | 8:12 | عیسی باز به مردم گفت: «من نور دنیا هستم، کسی که از من پیروی کند در تاریکی سرگردان نخواهد شد، بلکه نور زندگی را خواهد داشت.» | |
| John | Dari | 8:13 | پیروان فرقۀ فریسی به او گفتند: «تو دربارۀ خودت شهادت می دهی پس شهادت تو اعتباری ندارد.» | |
| John | Dari | 8:14 | عیسی در جواب گفت: «من حتی اگر بر خود شهادت بدهم، شهادتم اعتباری دارد، زیرا من می دانم از کجا آمده ام و به کجا می روم ولی شما نمی دانید که من از کجا آمده ام و به کجا می روم. | |
| John | Dari | 8:16 | اگر قضاوت هم بکنم قضاوت من درست است، چون در این کار تنها نیستم، بلکه پدری که مرا فرستاد نیز با من است. | |
| John | Dari | 8:19 | به او گفتند: «پدر تو کجاست؟» عیسی جواب داد: «شما نه مرا می شناسید و نه پدر مرا. اگر مرا می شناختید پدر مرا نیز می شناختید.» | |
| John | Dari | 8:20 | عیسی این سخنان را هنگامی که در بیت المال عبادتگاه تعلیم می داد گفت و کسی به طرف او دست دراز نکرد، زیرا وقت او هنوز نرسیده بود. | |
| John | Dari | 8:21 | باز عیسی به ایشان گفت: «من می روم و شما به دنبال من خواهید گشت ولی در گناهان خود خواهید مرد و به جائی که من می روم نمی توانید بیایید.» | |
| John | Dari | 8:22 | یهودیان به یکدیگر گفتند: «وقتی می گوید به جائی که من می روم شما نمی توانید بیائید، آیا منظورش اینست که او می خواهد خود را بکشد؟» | |
| John | Dari | 8:23 | عیسی به آن ها گفت: «شما به این عالم پائین تعلق دارید و من از عالم بالا آمده ام، شما از این جهان هستید، ولی من از این جهان نیستم. | |
| John | Dari | 8:24 | به این جهت به شما گفتم که در گناهان خود خواهید مرد. اگر ایمان نیاورید که من او هستم، در گناهان خود خواهید مرد.» | |
| John | Dari | 8:25 | آنها از او پرسیدند: «تو کیستی؟» عیسی جواب داد: «من همان کسی هستم که از اول هم به شما گفتم. | |
| John | Dari | 8:26 | چیزهای زیادی دارم که دربارۀ شما بگویم و داوری نمایم اما فرستندۀ من حق است و من آنچه را که از او می شنوم به جهان اعلام می کنم.» | |
| John | Dari | 8:28 | به همین دلیل عیسی به آنها گفت: «وقتی شما پسر انسان را از زمین بلند کردید آن وقت خواهید دانست، که من او هستم و از خود کاری نمی کنم، بلکه همانطور که پدر به من تعلیم داده است سخن می گویم. | |
| John | Dari | 8:29 | فرستندۀ من با من است. پدر مرا تنها نگذاشته است، زیرا من همیشه آنچه او را خوشنود می سازد به عمل می آورم.» | |
| John | Dari | 8:31 | سپس عیسی به یهودیانی که به او گرویده بودند گفت: «اگر مطابق تعالیم من عمل کنید، در واقع پیرو من خواهید بود | |
| John | Dari | 8:33 | آن ها به او جواب دادند: «ما فرزندان ابراهیم هستیم و هرگز بردۀ کسی نبوده ایم. مقصد تو از اینکه می گوئی شما آزاد خواهید شد چیست؟» | |
| John | Dari | 8:37 | می دانم که شما فرزندان ابراهیم هستید، اما چون سخنان من در دل های شما جائی ندارد، می خواهید مرا بکشید. | |
| John | Dari | 8:38 | من دربارۀ آنچه در حضور پدر دیده ام سخن می گویم و شما هم آنچه را از پدر خود آموخته اید انجام می دهید.» | |
| John | Dari | 8:39 | آن ها در جواب گفتند: «ابراهیم پدر ما است.» عیسی به آن ها گفت: «اگر فرزندان ابراهیم می بودید، اعمال او را به جا می آوردید، | |
| John | Dari | 8:40 | ولی حالا می خواهید مرا بکشید در حالی که من همان کسی هستم که حقیقت را آن چنان که از خدا شنیده ام به شما می گویم. ابراهیم چنین کاری نکرد. | |
| John | Dari | 8:41 | شما کارهای پدر خود را بجا می آورید.» آن ها به او گفتند: «ما حرام زاده نیستیم، ما یک پدر داریم و آن خود خداست.» | |
| John | Dari | 8:42 | عیسی به آن ها گفت: «اگر خدا پدر شما می بود، مرا دوست می داشتید؛ زیرا من از جانب خدا آمده ام و در بین شما هستم. من خودسرانه نیامده ام، بلکه او مرا فرستاد. | |
| John | Dari | 8:44 | شما فرزندان پدر خود شیطان هستید و آرزو های پدر خود را به عمل می آورید. او از اول قاتل بود و از راستی بی خبر است، چون در او هیچ راستی نیست. وقتی دروغ می گوید مطابق سرشت خود رفتار می نماید زیرا دروغگو و پدر تمام دروغ ها است. | |
| John | Dari | 8:46 | کدام یک از شما می تواند گناهی به من نسبت دهد؟ پس اگر من حقیقت را می گویم، چرا به من ایمان نمی آورید؟ | |
| John | Dari | 8:47 | کسی که از خدا باشد، به کلام خدا گوش می دهد. شما به کلام خدا گوش نمی دهید، چون از خدا نیستید.» | |
| John | Dari | 8:49 | عیسی گفت: «من دیوانه نیستم، بلکه به پدر خود احترام می گذارم ولی شما مرا بی حرمت می سازید. | |
| John | Dari | 8:52 | یهودیان به او گفتند: «حالا مطمئن شدیم که تو دیوانه هستی. ابراهیم و همۀ پیامبران مردند ولی تو می گوئی: هرکه از تعالیم من اطاعت نماید، هرگز نخواهد مرد. | |
| John | Dari | 8:53 | آیا تو از پدر ما ابراهیم و همۀ پیامبران که مرده اند بزرگتر هستی؟ فکر می کنی که هستی؟» | |
| John | Dari | 8:54 | عیسی جواب داد: «اگر من خود را آدم بزرگی بدانم این بزرگی ارزشی ندارد، آن پدر من است که مرا بزرگی و جلال می بخشد، همان کسی که شما می گوئید خدای شماست. | |
| John | Dari | 8:55 | شما هیچ وقت او را نشناخته اید، اما من او را می شناسم و اگر بگویم که او را نمی شناسم، مانند شما دروغگو خواهم بود، ولی من او را می شناسم و آنچه می گوید اطاعت می کنم. | |
| John | Dari | 8:56 | پدر شما ابراهیم از اینکه امید داشت روز مرا ببیند، خوشحال بود و آن را دید و شادمان شد.» | |
| John | Dari | 8:57 | یهودیان به او گفتند: «تو هنوز پنجاه سال هم نداری پس چگونه ممکن است ابراهیم را دیده باشی؟» | |
Chapter 9
| John | Dari | 9:2 | شاگردانش از او پرسیدند: «ای استاد، به علت گناه کی بود که این مرد، نابینا بدنیا آمد؟ خود او گناهکار بود یا والدینش؟» | |
| John | Dari | 9:3 | عیسی جواب داد: «نه از گناه خودش بود و نه از والدینش، بلکه تا در وجود او کارهای خدا آشکار گردد. | |
| John | Dari | 9:4 | تا وقتی روز است، باید کارهای فرستندۀ خود را به انجام برسانیم. وقتی شب می آید کسی نمی تواند کار کند. | |
| John | Dari | 9:7 | و به او گفت: «برو و در حوض سیلوحا (یعنی فرستاده) چشم های خود را بشوی.» پس رفت و شست و با چشمان باز برگشت. | |
| John | Dari | 9:8 | پس همسایگان و کسانی که او را در وقتی که گدائی می کرد می شناختند گفتند: «آیا این همان شخصی نیست که می نشست و گدائی می کرد؟» | |
| John | Dari | 9:9 | بعضی گفتند: «این همان شخص است.» اما دیگران گفتند: «نه، این شخص به او شباهت دارد.» ولی او خودش گفت: «من همان شخص هستم.» | |
| John | Dari | 9:11 | او در جواب گفت: «شخصی که اسمش عیسی است گِل ساخت و به چشمان من مالید و به من گفت که به حوض سیلوحا بروم و بشویم. من هم رفتم و خود را شستم و بینا شدم.» | |
| John | Dari | 9:15 | در این وقت پیروان فرقۀ فریسی از او پرسیدند، که چگونه بینا شده است. آن مرد به آنها گفت: «او روی چشمانم گِل مالید و من شستم و حالا می توانم ببینم.» | |
| John | Dari | 9:16 | عده ای از فریسی ها گفتند: «این شخص از جانب خدا نیست چون قانون روز سَبَت را رعایت نمی کند.» دیگران گفتند: «شخص گناهکار چگونه می تواند چنین معجزاتی بنماید؟» و در میان آنها دو دستگی بوجود آمد. | |
