Site uses cookies to provide basic functionality.

OK
MATTHEW
Up
Chapter 1
Matt Dari 1:1  شجره نامۀ عیسی مسیح، پسر داود، پسر ابراهیم:
Matt Dari 1:2  ابراهیم پدر اسحاق بود و اسحاق پدر یعقوب و یعقوب پدر یهودا و برادران او بود.
Matt Dari 1:3  و یهودا پدر فارِز و زِرَح (از تامار) و فارِز پدر حِزرون و حِزرون پدر ارام
Matt Dari 1:4  و ارام پدر عمیناداب و عمیناداب پدر نحشون و نحشون پدر شَلمون
Matt Dari 1:5  و شَلمون پدر بوعَز (از راحاب) و بوعَز پدر عُبید (از روت) و عُبید پدر یسی
Matt Dari 1:6  و یسی پدر داود پادشاه بود. داود پدر سلیمان بود (از همسر اوریا)
Matt Dari 1:7  و سلیمان پدر رِحُبعام و رِحُبعام پدر اَبیّاه و اَبیّاه پدر آسا
Matt Dari 1:8  و آسا پدر یهوشافاط و یهوشافاط پدر یُورام و یُورام پدر عُزیا
Matt Dari 1:9  و عُزیا پدر یوتام و یوتام پدر آحاز و آحاز پدر حِزقیا
Matt Dari 1:10  و حِزقیا پدر مَنَسّی و مَنَسّی پدر آمون و آمون پدر یوشیاه بود
Matt Dari 1:11  و یوشیاه پدر یَکُنیا و برادران او بود. در این زمان یهودیان به بابل تبعید شدند.
Matt Dari 1:12  پس از تبعید یهودیان به بابل یَکُنیا پدر سِئَلتی ئیل شد و سِئَلتی ئیل پدر زِرُبابل
Matt Dari 1:13  و زَرو بابِل پدر اَبیهود و اَبیهود پدر ایلیاقیم و ایلیاقیم پدر عازور
Matt Dari 1:14  و عازور پدر صادوق و صادوق پدر یاکین و یاکین پدر اِیلیهود
Matt Dari 1:15  و اِیلیهود پدر ایلعازَر و ایلعازَر پدر مَتان و مَتان پدر یعقوب
Matt Dari 1:16  و یعقوب پدر یوسف شوهر مریم بود و مریم عیسی ملقب به مسیح را به دنیا آورد.
Matt Dari 1:17  به این ترتیب از ابراهیم تا داود چهارده نسل، و از داود تا تبعید یهودیان به بابل چهارده نسل و از زمان تبعید تا مسیح چهارده نسل است.
Matt Dari 1:18  تولد عیسی مسیح چنین بود: مریم، مادر عیسی، که نامزد یوسف بود، پیش از آنکه به خانه شوهر برود از روح القدس حامله دیده شد.
Matt Dari 1:19  یوسف که مرد نیکوکاری بود و نمی خواست مریم را در پیش مردم رسوا کند، تصمیم گرفت مخفیانه از او جدا شود.
Matt Dari 1:20  یوسف هنوز در این فکر بود، که فرشتۀ خداوند در خواب به او ظاهر شد و گفت: «ای یوسف پسر داود، از بردن مریم به خانۀ خود نترس. زیرا آنچه در رَحِم اوست از روح القدس است.
Matt Dari 1:21  او پسری به دنیا خواهد آورد و تو او را عیسی (یشوعه) خواهی نامید؛ زیرا او قوم خود را از گناهان شان رهایی خواهد داد.»
Matt Dari 1:22  این همه واقع شد تا آنچه خداوند به وسیلۀ نبی اعلام فرموده بود به انجام رسد:
Matt Dari 1:23  «دختر پاکدامن حامله شده پسری خواهد زایید که عِمانوئیل ـ یعنی خدا با ما ـ خوانده خواهد شد.»
Matt Dari 1:24  یوسف از خواب بیدار شد و مطابق امر فرشتۀ خداوند عمل نمود و مریم را به خانۀ خود آورد.
Matt Dari 1:25  اما تا زمانی که مریم پسر خود را به دنیا نیاورد با او همبستر نشد و کودک را عیسی نام نهاد.
Chapter 2
Matt Dari 2:1  عیسی در ایام زمامداری هیرودیسِ پادشاه، در بیت لِحِمِ یهودیه تولد یافت. پس از تولد او ستاره شناسان از مشرق زمین به اورشلیم آمده
Matt Dari 2:2  پرسیدند: «پادشاه نوزاد یهودیان کجاست؟ ما طلوع ستارۀ او را دیده و برای پرستش او آمده ایم.»
Matt Dari 2:3  وقتی هیرودیس پادشاه این را شنید، بسیار پریشان شد و تمام مردم اورشلیم نیز به تشویش افتادند.
Matt Dari 2:4  او جلسه ای با شرکت سرانِ کاهنان و علمای دین قوم یهود تشکیل داد و دربارۀ محل تولد مسیح وعده شده از ایشان پرسید.
Matt Dari 2:5  آن ها جواب دادند: «در بیت لِحِمِ یهودیه، زیرا در نوشته های انبیا چنین آمده است:
Matt Dari 2:6  ای بیت لِحِم، در سرزمین یهودیه، تو به هیچ وجه از دیگر فرمانروایان یهودا کمتر نیستی، زیرا از تو پیشوائی ظهور خواهد کرد که قوم من اسرائیل را رهبری خواهد نمود.»
Matt Dari 2:7  آنگاه هیرودیس از ستاره شناسان خواست بطور خصوصی با او ملاقات کنند و به این ترتیب از وقت دقیق ظهور ستاره آگاه شد.
Matt Dari 2:8  و بعد از آن آن ها را به بیت لِحِم فرستاده گفت: «بروید و با دقت به دنبال آن کودک بگردید و همین که او را یافتید به من خبر دهید تا من هم بیایم و او را پرستش نمایم.»
Matt Dari 2:9  آنها بنا به فرمان پادشاه حرکت کردند و ستاره ای که طلوعش را دیده بودند پیشاپیش آنها می رفت تا در بالای مکانی که کودک در آن بود توقف کرد.
Matt Dari 2:10  وقتی ستاره را دیدند، بی نهایت خوشحال شدند.
Matt Dari 2:11  پس به آن خانه داخل شدند و کودک را با مادرش مریم دیده و به روی در افتاده او را پرستش کردند. آنگاه صندوق های خود را باز کردند و هدایایی شامل طلا و کُندُر و مُر به او تقدیم نمودند.
Matt Dari 2:12  چون در عالم خواب به آنها گفته شد، که به نزد هیرودیس باز نگردند، از راهی دیگر به وطن خود برگشتند.
Matt Dari 2:13  پس از رفتن آنها فرشتۀ خداوند در خواب به یوسف ظاهر شده گفت: «برخیز، کودک و مادرش را بگیر و به مصر فرار کن و تا وقتی که به تو می گویم در آنجا بمان، زیرا هیرودیس می خواهد کودک را پیدا کند و به قتل برساند.»
Matt Dari 2:14  پس یوسف برخاست و مادر و طفل را گرفته در همان شب عازم مصر شد.
Matt Dari 2:15  و تا وقت مرگ هیرودیس در آنجا ماند و به این وسیله سخنی که خداوند به زبان نبی فرموده بود، تمام شد که: «پسر خود را از مصر فرا خواندم.»
Matt Dari 2:16  وقتی هیرودیس متوجه شد که ستاره شناسان او را فریب داده اند بسیار غضبناک شد و فرمان قتل عام پسران دو ساله و کمتر را در بیت لحم و تمام اطراف آن مطابق تاریخی که از ستاره شناسان جویا شده بود صادر کرد.
Matt Dari 2:17  به این ترتیب کلماتی که به وسیله ارمیای پیامبر بیان شده بود به حقیقت پیوست:
Matt Dari 2:18  «صدایی در رامه به گوش رسید. صدای گریه و ماتم بزرگ. راحیل برای فرزندان خود گریه می کرد و تسلی نمی پذیرفت زیرا آنها از بین رفته اند.»
Matt Dari 2:19  پس از مرگ هیرودیس، فرشته خداوند در مصر در عالم خواب به یوسف ظاهر شده
Matt Dari 2:20  به او گفت: «برخیز و کودک و مادرش را بگیر و به سرزمین اسرائیل روانه شو زیرا آن کسانی که قصد جان کودک را داشتند مرده اند.»
Matt Dari 2:21  پس او برخاسته کودک و مادرش را گرفت و به سرزمین اسرائیل برگشت.
Matt Dari 2:22  ولی وقتی شنید که آرکلائوس به جای پدر خود هیرودیس در یهودیه به فرمانروائی رسیده است، ترسید که به آنجا برود و چون در خواب به او وحی رسید، به سرزمین جلیل رفت
Matt Dari 2:23  و درآنجا در شهری به نام ناصره ساکن شد. بدین طریق پیشگوئی پیغمبران که گفته بودند: «او ناصری خوانده خواهد شد» تمام شد.
Chapter 3
Matt Dari 3:1  در آن زمان یحیای تعمید دهنده در بیابان یهودیه ظاهر شد و تعلیم داده می گفت:
Matt Dari 3:2  «توبه کنید زیرا پادشاهی آسمانی نزدیک است.»
Matt Dari 3:3  یحیی همان کسی است که اشعیای نبی دربارۀ او می گوید: «مردی در بیابان فریاد می زند: راه را برای خداوند آماده سازید و مسیر او را هموار سازید.»
Matt Dari 3:4  لباس یحیی از پشم شتر بود و کمربندی چرمی به کمر داشت و خوراکش ملخ و عسل صحرایی بود.
Matt Dari 3:5  مردم از اورشلیم و تمام یهودیه و نواحی دریای اُردن پیش او می آمدند
Matt Dari 3:6  و به گناهان خود اعتراف می کردند و به دست او در دریای اُردن تعمید می گرفتند.
Matt Dari 3:7  وقتی یحیی دید بسیاری از پیروان فرقه های فریسی و صَدوقی برای تعمید آمده اند به آنها گفت: «ای مارها چه کسی شما را آگاه کرد تا از غضب آینده بگریزید؟
Matt Dari 3:8  پس اعمالی را که شایستۀ توبه باشد انجام دهید.
Matt Dari 3:9  در این فکر نباشید که پدری مانند ابراهیم دارید. بدانید که خدا قادر است از این سنگ ها برای ابراهیم فرزندانی بیافریند.
Matt Dari 3:10  اکنون تیشه بر ریشۀ درختان گذاشته شده و هر درختی که میوۀ خوب به بار نیاورد بریده و در آتش افگنده خواهد شد.
Matt Dari 3:11  من شما را در آب تعمید می دهم و این تعمید نشانۀ توبه شماست ولی کسی که بعد از من می آید از من تواناتر است و من لایق آن نیستم که حتی نعلین او را بردارم. او شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد.
Matt Dari 3:12  او شاخی خود را در دست گرفته و خرمن خود را پاک خواهد کرد. گندم را در انبار جمع می کند، ولی کاه را در آتش خاموش نشدنی خواهد سوزانید.»
Matt Dari 3:13  در آن وقت عیسی از جلیل به دریای اُردن پیش یحیی آمد تا به دست او تعمید گیرد.
Matt Dari 3:14  یحیی کوشش کرد عیسی از این کار بگذرد و گفت: «آیا تو پیش من می آئی؟ من احتیاج دارم به دست تو تعمید بگیرم.»
Matt Dari 3:15  عیسی در جواب گفت: «بگذار فعلاً اینطور باشد، زیرا به این وسیله احکام شریعت را به جا خواهیم آورد.» پس یحیی قبول کرد.
Matt Dari 3:16  عیسی پس از تعمید، فوراً از آب بیرون آمد. آنگاه آسمان باز شد و او روح خدا را دید که مانند کبوتری نازل شده به سوی او می آید.
Matt Dari 3:17  و صدایی از آسمان شنیده شد که می گفت: «این است پسر عزیز من که از او خوش هستم.»
Chapter 4
Matt Dari 4:1  آنگاه روح خدا عیسی را به بیابان بُرد تا شیطان او را در مقابل وسوسه ها امتحان کند.
Matt Dari 4:2  عیسی چهل شبانه روز، روزه گرفت و آخر گرسنه شد.
Matt Dari 4:3  در آن وقت وسوسه کننده به او نزدیک شده گفت: «اگر تو پسر خدا هستی بگو این سنگ ها نان بشود.»
Matt Dari 4:4  عیسی در جواب گفت: «نوشته شده است: زندگی انسان فقط بسته به نان نیست، بلکه به هر کلمه ای که خدا می فرماید.»
Matt Dari 4:5  آنگاه شیطان او را به بیت المقدس برده بر روی بام عبادتگاه، قرار داد
Matt Dari 4:6  و به او گفت: «اگر تو پسر خدا هستی خود را از اینجا به پایین بینداز زیرا نوشته شده است: او به فرشتگان خود فرمان خواهد داد و آنها تو را بر روی دست خواهند برد مبادا پایت به سنگی بخورد.»
Matt Dari 4:7  عیسی جواب داد: «همچنین نوشته شده است: خداوند، خدای خود را امتحان نکن.»
Matt Dari 4:8  بار دیگر شیطان او را بر بالای کوه بسیار بلندی برد و تمامی ممالک جهان و شکوه و جلال آن ها را به او نشان داد
Matt Dari 4:9  و گفت: «اگر پیش من سجده کنی و مرا بپرستی، همۀ اینها را به تو خواهم داد.»
Matt Dari 4:10  عیسی به او فرمود: «دور شو، ای شیطان، نوشته شده است: باید خداوند، خدای خود را بپرستی و فقط او را خدمت نمایی.»
Matt Dari 4:11  آنگاه شیطان عیسی را ترک نمود و فرشتگان آمده او را خدمت کردند.
Matt Dari 4:12  وقتی عیسی شنید که یحیی توقیف شده است به ولایت جلیل رفت.
Matt Dari 4:13  ولی در شهر ناصره نماند، بلکه به کپرناحوم که در کنار بحیره جلیل و در ناحیه زبولون و نفتالی واقع است رفت و در آنجا پایید.
Matt Dari 4:14  و به این صورت سخنان اشعیای نبی تمام شد که می فرماید:
Matt Dari 4:15  «زبولون و نفتالی، سرزمین هایی که طرف بحیره و آن سوی اُردن هستند. جلیل در قسمت بیگانگان.
Matt Dari 4:16  قومی که در تاریکی به سر می برند نور عظیمی خواهند دید و بر آنهای که در سایۀ مرگ ساکنند نوری خواهد درخشید.»
Matt Dari 4:17  عیسی از آن روز به اعلام پیام خود پرداخت و گفت: «توبه کنید زیرا پادشاهی آسمانی نزدیک است.»
Matt Dari 4:18  وقتی عیسی در لب بحیرۀ جلیل قدم می زد دو برادر یعنی شمعون ملقب به پِترُس و برادرش اندریاس را دید که تور به دریا می انداختند زیرا آن ها ماهیگیر بودند.
Matt Dari 4:19  عیسی به ایشان فرمود: «دنبال من بیایید تا شما را صیاد مردم بسازم.»
Matt Dari 4:20  آن دو نفر فوراً تورهای خود را گذاشته به دنبال او رفتند.
Matt Dari 4:21  عیسی از آنجا قدری پیشتر رفت و دو برادر دیگر یعنی یعقوب پسر زَبدی و برادرش یوحنا را دید که با پدر خود زَبدی در کشتی نشسته مشغول آماده کردن تورهای خود بودند. عیسی آن ها را پیش خود خواست
Matt Dari 4:22  و آن ها فوراً کشتی و پدر خود را ترک کرده به دنبال او رفتند.
Matt Dari 4:23  عیسی در تمام جلیل می گشت، در کنیسه های آن ها تعلیم می داد و مژدۀ پادشاهی خدا را اعلام می کرد و بیماری ها و ناخوشی های مردم را شفا می بخشید.
Matt Dari 4:24  او در تمام سوریه شهرت یافت و تمام کسانی را که به انواع امراض و دردها مبتلا بودند و دیوانگان و میرگی داران و شلان را نزد او می آوردند و او آنها را شفا می بخشید.
Matt Dari 4:25  جمعیت زیادی نیز از جلیل و دکاپولس، از اورشلیم و یهودیه و از آن سوی اُردن به دنبال او روانه شدند.
Chapter 5
Matt Dari 5:1  وقتی عیسی جمعیت زیادی را دید، به بالای کوهی رفت و در آنجا نشست و شاگردانش به نزد او آمدند
Matt Dari 5:2  و او دهان خود را باز کرده به آنها چنین تعلیم داد:
Matt Dari 5:3  «خوشا بحال کسانی که از فقر روحانی خود آگاهند، زیرا پادشاهی آسمانی از ایشان است.
Matt Dari 5:4  خوشا بحال ماتم زدگان، زیرا ایشان تسلی خواهند یافت.
Matt Dari 5:5  خوشا بحال فروتنان، زیرا ایشان وارث زمین خواهند شد.
Matt Dari 5:6  خوشا بحال کسانی که گرسنه و تشنۀ عدالت هستند، زیرا ایشان سیر خواهند شد.
Matt Dari 5:7  خوشا بحال رحم کنندگان، زیرا ایشان رحمت خواهند یافت.
Matt Dari 5:8  خوشا بحال پاکدلان، زیرا ایشان خدا را خواهند دید.
Matt Dari 5:9  خوشا بحال صلح کنندگان، زیرا ایشان فرزندان خدا خوانده خواهند شد.
Matt Dari 5:10  خوشا بحال کسانی که در راه عدالت جفا می بینند، زیرا پادشاهی آسمانی از ایشان است.
Matt Dari 5:11  خوش حال باشید اگر به خاطر من شما را خوار می سازند و جفا می رسانند و به ناحق هرگونه تهمت به شما می زنند.
Matt Dari 5:12  خوشحال باشید و بسیار خوشی کنید، زیرا اجر شما در آسمان بزرگ است، چون همینطور به انبیای پیش از شما نیز جفا می رسانیدند.
Matt Dari 5:13  شما نمک دنیا هستید ولی هرگاه نمک مزۀ خود را از دست بدهد، چگونه می توان آن را بار دیگر نمکین ساخت؟ دیگر مصرفی ندارد، جز آنکه بیرون ریخته پایمال مردم شود.
Matt Dari 5:14  شما نور دنیا هستید. نمی توان شهری را که بر کوهی ساخته شده است، پنهان کرد.
Matt Dari 5:15  هیچ کس چراغ روشن نمی کند که آن را زیر سرپوش بگذارد، بلکه آن را بر چراغ دان قرار می دهد تا به تمام ساکنان خانه نور دهد.
Matt Dari 5:16  پس بگذارید نور شما همینطور در برابر مردم بدرخشد تا کارهای نیک شما را ببینند و پدر آسمانی شما را تمجید نمایند.
Matt Dari 5:17  فکر نکنید که من آمده ام تا تورات و نوشته های انبیا را منسوخ و باطل نمایم. نیامده ام تا منسوخ کنم، بلکه تا آن ها را تمام کنم.
Matt Dari 5:18  بیقین بدانید که تا آسمان و زمین بر جای هستند، هیچ حرف و نقطه ای از تورات از بین نخواهد رفت تا همۀ آن تمام شود.
Matt Dari 5:19  پس هرگاه کسی حتی کوچکترین احکام شریعت را بشکند و به دیگران چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمانی پست ترین آدم شمرده خواهد شد. حال آنکه هر کس شریعت را اجرا کند و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در پادشاهی آسمانی بزرگ خوانده خواهد شد.
Matt Dari 5:20  بدانید که تا عدالت شما از عدالت معلمان شریعت و پیروان فرقۀ فریسی بیشتر نباشد، به داخل پادشاهی آسمانی نخواهید شد.
Matt Dari 5:21  شنیده اید که در قدیم به مردم گفته شد: «قتل نکن و هر کس مرتکب قتل شود ملامت خواهد شد.»
Matt Dari 5:22  اما من به شما می گویم: هر کس نسبت به برادر خود عصبانی شود، ملامت خواهد شد و هر که برادر خود را «ابله» بخواند، به محکمه برده خواهد شد و اگر او را «احمق» بخواند مستوجب آتش جهنم خواهد بود.
Matt Dari 5:23  پس اگر هدیۀ خود را به قربانگاه ببری و در آنجا به خاطر بیاوری که برادرت از تو شکایتی دارد،
Matt Dari 5:24  هدیه خود را پیش قربانگاه بگذار و اول برو با برادر خود آشتی کن و آنگاه برگرد و هدیه خویش را تقدیم کن.
Matt Dari 5:25  با مدعی خود وقتی که هنوز در راه محکمه هستی صلح نما مبادا آن مدعی تو را به دست قاضی بسپارد و قاضی تو را به دست عسکر بدهد و به زندان بیفتی.
Matt Dari 5:26  به راستی به شما می گویم تا پول آخر جیب خود را خرچ نکرده باشی، بیرون نخواهی آمد.
Matt Dari 5:27  شنیده اید که گفته شده است: «زنا نکن.»
Matt Dari 5:28  اما من به شما می گویم: هرگاه مردی از روی شهوت به زنی ببیند در دل خود با او زنا کرده است.
Matt Dari 5:29  پس اگر چشم راست تو باعث گمراهی تو می شود، آن را بکش و دور انداز؛ زیرا بهتر است که عضوی از بدن خود را از دست بدهی تا اینکه با تمام بدن به جهنم افگنده شوی.
Matt Dari 5:30  اگر دست راستت تو را گمراه می سازد، آن را ببر و دور انداز؛ زیرا بهتر است که عضوی از بدن خود را از دست بدهی تا اینکه با تمام بدن به جهنم بیفتی.
Matt Dari 5:31  همچنین گفته شده است: «هر مردی که زن خود را طلاق دهد، باید طلاقنامه ای به او بدهد.»
Matt Dari 5:32  اما من به شما می گویم: هر کسی که زن خود را جز به علت زنا طلاق دهد، او را به زناکاری می کشاند و هرکس با چنین زنی ازدواج نماید، زنا می کند.
Matt Dari 5:33  همچنین شنیده اید که در قدیم به مردم گفته شد: «قسم دروغ نخور و به هر سوگندی که به نام خداوند یاد کرده ای عمل نما.»
Matt Dari 5:34  اما من می گویم: به هیچ وجه قسم یاد نکن، نه به آسمان زیرا که عرش خدا است،
Matt Dari 5:35  نه به زمین زیرا که پای انداز اوست، نه به اورشلیم زیرا که شهر آن پادشاه بزرگ است
Matt Dari 5:36  و نه به سر خود، زیرا قادر نیستی مویی از آن را سیاه یا سفید کنی.
Matt Dari 5:37  پس سخن شما فقط بلی یا نه باشد. زیاده بر این از شیطان است.
Matt Dari 5:38  شنیده اید که گفته شده است: «چشم به عوض چشم و دندان به عوض دندان.»
Matt Dari 5:39  اما من به شما می گویم: به کسی که به تو بدی می کند بدی نکن و اگر کسی بر گونۀ راست تو سیلی می زند، گونۀ دیگر خود را بطرف او بگردان.
Matt Dari 5:40  هرگاه کسی تو را برای گرفتن پیراهنت به محکمه بکشاند، کرتی خود را هم به او ببخش.
Matt Dari 5:41  هرگاه شخصی تو را به پیمودن یک کیلومتر راه مجبور نماید دو کیلومتر با او برو.
Matt Dari 5:42  به کسی که از تو چیزی می خواهد ببخش و از کسی که تقاضای قرض می کند، روی نگردان.
Matt Dari 5:43  شنیده اید که گفته شده است: «همسایۀ خود را دوست بدار و با دشمن خویش دشمنی کن.»
Matt Dari 5:44  اما من به شما می گویم: دشمنان خود را دوست بدارید و برای کسانی که به شما جفا می رسانند دعا کنید.
Matt Dari 5:45  به این وسیله شما فرزندان پدر آسمانی خود خواهید شد، چون آفتاب او بر بدان و نیکان یک قسم می تابد و باران او بر درستکاران و بدکاران یک قسم می بارد.
Matt Dari 5:46  اگر فقط کسانی را دوست بدارید که شما را دوست دارند، چه اجری دارید؟ مگر جزیه گیران و سود خواران همین کار را نمی کنند؟
Matt Dari 5:47  اگر فقط به دوستان خود سلام کنید چه کار فوق العاده ای کرده اید؟ مگر بی دینان همین کار را نمی کنند؟
Matt Dari 5:48  پس شما کامل باشید همانطور که پدر آسمانی شما کامل است.
Chapter 6
Matt Dari 6:1  هوشیار باشید که کار های نیک خود را برای جلب توجه مردم پیش چشم دیگران انجام ندهید زیرا اگر چنین کنید، هیچ اجری نزد پدر آسمانی خود ندارید.
Matt Dari 6:2  پس هرگاه صدقه می دهی آن را با دُهل و سُرنا اعلام نکن، چنانکه منافقان در کنیسه ها و سرکها می کنند تا مورد ستایش مردم قرار بگیرند. بیقین بدانید که آنها اجر خود را یافته اند!
Matt Dari 6:3  و اما تو، هرگاه صدقه می دهی نگذار دست چپ تو از آنچه دست راستت می کند آگاه شود.
Matt Dari 6:4  از صدقه دادن تو کسی باخبر نشود و پدری که هیچ چیز از نظر او پنهان نیست اجر تو را خواهد داد.
Matt Dari 6:5  وقتی دعا می کنید مانند منافقان نباشید. آنها دوست دارند در کنیسه ها و گوشه های سرکها بایستند و دعا بخوانند تا مردم آنها را ببینند. یقین بدانید که آن ها اجر خود را یافته اند!
Matt Dari 6:6  هرگاه تو دعا می کنی به اندرون خانۀ خود برو، در را ببند و در خلوت، در حضور پدر نادیدۀ خود دعا کن و پدری که هیچ چیز از نظر او پنهان نیست اجر تو را خواهد داد.
Matt Dari 6:7  در وقت دعا مانند دیگران وِردهای باطل را تکرار نکنید، آنها گمان می کنند با تکرار زیاد، دعای شان مستجاب می شود.
Matt Dari 6:8  پس مثل ایشان نباشید زیرا پدر شما احتیاجات شما را پیش از آنکه از او بخواهید می داند.
Matt Dari 6:9  پس شما اینطور دعا کنید: «ای پدر آسمانی ما، نام تو مقدس باد.
Matt Dari 6:10  پادشاهی تو بیاید. ارادۀ تو همانطور که در آسمان اجرا می شود، در زمین نیز اجرا شود.
Matt Dari 6:11  نان روزانۀ ما را امروز به ما بده.
Matt Dari 6:12  خطایای ما را ببخش، چنانکه ما نیز کسانی را که به ما خطا کرده اند می بخشیم.
Matt Dari 6:13  ما را از وسوسه ها دور نگه دار و از شریر رهایی ده، زیرا پادشاهی و قدرت و جلال تا ابدالآباد از تو است. آمین.»
Matt Dari 6:14  چون اگر شما خطایای دیگران را ببخشید پدر آسمانی شما نیز شما را خواهد بخشید.
Matt Dari 6:15  اما اگر شما مردم را نبخشید پدر آسمانی شما نیز خطایای شما را نخواهد بخشید.
Matt Dari 6:16  وقتی روزه می گیرید مانند منافقان، خود را افسرده نشان ندهید. آنها چهره های خود را تغییر می دهند تا روزه دار بودن خود را به رُخ دیگران بکشند. بیقین بدانید که آن ها اجر خود را یافته اند!
Matt Dari 6:17  اما تو وقتی روزه می گیری، سرت را چرب کن و صورت خود را بشوی
Matt Dari 6:18  تا مردم از روزۀ تو با خبر نشوند، بلکه فقط پدر تو که در نهان است آن را بداند و پدری که هیچ چیز از نظر او پنهان نیست اجر تو را خواهد داد.
Matt Dari 6:19  گنج های خود را بر روی زمین، جایی که کُویه و زنگ به آن زیان می رساند و دزدان نقب زده آن را می دزدند، ذخیره نکنید.
Matt Dari 6:20  بلکه گنج های خود را در عالم بالا، یعنی در جایی که کُویه و زنگ به آن آسیبی نمی رسانند و دزدان نقب نمی زنند و آن را نمی دزدند، ذخیره کنید.
Matt Dari 6:21  زیرا هرجا گنج تو است، دل تو نیز در آنجا خواهد بود.
Matt Dari 6:22  چراغ بدن، چشم است. اگر چشم تو سالم باشد، تمام وجودت روشن است
Matt Dari 6:23  اما اگر چشم تو سالم نباشد تمام وجودت در تاریکی خواهد بود. پس اگر آن نوری که در تو است ظلمت باشد، آن چه ظلمت بزرگی خواهد بود!
Matt Dari 6:24  هیچ کس نمی تواند بندۀ دو ارباب باشد چون یا از اولی بدش می آید و دومی را دوست دارد و یا به اولی ارادت پیدا می کند و دومی را حقیر می شمارد. شما نمی توانید هم بندۀ خدا باشید و هم در بند مال.
Matt Dari 6:25  بنابر این به شما می گویم: برای زندگی خود تشویش نکنید، که چه بخورید و یا چه بنوشید و نه برای بدن خود که چه بپوشید، زیرا زندگی از غذا و بدن از لباس مهمتر است.
Matt Dari 6:26  پرندگان را ببینید: آن ها نه می کارند، نه درو می کنند و نه در انبارها ذخیره می کنند، ولی پدر آسمانی شما روزی آن ها را می دهد. مگر ارزش شما به مراتب از آن ها بیشتر نیست؟
Matt Dari 6:27  کدام یک از شما می تواند با نگرانی ساعتی به عمر خود بیافزاید؟
Matt Dari 6:28  چرا برای لباس تشویش می کنید؟ سوسن های صحرا را ببینید چگونه نمو می کنند، آن ها نه زحمت می کشند و نه می ریسند.
Matt Dari 6:29  ولی بدانید که حتی سلیمان هم با آن همه حشمت و جلال مثل یکی از آن ها آراسته نشد.
Matt Dari 6:30  پس اگر خدا علف صحرا را که امروز هست و فردا به تنور ریخته می شود این طور می آراید، آیا شما را، ای کم ایمانان، به مراتب بهتر نخواهد پوشانید!
Matt Dari 6:31  پس پریشان نباشید و نگویید: «چه بخوریم؟»، «چه بنوشیم؟» و یا «چه بپوشیم؟»
Matt Dari 6:32  تمام ملتهای دنیا برای به دست آوردن این چیز ها تلاش می کنند، اما پدر آسمانی شما می داند که شما به همه این چیزها احتیاج دارید.
Matt Dari 6:33  اول پادشاهی خدا و عدالت او را بطلبید، و همۀ این چیز ها نیز به شما داده خواهد شد.
Matt Dari 6:34  پس نگران فردا نباشید، نگرانی فردا برای فرداست و بدی امروز برای امروز کافی است.
Chapter 7
Matt Dari 7:1  دیگران را بد نگویید تا شما را بد نگویند.
Matt Dari 7:2  همانطور که شما دیگران را ملامت می کنید خود تان نیز ملامت خواهید شد. با هر پیمانه ای که به دیگران بدهید، با همان پیمانه عوض خواهید گرفت.
Matt Dari 7:3  چرا پَرِ کاهی را که در چشم برادرت هست می بینی، ولی در فکر چوب بزرگی که در چشم خود داری نیستی؟
Matt Dari 7:4  یا چگونه جرأت می کنی به برادر خود بگویی: «اجازه بده پَرِ کاه را از چشمت بیرون آورم» حال آنکه خودت چوب بزرگی در چشم داری.
Matt Dari 7:5  ای منافق، اول آن چوب بزرگ را از چشم خود بیرون بیاور و آنگاه درست خواهی دید که پَرِ کاه را از چشم برادرت بیرون بیاوری.
Matt Dari 7:6  آنچه مقدس است به سگان ندهید و مرواریدهای خود را پیش خوک ها نریزید. مبادا آن ها را زیر پا لگدمال کنند و برگشته شما را بدَرَند.
Matt Dari 7:7  بخواهید، به شما داده خواهد شد. بجویید، پیدا خواهید کرد. بکوبید، در به روی تان باز خواهد شد.
Matt Dari 7:8  چون هرکه بخواهد به دست می آورد و هر که بجوید پیدا می کند و هرکه بکوبد، در برویش باز می شود.