| John | Dari | 9:17 | آن ها باز هم از آن شخص که نابینا بود پرسیدند: «نظر تو در بارۀ آن کسی که می گوئی چشمان تو را باز کرد چیست؟» او جواب داد: «او یک نبی است.» | |
| John | Dari | 9:18 | ولی یهودیان باور نمی کردند که آن مرد کور بوده و بینائی خود را باز یافته است تا اینکه والدین او را خواستند. | |
| John | Dari | 9:19 | از آنها پرسیدند: «آیا این مرد پسر شماست؟ آیا شهادت می دهید که کور به دنیا آمده است؟ پس چگونه اکنون می تواند ببیند؟» | |
| John | Dari | 9:20 | والدین آن شخص در جواب گفتند: «ما می دانیم که او پسر ما می باشد و نابینا به دنیا آمده است. | |
| John | Dari | 9:21 | اما نمی دانیم اکنون چگونه می تواند ببیند یا چه کسی چشمان او را باز کرده است. از خودش بپرسید، او بالغ است و حرف خود را خواهد زد.» | |
| John | Dari | 9:22 | والدین او چون از یهودیان می ترسیدند اینطور جواب دادند، زیرا یهودیان قبلاً موافقه کرده بودند که هر کس اقرار کند که عیسی، مسیح است او را از کنیسه اخراج نمایند. | |
| John | Dari | 9:24 | پس برای بار دوم آن مرد را که قبلاً کور بود، خواسته گفتند: «خدا را تمجید کن. ما می دانیم که این شخص گناهکار است.» | |
| John | Dari | 9:25 | آن مرد جواب داد: «اینکه او گناهکار است یا نه من نمی دانم فقط یک چیز می دانم که کور بودم و اکنون می بینم.» | |
| John | Dari | 9:27 | جواب داد: «من همین حالا به شما گفتم و گوش ندادید. چرا می خواهید دوباره بشنوید؟ آیا شما هم می خواهید شاگرد او شوید؟» | |
| John | Dari | 9:29 | ما می دانیم که خدا با موسی سخن گفت ولی در مورد این شخص ما نمی دانیم که او از کجا آمده است.» | |
| John | Dari | 9:30 | آن مرد در جواب آنها گفت: «چیز عجیبی است که شما نمی دانید او از کجا آمده است در حالی که چشمان مرا باز کرده است. | |
| John | Dari | 9:31 | همه می دانیم که خدا دعای گناهکاران را نمی شنود ولی اگر کسی خداپرست باشد و ارادۀ خدا را بجا آورد، خدا دعاهای او را می شنود. | |
| John | Dari | 9:34 | به او گفتند: «تو که در گناه متولد شده ای، به ما تعلیم می دهی؟» و بعد او را از کنیسه بیرون کشیدند. | |
| John | Dari | 9:35 | وقتی عیسی شنید که او را از کنیسه بیرون کرده اند او را پیدا کرد و از او پرسید: «آیا به پسر انسان ایمان داری؟» | |
| John | Dari | 9:39 | عیسی سپس گفت: «من به خاطر داوری به این دنیا آمده ام تا کوران بینا و بینایان کور شوند.» | |
| John | Dari | 9:40 | بعضی از پیروان فرقۀ فریسی که در اطراف او بودند این سخنان را شنیدند و به او گفتند: «آیا مقصدت این است که ما هم کور هستیم؟» | |
Chapter 10
| John | Dari | 10:1 | «بیقین بدانید هرکه از در به آغل گوسفندان وارد نشود بلکه از راه دیگری بالا برود او دزد و راهزن است. | |
| John | Dari | 10:3 | دربان در را برای او باز می کند و گوسفندان صدایش را می شنوند. او گوسفندان خود را به نام می خواند و آنها را بیرون می برد. | |
| John | Dari | 10:4 | وقتی گوسفندان خود را بیرون می برد خودش در پیشاپیش آن ها حرکت می کند و گوسفندان به دنبالش می روند زیرا صدای او را می شناسند. | |
| John | Dari | 10:9 | من در هستم، هرکه به وسیلۀ من وارد شود نجات می یابد و به داخل و خارج می رود و علوفه پیدا می کند. | |
| John | Dari | 10:10 | دزد می آید تا بدزدد، بکشد و نابود سازد. من آمده ام تا آدمیان زندگی یابند و آن را بطور کامل داشته باشند. | |
| John | Dari | 10:12 | اما مزدوری که چوپان نیست و گوسفندان به او تعلق ندارند وقتی ببینند که گرگ می آید گوسفندان را می گذارد و فرار می کند. آنگاه گرگ به گله حمله می کند و گوسفندان را پراگنده می سازد. | |
| John | Dari | 10:15 | همانطور که پدر مرا می شناسد، من هم پدر را می شناسم و جان خود را در راه گوسفندان فدا می سازم. | |
| John | Dari | 10:16 | من گوسفندان دیگری هم دارم که از این گله نیستند، باید آن ها را نیز بیاورم. آن ها صدای مرا خواهند شنید و یک گله و یک چوپان خواهند شد. | |
| John | Dari | 10:18 | هیچ کس جان مرا از من نمی گیرد، من به خواهش خود آن را فدا می کنم. اختیار دارم که آن را فدا سازم و اختیار دارم که آن را باز به دست آورم. پدر این امر را به من داده است.» | |
| John | Dari | 10:20 | بسیاری از آنها گفتند: «او روح ناپاک دارد و دیوانه است. چرا به سخنان او گوش می دهید؟» | |
| John | Dari | 10:21 | دیگران گفتند: «کسی که دیوانه است نمی تواند اینطور سخن بگوید. آیا روح ناپاک می تواند چشمان کور را باز نماید؟» | |
| John | Dari | 10:24 | یهودیان در اطراف او گرد آمدند و از او پرسیدند: «تا چه وقت ما را در شک می گذاری؟ اگر مسیح هستی آشکارا بگو.» | |
| John | Dari | 10:25 | عیسی گفت: «من به شما گفته ام اما شما باور نمی کنید. کارهائی که به نام پدر انجام می دهم بر من شهادت می دهند. | |
| John | Dari | 10:28 | من به آن ها زندگی ابدی می بخشم و آن ها هرگز هلاک نخواهند شد و هیچ کس نمی تواند آن ها را از دست من بگیرد. | |
| John | Dari | 10:29 | پدری که آنها را به من بخشیده است از همه بزرگتر است و هیچ کس نمی تواند آن ها را از دست پدر من بگیرد. | |
| John | Dari | 10:32 | عیسی به آن ها گفت: «من از جانب پدر کارهای نیک بسیاری در برابر شما انجام داده ام. به خاطر کدامیک از آن ها مرا سنگسار می کنید؟» | |
| John | Dari | 10:33 | یهودیان در جواب گفتند: «برای کارهای نیک نیست که می خواهیم تو را سنگسار کنیم، بلکه به خاطر کفر توست. تو که یک انسان هستی ادعای خدایی می کنی!» | |
| John | Dari | 10:35 | اگر خدا کسانی را که کلام او را دریافت کرده اند خدایان خوانده است و ما می دانیم که کلام خدا هرگز باطل نمی شود، | |
| John | Dari | 10:36 | پس چرا به من که پدر، مرا برگزیده و به جهان فرستاده است نسبت کفر می دهید وقتی می گویم پسر خدا هستم؟ | |
| John | Dari | 10:38 | و اما اگر کارهای او را انجام می دهم حتی اگر به من ایمان نمی آورید به کارهای من ایمان بیاورید تا بدانید و مطمئن شوید که پدر در من است و من در او.» | |
| John | Dari | 10:40 | باز عیسی از دریای اُردن گذشته به جایی که یحیی قبلاً تعمید می داد، رفت و در آنجا ماند. | |
| John | Dari | 10:41 | بسیاری از مردم پیش او آمدند و گفتند: «یحیی هیچ معجزه ای نکرد اما آنچه او دربارۀ این مرد گفت راست بود.» | |
Chapter 11
| John | Dari | 11:2 | مریم همان بود که به پاهای خداوند عطر ریخت و آن ها را با مو های خود خشک کرد و اکنون برادرش ایلعازَر بیمار بود. | |
| John | Dari | 11:3 | پس خواهرانش برای عیسی پیغام فرستادند که: «ای خداوند، آن کسی که تو او را دوست داری بیمار است.» | |
| John | Dari | 11:4 | وقتی عیسی این را شنید گفت: «این بیماری به مرگ او منجر نخواهد شد بلکه وسیله ای برای جلال خداست تا پسر خدا نیز از این راه جلال یابد.» | |
| John | Dari | 11:8 | شاگردان به او گفتند: «ای استاد، هنوز از آن وقت که یهودیان می خواستند تو را سنگسار کنند چیزی نگذشته است. آیا باز هم می خواهی به آنجا بروی؟» | |
| John | Dari | 11:9 | عیسی جواب داد: «آیا یک روز دوازده ساعت نیست؟ کسی که در روز راه می رود لغزش نمی خورد زیرا نور این جهان را می بیند. | |
| John | Dari | 11:11 | عیسی این را گفت و افزود: «دوست ما ایلعازَر خوابیده است اما من می روم تا او را بیدار کنم.» | |