Matt Dari 7:9  آیا کسی در میان شما هست که وقتی پسرش از او نان بخواهد، سنگی به او بدهد؟
Matt Dari 7:10  و یا وقتی ماهی می خواهد ماری در دستش بگذارد؟
Matt Dari 7:11  پس اگر شما که انسان های گناهکاری هستید، می دانید چگونه باید چیزهای خوب را به فرزندان خود بدهید، چقدر بیشتر پدر آسمانی شما چیزهای نیکو را به آنهای که از او تقاضا می کنند عطا خواهد فرمود!
Matt Dari 7:12  با دیگران همانطور رفتار کنید که می خواهید آن ها با شما رفتار کنند. این است خلاصۀ تورات و نوشته های انبیا.
Matt Dari 7:13  از دروازۀ تنگ داخل شوید، زیرا دروازه ای که بزرگ و راهی که وسیع است به هلاکت منتهی می شود و کسانی که این راه را می پیمایند، بسیارند.
Matt Dari 7:14  اما دروازه ای که به زندگی منتهی می شود تنگ و راهش مشکل است و یابندگان آن هم، کم هستند.
Matt Dari 7:15  از انبیای دروغین احتیاط کنید که در لباس میش به نزد شما می آیند، ولی در باطن گرگان درنده اند.
Matt Dari 7:16  آنها را از اعمال شان خواهید شناخت. آیا می توان از بوتۀ خار انگور و از خاربن انجیر چید؟
Matt Dari 7:17  همینطور درخت خوب میوه نیکو ببار می آورد و درخت بد میوه بد.
Matt Dari 7:18  درخت نیکو نمی تواند میوه بد ببار آورد و نه درخت بد میوۀ نیکو.
Matt Dari 7:19  درختی که میوۀ خوب ببار نیاورد آن را می بُرند و در آتش می اندازند.
Matt Dari 7:20  بنابر این شما آن ها را از میوه های شان خواهید شناخت.
Matt Dari 7:21  نه هرکس که مرا «خداوندا، خداوندا» خطاب کند داخل پادشاهی آسمانی می شود، بلکه کسی که ارادۀ پدر آسمانی مرا به انجام برساند.
Matt Dari 7:22  وقتی آن روز برسد بسیاری به من خواهند گفت: «خداوندا، خداوندا، آیا به نام تو نبوّت نکردیم و به نام تو سخن نگفتیم؟ آیا با ذکر نام تو ارواح ناپاک را بیرون نراندیم؟ و به نام تو معجزات بسیار نکردیم؟»
Matt Dari 7:23  آنگاه واضعاً به آنها خواهم گفت: «من هرگز شما را نمی شناسم. از من دور شوید، ای بدکاران.»
Matt Dari 7:24  پس کسی که سخنان مرا می شنود و به آن ها عمل می کند، مانند شخص دانایی است که خانۀ خود را بر سنگ ساخت.
Matt Dari 7:25  باران بارید، سیل جاری شد و باد وزیده بر آن خانه زورآور گردید، اما آن خانه خراب نشد زیرا تهداب آن بر روی سنگ بود.
Matt Dari 7:26  اما هر که سخنان مرا بشنود و به آن ها عمل نکند مانند شخص نادانی است که خانۀ خود را بر روی ریگ ساخت.
Matt Dari 7:27  باران بارید، سیل جاری شد و باد وزیده به آن خانه زورآورگردید و آن خانه ویران شد و چه خرابی بزرگی بود!»
Matt Dari 7:28  وقتی عیسی این سخنان را به پایان رسانید مردم از تعالیم او حیران شدند
Matt Dari 7:29  زیرا او بر خلاف روش علمای دین، با اختیار و قدرت به آنها تعلیم می داد.
Chapter 8
Matt Dari 8:1  وقتی عیسی از کوه پایین آمد جمعیت زیادی پشت سر او حرکت کرد.
Matt Dari 8:2  در این هنگام یک نفر جذامی به او نزدیک شد و پیش او به خاک افتاده گفت: ای آقا، اگر بخواهی می توانی مرا پاک سازی.
Matt Dari 8:3  عیسی دست خود را دراز کرده او را لمس نمود و گفت: «البته می خواهم، پاک شو» و فوراً آن مرد از جذام خود شفا یافت.
Matt Dari 8:4  آنگاه عیسی به او فرمود: «احتیاط کن که چیزی به کسی نگویی، بلکه برو و خودت را به کاهن نشان بده و به خاطر شفای خود هدیه ای را که موسی مقرر کرده است تقدیم کن تا آن ها شفای تو را تصدیق نمایند.»
Matt Dari 8:5  در آن وقت که عیسی به کپرناحوم داخل می شد، یک صاحب منصب رومی پیش آمد و با زاری به او گفت:
Matt Dari 8:6  «ای آقا، غلام من کرخت در خانه افتاده است و سخت درد می کشد.»
Matt Dari 8:7  عیسی فرمود: «من می آیم و او را شفا می دهم.»
Matt Dari 8:8  اما آن صاحب منصب در جواب گفت: «ای آقا، من لایق آن نیستم که تو به زیر سقف خانه من بیایی. فقط امر کن و غلام من شفا خواهد یافت.
Matt Dari 8:9  چون خود من یک مأمور هستم و عساکر هم زیردست خویش دارم. وقتی به یکی می گویم «برو» می رود و به دیگری می گویم «بیا» می آید و وقتی به نوکر خود می گویم: «این کار را بکن» می کند.»
Matt Dari 8:10  عیسی از شنیدن این سخنان تعجب کرد و به مردمی که به دنبال او آمده بودند فرمود: «به شما می گویم که من چنین ایمانی در میان قوم اسرائیل هم ندیده ام.
Matt Dari 8:11  بدانید که بسیاری از مشرق و مغرب آمده با ابراهیم و اسحاق و یعقوب در پادشاهی آسمانی بر سر یک دسترخوان خواهند نشست
Matt Dari 8:12  اما کسانی که برای این پادشاهی تولد یافتند به بیرون در ظلمت، جایی که گریه و دندان بر هم ساییدن است، افگنده خواهند شد.»
Matt Dari 8:13  سپس عیسی به آن صاحب منصب گفت: «برو، مطابق ایمانت به تو داده شود.» در همان لحظه غلام او شفا یافت.
Matt Dari 8:14  وقتی عیسی به خانه پِترُس رفت، خشوی پِترُس را دید که در بستر خوابیده است و تب دارد.
Matt Dari 8:15  عیسی دست او را لمس کرد. تب او قطع شد و برخاسته به پذیرایی عیسی پرداخت.
Matt Dari 8:16  همینکه غروب شد، بسیاری از دیوانگان را نزد او آوردند و او با گفتن یک کلمه ارواح ناپاک را بیرون می کرد و تمام بیماران را شفا می داد
Matt Dari 8:17  تا پیشگویی اشعیای نبی تمام شود که گفته بود: «او ضعف های ما را برداشت و مرض های ما را از ما دور ساخت.»
Matt Dari 8:18  عیسی جمعیتی را که به دورش جمع شده بودند دید و به شاگردان خود امر کرد که به طرف دیگر بحیره بروند.
Matt Dari 8:19  یکی از علمای دین یهود پیش آمده گفت: «ای استاد، هرجا که بروی به دنبال تو می آیم.»
Matt Dari 8:20  عیسی در جواب گفت: «روباهان برای خود لانه و پرندگان برای خود آشیانه دارند، اما پسر انسان جایی ندارد که در آن بیارامد.»
Matt Dari 8:21  یکی دیگر از پیروان او به او گفت: «ای آقا، اجازه بده اول بروم و پدرم را به خاک بسپارم.»
Matt Dari 8:22  عیسی جواب داد: «به دنبال من بیا و بگذار مردگان، مردگان خود را دفن کنند.»
Matt Dari 8:23  عیسی سوار کشتی شد و شاگردانش هم با او حرکت کردند.
Matt Dari 8:24  ناگهان طوفانی در بحیره برخاست بطوری که امواج، کشتی را پُر می ساخت، ولی عیسی در خواب بود.
Matt Dari 8:25  پس شاگردان آمده او را بیدار کردند و با فریاد گفتند: «ای خداوند، ما را نجات بده، ما هلاک می شویم.»
Matt Dari 8:26  عیسی گفت: «ای کم ایمانان، چرا اینقدر می ترسید؟» و سپس برخاسته با تندی به باد و بحیره فرمان داد و بحیره کاملاً آرام شد.
Matt Dari 8:27  شاگردان از آنچه واقع شد حیران شده گفتند: «این چگونه شخصی است که باد و بحیره هم از او اطاعت می کنند؟»
Matt Dari 8:28  هنگامی که عیسی به آن طرف بحیره به سرزمین جَدَریان رسید دو دیوانه از میان قبرها بیرون آمده با او روبرو شدند. آن ها آنقدر خطرناک بودند، که هیچکس جرأت نداشت از آنجا عبور کند.
Matt Dari 8:29  آن دو نفر با فریاد گفتند: «ای پسر خدا، با ما چه کار داری؟ آیا به اینجا آمده ای تا ما را پیش از وقت عذاب دهی؟»
Matt Dari 8:30  قدری دورتر از آن محل، یک گلۀ بزرگ خوک مشغول چریدن بود
Matt Dari 8:31  و ارواح ناپاک از عیسی خواهش کرده گفتند: «اگر می خواهی ما را بیرون برانی، ما را به داخل آن گلۀ خوک بفرست.»
Matt Dari 8:32  عیسی فرمود: «بروید» پس آن ها بیرون آمده به داخل خوک ها رفتند. تمام آن گله از بالای تپه به بحیره هجوم بردند و در آب هلاک شدند.
Matt Dari 8:33  خوک بانان پا به فرار گذاشته به شهر رفتند و تمام داستان و ماجرای دیوانگان را برای مردم نقل کردند.
Matt Dari 8:34  در نتیجه تمام مردم شهر برای دیدن عیسی بیرون آمدند و وقتی او را دیدند از او تقاضا کردند که آن ناحیه را ترک نماید.
Chapter 9
Matt Dari 9:1  عیسی سوار کشتی شد و از بحیره گذشته به شهر خود آمد.
Matt Dari 9:2  در این وقت چند نفر یک شل را که در بستر خوابیده بود پیش او آوردند. عیسی ایمان آنها را دیده به آن مرد گفت: «پسرم، خاطر جمع باش، گناهانت آمرزیده شد.»
Matt Dari 9:3  فوراً بعضی از علمای دین یهود پیش خود گفتند «این مرد سخنان کفرآمیز می گوید.»
Matt Dari 9:4  عیسی به افکار آنها پی برده گفت: «چرا این افکار پلید را در دل خود می پرورانید؟
Matt Dari 9:5  آیا گفتن «گناهانت آمرزیده شد» آسانتر است یا گفتن «برخیز و راه برو»؟
Matt Dari 9:6  اما حالا ثابت خواهم کرد که پسر انسان بر روی زمین حق آمرزیدن گناهان را دارد.» سپس به آن شل گفت: «برخیز، بستر خود را بردار و به خانه ات برو.»
Matt Dari 9:7  آن مرد برخاست و به خانۀ خود رفت.
Matt Dari 9:8  مردم از دیدن این واقعه بسیار تعجب کردند و خدا را به خاطر عطای چنین قدرتی به انسان شکر نمودند.
Matt Dari 9:9  عیسی از آنجا گذشت و در بین راه مردی را به نام متی دید که در محل وصول مالیه نشسته بود. عیسی به او گفت: «به دنبال من بیا.» متی برخاسته به دنبال او رفت.
Matt Dari 9:10  هنگامی که عیسی در خانۀ او بر سر دسترخوان نشسته بود بسیاری از خطاکاران و جزیه گیران و اشخاص دیگر آمدند و با عیسی و شاگردانش سر یک دسترخوان نشستند.
Matt Dari 9:11  فریسی ها این را دیده به شاگردان عیسی گفتند: «چرا استاد شما با جزیه گیران، سودخواران و خطاکاران غذا می خورد؟»
Matt Dari 9:12  عیسی سخن آنها را شنیده گفت: «بیماران به طبیب احتیاج دارند، نه تندرستان.
Matt Dari 9:13  بروید و معنی این کلام را بفهمید: «من رحمت می خواهم نه قربانی» زیرا من نیامدم تا پرهیزکاران را دعوت کنم بلکه گناهکاران را.»
Matt Dari 9:14  شاگردان یحیی نزد عیسی آمده پرسیدند: «چرا ما و فریسی ها روزه می گیریم ولی شاگردان تو روزه نمی گیرند؟»
Matt Dari 9:15  عیسی در جواب گفت: «آیا انتظار دارید دوستان داماد در حالی که داماد با ایشان است ماتم کنند؟ زمانی می آید که داماد از ایشان گرفته می شود، در آن روزها روزه خواهند گرفت.
Matt Dari 9:16  هیچ کس لباس کهنه را با پارچۀ نو پینه نمی کند، زیرا در این صورت آن پینه از لباس جدا می گردد و پارگی بدتری ایجاد می کند.
Matt Dari 9:17  شراب تازه را نیز در مَشک کهنه نمی ریزند. اگر بریزند مَشک ها پاره می شود، شراب بیرون می ریزد و مَشک ها از بین می رود. شراب تازه را در مَشک های نو می ریزند تا هم شراب و هم مَشک سالم بماند.»
Matt Dari 9:18  عیسی هنوز سخن می گفت که سرپرست یکی از کنیسه ها به نزد او آمد و روی به خاک افتاده گفت: «دختر من همین الآن مُرد، ولی می دانم اگر تو بیایی و بر او دست بگذاری او زنده خواهد شد.»
Matt Dari 9:19  عیسی برخاسته و با او رفت و شاگردانش نیز به دنبال او حرکت کردند.
Matt Dari 9:20  در این وقت زنی که مدت دوازده سال به خونریزی مبتلا بود از پشت سر عیسی آمد و دامن لباس او را لمس کرد،
Matt Dari 9:21  زیرا پیش خود می گفت: «اگر فقط بتوانم لباسش را لمس کنم شفا خواهم یافت.»
Matt Dari 9:22  عیسی برگشت و او را دیده فرمود: «دخترم، خاطر جمع باش. ایمان تو، تو را شفا داده است» و از همان لحظه او شفا یافت.
Matt Dari 9:23  وقتی عیسی به خانۀ سرپرست کنیسه رسید و ماتم داران و مردم پریشان را دید
Matt Dari 9:24  فرمود: «همه بیرون بروید، این دختر نمرده بلکه خواب است.» اما آن ها فقط به او می خندیدند.
Matt Dari 9:25  وقتی عیسی همه را بیرون کرد به داخل اطاق رفت و دست دختر را گرفت و او برخاست.
Matt Dari 9:26  خبر این واقعه در تمام آن ناحیه انتشار یافت.
Matt Dari 9:27  در حالی که عیسی از آنجا می گذشت دو کور به دنبال او رفتند و فریاد می کردند «ای پسر داود، به ما رحم کن»
Matt Dari 9:28  و وقتی او به خانه رسید آن دو نفر پیش او آمدند. عیسی از آن ها پرسید: «آیا ایمان دارید که من قادر هستم این کار را انجام دهم؟» آن ها گفتند «بلی، ای آقا»
Matt Dari 9:29  پس عیسی چشمان آن ها را لمس کرد و فرمود: «مطابق ایمان شما برای تان انجام بشود»
Matt Dari 9:30  و چشمان آن ها باز شد. عیسی با تکرار از آن ها خواست که دربارۀ این موضوع چیزی به کسی نگویند.
Matt Dari 9:31  اما همینکه از خانه بیرون رفتند، در تمام آن ناحیه دربارۀ او صحبت کردند.
Matt Dari 9:32  در حالی که آن دو نفر بیرون می رفتند، شخصی را پیش عیسی آوردند که گنگ بود زیرا روح ناپاک داشت.
Matt Dari 9:33  عیسی روح ناپاک را از او بیرون کرد و زبان او باز شد. مردم از این موضوع بسیار تعجب کرده گفتند: «چیزی مانند این هرگز در میان قوم اسرائیل دیده نشده است.»
Matt Dari 9:34  اما فریسی ها گفتند: «او به کمک رئیس شیاطین، ارواح ناپاک را بیرون می کند.»
Matt Dari 9:35  عیسی در تمام شهرها و دهات می گشت و در کنیسه ها تعلیم می داد و مژدۀ پادشاهی خدا را اعلام می کرد و هرنوع ناخوشی و بیماری را شفا می داد.
Matt Dari 9:36  وقتی او جمعیت زیادی را دید دلش به حال آن ها سوخت زیرا آنها مانند گوسفندان بدون چوپان پریشان حال و درمانده بودند.
Matt Dari 9:37  پس به شاگردان خود گفت: «در حقیقت محصول فراوان است ولی کارگر کم.
Matt Dari 9:38  بنابر این شما از صاحب محصول درخواست نمائید تا کارگرانی برای جمع آوری محصول خود بفرستد.»
Chapter 10
Matt Dari 10:1  عیسی دوازده حواری را پیش خود خواست و به آنها قدرت داد تا ارواح ناپاک را بیرون کنند و هر نوع بیماری و مرض را شفا بخشند.
Matt Dari 10:2  این است نام های آن دوازده رسول: اول شَمعونِ معروف به پِترُس و برادرش اندریاس، یعقوب پسر زَبدی و برادرش یوحنا،
Matt Dari 10:3  فیلیپُس و بَرتولما، توما و متای جزیه گیر، یعقوب پسر حَلفی و تَدی،
Matt Dari 10:4  شَمعونِ غیور و یهودای اسخریوطی که عیسی را به دست دشمنان تسلیم کرد.
Matt Dari 10:5  عیسی این دوازده نفر را به وظیفه فرستاده به آن ها گفت: «از سرزمین های غیر یهود عبور نکنید و به هیچ یک از شهرهای سامریان داخل نشوید،
Matt Dari 10:6  بلکه نزد گوسفندان گمشدۀ خاندان اسرائیل بروید
Matt Dari 10:7  و در بین راه اعلام کنید که پادشاهی آسمانی نزدیک است.
Matt Dari 10:8  بیماران را شفا دهید، مردگان را زنده کنید، جذامیان را پاک سازید و ارواح ناپاک را بیرون کنید. مفت یافته اید، مفت بدهید.
Matt Dari 10:9  برای سفر، طلا و نقره و مس با خود نبرید.
Matt Dari 10:10  و خرجین یا پیراهن اضافی و بوت و چوب دستی برندارید، چون کارگر مستحق معاش خود می باشد.
Matt Dari 10:11  به هر شهر و ده که داخل می شوید دنبال کسی بگردید، که شایسته باشد و تا زمانی که در آنجا هستید در منزل او بمانید.
Matt Dari 10:12  وقتی به خانه ای داخل می شوید سلام بگویید.
Matt Dari 10:13  اگر آن خانواده لایق آن باشد سلام شما بر آن ها قرار می گیرد و اگر شایسته نباشد، سلام شما به خود تان بر می گردد.
Matt Dari 10:14  اگر کسی شما را نپذیرد و یا به آنچه می گویید گوش ندهد، وقتی که آن خانه یا آن شهر را ترک می کنید، گرد و خاک آن را از پای خود بتکانید.
Matt Dari 10:15  بدانید که در روز قیامت حالت سَدوم و غموره از آن شهر بهتر خواهد بود.
Matt Dari 10:16  خوب توجه کنید، من شما را مانند گوسفندان به میان گرگ ها می فرستم. پس مثل مار هوشیار و مانند کبوتر، بی آزار باشید.
Matt Dari 10:17  هوشیار باشید، زیرا مردم شما را تحویل محکمه ها خواهند کرد، و شما را در کنیسه ها تازیانه خواهند زد
Matt Dari 10:18  و شما را به خاطر من پیش فرمانروایان و پادشاهان خواهند برد تا در برابر آنها و مردم بیگانه شهادت دهید.
Matt Dari 10:19  اما وقتی شما را دستگیر می کنند، پریشان نباشید که چه چیز و چطور بگوئید چون در همان وقت آنچه باید بگوئید به شما داده خواهد شد،
Matt Dari 10:20  زیرا گوینده شما نیستید، بلکه روح پدر آسمانی شما است که در شما سخن می گوید.
Matt Dari 10:21  برادر، برادر را و پدر، پسر را تسلیم مرگ خواهد نمود. فرزندان بر ضد والدین خود برخواهند خاست و باعث کشتن آن ها خواهند شد.
Matt Dari 10:22  همۀ مردم به خاطر نام من که شما بر خود دارید، از شما نفرت خواهند داشت، اما کسی که تا آخر ثابت بماند نجات خواهد یافت.
Matt Dari 10:23  هرگاه شما را در شهری آزار می رسانند به شهر دیگر پناهنده شوید. بدانید که پیش از آنکه به تمام شهرهای اسرائیل بروید، پسر انسان خواهد آمد.
Matt Dari 10:24  شاگرد از معلم خود و خادم از ارباب خویش بالا تر نیست.
Matt Dari 10:25  شاگرد می خواهد به مقام معلم خود برسد و خادم به مقام ارباب خویش. اگر پدر خانه را شیطان بخوانند، چه نسبت های بدتری به اهل خانه اش خواهند داد.
Matt Dari 10:26  پس نترسید، هر چه پوشیده است، پرده از روی آن برداشته می شود و هر چه پنهان است آشکار خواهد شد.
Matt Dari 10:27  آنچه را من در تاریکی به شما می گویم، در روز روشن اعلام کنید و آنچه را محرمانه می شنوید، از بام خانه ها با صدای بلند بگویید.
Matt Dari 10:28  از کسانی که جسم را می کشند ولی قادر به کشتن جان نیستند نترسید. از کسی بترسید که قادر است جسم و جان، هر دو را در دوزخ تباه سازد.
Matt Dari 10:29  آیا دو گنجشک به یک روپیه فروخته نمی شود؟ باوجود این، بدون اجازۀ پدر آسمانی شما حتی یکی از آن ها به زمین نخواهد افتاد.
Matt Dari 10:30  و اما در مورد شما، حتی موهای سر شما شمرده شده است.
Matt Dari 10:31  پس نترسید، شما از گنجشک های بی شمار بیشتر ارزش دارید.
Matt Dari 10:32  پس هرکس در برابر مردم خود را از من بداند من نیز در برابر پدر آسمانی خود او را از خود خواهم دانست.
Matt Dari 10:33  اما هرکه در برابر مردم بگوید، که مرا نمی شناسد من نیز در حضور پدر آسمانی خود خواهم گفت که او را نمی شناسم.
Matt Dari 10:34  گمان نکنید که آمده ام تا صلح به زمین بیاورم، نیامده ام که صلح بیاورم بلکه شمشیر.
Matt Dari 10:35  من آمده ام تا در میان پسر و پدر، دختر و مادر، عروس و خشو اختلاف بیاندازم.
Matt Dari 10:36  دشمنان شخص، اعضای خانواده خود او خواهند بود.
Matt Dari 10:37  هرکه پدر یا مادر خود را بیشتر از من دوست داشته باشد، لایق من نیست و هر کس که دختر یا پسر خود را بیش از من دوست بدارد، لایق من نمی باشد.
Matt Dari 10:38  هر که صلیب خود را برندارد و به دنبال من نیاید، لایق من نیست.
Matt Dari 10:39  هرکسی که فقط در فکر زندگی خود باشد، آن را از دست خواهد داد؛ ولی کسی که به خاطر من زندگی خود را از دست بدهد، زندگی او در امان خواهد بود.
Matt Dari 10:40  هر که شما را بپذیرد، مرا پذیرفته و هر که مرا بپذیرد کسی را که مرا فرستاد پذیرفته است.
Matt Dari 10:41  هرکس یک نبی را به خاطر اینکه نبی است بپذیرد، اجر یک نبی را به دست خواهد آورد و هر کس شخص عادل را بخاطر اینکه عادل است بپذیرد، اجر یک عادل را خواهد یافت.
Matt Dari 10:42  بیقین بدانید که هرگاه کسی به یکی از کوچکترین پیروان من، به خاطر اینکه پیرو من است، حتی یک جام آب سرد بدهد، به هیچ وجه بی اجر نخواهد ماند.»
Chapter 11
Matt Dari 11:1  عیسی این اوامر را به شاگردان خود داد و آنجا را ترک کرد تا در شهرهای اطراف تعلیم دهد و موعظه نماید.
Matt Dari 11:2  وقتی یحیی در زندان از کارهای مسیح با خبر شد، دو نفر از شاگردان خود را نزد او فرستاده
Matt Dari 11:3  پرسید: «آیا تو همان شخصی هستی که قرار است بیاید، یا ما در انتظار شخص دیگری باشیم؟»
Matt Dari 11:4  عیسی در جواب گفت: «بروید و آنچه را که می بینید و می شنوید به یحیی بگویید:
Matt Dari 11:5  کوران بینایی خود را باز می یابند، لنگان به راه می افتند و جذامیان پاک می گردند، کِران شنوا و مردگان زنده می شوند و به بینوایان مژده داده می شود.
Matt Dari 11:6  خوشا بحال کسی که در مورد من شک نکند.»
Matt Dari 11:7  در حالی که شاگردان یحیی از آنجا می رفتند عیسی دربارۀ یحیی شروع به صحبت کرد و به مردمی که در اطراف او ایستاده بودند گفت: «برای دیدن چه چیز به بیابان رفتید؟ برای تماشای نی ای که از باد می لرزد؟
Matt Dari 11:8  پس برای دیدن چه چیز رفتید؟ برای دیدن مردی که لباس ابریشمی و گرانبها پوشیده است؟ بدون شک جای چنین کسانی در قصر های سلطنتی است.
Matt Dari 11:9  پس شما برای دیدن چه چیز از شهر بیرون رفتید؟ برای دیدن یک نبی؟ بلی، به شما می گویم که او از یک نبی هم بالا تر است.
Matt Dari 11:10  او کسی است که دربارۀ وی نوشته شده است: «اینست رسول من که او را پیش روی تو می فرستم و او راه را برای آمدن تو آماده خواهد ساخت.»
Matt Dari 11:11  بدانید که کسی بزرگتر از یحیی به دنیا نیامده است. باوجود این کوچکترین شخص در پادشاهی خدا از او بزرگتر است.
Matt Dari 11:12  از زمان یحیای تعمید دهنده تا به امروز پادشاهی خدا مورد حملات سخت قرار گرفته و جباران برای دست یافتن به آن کوشش می نمایند.
Matt Dari 11:13  همۀ انبیا و تورات تا ظهور یحیی دربارۀ پادشاهی خدا پیشگویی کرده اند.
Matt Dari 11:14  اگر اینها را قبول دارید، بدانید که یحیی همان الیاس است که باید می آمد.
Matt Dari 11:15  اگر گوش شنوا دارید بشنوید.
Matt Dari 11:16  اما من مردمان این زمانه را به چه چیز تشبیه کنم؟ آن ها مانند کودکانی هستند که در بازار می نشینند و با صدای بلند به یکدیگر می گویند:
Matt Dari 11:17  «ما برای شما نی زدیم، نرقصیدید! ناله کردیم، گریه نکردید!»
Matt Dari 11:18  وقتی یحیی آمد نه می خورد و نه می نوشید، ولی همه می گفتند: «او روح ناپاک دارد!»
Matt Dari 11:19  وقتی پسر انسان آمد که می خورَد و می نوشد مردم می گویند: «ببینید، او یک آدم پُر خور، میگسار و دوست جزیه گیران و گناهکاران است!» باوجود این، درستی حکمت خدا بوسیلۀ نتایج آن به ثبوت می رسد.»
Matt Dari 11:20  آنگاه عیسی دربارۀ شهرهایی صحبت کرد که اکثر معجزات او در آن ها روی داده بود و مردم آن شهرها را به خاطر اینکه توبه نکرده بودند سرزنش نموده
Matt Dari 11:21  گفت: «وای بر تو ای خورَزین و وای بر تو ای بیتسَیدا، اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون انجام می شد مدت ها پیش از این خط بینی کشیده، خاکستر نشین می شدند و توبه می کردند.
Matt Dari 11:22  اما بدانید که در روز قیامت برای صور و صیدون بیشتر قابل تحمل خواهد بود تا برای شما.
Matt Dari 11:23  و اما تو ای کپرناحوم که سر به آسمان کشیده ای! به دوزخ سرنگون خواهی شد، زیرا اگر معجزاتی که در تو انجام شد در سدوم انجام می شد، آن شهر تا به امروز باقی می ماند.
Matt Dari 11:24  اما بدان که در روز قیامت برای شهر سدوم بیشتر قابل تحمل خواهد بود تا برای تو.»
Matt Dari 11:25  در آن وقت عیسی به سخنان خود ادامه داده گفت: «ای پدر، ای خداوند آسمان و زمین، تو را سپاس می گویم که این امور را از دانایان و خردمندان پنهان داشته و به ساده دلان آشکار ساخته ای.
Matt Dari 11:26  بلی ای پدر، خواست تو چنین بود.
Matt Dari 11:27  پدر همه چیز را به من سپرده است و هیچ کس جز پدر، پسر را نمی شناسد و هیچ کس پدر را نمی شناسد، بجز پسر و کسانی که پسر بخواهد پدر را به ایشان بشناساند.
Matt Dari 11:28  ای تمامی زحمتکشان و گرانباران نزد من بیایید و من به شما آرامی خواهم داد.
Matt Dari 11:29  یوغ مرا بر خود گیرید و از من تعلیم یابید، زیرا من نرمدل و فروتن هستم و جانهای شما آرامی خواهد یافت،
Matt Dari 11:30  زیرا یوغ من خفیف و بار من سبک است.»
Chapter 12
Matt Dari 12:1  در آن زمان عیسی در یک روز سَبَت از میان مزارع گندم می گذشت و چون شاگردانش گرسنه بودند شروع به چیدن خوشه های گندم و خوردن آن ها کردند.
Matt Dari 12:2  پیروان فرقه فریسی این را دیده به او گفتند: «ببین شاگردان تو کاری می کنند که در روز سَبَت جایز نیست.»
Matt Dari 12:3  او در جواب فرمود: «آیا شما آنچه را که داود وقتی خودش و یارانش گرسنه بودند انجام داد نخوانده اید؟
Matt Dari 12:4  چگونه او به خانۀ خدا داخل شد و نان تقدیس شده را خورد، حال آنکه خوردن آن نان، هم برای او و هم برای یارانش ممنوع بود و فقط کاهنان اجازۀ خوردن آن را داشتند.
Matt Dari 12:5  آیا در تورات نخوانده اید که کاهنان با این که در روز سَبَت در خانۀ خدا، قانون روز سَبَت را می شکنند بی گناه هستند؟
Matt Dari 12:6  بدانید که شخصی بزرگتر از خانۀ خدا در اینجا است.
Matt Dari 12:7  اگر شما معنی این جمله را می دانستید که می گوید: «رحمت می خواهم نه قربانی»، مردم بی گناه را ملامت نمی کردید.
Matt Dari 12:8  زیرا پسر انسان صاحب اختیار روز سَبَت است.»
Matt Dari 12:9  پس از آنکه عیسی به شهر دیگری رفت و به کنیسه آنها داخل شد.
Matt Dari 12:10  مردی در آنجا بود که یک دستش خشک شده بود. عده ای از حاضرین از عیسی سؤال کردند: «آیا شفا دادن در روز سَبَت جایز است؟» البته مقصد آن ها این بود، که تهمتی بر ضد او پیدا کنند.
Matt Dari 12:11  اما عیسی به ایشان فرمود: «فرض کنید که یکی از شما گوسفندی دارد که در روز سَبَت به چاهی می افتد. آیا آن گوسفند را نمی گیرد و از چاه بیرون نمی آورد؟
Matt Dari 12:12  مگر انسان از گوسفند به مراتب عزیزتر نیست؟ بنابر این، انجام کارهای نیکو در روز سَبَت جایز است.»
Matt Dari 12:13  سپس عیسی به آن مرد رو کرده فرمود: «دستت را دراز کن.» او دست خود را دراز کرد و مانند دست دیگرش سالم شد.
Matt Dari 12:14  آنگاه پیروان فرقه فریسی از کنیسه بیرون رفتند و برای کشتن عیسی دسیسه چیدند.