| John | Dari | 11:15 | به خاطر شما خوشحالم که آنجا نبوده ام چون حالا می توانید ایمان بیاورید. بیایید پیش او برویم.» | |
| John | Dari | 11:16 | توما که او را دو گانگی می گفتند به دیگر شاگردان گفت: «بیایید ما هم برویم تا با او بمیریم.» | |
| John | Dari | 11:19 | و بسیاری از یهودیان نزد مرتا و مریم آمده بودند تا به خاطر مرگ برادر شان آن ها را تسلی دهند. | |
| John | Dari | 11:25 | عیسی گفت: «من قیامت و زندگی هستم. کسی که به من ایمان بیاورد حتی اگر بمیرد، زندگی خواهد داشت | |
| John | Dari | 11:27 | مرتا گفت: «بلی، خداوندا، من ایمان دارم که تو مسیح و پسر خدا هستی که می باید به دنیا بیاید.» | |
| John | Dari | 11:28 | پس از اینکه این را گفت رفت و خواهر خود مریم را صدا کرد و به طور پنهانی به او گفت: «استاد آمده است و تو را می خواهد.» | |
| John | Dari | 11:31 | یهودیانی که برای تسلی دادن به مریم در خانه بودند وقتی دیدند که او با عجله برخاسته و از خانه بیرون می رود به دنبال او رفتند و با خود می گفتند که او می خواهد به سر قبر برود تا در آنجا گریه کند. | |
| John | Dari | 11:32 | همین که مریم به جایی که عیسی بود آمد و او را دید، به پاهای او افتاده گفت: «خداوندا، اگر در این جا می بودی برادرم نمی مُرد.» | |
| John | Dari | 11:33 | عیسی وقتی او و یهودیانی را که همراه او بودند گریان دید از دل آهی کشید و سخت متأثر شد | |
| John | Dari | 11:37 | اما بعضی گفتند: «آیا این مرد که چشمان کور را باز کرد نمی توانست کاری بکند که جلوی مرگ ایلعازَر را بگیرد؟» | |
| John | Dari | 11:38 | پس عیسی در حالی که از دل آه می کشید به سر قبر آمد. قبر غاری بود که سنگی پیش روی آن گذاشته بودند. | |
| John | Dari | 11:39 | عیسی گفت: «سنگ را بردارید.» مرتا خواهر ایلعازَر گفت: «خداوندا، حالا چهار روز از مرگ او می گذرد و بو گرفته است.» | |
| John | Dari | 11:41 | پس سنگ را از پیش روی قبر برداشتند. آنگاه عیسی به آسمان نگاه کرد و گفت: «ای پدر، تو را شکر می کنم که سخن مرا شنیده ای. | |
| John | Dari | 11:42 | من می دانستم که تو همیشه سخن مرا می شنوی ولی به خاطر کسانی که اینجا ایستاده اند این را گفتم تا آن ها ایمان بیاورند که تو مرا فرستاده ای.» | |
| John | Dari | 11:44 | آن مرده، در حالی که دست ها و پاهایش با کفن بسته شده و صورتش با دستمال پوشیده بود، بیرون آمد. عیسی به آن ها گفت: «او را باز کنید و بگذارید برود.» | |
| John | Dari | 11:45 | بسیاری از یهودیانی که برای دیدن مریم آمده بودند، وقتی آنچه را عیسی انجام داد مشاهده کردند، به او ایمان آوردند. | |
| John | Dari | 11:46 | اما بعضی از آن ها پیش فریسی ها رفتند و کارهایی را که عیسی انجام داده بود به آن ها گزارش دادند. | |
| John | Dari | 11:47 | فریسی ها و سران کاهنان با شورای بزرگ یهود جلسه ای تشکیل دادند و گفتند: «چه کنیم؟ این مرد معجزات زیادی می کند. | |
| John | Dari | 11:48 | اگر او را همینطور آزاد بگذاریم همۀ مردم به او ایمان خواهند آورد و آن وقت رومیان خواهند آمد و جا و ملت ما را خواهند گرفت.» | |
| John | Dari | 11:51 | او این سخن را از خود نگفت، بلکه چون در آن سال کاهن اعظم بود پیشگویی کرد که عیسی در راه قوم یهود خواهد مُرد | |
| John | Dari | 11:52 | و نه تنها در راه آن قوم بلکه تا فرزندان خدا را که پراگنده هستند بصورت یک بدن واحد به هم بپیوندد. | |
| John | Dari | 11:54 | بعد از آن عیسی دیگر به طور آشکار در بین یهودیان رفت و آمد نمی کرد، بلکه از آنجا به ناحیه ای نزدیک بیابان به شهری به نام افرایم رفت و با شاگردان خود در آنجا ماند. | |
| John | Dari | 11:55 | عید فِصَح یهودیان نزدیک بود و عدۀ زیادی از آبادی های اطراف به اورشلیم آمدند تا پیش از عید خود را تطهیر نمایند. | |
| John | Dari | 11:56 | آن ها در جستجوی عیسی بودند و در عبادتگاه به یکدیگر می گفتند: «او به عید نخواهد آمد. نظر شما چیست؟» | |
Chapter 12
| John | Dari | 12:1 | شش روز پیش از عید فِصَح، عیسی به بیت عنیا، محل زندگی ایلعازَر یعنی همان کسی که او را پس از مردن زنده کرده بود، آمد. | |
| John | Dari | 12:2 | آن ها در آنجا برای او دعوتی ترتیب کردند. مرتا خدمت می کرد و ایلعازَر با مهمانان پهلوی عیسی سر دسترخوان نشست. | |
| John | Dari | 12:3 | آنگاه مریم پیمانه ای از عطر بسیار گرانبها که روغن سنبل خالص بود آورد و بر پاهای عیسی ریخت و با موهای خود آن ها را خشک کرد بطوری که آن خانه از بوی عطر پُر شد. | |
| John | Dari | 12:4 | در این وقت یهودای اسخریوطی پسر شمعون که یکی از شاگردان عیسی بود و بزودی تسلیم کنندۀ وی می شد گفت: | |
| John | Dari | 12:6 | او این را از روی دلسوزی برای فقرا نگفت، بلکه به این دلیل گفت که خودش مسئول کیسۀ پول و شخص دزدی بود و از پولی که به او می دادند بر می داشت. | |
| John | Dari | 12:9 | عده زیادی از یهودیان شنیدند که عیسی در آنجا است. پس آمدند تا نه تنها عیسی بلکه ایلعازَر را هم که زنده کرده بود ببینند. | |
| John | Dari | 12:11 | زیرا او باعث شده بود بسیاری از یهودیان از رهبران خود روگردان شده به عیسی ایمان آورند. | |
| John | Dari | 12:12 | فردای آن روز جمعیت بزرگی که برای عید آمده بودند. وقتی شنیدند عیسی در راه اورشلیم است، | |
| John | Dari | 12:13 | شاخه های درخت خرما را به دست گرفتند و به استقبال او رفتند. آن ها فریاد می کردند: «هوشیعانا، فرخنده باد پادشاه اسرائیل که به نام خداوند می آید.» | |
| John | Dari | 12:16 | در ابتدا مقصد این چیزها برای شاگردان روشن نبود اما پس از آنکه عیسی به جلال رسید آن ها بیاد آوردند که این چیزها دربارۀ او نوشته شده بود و همانطور هم آن ها برای او انجام داده بودند. | |
| John | Dari | 12:17 | موقعی که عیسی ایلعازَر را صدا زد و زنده از قبر بیرون آورد، عدۀ زیادی حضور داشتند. آن ها آنچه را که دیده و شنیده بودند نقل کردند. | |
| John | Dari | 12:18 | به این دلیل آن جمعیت بزرگ به استقبال عیسی آمدند، زیرا شنیده بودند که عیسی این معجزه را انجام داده بود. | |
| John | Dari | 12:19 | فریسی ها به یکدیگر گفتند: «نمی بینید که هیچ کاری از شما ساخته نیست؟ تمام دنیا به دنبال او رفته است.» | |
| John | Dari | 12:21 | آن ها نزد فیلیپُس که اهل بیتسَیدای جلیل بود آمدند و گفتند: «ای آقا، ما می خواهیم عیسی را ببینیم.» | |
| John | Dari | 12:24 | بیقین بدانید که اگر دانۀ گندم به داخل خاک نرود و نمیرد، هیچ وقت از یک دانه بیشتر نمی شود اما اگر بمیرد دانه های بی شماری به بار می آورد. | |
| John | Dari | 12:25 | کسی که جان خود را دوست دارد آن را از دست می دهد و کسی که در این دنیا از جان خود بگذرد آن را تا به زندگی ابدی حفظ خواهد کرد. | |
| John | Dari | 12:26 | اگر کسی می خواهد مرا خدمت کند به دنبال من بیاید و هرجا من باشم خادم من نیز در آنجا با من خواهد بود و اگر کسی مرا خدمت کند پدر من او را سرافراز خواهد کرد. | |
| John | Dari | 12:27 | همین حالا جان من مضطرب است. چه بگویم؟ آیا بگویم: «ای پدر مرا از این ساعت برهان؟» اما برای همین منظور من به این ساعت رسیده ام. | |
| John | Dari | 12:28 | ای پدر، نام خود را جلال بده.» در آن وقت صدائی از آسمان رسید که می گفت: «آن را جلال داده ام و باز هم جلال خواهم داد.» | |
| John | Dari | 12:29 | گروهی که آنجا ایستاده بودند گفتند: «صدای رعد بود.» و دیگران گفتند: «فرشته ای با او سخن گفت.» | |
| John | Dari | 12:34 | مردم به او گفتند: «تورات به ما تعلیم می دهد که مسیح تا به ابد زنده می ماند. پس تو چگونه می گوئی که پسر انسان باید بلند کرده شود؟ این پسر انسان کیست؟» | |
| John | Dari | 12:35 | عیسی به آنها گفت: «فقط تا زمانی کوتاه نور با شما است. تا وقتی این نور با شما است راه بروید مبادا تاریکی شما را فرا گیرد. کسی که در تاریکی راه می رود نمی داند به کجا می رود. | |
| John | Dari | 12:36 | تا زمانی که نور را دارید به نور ایمان بیاورید تا فرزندان نور شوید.» عیسی این را گفت و از پیش آنها رفت و پنهان شد. | |
| John | Dari | 12:38 | تا سخن اشعیای نبی تمام شود که گفته بود: «ای خداوند، آیا پیام ما را کسی باور نموده و آیا بازوی خداوند به کسی آشکار گردیده است؟» | |
| John | Dari | 12:40 | «چشمان آن ها را نابینا و دل های شان را سخت گردانیده است تا با چشمان خود نبینند و با دل های خود نفهمند و به سوی من باز نگردند تا ایشان را شفا دهم.» | |
| John | Dari | 12:42 | با وجود این بسیاری از بزرگان یهود به او گرویدند. ولی به خاطر فریسی ها و از ترس از آنکه مبادا از کنیسه خارج شوند به ایمان خود اقرار نمی کردند، | |
| John | Dari | 12:43 | زیرا آنها تعریف و تمجید از انسان را بیش از حرمت و عزتی که از جانب خداست دوست می داشتند. | |
| John | Dari | 12:44 | پس عیسی با صدای بلند گفت: «هرکه به من ایمان بیاورد نه فقط به من بلکه به فرستندۀ من نیز ایمان آورده است. | |
| John | Dari | 12:47 | اما اگر کسی سخنان مرا بشنود و اطاعت نکند، من در حق او داوری نمی کنم، زیرا نیامده ام تا دنیا را ملامت سازم بلکه تا دنیا را نجات بخشم. | |
| John | Dari | 12:48 | داوری هست که هرکه مرا رد کند و سخنانم را قبول نکند او را ملامت می سازد. سخنانی که من گفتم در روز آخرت او را ملامت خواهد ساخت. | |
| John | Dari | 12:49 | چون من از خود سخن نمی گویم بلکه پدری که مرا فرستاده است به من فرمان داد که چه بگویم و چگونه صحبت کنم | |
Chapter 13
| John | Dari | 13:1 | یک روز پیش از عید فِصَح بود. عیسی فهمید که ساعتش فرا رسیده است و می بایست این جهان را ترک کند و پیش پدر برود. او که همیشه به متعلقان خود در این دنیا محبت می داشت، آن ها را تا به آخر محبت داشت. | |
| John | Dari | 13:2 | وقت خوردن نان شب بود و شیطان قبلاً یهودای اسخریوطی پسر شمعون را شورانده بود که عیسی را تسلیم نماید. | |
| John | Dari | 13:3 | عیسی که می دانست پدر همه چیز را به دست او سپرده و از جانب خدا آمده است و به سوی او می رود، | |
| John | Dari | 13:5 | بعد از آن در لگنی آب ریخت و شروع کرد به شستن پاهای شاگردان و خشک کردن آن ها با قدیفه ای که به کمر بسته بود. | |
| John | Dari | 13:6 | وقتی نوبت به شمعون پِترُس رسید او به عیسی گفت: «ای خداوند، آیا تو می خواهی پاهای مرا بشوئی؟» | |
| John | Dari | 13:8 | پِترُس گفت: «هرگز نمی گذارم پاهای مرا بشوئی.» عیسی به او گفت: «اگر تو را نشویم تو در من حصه نخواهی داشت.» | |
| John | Dari | 13:10 | عیسی گفت: «کسی که غسل کرده است احتیاجی به شستشو ندارد بجز شستن پاهایش. او از سر تا پا پاک است و شما پاک هستید، ولی نه همه.» | |
| John | Dari | 13:12 | بعد از آنکه پاهای آنها را شست و لباس خود را پوشید و دوباره سر دسترخوان نشست، از آن ها پرسید: «آیا فهمیدید برای شما چه کردم؟ | |
| John | Dari | 13:14 | پس اگر من که استاد و خداوند شما هستم پاهای شما را شسته ام، شما هم باید پاهای یکدیگر را بشوئید. | |
| John | Dari | 13:18 | آنچه می گویم مربوط به همۀ شما نیست. من کسانی را که برگزیده ام می شناسم. اما این پیشگوئی باید تمام شود: آن کس که با من نان می خورد، برضد من برخاسته است. | |
| John | Dari | 13:20 | بیقین بدانید هر که، کسی را که من می فرستم بپذیرد مرا پذیرفته است و هر که مرا بپذیرد فرستندۀ مرا پذیرفته است.» | |
| John | Dari | 13:21 | وقتی عیسی این را گفت روحاً سخت پریشان شد و به طور آشکار فرمود: «به یقین بدانید که یکی از شما مرا تسلیم دشمنان خواهد کرد.» | |
| John | Dari | 13:22 | شاگردان با شک و تردید به یکدیگر می دیدند زیرا نمی دانستند این را دربارۀ کدام یک از آن ها می گوید. | |
| John | Dari | 13:24 | پس شمعون پِترُس با اشاره از او خواست از عیسی بپرسد که او دربارۀ کدام یک از آن ها صحبت می کند. | |
| John | Dari | 13:26 | عیسی جواب داد: «من این لقمه نان را در کاسه تر کرده به او می دهم، او همان شخص است.» پس وقتی لقمه نانرا در کاسه تر کرد، آن را به یهودا پسر شمعون اسخریوطی داد. | |
| John | Dari | 13:27 | همینکه یهودا لقمه را گرفت شیطان در هست او درآمد. عیسی به او گفت: «آنچه را می کنی زودتر بکن.» | |
| John | Dari | 13:29 | بعضی گمان کردند که چون یهودا مسئول کیسۀ پول بود عیسی به او می گوید که هرچه برای عید لازم دارند خریداری نماید و یا چیزی به فقرا بدهد. | |
| John | Dari | 13:31 | وقتی یهودا بیرون رفت عیسی گفت: «اکنون پسر انسان جلال می یابد و به وسیله او خدا نیز جلال می یابد. | |
| John | Dari | 13:32 | و اگر خدا به وسیله او جلال یابد خدا نیز او را جلال خواهد داد و این جلال به زودی شروع می شود. | |
| John | Dari | 13:33 | ای فرزندان من، زمانی کوتاه با شما هستم. آنگاه به دنبال من خواهید گشت و همانطور که به یهودیان گفتم اکنون به شما هم می گویم آن جائی که من میروم شما نمی توانید بیایید. | |
| John | Dari | 13:34 | به شما حکم نو می دهم: یکدیگر را دوست بدارید. همانطور که من شما را دوست داشته ام شما نیز یکدیگر را دوست بدارید. | |
| John | Dari | 13:36 | شمعون پِترُس به او گفت: «ای خداوند، کجا می روی؟» عیسی جواب داد: «جایی که می روم تو حالا نمی توانی به دنبال من بیایی، اما بعدها خواهی آمد.» | |
| John | Dari | 13:37 | پِترُس گفت: «ای خداوند، چرا نمی توانم همین حالا بدنبال تو بیایم؟ من حاضرم جان خود را به خاطر تو بدهم.» | |
Chapter 14
| John | Dari | 14:2 | در خانۀ پدر من منزل بسیار است. اگر چنین نمی بود، به شما می گفتم. من می روم تا مکانی برای شما آماده سازم. | |
| John | Dari | 14:3 | پس از اینکه رفتم و مکانی برای شما آماده ساختم، دوباره می آیم و شما را پیش خود می برم تا جایی که من هستم شما نیز باشید. | |
| John | Dari | 14:5 | توما گفت: «ای خداوند، ما نمی دانیم تو به کجا می روی، پس چگونه می توانیم راه را بدانیم.» | |
| John | Dari | 14:7 | اگر مرا می شناختید پدر مرا نیز می شناختید، از این پس شما او را می شناسید و او را دیده اید.» | |
| John | Dari | 14:9 | عیسی به او گفت: «ای فیلیپُس، در این مدت طولانی، من با شما بوده ام و تو هنوز مرا نشناخته ای؟ هرکه مرا دید پدر را دیده است. پس چگونه می گویی پدر را به ما نشان بده؟ | |
| John | Dari | 14:10 | آیا باور نمی کنی که من در پدر هستم و پدر در من است. سخنانی که به شما می گویم از خودم نیست. آن پدری که در من ساکن است همۀ این کارها را انجام می دهد. | |
| John | Dari | 14:11 | به من ایمان داشته باشید که من در پدر هستم و پدر در من است. در غیر این صورت به خاطر اعمالی که از من دیده اید به من ایمان داشته باشید. | |