Matt Dari 12:15  اما وقتی عیسی از ماجرا باخبر شد، آنجا را ترک کرد ولی جمعیت زیادی به دنبال او رفتند و او همۀ بیماران را شفا بخشید
Matt Dari 12:16  و به آن ها امر کرد که دربارۀ او با کسی صحبت نکنند
Matt Dari 12:17  تا به این وسیله پیشگویی اشعیای نبی تمام شود که می فرماید:
Matt Dari 12:18  «این است بندۀ من که او را برگزیده ام. او محبوب و مایۀ خوشی من است. او را از روح خود پُر خواهم ساخت و او ملت ها را از کیفر خدا آگاه خواهد نمود.
Matt Dari 12:19  او با کسی ستیزه نمی کند و فریاد نمی زند، و کسی صدای او را در کوچه ها نخواهد شنید.
Matt Dari 12:20  نی خمیده را نخواهد شکست، و فتیلۀ نیم سوخته را خاموش نخواهد کرد و خواهد کوشید تا عدالت پیروز شود.
Matt Dari 12:21  او مایۀ امید تمام ملت ها خواهد بود.»
Matt Dari 12:22  در این وقت مردم شخصی را پیش او آوردند، که دیوانه و کور و گنگ بود و عیسی او را شفا داد بطوری که او توانست هم حرف بزند و هم ببیند.
Matt Dari 12:23  مردم همه تعجب کرده می گفتند: «آیا این پسر داود نیست؟»
Matt Dari 12:24  اما وقتی پیروان فرقه فریسی این را شنیدند گفتند: «این مرد به کمک بَعلزِبول، رئیس شیاطین، ارواح ناپاک را بیرون می کند.»
Matt Dari 12:25  عیسی که از افکار ایشان آگاه بود به آنها گفت: «هر کشوری که به دسته های مخالف تقسیم شود رو به خرابی خواهد گذاشت و هر شهر یا خانه ای که به دسته های مخالف تقسیم گردد دوام نخواهد آورد.
Matt Dari 12:26  و اگر شیطان، شیطان را بیرون کند و انشعاب کند حکومت او چگونه پایدار بماند؟
Matt Dari 12:27  و اگر من به کمک شیطان ارواح ناپاک را بیرون می کنم، فرزندان شما با کمک چه کسی آن ها را بیرون می کنند؟ آن ها دربارۀ حرف های شما قضاوت خواهند کرد.
Matt Dari 12:28  اما اگر من به وسیلۀ روح خدا ارواح ناپاک را بیرون می کنم، این نشان می دهد که پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.
Matt Dari 12:29  یا چگونه کسی می تواند به خانۀ مرد زورمندی داخل شود و اموال او را تاراج کند جز آنکه اول دست و پای آن مرد را ببندد و آن وقت خانه او را غارت کند؟
Matt Dari 12:30  هرکه با من نیست بر خلاف من است و هر که با من جمع نمی کند پراگنده می سازد.
Matt Dari 12:31  پس بدانید که هر نوع گناه یا کفری که انسان مرتکب شده باشد قابل آمرزش است، بجز کفری که به مقابل روح القدس بگوید. این کفر آمرزیده نخواهد شد.
Matt Dari 12:32  هر کس به مقابل پسر انسان سخنی بگوید آمرزیده خواهد شد، اما برای کسی که به مقابل روح القدس سخن بگوید هیچ آمرزشی نیست ـ نه در این دنیا و نه در دنیای آینده.
Matt Dari 12:33  اگر میوۀ خوب می خواهید، درخت شما باید خوب باشد، زیرا درخت بد میوه بد ببار خواهد آورد. چونکه درخت را از میوه اش می شناسند.
Matt Dari 12:34  ای مارها، شما که آدم های شریری هستید، چگونه می توانید سخنان خوب بگویید؟ زیرا زبان از آنچه دل را پُر ساخته است، سخن می گوید.
Matt Dari 12:35  مرد نیکو از خزانۀ نیکوی درون خویش نیکی و مرد بد از خزانۀ بد درون خود بدی ببار می آورد.
Matt Dari 12:36  بدانید که در روز داوری همۀ مردم باید جواب هر سخن بیهوده ای را که گفته اند بدهند.
Matt Dari 12:37  زیرا مطابق سخن خود یا برائت خواهید یافت و یا ملامت خواهید شد.»
Matt Dari 12:38  در این وقت عده ای از علمای دین یهود و پیروان فرقه فریسی به عیسی گفتند: «ای استاد می خواهیم معجزه ای به ما نشان بدهی.»
Matt Dari 12:39  او جواب داد: «طایقه شریر و بی وفا معجزه می خواهند و تنها معجزه ای که به آن ها داده خواهد شد، معجزه یونس نبی است.
Matt Dari 12:40  همانطور که یونس سه روز و سه شب در شکم یک ماهی کلان ماند، پسر انسان نیز سه شبانه روز در دل زمین خواهد ماند.
Matt Dari 12:41  در روز داوری مردم نینوا بر می خیزند و مردم این زمانه را ملامت می کنند، زیرا مردم نینوا وقتی موعظۀ یونس را شنیدند، توبه کردند. حال آن که شخصی که در اینجا است، از یونس بزرگتر است.
Matt Dari 12:42  ملکۀ جنوب نیز در روز داوری برخاسته مردم این زمانه را ملامت خواهد ساخت، زیرا او از دورترین نقطۀ دنیا آمد تا حکمت سلیمان را بشنود و حال آن که شخصی که در اینجاست از سلیمان بزرگتر است.
Matt Dari 12:43  وقتی روح ناپاک از شخصی بیرون می آید برای پیدا کردن جای راحت در بیابان های خشک و بی آب سرگردان می شود و چون نمی یابد،
Matt Dari 12:44  با خود می گوید: «به خانه ای که آن را ترک کردم بر می گردم.» پس بر می گردد و آن خانه را خالی و جارو شده و منظم و مرتب می بیند.
Matt Dari 12:45  آنگاه می رود و هفت روح شریرتر از خود را جمع می کند و می آورد و آن ها همه آمده در آنجا ساکن می شوند و عاقبت آن شخص از اولش بدتر می شود. وضع مردم شریر این زمانه هم همینطور خواهد بود.»
Matt Dari 12:46  عیسی هنوز مشغول صحبت بود، که مادر و برادرانش آمدند و در بیرون ایستاده می خواستند با او صحبت کنند.
Matt Dari 12:47  پس شخصی به او گفت: «مادر و برادرانت بیرون ایستاده و می خواهند با تو صحبت کنند.»
Matt Dari 12:48  عیسی گفت: «مادر من کیست؟ برادرانم کی هستند؟»
Matt Dari 12:49  و به شاگردان خود اشاره کرده فرمود: «اینها مادر و برادران من هستند.
Matt Dari 12:50  هر که ارادۀ پدر آسمانی مرا انجام دهد برادر من، خواهر من و مادر من است.»
Chapter 13
Matt Dari 13:1  در همان روز عیسی از خانه خارج شد و به لب بحیره رفت و در آنجا نشست.
Matt Dari 13:2  جمعیت زیادی به دور او جمع شد بطوری که او مجبور گردید سوار کشتی ای شده در آن بنشیند در حالی که مردم در لب بحیره ایستاده بودند.
Matt Dari 13:3  عیسی مطالب بسیاری را با مَثَل به آن ها گفت. او فرمود: «دهقانی برای پاشیدن تخم به مزرعه رفت.
Matt Dari 13:4  وقتی مشغول پاشیدن تخم در مزرعه بود، بعضی از دانه ها در بین راه افتادند و پرندگان آمده آن ها را خوردند.
Matt Dari 13:5  بعضی از دانه ها روی سنگلاخ افتادند و چون زمین عمقی نداشت زود سبز شدند.
Matt Dari 13:6  اما وقتی آفتاب بر آن ها درخشید همه سوختند و چون ریشه نداشتند خشک شدند.
Matt Dari 13:7  بعضی از دانه ها به داخل خارها افتادند و خارها رشد کرده آن ها را خفه کردند.
Matt Dari 13:8  بعضی از دانه ها در خاک خوب افتادند و از هر دانه صد یا شصت یا سی دانه به دست آمد.
Matt Dari 13:9  هر که گوش شنوا دارد بشنود.»
Matt Dari 13:10  پس از آن شاگردان نزد عیسی آمده از او پرسیدند: «چرا به صورت مَثَل برای آن ها صحبت می کنی؟»
Matt Dari 13:11  عیسی در جواب فرمود: «قدرت درک اسرار پادشاهی خدا به شما عطا شده، اما به آن ها عطا نشده است.
Matt Dari 13:12  زیرا به شخصی که دارد بیشتر داده خواهد شد تا به اندازه کافی و فراوان داشته باشد، و از آن کس که ندارد، حتی آنچه را هم که دارد گرفته می شود.
Matt Dari 13:13  بنابراین من برای آنها در قالب مَثَل ها صحبت می کنم، زیرا آنها نگاه می کنند ولی نمی بینند و گوش می دهند ولی نمی شنوند و نمی فهمند.
Matt Dari 13:14  پیشگویی اشعیا دربارۀ آنها تمام شده است که می گوید: «پیوسته گوش می دهید ولی نمی فهمید، پیوسته نگاه می کنید ولی نمی بینید؛
Matt Dari 13:15  زیرا ذهن این مردم کند گشته، گوش های شان سنگین شده و چشمان شان بسته است. وگرنه چشمان شان می دید و گوش های شان می شنید و می فهمیدند و بازگشت می کردند و من آنها را شفا می دادم.»
Matt Dari 13:16  اما خوشا بحال شما که چشمان تان می بیند و گوش های تان می شنود.
Matt Dari 13:17  بدانید که انبیا و نیکمردان بسیاری آرزو داشتند که آنچه را شما اکنون می بینید، ببینند و ندیدند و آنچه را شما می شنوید، بشنوند و نشنیدند.
Matt Dari 13:18  پس معنی مَثَل دهقان را بشنوید:
Matt Dari 13:19  وقتی شخص مژدۀ پادشاهی خدا را می شنود ولی آن را نمی فهمد، شیطان می آید و آنچه را که در دل او کاشته شده، می رباید. این تخمی است که در بین راه افتاده بود.
Matt Dari 13:20  دانه ای که در سنگلاخ می افتد، مانند کسی است که تا پیام را می شنود، با خوشی می پذیرد.
Matt Dari 13:21  ولی در او ریشه نمی گیرد و دوام نمی آورد. پس وقتی به سبب آن مژده زحمت و آزاری به او برسد فوراً دلسرد می شود.
Matt Dari 13:22  دانه ای که به داخل خارها افتاد مانند کسی است که پیام را می شنود، اما تشویش زندگی و عشق به پول، آن پیام را خفه می کند و ثمر نمی آورد
Matt Dari 13:23  و دانه کاشته شده در زمین خوب به کسی می ماند، که پیام را می شنود و آن را می فهمد و صد یا شصت و یا سی برابر ثمر به بار می آورد.»
Matt Dari 13:24  پس از آن عیسی مَثَل دیگری نیز برای آنها آورده گفت: «پادشاهی آسمانی مانند این است، که شخصی در مزرعۀ خود تخم خوب کاشت
Matt Dari 13:25  اما وقتی همه در خواب بودند دشمن او آمده در میان گندم گیاه هرزه پاشید و رفت.
Matt Dari 13:26  هنگامی که دانه ها سبز شدند و شروع به رشد و نمو کردند گیاه های هرزه نیز در میان آن ها پیدا شد.
Matt Dari 13:27  دهقانان پیش ارباب خود آمده گفتند: «ای آقا، مگر تخمی که تو در مزرعۀ خود کاشتی خوب نبود؟ پس این گیاه های هرزه از کجا آمده اند؟»
Matt Dari 13:28  او در جواب گفت: «این کار، کار دشمن است.» دهقانان به او گفتند: «پس اجازه می دهی ما برویم و گیاه های هرزه را جمع کنیم؟»
Matt Dari 13:29  او گفت: «نخیر، چون ممکن است در موقع جمع کردن آن ها گندم ها را نیز از ریشه بکنید.
Matt Dari 13:30  بگذارید تا موسم درو هر دوی آن ها با هم رشد کنند، در آن وقت به دروگران خواهم گفت که گیاه های هرزه را جمع کنند و آن ها را برای سوخت ببندند و گندم را نیز جمع کرده در انبار من ذخیره کنند.»»
Matt Dari 13:31  عیسی یک مَثَل دیگر نیز برای آنها آورده گفت: «پادشاهی آسمانی مانند دانه اوری است که شخصی آن را می گیرد و در مزرعه خود می کارد.
Matt Dari 13:32  دانه اوری که کوچکترین دانه هاست، پس از آنکه رشد و نمو کند از بوته های دیگر بزرگتر شده به اندازۀ یک درخت می شود و آنقدر بزرگ است که پرندگان می آیند و در میان شاخه هایش آشیانه می سازند.»
Matt Dari 13:33  عیسی برای آنها مَثَل دیگری آورده گفت: «پادشاهی آسمانی مانند خمیرمایه ای است که زنی بر می دارد و با سه پیمانه آرد مخلوط می کند تا تمام خمیر برسد.»
Matt Dari 13:34  عیسی تمام این مطالب را برای جمعیت با مَثَل بیان می کرد و بدون مَثَل چیزی به آن ها نمی گفت
Matt Dari 13:35  تا پیشگویی نبی تمام شود که فرموده است: «من دهن خود را باز می کنم و با مَثَل ها سخن خواهم گفت. و چیز هایی را بیان خواهم نمود که از وقت پیدایش عالم پوشیده مانده است.»
Matt Dari 13:36  پس از آن عیسی مردم را رخصت داد و خودش نیز به خانه رفت، شاگردان عیسی پیش او آمده گفتند: «معنی مَثَل گیاه های هرزۀ مزرعه را برای ما شرح بده.»
Matt Dari 13:37  عیسی در جواب گفت: «کسی که تخم نیکو می کارد، پسر انسان است.
Matt Dari 13:38  مزرعه، این جهان است و تخم نیکو تابعین پادشاهی خدا هستند و تخم های گیاه هرزه پیروان شیطان می باشند.
Matt Dari 13:39  آن دشمنی که تخم های گیاه هرزه را کاشت، شیطان است و موسم درو، آخر این دنیا می باشد و دروگران فرشتگان هستند.
Matt Dari 13:40  همانطوری که دروگران گیاه هرزه را جمع می کنند و می سوزانند در پایان این جهان هم همینطور خواهد شد.
Matt Dari 13:41  پسر انسان فرشتگان خود را خواهد فرستاد و آن ها هرکس را که در پادشاهی او باعث لغزش می شود و همچنین همۀ بدکاران را جمع می کنند
Matt Dari 13:42  و در کوره ای سوزان خواهند افگند، جایی که گریه و دندان بر دندان ساییدن خواهد بود.
Matt Dari 13:43  در آن زمان نیکان در پادشاهی پدر خود مانند آفتاب خواهند درخشید. هر که گوش شنوا دارد بشنود.
Matt Dari 13:44  پادشاهی آسمانی مانند گنجی است که در مزرعه ای پنهان شده باشد و شخصی تصادفاً آن را پیدا کند. او دوباره آن را پنهان می کند و از خوشحالی می رود، تمام اموال خود را می فروشد و برگشته آن مزرعه را می خرد.
Matt Dari 13:45  پادشاهی آسمانی همچنین مانند تاجری است که در جستجوی مرواریدهای زیبا بود.
Matt Dari 13:46  وقتی که مروارید بسیار گرانبهایی پیدا کرد، رفته تمام دارایی خود را فروخت و آن را خرید.
Matt Dari 13:47  و نیز پادشاهی آسمانی مانند توری است که ماهیگیری آن را در بحر انداخت و از انواع ماهی های مختلف گرفت.
Matt Dari 13:48  وقتی که تور از ماهی پُر شد ماهیگیران آن را به ساحل کشیدند و آن وقت نشسته ماهی های خوب را در سبد جمع کردند و ماهی های بی مصرف را دور ریختند.
Matt Dari 13:49  در پایان این جهان نیز چنین خواهد بود. فرشتگان می آیند و بد کاران را از میان نیکان جدا ساخته
Matt Dari 13:50  آن ها را در کوره ای سوزان می اندازند، جایی که گریه و دندان بر دندان ساییدن وجود دارد.»
Matt Dari 13:51  عیسی از آن ها پرسید: «آیا همۀ این چیزها را فهمیدید؟» شاگردان جواب دادند: «بلی.»