| John | Dari | 14:12 | بیقین بدانید هرکه به من ایمان بیاورد آنچه را من می کنم خواهد کرد و حتی کارهای بزرگتری هم انجام خواهد داد، زیرا من نزد پدر می روم | |
| John | Dari | 14:16 | و من از پدر درخواست خواهم کرد و او پشتیبان دیگری به شما خواهد داد که همیشه با شما بماند. | |
| John | Dari | 14:17 | یعنی همان روح راستی که جهان نمی تواند بپذیرد زیرا او را نمی بیند و نمی شناسد ولی شما او را می شناسید، چون او پیش شما می ماند و در شما خواهد بود. | |
| John | Dari | 14:19 | پس از اندک زمانی، دنیا دیگر مرا نخواهد دید اما شما مرا خواهید دید و چون من زنده ام شما هم زندگی می کنید. | |
| John | Dari | 14:21 | هرکه احکام مرا قبول کند و مطابق آن ها عمل نماید او کسی است که مرا دوست دارد و هرکه مرا دوست دارد پدر من او را دوست خواهد داشت و من نیز او را دوست داشته خود را به او ظاهر خواهم ساخت.» | |
| John | Dari | 14:22 | یهودا (نه یهودای اسخریوطی) از او پرسید: «ای خداوند، چرا می خواهی خود را به ما ظاهر سازی اما نه به جهان؟» | |
| John | Dari | 14:23 | عیسی در جواب او گفت: «هرکه مرا دوست دارد مطابق آنچه می گویم عمل خواهد نمود و پدر من او را دوست خواهد داشت و ما پیش او آمده و با او خواهیم ماند. | |
| John | Dari | 14:24 | کسی که مرا دوست ندارد مطابق گفتار من عمل نمی کند. آنچه شما می شنوید از خودم نیست بلکه از پدری که مرا فرستاده است. | |
| John | Dari | 14:26 | اما پشتیبان شما یعنی روح القدس که پدر به نام من خواهد فرستاد همه چیز را به شما تعلیم خواهد داد و آنچه را به شما گفته ام به یاد شما خواهد آورد. | |
| John | Dari | 14:27 | سلامتی برای شما به جا می گذارم، من سلامتی خود را به شما می دهم. دنیا نمی تواند آن سلامتی را به طوری که من به شما می دهم بدهد. دل های شما پریشان نشود و ترسان نباشید. | |
| John | Dari | 14:28 | شنیدید که به شما گفتم من می روم ولی نزد شما بر می گردم. اگر مرا دوست می داشتید از شنیدن اینکه من پیش پدر می روم شاد می شدید زیرا پدر از من بزرگتر است. | |
| John | Dari | 14:30 | بعد از این با شما زیاد سخن نمی گویم زیرا سردار این دنیا می آید، او بر من هیچ قدرتی ندارد، | |
Chapter 15
| John | Dari | 15:2 | هر شاخه ای را که در من ثمر نیاورد می برد و هر شاخه ای که ثمر بیاورد آن را پاک می سازد تا میوۀ بیشتری به بار آورد. | |
| John | Dari | 15:4 | در من بمانید و من در شما. همانطور که هیچ شاخه ای نمی تواند بخودی خود میوه دهد مگر آنکه در تاک بماند، شما نیز نمی توانید ثمر بیاورید مگر آنکه در من بمانید. | |
| John | Dari | 15:5 | من تاک هستم و شما شاخه های آن هستید. هرکه در من بماند و من در او، میوۀ بسیار می آورد چون شما نمی توانید جدا از من کاری انجام دهید. | |
| John | Dari | 15:6 | اگر کسی در من نماند مانند شاخه ای به دور افگنده می شود و خشک می گردد. مردم شاخه های خشکیده را جمع می کنند و در آتش می اندازند و می سوزانند. | |
| John | Dari | 15:7 | اگر در من بمانید و سخنان من در شما بماند هرچه می خواهید بطلبید که حاجت شما برآورده می شود. | |
| John | Dari | 15:8 | جلال پدر من در این است که شما میوۀ فراوان بیاورید و به این طریق شاگردان من خواهید بود. | |
| John | Dari | 15:10 | اگر مطابق احکام من عمل کنید در محبت من خواهید ماند، همانطور که من احکام پدر را اطاعت نموده ام و در محبت او ساکن هستم. | |
| John | Dari | 15:15 | دیگر شما را بنده نمی خوانم زیرا بنده نمی داند اربابش چه می کند. من شما را دوستان خود خوانده ام زیرا هرچه را از پدر خود شنیدم برای شما شرح دادم. | |
| John | Dari | 15:16 | شما مرا برنگزیده اید بلکه من شما را برگزیده ام و مقرر کردم که بروید و ثمر بخش باشید ـ ثمری که دائمی باشد تا هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما عطا نماید. | |
| John | Dari | 15:19 | اگر شما متعلق به این دنیا می بودید دنیا متعلقان خود را دوست می داشت، اما چون شما از این دنیا نیستید و من شما را از دنیا برگزیده ام، به این سبب جهان از شما نفرت دارد. | |
| John | Dari | 15:20 | آنچه را گفتم به خاطر بسپارید: غلام از ارباب خود بزرگتر نیست. اگر به من آزار رسانیدند به شما نیز آزار خواهند رسانید و اگر از تعالیم من پیروی کردند از تعالیم شما نیز پیروی خواهند نمود. | |
| John | Dari | 15:21 | چون شما به من تعلق دارید آن ها با شما چنین رفتاری خواهند داشت زیرا فرستندۀ مرا نمی شناسند. | |
| John | Dari | 15:22 | اگر من نمی آمدم و با آن ها سخن نمی گفتم آن ها گناهی نمی داشتند، ولی اکنون دیگر برای گناه خود عذری ندارند. | |
| John | Dari | 15:24 | اگر در میان آنها کارهایی را که هیچ شخص دیگر قادر به انجام آن ها نیست انجام نمی دادم گناهی نمی داشتند ولی آن ها آن کارها را دیده اند ولی با وجود این، هم از من و هم از پدر من نفرت دارند. | |
| John | Dari | 15:26 | اما وقتی پشتیبان شما که او را از جانب پدر نزد شما می فرستم بیاید یعنی روح راستی که از پدر صادر می گردد، او دربارۀ من شهادت خواهد داد | |
Chapter 16
| John | Dari | 16:2 | شما را از کنیسه ها بیرون خواهند کرد و در حقیقت زمانی می آید که هرکه شما را بکشد گمان می کند که با این کار به خدا خدمت می نماید. | |
| John | Dari | 16:4 | این چیزها را به شما گفتم تا وقتی زمان وقوع آن ها برسد گفتار مرا به خاطر آورید. این چیزها را در اول به شما نگفتم زیرا خودم با شما بودم | |
| John | Dari | 16:7 | با وجود این، این حقیقت را به شما می گویم که رفتن من برای شما بهتر است زیرا اگر من نروم پشتیبان تان پیش شما نمی آید اما اگر بروم او را نزد شما خواهم فرستاد | |
| John | Dari | 16:13 | در هر حال، وقتی او که روح راستی است بیاید شما را به تمام حقیقت رهبری خواهد کرد، زیرا از خود سخن نخواهد گفت بلکه فقط دربارۀ آنچه بشنود سخن می گوید و شما را از امور آینده باخبر می سازد. | |
| John | Dari | 16:15 | هرچه پدر دارد از آن من است و به همین دلیل بود که گفتم: حقایقی را که از من دریافت کرده به شما اعلام خواهد نمود. | |
| John | Dari | 16:17 | پس بعضی از شاگردان به یکدیگر گفتند: «چرا او می گوید: بعد از مدتی دیگر مرا نخواهید دید ولی باز بعد از مدتی مرا خواهید دید، چون به نزد پدر می روم؟ مقصد او از این سخن چیست؟» | |
| John | Dari | 16:18 | سپس آن ها گفتند: «این مدتی که او دربارۀ آن سخن می گوید چیست؟ ما نمی دانیم دربارۀ چه چیز صحبت می کند.» | |
| John | Dari | 16:19 | عیسی فهمید که آن ها می خواهند در این باره از او چیزی بپرسند، پس به آن ها گفت: «من به شما گفتم که بعد از مدتی، دیگر مرا نخواهید دید ولی باز بعد از مدتی مرا خواهید دید. آیا بحث شما دربارۀ این است؟ | |
| John | Dari | 16:20 | به یقین بدانید که شما اشک خواهید ریخت و ماتم خواهید گرفت ولی جهان خوشی خواهد کرد. شما غمگین خواهید شد ولی غم شما به خوشی مبدل خواهد گشت. | |
| John | Dari | 16:21 | یک زن در وقت ولادت درد می کشد و از درد ناراحت است اما همین که طفل به دنیا می آید درد و ناراحتی خود را فراموش می کند به خاطر اینکه یک انسان به دنیا آمده است. | |
| John | Dari | 16:22 | شما هم همینطور اکنون غمگین و ناراحت هستید ولی شما را باز خواهم دید و در آن وقت شادمان خواهید شد و هیچ کس نمی تواند این خوشی را از شما بگیرد. | |
| John | Dari | 16:23 | در آن روز دیگر از من چیزی نخواهید پرسید. به یقین بدانید که هرچه به نام من از پدر بخواهید به شما خواهد داد. | |
| John | Dari | 16:25 | تا به حال با مَثَل و کنایه با شما سخن گفته ام ولی زمانی خواهد آمد که دیگر با مَثَل و کنایه با شما صحبت نخواهم کرد، بلکه واضح و بی پرده دربارۀ پدر با شما سخن خواهم گفت. | |
| John | Dari | 16:26 | وقتی آن روز برسد خواهش خود را به نام من از خدا خواهید کرد و من نمی گویم که برای شما از پدر تقاضا خواهم نمود، | |
| John | Dari | 16:27 | زیرا پدر خودش شما را دوست دارد چون شما مرا دوست داشته اید و قبول کرده اید که من از جانب خدا آمده ام. | |
| John | Dari | 16:28 | من از نزد پدر آمدم و به دنیا وارد شدم و اکنون دنیا را ترک می کنم و به سوی پدر می روم.» | |
| John | Dari | 16:30 | ما اکنون مطمئن هستیم که تو همه چیز را می دانی و لازم نیست کسی چیزی از تو بپرسد و به این دلیل است که ما ایمان داریم تو از نزد خدا آمده ای.» | |
| John | Dari | 16:32 | ببینید، ساعتی می آید ـ و در واقع هم اکنون شروع شده است ـ که همۀ شما پراگنده می شوید و به خانه های خود می روید و مرا تنها می گذارید. با وجود این، من تنها نیستم زیرا پدر با من است. | |
Chapter 17
| John | Dari | 17:1 | پس از این سخنان عیسی به سوی آسمان نگاه کرد و گفت: «ای پدر، آن ساعت رسیده است. پسر خود را جلال ده تا پسرت نیز تو را جلال دهد، | |
| John | Dari | 17:2 | زیرا تو اختیار بشر را به دست او سپرده ای تا به همۀ کسانی که تو به او بخشیده ای زندگی ابدی بدهد. | |
| John | Dari | 17:3 | این است زندگی ابدی که آن ها تو را خدای یگانه حقیقی و عیسی مسیح را که فرستادۀ تو است بشناسند. | |
| John | Dari | 17:5 | و اکنون ای پدر، مرا در پیشگاه خود جلال بده ـ همان جلالی که پیش از آفرینش دنیا در نزد تو داشتم. | |
| John | Dari | 17:6 | من تو را به آن کسانیکه تو از دنیا برگزیده و به من بخشیدی شناسانیدم. آنها از تو بودند و تو آنها را به من بخشیدی و آن ها مطابق کلام تو عمل کرده اند. | |
| John | Dari | 17:8 | زیرا آن کلامی را که تو به من دادی، به آنها دادم و آن ها هم آن را قبول کردند. آن ها این حقیقت را می دانند که من از جانب تو آمده ام و ایمان دارند که تو مرا فرستاده ای. | |
| John | Dari | 17:9 | من برای آن ها دعا می کنم، نه برای دنیا. من برای کسانی که تو به من داده ای دعا می کنم زیرا آن ها از آن تو هستند. | |
| John | Dari | 17:10 | آنچه من دارم از تو است و آنچه تو داری از من است و جلال من بوسیلۀ آن ها آشکار شده است. | |
| John | Dari | 17:11 | من دیگر در این دنیا نمی مانم ولی آن ها هنوز در دنیا هستند و من پیش تو می آیم. ای پدر مقدس، با قدرت نام خود، کسانی را که به من داده ای حفظ فرما تا آن ها یکی باشند همانطوری که ما یکی هستیم. | |
| John | Dari | 17:12 | در مدتی که با آنها بودم با قدرت نام تو کسانی را که به من بخشیدی حفظ کردم و هیچ یک از آنها هلاک نشد جز آن کسی که مستحق هلاکت بود تا آنچه نوشته شده است تمام شود. | |
| John | Dari | 17:13 | ولی اکنون پیش تو می آیم و پیش از این که دنیا را ترک کنم این سخنان را می گویم تا خوشی مرا در خود به حد کمال داشته باشند. | |
| John | Dari | 17:14 | من کلام تو را به آنها رسانیده ام، اما چون آن ها مانند من به این دنیا تعلق ندارند، دنیا از آنها نفرت دارد. | |
| John | Dari | 17:15 | به درگاه تو دعا می کنم نه برای اینکه آنها را از دنیا ببری بلکه تا آنها را از شرارت و شیطان محافظت فرمائی. | |
| John | Dari | 17:20 | فقط برای اینها دعا نمی کنم بلکه برای کسانی هم که بوسیلۀ پیام و شهادت آنها به من ایمان خواهند آورد، | |
| John | Dari | 17:21 | تا همۀ آنها یکی باشند آنچنان که تو ای پدر در من هستی و من در تو و آنها نیز در ما یکی باشند و تا دنیا ایمان بیاورد که تو مرا فرستاده ای. | |
| John | Dari | 17:22 | آن جلالی را که تو به من داده ای به آنها داده ام تا آن ها یکی باشند آنچنان که ما یکی هستیم، | |
| John | Dari | 17:23 | من در آنها و تو در من ـ تا آن ها به طور کامل یکی باشند و تا دنیا بداند که تو مرا فرستادی و آن ها را مثل خود من دوست داری. | |
| John | Dari | 17:24 | ای پدر، آرزو دارم کسانی که به من بخشیده ای در جائی که من هستم با من باشند تا جلالی را که تو بر اثر محبت خود بیش از آغاز دنیا به من دادی ببینند. | |
| John | Dari | 17:25 | ای پدر عادل، اگر چه دنیا تو را نشناخته است، من تو را شناخته ام و اینها می دانند که تو مرا فرستادی. | |
Chapter 18
| John | Dari | 18:1 | پس از این سخنان، عیسی با شاگردان خود به آن طرف درۀ قِدرون رفت. در آنجا باغی بود که عیسی و شاگردانش وارد آن شدند. | |
| John | Dari | 18:2 | یهودا که تسلیم کنندۀ او بود می دانست آن محل کجاست زیرا عیسی و شاگردانش بسیاری اوقات در آنجا جمع می شدند. | |
| John | Dari | 18:3 | پس یهودا یک دسته از عساکر و نگهبانانی را که سران کاهنان و پیروان فرقۀ فریسی فرستاده بودند با خود به آن باغ برد. آن ها مجهز به چراغ ها و مشعل ها و اسلحه بودند. | |
| John | Dari | 18:4 | عیسی با وجودی که می دانست چه برایش واقع خواهد شد، پیش رفت و از آنها پرسید: «به دنبال چه کسی می گردید؟» | |
| John | Dari | 18:5 | به او گفتند: «به دنبال عیسی ناصری.» عیسی به آنها گفت: «من هستم» و یهودای خائن هم همراه آن ها بود. | |
| John | Dari | 18:9 | او این را گفت تا آنچه قبلاً فرموده بود تمام شود: «هیچ یک از کسانی که به من سپردی گم نشد.» | |
| John | Dari | 18:10 | آن گاه شمعون پِترُس شمشیری را که همراه داشت کشیده ضربه ای به نوکر کاهن اعظم که مَلوک نام داشت زد و گوش راست او را برید. | |
| John | Dari | 18:11 | عیسی به پِترُس گفت: «شمشیرت را غلاف کن. آیا جامی را که پدر به من داده است نباید بنوشم؟» | |
| John | Dari | 18:14 | و این همان قیافایی بود که به یهودیان گفته بود که به خیر و صلاح آنها است اگر یک نفر به خاطر قوم بمیرد. | |
| John | Dari | 18:15 | شمعون پِترُس و یک شاگرد دیگر به دنبال عیسی رفتند و چون آن شاگرد با کاهن اعظم آشنایی داشت همراه عیسی به داخل حویلی کاهن اعظم رفت. | |
| John | Dari | 18:16 | اما پِترُس در بیرون منزل نزدیک در ایستاد. پس آن شاگردی که با کاهن اعظم آشنایی داشت بیرون آمد و به دربان چیزی گفت و پِترُس را به داخل برد. | |
| John | Dari | 18:17 | خادمه ای که دم در خدمت می کرد به پِترُس گفت: «مگر تو یکی از شاگردان این مرد نیستی؟» او گفت: «نه، نیستم.» | |
| John | Dari | 18:18 | نوکران و نگهبانان آتش افروخته بودند زیرا هوا سرد بود و دور آتش ایستاده خود را گرم می کردند. پِترُس نیز پهلوی آنها ایستاده بود و خود را گرم می کرد. | |
| John | Dari | 18:20 | عیسی جواب داد: «من به طور آشکارا و در مقابل همه صحبت کرده ام. همیشه در کنیسه و در عبادتگاه یعنی در جایی که همۀ یهودیان جمع می شوند تعلیم داده ام و هیچ وقت در پنهانی چیزی نگفته ام. | |
| John | Dari | 18:21 | پس چرا از من سؤال می کنی؟ از کسانی که سخنان مرا شنیده اند بپرس. آن ها می دانند چه گفته ام.» | |