Matt Dari 13:52  عیسی به آنها فرمود: «پس هرگاه یک معلم شریعت، در مکتب پادشاهی آسمانی تعلیم بگیرد، مانند صاحب خانه ای است که از گنجینۀ خود چیزهای تازه و کهنه بیرون می آورد.»
Matt Dari 13:53  وقتی عیسی این مَثَل ها را به پایان رسانید، آنجا را ترک کرد
Matt Dari 13:54  و به شهر خود آمد و در کنیسه آنجا طوری به مردم تعلیم داد، که همه با تعجب می پرسیدند: «این مرد از کجا این حکمت و قدرت انجام معجزات را به دست آورده است؟
Matt Dari 13:55  مگر او پسر یک نجار نیست؟ مگر نام مادرش مریم نمی باشد؟ آیا یعقوب و یوسف و شمعون و یهودا برادران او نیستند؟
Matt Dari 13:56  و مگر همۀ خواهران او در اینجا با ما نمی باشند؟ پس او همۀ این چیزها را از کجا یاد گرفته است؟»
Matt Dari 13:57  پس آن ها او را رد کردند. عیسی به آن ها گفت: «یک نبی در همه جا مورد احترام است، جز در وطن خود و در میان خانوادۀ خویش.»
Matt Dari 13:58  عیسی به علت بی ایمانی آن ها معجزات زیادی در آنجا بعمل نیاورد.
Chapter 14
Matt Dari 14:1  در این وقت اخبار مربوط به عیسی به اطلاع هیرودیس پادشاه رسید.
Matt Dari 14:2  او به ملازمان خود گفت: «این مرد همان یحیای تعمید دهنده است که پس از مرگ زنده شده است و به همین جهت معجزات بزرگی از او به ظهور می رسد.»
Matt Dari 14:3  زیرا هیرودیس بخاطر هیرودیا که زن برادرش فیلیپُس بود، یحیی را گرفته و دست و پای او را در بند نهاده و به زندان انداخته بود.
Matt Dari 14:4  چون یحیی به هیرودیس گفته بود: «تو حق نداری که با این زن ازدواج کنی.»
Matt Dari 14:5  هیرودیس می خواست او را بکشد اما از مردم می ترسید، زیرا در نظر مردم یحیی یک نبی بود.
Matt Dari 14:6  ولی در موقع جشن تولد هیرودیس، دختر هیرودیا در برابر مهمانان رقصید و هیرودیس آنقدر از رقص او خوشحال شد،
Matt Dari 14:7  که قسم خورد هرچه بخواهد به او بدهد.
Matt Dari 14:8  او با راهنمائی مادر خود گفت: «سر یحیای تعمید دهنده را همین حالا در داخل یک پطنوس به من بده.»
Matt Dari 14:9  پادشاه از شنیدن این سخن سخت ناراحت شد، ولی به پاس سوگند خود و بخاطر مهمانان خود امر کرد که سر یحیی را به او بدهند.
Matt Dari 14:10  او کسانی را به زندان فرستاده سر یحیی را از تن جدا کرد
Matt Dari 14:11  و سر او را که در داخل یک پطنوس بود، آورده به دختر دادند و او آن را نزد مادر خود برد.
Matt Dari 14:12  سپس شاگردان یحیی آمده بدن او را بردند و به خاک سپردند. پس از آن آن ها به نزد عیسی رفتند و به او خبر دادند.
Matt Dari 14:13  عیسی وقتی این خبر را شنید، آنجا را ترک کرد و با کشتی به جای خلوتی رفت. اما مردم باخبر شده دسته دسته از شهرهای خود از راه خشکی بدنبال او رفتند.
Matt Dari 14:14  همین که عیسی به لب بحیره رسید، جمعیت زیادی را دید و دلش به حال آن ها سوخت و مریضان آنها را شفا داد.
Matt Dari 14:15  عصر همان روز شاگردانش نزد او آمده گفتند: «اینجا بیابان است و روز هم به آخر رسیده، مردم را به دهات بفرست تا برای خود غذا بخرند.»
Matt Dari 14:16  عیسی به ایشان گفت: «لازم نیست مردم بروند، خود شما به آنها خوراک بدهید.»
Matt Dari 14:17  شاگردان گفتند: «ما فقط پنج نان و دو ماهی داریم.»
Matt Dari 14:18  عیسی در جواب فرمود: «آن ها را پیش من بیاورید.»
Matt Dari 14:19  و پس از آن به مردم امر کرد که روی سبزه ها بنشینند. آنگاه پنج نان و دو ماهی را گرفته چشم به آسمان دوخت و خدا را شکر نموده نانها را پاره کرد و به شاگردان داد و شاگردان آن ها را به مردم دادند.
Matt Dari 14:20  همه خوردند و سیر شدند و از خُرده های باقیمانده که شاگردان جمع کردند دوازده سبد کلان پُر شد.
Matt Dari 14:21  غیر از زنان و کودکان پنج هزار مرد خوراک خوردند.
Matt Dari 14:22  آنگاه عیسی شاگردان خود را مکلف ساخت که سوار کشتی شده پیش از او به طرف دیگر بحیره بروند تا خودش مردم را رخصت بدهد.
Matt Dari 14:23  پس از انجام این کار عیسی به بالای کوهی رفت تا به تنهایی دعا کند. وقتی شب شد او در آنجا تنها بود.
Matt Dari 14:24  در این موقع کشتی در بین بحیره به علت باد مخالف، گرفتار امواج شده بود.
Matt Dari 14:25  بین ساعت سه و شش صبح عیسی در حالی که بر روی بحیره قدم می زد نزد آن ها آمد.
Matt Dari 14:26  وقتی شاگردان عیسی را دیدند که بر روی آب بحیره راه می رود آنقدر ترسیدند که با وحشت فریاد زده گفتند: «این یک سایه است.»
Matt Dari 14:27  عیسی فوراً به ایشان گفت: «خاطر جمع باشید، من هستم، نترسید.»
Matt Dari 14:28  پِترُس گفت: «ای خداوند اگر تو هستی به من امر کن تا من هم بر روی آب نزد تو بیایم.»
Matt Dari 14:29  عیسی فرمود: «بیا.» پِترُس از کشتی پائین آمد و بر روی آب به طرف عیسی رفت.
Matt Dari 14:30  اما وقتی شدت طوفان را دید، به ترس افتاد و در حالی که در آب غرق می شد فریاد زد: «خداوندا، نجاتم بده.»
Matt Dari 14:31  عیسی فوراً رسید و دست او را گرفته گفت: «ای کم ایمان، چرا شک کردی؟»
Matt Dari 14:32  آن ها سوار کشتی شدند و باد قطع شد
Matt Dari 14:33  و کسانی که در کشتی بودند به پای او افتاده می گفتند: «تو واقعاً پسر خدا هستی.»
Matt Dari 14:34  آن ها از بحیره گذشته به سرزمین جنیسارت رسیدند.
Matt Dari 14:35  وقتی که مردم آن محل عیسی را شناختند کسانی را به تمام آن ناحیه فرستاده همه بیماران را نزد او آوردند.
Matt Dari 14:36  آن ها از او تقاضا کردند که اجازه دهد مریضان آن ها فقط دامن لباس او را لمس نمایند و هرکه آن را لمس می کرد، کاملاً شفا می یافت.
Chapter 15
Matt Dari 15:1  در این وقت گروهی از فریسی ها و علمای دین یهود از اورشلیم پیش عیسی آمده از او پرسیدند:
Matt Dari 15:2  «چرا شاگردان تو آداب و رسومی را که از پدران ما به ما رسیده است، نادیده می گیرند و پیش از خوردن غذا دست های خود را نمی شویند؟»
Matt Dari 15:3  عیسی به آنها جواب داد: «چرا خود شما برای اینکه آداب و رسوم گذشته خود را حفظ کنید، حکم خدا را می شکنید؟
Matt Dari 15:4  مثلاً خدا فرمود: «پدر و مادر خود را احترام کن، و هرکس به پدر یا مادر خود ناسزا گوید، باید کشته شود»،
Matt Dari 15:5  اما شما می گویید: «اگر کسی به پدر و مادر خود بگوید که هر حقی به گردن من داشتید از این به بعد وقف خدا است،
Matt Dari 15:6  دیگر او مجبور نیست به این وسیله به آن ها احترام بگذارد.» شما اینطور کلام خدا را به خاطر آداب و رسوم خود نادیده گرفته اید.
Matt Dari 15:7  ای منافقان! اشعیا دربارۀ شما درست پیشگویی کرد وقتی گفت:
Matt Dari 15:8  «این قوم با زبان خود، به من احترام می گذارند، اما دل های شان از من دور است.
Matt Dari 15:9  عبادت آن ها بی فایده است، زیرا اوامر انسانی را به جای احکام خدا تعلیم می دهند.»»
Matt Dari 15:10  آنگاه عیسی مردم را پیش خود خواسته به ایشان گفت: «به من گوش دهید و این را بدانید
Matt Dari 15:11  که انسان بوسیله آنچه می خورد و می نوشد نجس نمی شود، بلکه آن چیزی که از دهن او بیرون می آید، او را نجس می سازد.»
Matt Dari 15:12  در این وقت شاگردان پیش او آمده گفتند: «آیا می دانی فریسی ها از آنچه گفته ای ناراحت شده اند؟»
Matt Dari 15:13  عیسی جواب داد: «هر نهالی که پدر آسمانی من بر زمین نکاشته باشد، از ریشه کنده خواهد شد.
Matt Dari 15:14  آن ها را به حال خود شان بگذارید، آن ها کورانی هستند که راهنمای کوران دیگر می باشند و هرگاه کوری راهنمای کور دیگری باشد، هر دو به چاه خواهند افتاد.»
Matt Dari 15:15  آنگاه پِترُس به عیسی گفت: «معنی این مَثَل را برای ما بگو.»
Matt Dari 15:16  عیسی در جواب فرمود: «پس شما هنوز هم این چیز ها را درک نمی کنید؟
Matt Dari 15:17  آیا نمی فهمید که هرچه از راه دهن وارد بدن شود به معده می رود و پس از آن به مبرز ریخته می شود؟
Matt Dari 15:18  اما چیزهایی که از دهن بیرون می آید از دل سرچشمه می گیرد و آن ها است که آدمی را نجس می سازد،
Matt Dari 15:19  زیرا افکار پلید، قتل، زنا، فسق، دزدی، شهادت دروغ و تهمت از دل سرچشمه می گیرند
Matt Dari 15:20  و اینها است، چیزهایی که آدمی را نجس می سازند نه نشستن دست ها پیش از غذا.»
Matt Dari 15:21  آنگاه عیسی آن محل را ترک کرده به نواحی صور و صیدون رفت.
Matt Dari 15:22  یک زن کنعانی که اهل آنجا بود، پیش عیسی آمد و با صدای بلند گفت: «ای آقا، ای پسر داود، به من رحم کن، دخترم سخت گرفتار روح ناپاک شده است.»
Matt Dari 15:23  اما عیسی هیچ جوابی به او نداد تا اینکه شاگردان پیش آمدند و از عیسی خواهش کرده گفتند: «او فریاد کنان به دنبال ما می آید، او را رخصت کن.»
Matt Dari 15:24  عیسی در جواب گفت: «من فقط برای گوسفندان گمشده خاندان اسرائیل فرستاده شده ام.»
Matt Dari 15:25  اما آن زن نزدیک آمده پیش پای عیسی به خاک افتاد و فریاد زد: «ای آقا، به من کمک کن.»
Matt Dari 15:26  عیسی در جواب او گفت: «درست نیست که نان اطفال را برداریم و پیش سگ ها بیندازیم.»
Matt Dari 15:27  اما آن زن جواب داد: «درست است ای آقا، اما سگ ها نیز از پس مانده های که از دسترخوان ارباب شان می افتد، می خورند.»
Matt Dari 15:28  عیسی در جواب به او گفت: «ای زن، ایمان تو بزرگ است. آرزوی تو بر آورده شود.» و از همان لحظه دخترش شفا یافت.
Matt Dari 15:29  عیسی آن محل را ترک کرده و از راه لب بحیرۀ جلیل به بالای کوهی رفت و در آنجا نشست.
Matt Dari 15:30  عدۀ زیادی از مردم پیش او آمدند و شلان و کوران، گنگان و لنگان و بیماران دیگر را با خود آورده پیش پاهای او می گذاشتند و او آن ها را شفا می داد.
Matt Dari 15:31  مردم وقتی گنگان را گویا و اشخاص شل را سالم و لنگان را روان و کوران را بینا دیدند، تعجب کردند و خدای اسرائیل را حمد گفتند.
Matt Dari 15:32  عیسی شاگردان را پیش خود خواسته به آنها گفت: «دل من برای این مردم می سوزد. اینک سه روز است که آن ها با من هستند و دیگر چیزی برای خوردن ندارند. من نمی خواهم آن ها را گرسنه روانه کنم، چون ممکن است در راه ضعف کنند.»
Matt Dari 15:33  شاگردان در جواب گفتند: «از کجا می توانیم در این بیابان نان کافی برای سیر کردن چنین جمعیتی پیدا کنیم؟»
Matt Dari 15:34  عیسی پرسید: «چند نان دارید؟» جواب دادند: «هفت نان و چند ماهی کوچک.»
Matt Dari 15:35  عیسی امر کرد که مردم روی زمین بنشینند.
Matt Dari 15:36  آنگاه آن هفت نان و ماهی ها را گرفت و پس از آنکه خدا را شکر نمود آن ها را پاره کرده به شاگردان داد و شاگردان به مردم دادند.
Matt Dari 15:37  همه خوردند و سیر شدند و از خرده های باقیمانده هفت سبد پُر شد.
Matt Dari 15:38  غیر از زنان و کودکان چهار هزار مرد از آن خوراک خوردند.
Matt Dari 15:39  آنگاه عیسی جمعیت را رخصت داد و خود سوار کشتی شده و به ناحیه مَجدَل رفت.
Chapter 16
Matt Dari 16:1  پیروان فرقه های فریسی و صدوقی پیش آمده از روی امتحان از عیسی خواستند که معجزه آسمانی به آنها نشان دهد.
Matt Dari 16:2  عیسی در جواب آن ها گفت: «در وقت غروب اگر آسمان سرخ باشد شما می گویید هوا خوب خواهد بود
Matt Dari 16:3  و اگر صبح وقت آسمان سرخ و گرفته باشد می گوئید باران خواهد بارید. شما که می توانید با نگاه کردن به آسمان هوا را پیش بینی کنید، چگونه نمی توانید معنی علائم و نشانه های این زمان را درک کنید؟
Matt Dari 16:4  این نسل شریر و بی وفا جویای معجزه است و معجزه ای به جز معجزۀ یونس نبی به آن داده نخواهد شد.» پس از آن عیسی آن ها را ترک کرد و از آنجا رفت.
Matt Dari 16:5  شاگردان به آن طرف بحیره می رفتند ولی فراموش کرده بودند که با خود نان ببرند.
Matt Dari 16:6  پس وقتی عیسی به ایشان فرمود: «از خمیرمایۀ فرقه های فریسی و صدوقی دور باشید و احتیاط کنید.»
Matt Dari 16:7  آن ها در بین خود صحبت کرده می گفتند: «چون ما نان همراه خود نیاورده ایم او چنین می گوید.»
Matt Dari 16:8  عیسی این را درک کرد و به ایشان گفت: «ای کم ایمانان، چرا دربارۀ نداشتن نان صحبت می کنید؟
Matt Dari 16:9  آیا هنوز هم نمی فهمید؟ آیا آن پنج نان و پنج هزار مرد را بخاطر ندارید؟ چند سبد جمع کردید؟
Matt Dari 16:10  یا در مورد آن هفت نان و چهار هزار مرد، چند سبد جمع کردید؟
Matt Dari 16:11  چرا نمی توانید بفهمید که من دربارۀ نان صحبت نمی کردم؟ من فقط گفتم که از خمیرمایۀ فرقه های فریسی و صدوقی احتیاط کنید.»
Matt Dari 16:12  آنگاه فهمیدند که عیسی از آنها می خواهد، که از تعالیم فرقه های فریسی و صدوقی احتیاط کنند، نه از خمیرمایۀ نان.