| John | Dari | 18:22 | وقتی عیسی این را گفت یکی از نگهبانان که در آنجا ایستاده بود به او سیلی زده گفت: «آیا این طور به کاهن اعظم جواب می دهی؟» | |
| John | Dari | 18:23 | عیسی به او گفت: «اگر بد گفتم با دلیل خطای مرا ثابت کن و اگر درست جواب دادم چرا مرا می زنی؟» | |
| John | Dari | 18:25 | شمعون پِترُس در آنجا ایستاده بود و خود را گرم می کرد. عده ای از او پرسیدند: «مگر تو از شاگردان او نیستی؟» او منکر شد و گفت: «نه، نیستم.» | |
| John | Dari | 18:26 | یکی از خدمتکاران کاهن اعظم که از خویشاوندان آن کسی بود که پِترُس گوشش را بریده بود به او گفت: «مگر من خودم تو را در باغ با او ندیدم؟» | |
| John | Dari | 18:28 | صبح وقت عیسی را از نزد قافیا به قصر والی بردند. یهودیان به قصر داخل نشدند مبادا نجس شوند و نتوانند غذای عید فِصَح را بخورند. | |
| John | Dari | 18:31 | پیلاطُس گفت: «او را ببرید و مطابق شریعت خود محاکمه نمائید.» یهودیان به او جواب دادند: «ما اجازه نداریم کسی را بکشیم.» | |
| John | Dari | 18:35 | پیلاطُس گفت: «مگر من یهودی هستم؟ قوم خودت و سران کاهنان، تو را پیش من آورده اند. چه کرده ای؟» | |
| John | Dari | 18:36 | عیسی جواب داد: «پادشاهی من متعلق به این دنیا نیست. اگر پادشاهی من به این دنیا تعلق می داشت، پیروان من می جنگیدند تا من به یهودیان تسلیم نشوم ولی پادشاهی من پادشاهی دنیوی نیست.» | |
| John | Dari | 18:37 | پیلاطُس به او گفت: «پس تو پادشاه هستی؟» عیسی جواب داد: «همانطور که می گویی هستم. من برای این متولد شده ام و به دنیا آمدم تا به راستی شهادت دهم و هر که راستی را دوست دارد سخنان مرا می شنود.» | |
| John | Dari | 18:38 | پیلاطُس گفت: «راستی چیست؟» پس از گفتن این سخن پیلاطُس باز پیش یهودیان رفت و به آن ها گفت: «من در این مرد هیچ جرمی نیافتم، | |
| John | Dari | 18:39 | ولی مطابق رسم شما من در روز فِصَح یکی از زندانیان را برای تان آزاد می کنم. آیا میخواهید که پادشاه یهود را برای تان آزاد سازم؟» | |
Chapter 19
| John | Dari | 19:4 | بار دیگر پیلاطُس بیرون آمد و به آن ها گفت: «ببینید، او را پیش شما می آورم تا بدانید که در او هیچ جرمی نمی بینم.» | |
| John | Dari | 19:5 | و عیسی در حالی که تاج خاری بر سر و چپن ارغوانی بر تن داشت بیرون آمد. پیلاطُس گفت: «ببینید، آن مرد اینجاست.» | |
| John | Dari | 19:6 | وقتی سران کاهنان و مأموران آن ها او را دیدند فریاد کردند: «مصلوبش کن! مصلوبش کن!» پیلاطُس گفت: «شما او را ببرید و مصلوب کنید، چون من هیچ تقصیری در او نمی بینم.» | |
| John | Dari | 19:7 | یهودیان جواب دادند: «ما شریعتی داریم که به موجب آن او باید بمیرد، زیرا ادعا می کند که پسر خداست.» | |
| John | Dari | 19:10 | پیلاطُس گفت: «آیا به من جواب نمی دهی؟ مگر نمی دانی که من قدرت دارم تو را آزاد سازم و قدرت دارم تو را مصلوب نمایم؟» | |
| John | Dari | 19:11 | عیسی در جواب گفت: «تو هیچ قدرتی بر من نمی داشتی اگر خدا آن را به تو نمی داد. از این رو کسی که مرا به تو تسلیم نمود تقصیر بیشتری دارد.» | |
| John | Dari | 19:12 | از آن وقت به بعد پیلاطُس کوشش کرد او را آزاد سازد ولی یهودیان دائماً فریاد می کردند: «اگر این مرد را آزاد کنی دوست امپراطور نیستی. هرکه ادعای پادشاهی کند دشمن امپراطور است.» | |
| John | Dari | 19:13 | وقتی پیلاطُس این را شنید عیسی را بیرون آورد و خود در محلی موسوم به صُفۀ حکم که به زبان عبرانی آن را جباتا می گفتند بر چوکی قضاوت نشست. | |
| John | Dari | 19:14 | وقت تهیه فِصَح و نزدیک ظهر بود که پیلاطُس به یهودیان گفت: «ببینید پادشاه شما این جاست.» | |
| John | Dari | 19:15 | ولی آن ها فریاد کردند: «اعدامش کن! اعدامش کن! مصلوبش کن!» پیلاطُس گفت: «آیا می خواهید پادشاه شما را مصلوب کنم؟» سران کاهنان جواب دادند: «ما پادشاهی جز امپراطور نداریم.» | |
| John | Dari | 19:17 | عیسی در حالی که صلیب خود را می برد به جائی که به «محلۀ کاسه سر» و به عبرانی به جُلجُتا موسوم است، رفت. | |
| John | Dari | 19:18 | در آنجا او را به صلیب میخکوب کردند و با او دو نفر دیگر را یکی در دست راست و دیگری در سمت چپ او مصلوب کردند و عیسی در بین آن دو نفر بود. | |
| John | Dari | 19:19 | پیلاطُس تقصیرنامه ای نوشت تا بر صلیب نصب گردد و آن نوشته چنین بود: «عیسی ناصری پادشاه یهود.» | |
| John | Dari | 19:20 | بسیاری از یهودیان این تقصیرنامه را خواندند، زیرا جائی که عیسی مصلوب شد از شهر دور نبود و آن تقصیرنامه به زبان های عبرانی و لاتین و یونانی نوشته شده بود. | |
| John | Dari | 19:21 | بنابراین، سران کاهنان یهود به پیلاطُس گفتند: «ننویس پادشاه یهود، بنویس او ادعا می کرد که پادشاه یهود است.» | |
| John | Dari | 19:23 | پس از اینکه عساکر عیسی را به صلیب میخکوب کردند، لباس های او را برداشتند و چهار قسمت کردند و هر یک از عساکر یک قسمت از آن را برداشت ولی پیراهن او که درز نداشت و از بالا تا پایین یک پارچه بافته شده بود، باقی ماند. | |
| John | Dari | 19:24 | پس آن ها به یکدیگر گفتند: «آن را پاره نکنیم، بیایید روی آن قرعه بکشیم و ببینیم به چه کسی می رسد.» به این ترتیب کلام خدا به حقیقت پیوست که می فرماید: «لباس های مرا در میان خود تقسیم کردند و بر پوشاکم قرعه انداختند» و عساکر همین کار را کردند. | |
| John | Dari | 19:25 | نزدیک صلیبی که عیسی به آن میخکوب شده بود، مادر عیسی به همراهی خواهرش، و نیز مریم زن کلوپاس و مریم مَجدَلیّه ایستاده بودند. | |
| John | Dari | 19:26 | وقتی عیسی مادر خود را دید که پهلوی همان شاگردی که او را دوست می داشت ایستاده است، به مادر خود گفت: «مادر، این پسر توست.» | |
| John | Dari | 19:27 | و بعد به شاگرد خود گفت: «و این مادر توست.» و از همان لحظه آن شاگرد او را به خانۀ خود برد. | |
| John | Dari | 19:28 | بعد از آن، وقتی عیسی دید که همه چیز انجام شده است گفت: «تشنه ام» و به این طریق پیشگویی کلام خدا تمام شد. | |
| John | Dari | 19:29 | خمره ای پُر از سرکه در آنجا قرار داشت. آن ها اسفنجِ را به سرکه تر کردند و آن را بر سر نی ای گذارده پیش دهان او گرفتند. | |
| John | Dari | 19:31 | چون روز جمعه با روز تهیه فِصَح مصادف بود و یهودیان نمی خواستند اجساد مصلوب شدگان در آن روز بزرگ بر روی صلیب بماند، از پیلاطُس درخواست کردند که ساق پای آن سه را بشکنند و آن ها را از صلیب پایین بیاورند. | |
| John | Dari | 19:35 | کسی که خود شاهد این واقعه بود این را می گوید و شهادت او راست است، او حقیقت را می گوید تا شما نیز ایمان آورید. | |
| John | Dari | 19:38 | بعد از آن یوسف رامه ای که به علت ترس از یهودیان مخفیانه شاگرد عیسی بود، پیش پیلاطُس رفت و اجازه خواست که جنازۀ عیسی را بردارد. پیلاطُس به او اجازه داد. پس آمد و جسد عیسی را برداشت. | |
| John | Dari | 19:39 | نیقودیموس، یعنی همان کسی که ابتدا شبانه به دیدن عیسی رفته بود، نیز آمد و با خود مخلوطی از مُر و عود به وزن یکصد لیترا (حدود سی و چهار کیلوگرام)، آورد. | |
| John | Dari | 19:40 | آن ها جسد عیسی را بردند و مطابق مراسم دفن یهود، در پارچه ای کتانی با داروهای معطر پیچیدند. | |
| John | Dari | 19:41 | در نزدیکی محلی که او مصلوب شد باغی بود و در آن باغ قبر نوی قرار داشت که هنوز کسی در آن دفن نشده بود. | |