Matt Dari 16:13  وقتی عیسی به نواحی اطراف قیصریه فیلیپُس رسید از شاگردان خود پرسید: «به نظر مردم پسر انسان کیست؟»
Matt Dari 16:14  آن ها جواب دادند: «بعضی ها می گویند یحیای تعمید دهنده است و عده ای می گویند: الیاس یا ارمیا و یا یکی از انبیا است.»
Matt Dari 16:15  عیسی پرسید: «شما مرا که می دانید؟»
Matt Dari 16:16  شمعون پِترُس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.»
Matt Dari 16:17  آنگاه عیسی گفت: «ای شمعون پسر یونا، خوشا بحال تو! چون تو این را از انسان نیاموختی بلکه پدر آسمانی من آن را بر تو آشکار ساخته است.
Matt Dari 16:18  و به تو می گویم که تو پِترُس هستی و من بر این صخره کلیسای خود را بنا می کنم و نیروهای مرگ هرگز بر آن دست نخواهد یافت
Matt Dari 16:19  و کلیدهای پادشاهی آسمانی را به تو می دهم، آنچه را که تو در زمین ببندی در آسمان بسته خواهد شد و هرچه را که در روی زمین باز نمایی در آسمان باز خواهد شد.»
Matt Dari 16:20  بعد از آن عیسی به شاگردان امر کرد به کسی نگویند که او مسیح است.
Matt Dari 16:21  از آن زمان عیسی به آشکار ساختن این حقیقت پرداخت و به شاگردان خود گفت که او می بایست به اورشلیم برود و در آنجا از مشایخ، سران کاهنان و علمای دین یهود رنج بسیار ببیند و کشته شود و روز سوم زنده گردد.
Matt Dari 16:22  اما پِترُس عیسی را به کناری کشید و با اعتراض به او گفت: «خدا نکند! نخیر، خداوندا، هرگز برای تو چنین واقع نخواهد شد.»
Matt Dari 16:23  عیسی برگشته به پِترُس گفت: «دور شو، ای شیطان، تو مانع راه من هستی و افکار تو افکار انسانی است، نه خدایی.»
Matt Dari 16:24  سپس عیسی به شاگردان خود فرمود: «اگر کسی بخواهد پیرو من باشد باید دست از جان خود بشوید و صلیب خود را برداشته بدنبال من بیاید.
Matt Dari 16:25  زیرا هر که بخواهد جان خود را حفظ کند آن را از دست می دهد، اما هر که بخاطر من جان خود را فدا کند آن را نگاه خواهد داشت.
Matt Dari 16:26  برای انسان چه فایده دارد که تمام جهان را ببرد، اما جان خود را از دست بدهد؟ زیرا او دیگر به هیچ قیمتی نمی تواند آن را باز یابد.
Matt Dari 16:27  پسر انسان با جلال پدر خود همراه با فرشتگان می آید و به هرکس مطابق اعمالش اجر می دهد.
Matt Dari 16:28  آمین، به شما می گویم، بعضی کسانی در اینجا ایستاده اند که تا آمدن پسر انسان را نبینند که در پادشاهیِ خود می آید، طعم مرگ را نخواهند چشید.»
Chapter 17
Matt Dari 17:1  بعد از شش روز عیسی، پِترُس و یعقوب و یوحنا برادر یعقوب را گرفته به بالای کوهی بلند برد تا در آنجا تنها باشند.
Matt Dari 17:2  در حضور آن ها هیئت او تغییر کرد، رویش مانند آفتاب درخشید و لباسش مثل نور سفید گشت.
Matt Dari 17:3  در همین موقع شاگردان، موسی و الیاس را دیدند که با عیسی صحبت می کردند.
Matt Dari 17:4  آنگاه پِترُس به عیسی گفت: «خداوندا، چه خوب است که ما اینجا هستیم. اگر بخواهی من سه سایبان در اینجا می سازم: یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای الیاس.»
Matt Dari 17:5  هنوز سخن او تمام نشده بود که ابری درخشان آنها را فرا گرفت و از آن ابر صدایی شنیده شد که می گفت: «این است پسر عزیز من که از او خوشنودم. به او گوش دهید.»
Matt Dari 17:6  وقتی شاگردان این صدا را شنیدند، بسیار ترسیدند و با صورت به خاک افتادند.
Matt Dari 17:7  آنگاه عیسی پیش آنها آمد و بر آنها دست گذاشته گفت: «برخیزید، دیگر نترسید.»
Matt Dari 17:8  وقتی شاگردان چشمان خود را باز کردند جز عیسی، کسی دیگر را ندیدند.
Matt Dari 17:9  در حالی که از کوه پایین می آمدند، عیسی به آنها امر کرد تا روزی که پسر انسان پس از مرگ زنده نشده است دربارۀ آنچه دیده بودند به کسی چیزی نگویند.
Matt Dari 17:10  شاگردان پرسیدند: «پس چرا علمای دین می گویند باید اول الیاس بیاید؟»
Matt Dari 17:11  عیسی جواب داد: «درست است، اول الیاس خواهد آمد و همه چیز را اصلاح خواهد کرد.
Matt Dari 17:12  اما من به شما می گویم که الیاس آمده است و آنها او را نشناختند و آنچه خواستند با او کردند. پسر انسان نیز باید همینطور از دست ایشان رنج ببیند.»
Matt Dari 17:13  در این وقت شاگردان فهمیدند که مقصد او یحیای تعمید دهنده است.
Matt Dari 17:14  همینکه عیسی و شاگردان پیش مردم برگشتند، مردی نزد عیسی آمد و در برابر او زانو زده
Matt Dari 17:15  گفت: «ای آقا، بر پسر من رحم کن. او میرگی دارد و دچار حمله های سختی می شود بطوری که بارها خود را در آب و آتش انداخته است.
Matt Dari 17:16  او را پیش شاگردان تو آوردم، اما نتوانستند او را شفا دهند.»
Matt Dari 17:17  عیسی در جواب گفت: «مردم این زمانه چقدر بی ایمان و بی راه هستند! تا به کی باید با شما باشم؟ و تا چه وقت باید شما را تحمل کنم؟ او را پیش من بیاورید.»
Matt Dari 17:18  پس عیسی با تندی به روح ناپاک امر کرد از او خارج شود. روح ناپاک او را ترک کرد و آن پسر در همان لحظه شفا یافت.
Matt Dari 17:19  بعد از این واقعه شاگردان عیسی آمده در خلوت از او پرسیدند: «چرا ما نتوانستیم آن روح ناپاک را بیرون کنیم؟»
Matt Dari 17:20  عیسی جواب داد: «چون ایمان شما کم است! بدانید که اگر به اندازۀ یک دانۀ اوری ایمان داشته باشید، می توانید به این کوه بگویید که از اینجا به آنجا منتقل شود و منتقل خواهد شد و هیچ چیز برای شما محال نخواهد بود.
Matt Dari 17:21  [لیکن این جنس جز به دعا و روزه بیرون نمی رود.]»
Matt Dari 17:22  در موقعی که آن ها هنوز در جلیل دور هم بودند، عیسی به ایشان گفت: «پسر انسان بزودی به دست مردم تسلیم می گردد
Matt Dari 17:23  و آنها او را خواهند کشت ولی او در روز سوم باز زنده خواهد شد.» شاگردان بسیار غمگین شدند.
Matt Dari 17:24  در موقع ورود عیسی و شاگردان به کپرناحوم، کسانی که مأمور وصول مالیات برای عبادتگاه بودند پیش پِترُس آمده از او پرسیدند: «آیا استاد تو مالیات عبادتگاه را نمی پردازد؟»
Matt Dari 17:25  پِترُس گفت «البته!» وقتی پِترُس به خانه رفت قبل از اینکه چیزی بگوید عیسی به او گفت: «ای شمعون، به نظر تو پادشاهان جهان از چه کسانی محصول و مالیات می گیرند ـ از ملت خود یا از بیگانگان؟»
Matt Dari 17:26  پِترُس گفت: «از بیگانگان.» عیسی فرمود: «در این صورت خود ملت معاف است،
Matt Dari 17:27  اما برای اینکه این اشخاص لغزش نخورند برو و چنگکی به بحیره بینداز، وقتی دهن اولین ماهی صید شده را باز کنی، سکه ای در آن خواهی یافت. آن را بردار و مالیات من و خود را به آن ها بده.»
Chapter 18
Matt Dari 18:1  در آن وقت شاگردان نزد عیسی آمده از او پرسیدند: «چه کسی در پادشاهی آسمانی از همه بزرگتر است؟»
Matt Dari 18:2  عیسی کودکی را صدا کرد و از او خواست در برابر آنها بایستد
Matt Dari 18:3  و سپس به آنها گفت: «در حقیقت به شما می گویم که اگر شما تغییر نکنید و مانند کودکان نگردید هرگز داخل پادشاهی آسمانی نخواهید شد.
Matt Dari 18:4  در پادشاهی آسمانی، آن کسی از همه بزرگتر است که خود را فروتن سازد و مانند این کودک بشود.
Matt Dari 18:5  و کسی که چنین کودکی را به نام من بپذیرد، مرا پذیرفته است.
Matt Dari 18:6  وای بحال کسی که باعث لغزش یکی از این کوچکان که به من ایمان دارند بشود. برای او بهتر می بود که سنگ آسیابی به گردنش آویخته شود و در اعماق دریا غرق گردد.
Matt Dari 18:7  وای بر دنیا که باعث چنین لغزش هایی می شود! حتماً لغزش هایی پیش خواهد آمد، اما وای بر کسی که باعث این لغزش ها شود.
Matt Dari 18:8  بنابراین اگر دست یا پای تو، تو را به گناه بکشاند آن را قطع کن و دور بینداز، زیرا برای تو بهتر است که بدون دست یا پا به زندگی راه یابی تا با دو دست و دو پا به داخل آتش ابدی افگنده شوی.
Matt Dari 18:9  و اگر چشم تو، تو را به گناه می کشاند، آن را بکش و دور بینداز، زیرا بهتر است که با یک چشم به زندگی راه یابی تا با دو چشم به آتش دوزخ افگنده شوی.
Matt Dari 18:10  هرگز این کوچکان را حقیر نشمارید. بدانید که آنها در عالم بالا فرشتگانی دارند که پیوسته روی پدر مرا که در آسمان است، می بینند.
Matt Dari 18:11  [زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را نجات بخشد.]
Matt Dari 18:12  عقیدۀ شما چیست؟ اگر مردی صد گوسفند داشته باشد و یکی از آن ها گم شود، آیا او نود و نُه گوسفند دیگر را در کوهسار رها نمی کند و به جستجوی گوسفندِ گمشده نمی رود؟
Matt Dari 18:13  و هرگاه آن را پیدا کند برای آن یک گوسفند بیشتر شاد می شود تا برای آن نود و نُه گوسفند دیگر که گم نشده اند.
Matt Dari 18:14  به همین طور پدر آسمانی شما نمی خواهد که حتی یکی از این کوچکان از دست برود.
Matt Dari 18:15  اگر برادرت به تو بدی کند، برو و با او در تنهایی دربارۀ آن موضوع صحبت کن. اگر به سخن تو گوش دهد برادر خود را باز یافته ای
Matt Dari 18:16  و اگر به سخن تو گوش ندهد، یک یا دو نفر دیگر را با خود ببر تا از زبان دو یا سه شاهد این موضوع تأیید شود.
Matt Dari 18:17  اگر حاضر نیست سخنان آنها را بشنود موضوع را به اطلاع کلیسا برسان و اگر حاضر نشود به کلیسا گوش دهد، با او مثل یک بیگانه یا جزیه گیر رفتار کن.
Matt Dari 18:18  بدانید که چیزی را که شما در روی زمین ببندید در آسمان هم بسته می شود و چیزی را که در روی زمین باز نمائید در آسمان باز می شود.
Matt Dari 18:19  و نیز بدانید که هرگاه دو نفر از شما در روی زمین دربارۀ آنچه که از خدا می خواهند یکدل باشند، پدر آسمانی من آن را به ایشان خواهد بخشید،
Matt Dari 18:20  زیرا هرجا که دو یا سه نفر بنام من جمع شوند، من آنجا در میان آنها هستم.»
Matt Dari 18:21  در این وقت پِترُس پیش عیسی آمده از او پرسید: «خداوندا، اگر برادر من نسبت به من خطا بکند، تا چند بار باید او را ببخشم؟ تا هفت بار؟»
Matt Dari 18:22  عیسی در جواب گفت: «نمی گویم هفت بار، بلکه هفتاد مرتبه هفت بار.
Matt Dari 18:23  چون پادشاهی آسمانی مانند پادشاهی است که تصمیم گرفت از خادمان خود حساب بخواهد.
Matt Dari 18:24  وقتی این کار را شروع کرد شخصی را نزد او آوردند که ده هزار قنطار از او قرضدار بود، [ارزش یک قنطار بیش از معاش پانزده سال یک کارگر بود]
Matt Dari 18:25  اما چون او نمی توانست آن را بپردازد، اربابش امر کرد او را با زن و فرزندان و تمام هستی اش بفروشند تا قرض خود را بپردازد.
Matt Dari 18:26  آن شخص پیش پای ارباب خود افتاده گفت: «ای آقا، به من مهلت بده و من تمام آن را تا پول آخر به تو خواهم پرداخت.»
Matt Dari 18:27  دل ارباب به حال او سوخت. به طوریکه قرض او را بخشید و به او اجازه داد برود.
Matt Dari 18:28  اما او وقتی از آنجا رفت در راه با یکی از همکاران خود روبرو شد که تقریباً صد دینار [برابر با معاش صد روز] از او قرضدار بود، او را گرفت و گلویش را فشرده گفت: «قرض مرا به من بپرداز.»
Matt Dari 18:29  آن شخص به پای همکار خود افتاد و به او التماس کرده گفت: «به من مهلت بده، پول تو را می پردازم.»
Matt Dari 18:30  اما او قبول نکرد و آن مرد را به زندان انداخت تا قرض خود را بپردازد.
Matt Dari 18:31  خادمان دیگر که این ماجرا را دیدند بسیار جگرخون شدند و به نزد ارباب خود رفته تمام جریان را به اطلاع او رسانیدند.
Matt Dari 18:32  او آن مرد را خواسته به او گفت: «ای غلام شریر، بخاطر خواهشی که از من کردی من همۀ قرض تو را به تو بخشیدم.
Matt Dari 18:33  آیا نمی باید همینطور که من دلم برای تو سوخت، تو هم به همکار خود دلسوزی می کردی؟»
Matt Dari 18:34  ارباب آنقدر خشمگین شد که آن غلام را به زندان انداخت و امر کرد، که تا وقتی تمام قرض خود را نپرداخته است، آزاد نشود.
Matt Dari 18:35  پدر آسمانی من هم با شما همینطور رفتار خواهد کرد، اگر همۀ شما برادر خود را از دل نبخشید.»
Chapter 19
Matt Dari 19:1  وقتی عیسی این سخنان را به پایان رسانید جلیل را ترک کرد و به ناحیه یهودیه در آن طرف دریای اُردن رفت.
Matt Dari 19:2  جمعیت زیادی به دنبال او رفتند و عیسی آن ها را در آنجا شفا داد.
Matt Dari 19:3  بعضی از فریسی ها هم پیش او آمده از روی امتحان از او پرسیدند: «آیا جایز است که مرد به هر علتی که بخواهد زن خود را طلاق دهد؟»
Matt Dari 19:4  عیسی در جواب از آن ها پرسید: «آیا تا به حال نخوانده اید که پروردگار از ابتدا انسان را مرد و زن آفرید؟
Matt Dari 19:5  به این سبب است که مرد، پدر و مادر خود را ترک می کند و به زن خود می پیوندد و آن دو یک تن می شوند
Matt Dari 19:6  از این رو آن ها دیگر دو نیستند بلکه یک تن هستند، پس آنچه را که خدا به هم پیوسته است انسان نباید جدا سازد.»
Matt Dari 19:7  آن ها پرسیدند: «پس چرا موسی اجازه داد که مرد با دادن یک طلاق نامه به زن خود از او جدا شود؟»
Matt Dari 19:8  عیسی در جواب گفت: «به خاطر سنگدلی شما بود که موسی اجازه داد از زن خود جدا شوید، ولی از ابتدای خلقت چنین نبود.