Chapter 20
| John | Dari | 20:1 | بامداد روز اول هفته وقتی هنوز تاریکی بود. مریم مَجدَلیّه بر سر قبر آمد و دید که سنگ از پیش قبر برداشته شده است. | |
| John | Dari | 20:2 | او دوان دوان پیش شمعون پِترُس و آن شاگردی که عیسی او را دوست می داشت رفت و به آن ها گفت: «خداوند را از قبر برده اند و نمی دانیم او را کجا گذاشته اند.» | |
| John | Dari | 20:5 | او خم شد و به داخل قبر نگاه کرده کفن را دید که در آنجا قرار داشت. ولی به داخل قبر نرفت. | |
| John | Dari | 20:7 | و آن دستمالی که روی سر او بود در کنار کفن نبود بلکه پیچیده شده و دور از آن در گوشه ای گذاشته شده بود. | |
| John | Dari | 20:9 | زیرا تا آن وقت آن ها کلام خدا را نفهمیده بودند که او باید بعد از مرگ دوباره زنده شود. | |
| John | Dari | 20:11 | اما مریم در خارج قبر ایستاده بود و گریه می کرد. همانطور که او اشک می ریخت خم شد و به داخل قبر نگاه کرد | |
| John | Dari | 20:12 | و دو فرشتۀ سفید پوش را دید که، در جائی که بدن عیسی را گذاشته بودند، یکی نزدیک سر و دیگری نزدیک پا نشسته بودند. | |
| John | Dari | 20:13 | آن ها به او گفتند: «ای زن، چرا گریه می کنی؟» او جواب داد: «خداوند مرا برده اند و نمی دانم او را کجا گذاشته اند.» | |
| John | Dari | 20:15 | عیسی به او گفت: «ای زن، چرا گریه می کنی؟ به دنبال چه کسی می گردی؟» مریم به گمان اینکه او باغبان است به او گفت: «ای آقا، اگر تو او را برده ای به من بگو او را کجا گذاشته ای تا من او را ببرم.» | |
| John | Dari | 20:17 | عیسی به او گفت: «به من دست نزن زیرا هنوز به نزد پدر بالا نرفته ام اما پیش برادران من برو و به آنها بگو که اکنون پیش پدر خود و پدر شما و خدای خود و خدای شما بالا می روم.» | |
| John | Dari | 20:18 | مریم مَجدَلیّه پیش شاگردان رفت و به آن ها گفت: «من خداوند را دیده ام.» و سپس پیغام او را به آنها رسانید. | |
| John | Dari | 20:19 | در غروب روز یکشنبه وقتی شاگردان از ترس یهودیان در پشت درهای بسته به دور هم جمع شده بودند عیسی آمده در میان آنها ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد.» | |
| John | Dari | 20:20 | و بعد دست ها و پهلوی خود را به آنها نشان داد. وقتی شاگردان، خداوند را دیدند بسیار شاد شدند. | |
| John | Dari | 20:21 | عیسی باز هم گفت: «سلام بر شما باد! همان طور که پدر مرا فرستاد من نیز شما را می فرستم.» | |
| John | Dari | 20:24 | یکی از دوازده شاگرد یعنی توما که به معنی دوگانگی است موقعی که عیسی آمد با آن ها نبود. | |
| John | Dari | 20:25 | پس وقتی که دیگر شاگردان به او گفتند: «ما خداوند را دیده ایم»، او گفت: «من تا جای میخ ها را در دستش نبینم و تا انگشت خود را در جای میخ ها و دستم را در پهلویش نگذارم باور نخواهم کرد.» | |
| John | Dari | 20:26 | بعد از هشت روز، وقتی شاگردان بار دیگر با هم بودند و توما هم با آنها بود، با وجود اینکه درها بسته بود، عیسی به درون آمد و در میان آنها ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد.» | |
| John | Dari | 20:27 | و بعد به توما گفت: «انگشت خود را به اینجا بیاور، دست های مرا ببین، دست خود را بر پهلوی من بگذار و دیگر بی ایمان نباش بلکه ایمان داشته باش.» | |
| John | Dari | 20:29 | عیسی گفت: «آیا تو به خاطر اینکه مرا دیده ای ایمان آوردی؟ خوشا به حال کسانی که مرا ندیده اند و ایمان می آورند.» | |
Chapter 21
| John | Dari | 21:1 | چندی بعد عیسی در کنار بحیرۀ طبریه بار دیگر خود را به شاگردان ظاهر ساخت. ظاهر شدن او اینطور بود: | |
| John | Dari | 21:2 | شمعون پِترُس و تومای ملقب به دوگانگی و نتنائیل که اهل قانای جلیل بود و دو پسر زَبدی و دو شاگرد دیگر در آنجا بودند. | |
| John | Dari | 21:3 | شمعون پِترُس به آن ها گفت: «من می خواهم به ماهیگیری بروم.» آن ها گفتند: «ما هم با تو می آئیم.» پس آن ها به راه افتاده سوار کشتی ای شدند. اما در آن شب چیزی صید نکردند. | |
| John | Dari | 21:6 | عیسی به آن ها گفت: «تور را به طرف راست کشتی بیندازید، در آنجا ماهی خواهید یافت.» آن ها همین کار را کردند و آنقدر ماهی گرفتند که نتوانستند تور را به داخل کشتی بکشند. | |
| John | Dari | 21:7 | پس آن شاگردی که عیسی او را دوست می داشت به پِترُس گفت: «این خداوند است!» وقتی شمعون پِترُس که برهنه بود این را شنید لباس خود را به خود پیچید و خود را به داخل آب انداخت. | |
| John | Dari | 21:8 | بقیه شاگردان با کشتی بطرف خشکی آمدند و تور پُر از ماهی را به دنبال خود می کشیدند زیرا از خشکی فقط یکصد متر دور بودند. | |
| John | Dari | 21:9 | وقتی به خشکی رسیدند در آنجا آتشی دیدند که ماهی روی آن قرار داشت و با مقداری نان آماده بود. | |
| John | Dari | 21:11 | شمعون پِترُس به طرف کشتی رفت و توری را که از یکصد و پنجاه و سه ماهی بزرگ پُر بود به خشکی کشید و با وجود آن همه ماهی، تور پاره نشد. | |
| John | Dari | 21:12 | عیسی به آن ها گفت: «بیائید نان بخورید.» هیچ یک از شاگردان جرأت نکرد از او بپرسد: «تو کیستی؟» آن ها می دانستند که او خداوند است. | |
| John | Dari | 21:15 | بعد از صرف نان، عیسی به شمعون پِترُس گفت: «ای شمعون پسر یونا، آیا به من بیش از اینها محبت داری؟» پِترُس جواب داد: «بلی، ای خداوند، تو می دانی که تو را دوست دارم.» عیسی گفت: «پس به بره های من خوراک بده.» | |
| John | Dari | 21:16 | بار دوم پرسید: «ای شمعون پسر یونا، آیا به من محبت داری؟» پِترُس جواب داد: «ای خداوند، تو می دانی که تو را دوست دارم.» عیسی به او گفت: «پس از گوسفندان من نگهبانی کن.» | |
| John | Dari | 21:17 | سومین بار عیسی از او پرسید: «ای شمعون پسر یونا، آیا مرا دوست داری؟» پِترُس از اینکه بار سوم از او پرسید آیا مرا دوست داری غمگین شده گفت: «خداوندا تو از همه چیز اطلاع داری، تو می دانی که تو را دوست دارم.» عیسی گفت: «گوسفندان مرا خوراک بده. | |
| John | Dari | 21:18 | در حقیقت به تو می گویم در وقتی که جوان بودی کمر خود را می بستی و به هرجا که می خواستی می رفتی، ولی وقتی پیر شوی دست هایت را دراز خواهی کرد و دیگران تو را خواهند بست و به جائی که نمی خواهی، خواهند برد.» | |
| John | Dari | 21:19 | به این وسیله عیسی اشاره به نوع مرگی نمود که پِترُس برای عزت و جلال خدا باید به آن جان بدهد و بعد به او گفت: «به دنبال من بیا.» | |
| John | Dari | 21:20 | پِترُس چهار طرف خود را دید و دید آن شاگردی که عیسی او را دوست داشت از عقب می آید یعنی همان شاگردی که در وقت شام پهلوی عیسی نشسته و از او پرسیده بود: «خداوندا، کیست آن کس که تو را تسلیم خواهد کرد؟» | |
| John | Dari | 21:22 | عیسی به او گفت: «اگر ارادۀ من این باشد که تا وقت آمدن من او بماند به تو چه ربطی دارد؟ تو به دنبال من بیا.» | |
| John | Dari | 21:23 | این گفتۀ عیسی در میان برادران پیچید و همه گمان کردند که آن شاگرد نخواهد مرد، ولی در واقع عیسی نگفت که او نخواهد مرد. او فقط گفته بود: «اگر ارادۀ من این باشد که تا وقت آمدن من او بماند به تو چه ربطی دارد؟» | |
| John | Dari | 21:24 | و این همان شاگردی است که این چیزها را نوشته و به درستی آن ها شهادت می دهد و ما می دانیم که شهادت او راست است. | |