Matt Dari 19:9  اما من به شما می گویم هرکس زن خود را به هر سببی به جز سبب زنا طلاق دهد و با زن دیگری ازدواج نماید مرتکب زنا می شود.»
Matt Dari 19:10  شاگردان به او گفتند: «اگر شوهر در مقابل زنش باید چنین وضعی داشته باشد، بهتر است که دیگر کسی ازدواج نکند.»
Matt Dari 19:11  عیسی به آن ها گفت: «همه نمی توانند این سخن را قبول کنند، مگر کسانی که قدرت آن را داشته باشند.
Matt Dari 19:12  بعضی ها طوری به دنیا آمده اند که اصلاً نمی توانند ازدواج کنند، عده ای هم به دست انسان خسی شده اند و عده ای نیز به خاطر پادشاهی آسمانی از ازدواج خودداری می کنند. بنابراین هرکس قدرت اجرای این تعلیم را دارد، آن را بپذیرد.»
Matt Dari 19:13  در این وقت عده ای از مردم، اطفال کوچک را پیش عیسی آوردند تا او دست خود را بر سر آن ها بگذارد و برای آن ها دعا کند. اما شاگردان آن ها را به خاطر این کار سرزنش کردند.
Matt Dari 19:14  اما عیسی به آنها فرمود: «بگذارید اطفال کوچک نزد من بیایند و مانع آنها نشوید، زیرا پادشاهی آسمان به چنین کسانی تعلق دارد.»
Matt Dari 19:15  عیسی دست خود را بر سر کودکان گذاشت و سپس از آنجا رفت.
Matt Dari 19:16  در این هنگام مردی پیش آمد و از عیسی پرسید: «ای استاد چه کار نیکی باید بکنم تا بتوانم زندگی ابدی را به دست آورم؟»
Matt Dari 19:17  عیسی به او گفت: «چرا دربارۀ نیکی از من سؤال می کنی؟ فقط یکی نیکو است. اما اگر تو می خواهی به زندگی راه یابی، احکام شریعت را نگاه دار.»
Matt Dari 19:18  او پرسید: «کدام احکام؟» عیسی در جواب فرمود: «قتل نکن، زنا نکن، دزدی نکن، شهادت دروغ نده،
Matt Dari 19:19  احترام پدر و مادر خود را نگاه دار و همسایه ات را مانند خود دوست بدار.»
Matt Dari 19:20  آن جوان جواب داد: «من همۀ اینها را نگه داشته ام، دیگر چه چیزی کم دارم؟»
Matt Dari 19:21  عیسی به او فرمود: «اگر می خواهی کامل باشی برو، دارایی خود را بفروش و به فقرا بده تا برای تو در عالم بالا ثروتی اندوخته شود. آن وقت بیا و از من پیروی کن.»
Matt Dari 19:22  وقتی آن جوان این را شنید با دلی افسرده از آنجا رفت زیرا ثروت بسیار داشت.
Matt Dari 19:23  عیسی به شاگردان خود فرمود: «بدانید که ورود دولتمندان به پادشاهی آسمان بسیار مشکل است،
Matt Dari 19:24  باز هم می گویم که گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است تا ورود یک شخص دولتمند به پادشاهی خدا.»
Matt Dari 19:25  شاگردان از شنیدن این سخن سخت پریشان شده پرسیدند: «پس چه کسی می تواند نجات بیابد؟»
Matt Dari 19:26  عیسی به آنها دید و فرمود: «برای انسان این محال است ولی برای خدا همه چیز ممکن می باشد.»
Matt Dari 19:27  پِترُس در جواب به او گفت: «ما که همه چیز را ترک کرده و به دنبال تو آمده ایم، اجر ما چه خواهد بود؟»
Matt Dari 19:28  عیسی جواب داد: «در حقیقت به شما می گویم که در روز قیامت، در آن هنگام که پسر انسان با شکوه و جلال آسمانی بر تخت سلطنت خود می نشیند، شما که از من پیروی کرده اید بر دوازده تخت خواهید نشست و بر دوازده طایفۀ اسرائیل داوری خواهید نمود.
Matt Dari 19:29  و هرکس که به خاطر من خانه و برادران و خواهران و پدر و مادر و کودکان و زمین خود را ترک کرده باشد، چندین برابر اجر خواهد گرفت و زندگی ابدی را به دست خواهد آورد.
Matt Dari 19:30  اما بسیاری از کسانی که اکنون اول هستند، آخر خواهند شد و بسیاری از آن ها که اکنون آخر هستند اول خواهند بود.
Chapter 20
Matt Dari 20:1  پادشاهی آسمان مانند صاحب تاکستانی است که یک روز صبح وقت بیرون رفت تا مزدورانی برای کار در تاکستان خود بگیرد
Matt Dari 20:2  و بعد از آنکه آن ها دربارۀ مزد روزانه موافقت کردند، آنها را به سر کار فرستاد.
Matt Dari 20:3  ساعت نُه صبح باز بیرون رفت و کسان دیگری را دید که بیکار در بازار ایستاده بودند.
Matt Dari 20:4  به آن ها گفت: «بروید و در تاکستان من کار کنید و من حق شما را به شما خواهم داد.» و آن ها هم رفتند.
Matt Dari 20:5  در وقت چاشت و همچنین ساعت سه بعد از ظهر باز بیرون رفت و مانند دفعات پیش عده ای را به کار گرفت.
Matt Dari 20:6  او یک ساعت پیش از غروب آفتاب باز بیرون رفت و دستۀ دیگری را در آنجا ایستاده دید، به آنها گفت: «چرا تمام روز اینجا بیکار ایستاده اید؟»
Matt Dari 20:7  آن ها جواب دادند: «چونکه هیچ کس به ما کاری نداده است.» پس او به آنها گفت: «بروید و در تاکستان من کار کنید.»
Matt Dari 20:8  وقتی غروب شد صاحب تاکستان به ناظر خود گفت: «مزدوران را صدا کن و مزد همه را بده، از کسانی که آخر آمدند شروع کن و آخر همه به کسانی که اول آمدند.»
Matt Dari 20:9  آنهای که یک ساعت قبل از غروب شروع به کار کرده بودند پیش آمدند و هریک مزد یک روز تمام را گرفت.
Matt Dari 20:10  وقتی نوبت به کسانی رسید که اول آمده بودند آن ها انتظار داشتند از دیگران بیشتر بگیرند اما به آنها به اندازۀ دیگران داده شد.
Matt Dari 20:11  وقتی مزدوران مزد خود را گرفتند شکایت کنان به صاحب تاکستان گفتند:
Matt Dari 20:12  «این کسانی که آخر همه آمده اند فقط یک ساعت کار کرده اند و تو آنها را با ما که تمام روز در آفتاب سوزان کارهای سنگین را تحمل کرده ایم در یک سطح قرار داده ای.»
Matt Dari 20:13  آن مالک رو به یکی از آن ها کرده گفت: «ای دوست، من که به تو ظلمی نکرده ام. مگر تو قبول نکردی که با این مزد کار کنی؟
Matt Dari 20:14  پس مزد خود را بردار و برو. من می خواهم به نفر آخر به اندازۀ تو مزد بدهم.
Matt Dari 20:15  آیا حق ندارم که با پول خود مطابق خواهش خود عمل کنم؟ چرا به سخاوت من بدبینی می کنی؟»
Matt Dari 20:16  به این ترتیب، آخرین، اولین و اولین، آخرین خواهند شد.»
Matt Dari 20:17  وقتی عیسی به طرف اورشلیم می رفت در راه، دوازده شاگرد خود را به گوشه ای بُرد و به آنها گفت:
Matt Dari 20:18  «اکنون ما به اورشلیم می رویم و در آنجا پسر انسان به دست سران کاهنان و علمای دین تسلیم خواهد شد و آنها حکم مرگ او را داده،
Matt Dari 20:19  تحویل بیگانگان خواهند کرد تا آن ها او را ریشخند نموده تازیانه بزنند و مصلوب کنند و او در روز سوم بار دیگر زنده خواهد شد.»
Matt Dari 20:20  آنگاه مادر پسران زَبدی همراه فرزندان خود پیش عیسی آمده رو به خاک افتاد و تقاضا نمود که عیسی به او لطفی بنماید.
Matt Dari 20:21  عیسی پرسید: «چه می خواهی؟» گفت: «وعده بده که در پادشاهی تو این دو پسر من یکی در دست راست تو و دیگری در دست چپ تو بنشیند.»
Matt Dari 20:22  عیسی به آن دو برادر رو کرده گفت: «شما نمی دانید که چه می خواهید. آیا می توانید جامی را که من می نوشم، بنوشید؟» آن ها جواب دادند: «بلی، می توانیم.»
Matt Dari 20:23  عیسی به آنها گفت: «درست است شما از جام من خواهید نوشید، اما انتخاب کسانی که در دست راست و دست چپ من بنشینند با من نیست، زیرا کسانی در دست راست یا چپ من خواهند نشست که پدر من قبلاً برای شان آماده کرده است.»
Matt Dari 20:24  وقتی ده شاگرد دیگر از این موضوع باخبر شدند از آن دو برادر سخت رنجیدند.
Matt Dari 20:25  پس عیسی آنها را پیش خود خواسته فرمود: «شما می دانید که در این دنیا حکمرانان بر زیردستان خود آقایی می کنند و بزرگان شان به آنها زور می گویند.
Matt Dari 20:26  اما در میان شما نباید چنین باشد، بلکه هر که می خواهد در بین شما بزرگ باشد باید خادم همه گردد
Matt Dari 20:27  و هر که بخواهد بالا تر از همه شود باید غلام همه باشد.
Matt Dari 20:28  پسر انسان نیز نیامد تا خدمت شود، بلکه تا خدمت کند و جان خود را در راه بسیاری فدا سازد.»
Matt Dari 20:29  وقتی عیسی و شاگردانش شهر اریحا را ترک می کردند، جمعیت بزرگی به دنبال او رفت.
Matt Dari 20:30  در کنار راه دو نفر نابینا نشسته بودند و چون شنیدند که عیسی از آنجا می گذرد، فریاد زده گفتند: «ای آقا، ای پسر داود، بر ما رحم کن.»
Matt Dari 20:31  مردم آنها را سرزنش کرده و به آن ها می گفتند که خاموش شوند. اما آن دو نفر بیشتر فریاد کرده می گفتند: «ای آقا، ای پسر داود، به ما رحم کن.»
Matt Dari 20:32  عیسی ایستاد و آن دو مرد را صدا کرده پرسید: «چه می خواهید برای تان انجام دهم؟»
Matt Dari 20:33  آن ها گفتند: «ای آقا، ما می خواهیم که چشمان ما باز شوند.»
Matt Dari 20:34  دل عیسی سوخت، چشمان آنها را لمس کرد و آن ها فوراً بینائی خود را بازیافتند و به دنبال او رفتند.
Chapter 21
Matt Dari 21:1  وقتی عیسی و شاگردان به نزدیکی های اورشلیم و به دهکدۀ بیت فاجی واقع در کوه زیتون رسیدند عیسی دو نفر از شاگردان خود را فرستاد
Matt Dari 21:2  و به آن ها گفت: «به دهکدۀ مقابل بروید. نزدیک دروازۀ آن، الاغی را با کره اش بسته خواهید یافت. آن ها را باز کنید و پیش من بیاورید.
Matt Dari 21:3  اگر کسی به شما حرفی زد بگویید که خداوند به آن ها احتیاج دارد و او به شما اجازه خواهد داد که آن ها را فوراً بیاورید.»
Matt Dari 21:4  و به این وسیله پیشگویی پیغمبر تمام شد که می فرماید:
Matt Dari 21:5  «به دختر سهیون بگویید: اینک پادشاه تو است که بر الاغی نشسته و بر کره چهار پایی سوار است و با شکستگی نزد تو می آید.»
Matt Dari 21:6  آن دو شاگرد رفتند و آنچه به آن ها گفته شده بود انجام دادند.
Matt Dari 21:7  و آن الاغ و کره اش را آوردند و آنگاه لباسهای خود را بر پشت آن ها انداختند و عیسی سوار شد.
Matt Dari 21:8  جمعیت زیادی جاده را با لباسهای خود فرش کردند و بعضی، شاخه های درختان را می بریدند و در راه می گسترانیدند.
Matt Dari 21:9  آنگاه جمعیتی که پیش روی می رفتند و آن ها که از عقب می آمدند فریاد می زدند و می گفتند: «مبارک باد پسر داود، فرخنده باد آن کسی که به نام خداوند می آید. خدای متعال او را مبارک سازد.»
Matt Dari 21:10  همین که عیسی داخل اورشلیم شد تمام مردم شهر به هیجان آمدند و عده ای می پرسیدند: «این شخص کیست؟»
Matt Dari 21:11  جمعیت جواب می دادند: «این عیسی پیامبر است که از ناصرۀ جلیل آمده است.»
Matt Dari 21:12  آنگاه عیسی به داخل عبادتگاه رفت و همۀ کسانی را که در عبادتگاه به خرید و فروش مشغول بودند بیرون راند. او میزهای صرافان و جایگاه های کبوتر فروشان را چپه کرد
Matt Dari 21:13  و به آنها گفت: «نوشته شده است: خانۀ من جای عبادت خوانده خواهد شد. اما شما آن را لانۀ دزدان ساخته اید.»
Matt Dari 21:14  نابینایان و مفلوجان در عبادتگاه به نزد او آمدند و او آن ها را شفا داد.
Matt Dari 21:15  سران کاهنان و علمای دین وقتی معجزات بزرگ عیسی را دیدند و شنیدند که کودکان در عبادتگاه فریاد می زدند: «مبارک باد پسر داود» خشمگین شدند.
Matt Dari 21:16  آن ها از عیسی پرسیدند: «آیا می شنوی اینها چه می گویند؟» عیسی جواب داد: «بلی می شنوم! مگر نخوانده اید که کودکان و شیرخوارگان را می آموزی تا زبان آن ها به حمد و ثنای تو بپردازند؟»
Matt Dari 21:17  آنگاه آنها را ترک کرد و از شهر خارج شد و به بیت عنیا رفت و شب را در آنجا گذرانید.
Matt Dari 21:18  صبح روز بعد وقتی عیسی به شهر برگشت، گرسنه شد
Matt Dari 21:19  و در کنار جاده درخت انجیری دیده به طرف آن رفت اما جز برگ چیزی در آن نیافت. پس آن درخت را خطاب کرده فرمود: «تو دیگر هرگز ثمر نخواهی آورد.» و آن درخت در همان لحظه خشک شد.
Matt Dari 21:20  شاگردان از دیدن آن تعجب کرده پرسیدند: «چرا این درخت به این زودی خشک شد؟»
Matt Dari 21:21  عیسی در جواب به آنها گفت: «بیقین بدانید که اگر ایمان داشته باشید و شک نکنید، نه تنها قادر خواهید بود آنچه را که نسبت به این درخت انجام شد انجام دهید، بلکه اگر به این کوه بگویید که از جای خود کنده و به بحر پرتاب شود چنین خواهد شد
Matt Dari 21:22  و هرچه با ایمان در دعا طلب کنید خواهید یافت.»
Matt Dari 21:23  عیسی داخل عبادتگاه شد و به تعلیم مردم پرداخت. سران کاهنان و بزرگان قوم نزد او آمده پرسیدند: «با چه اجازه ای دست به چنین کارهایی می زنی و چه کسی این اختیار را به تو داده است؟»
Matt Dari 21:24  عیسی در جواب به آن ها گفت: «من نیز از شما سؤالی می کنم، اگر به آن جواب بدهید من هم به شما خواهم گفت که با چه اجازه ای این کارها را می کنم.
Matt Dari 21:25  آیا تعمید یحیی از جانب خدا بود و یا از جانب انسان؟» بر سر این موضوع در میان آن ها بحثی درگرفت، می گفتند: «اگر بگوییم از جانب خدا است او خواهد گفت چرا به او ایمان نیاوردید؟
Matt Dari 21:26  و اگر بگوییم از جانب انسان است، از مردم می ترسیم، زیرا همه یحیی را یک نبی می دانند.»
Matt Dari 21:27  از این رو در جواب عیسی گفتند: «ما نمی دانیم.» عیسی فرمود: «پس من هم به شما نخواهم گفت که با چه اجازه ای این کارها را می کنم.»
Matt Dari 21:28  «نظر شما در این خصوص چیست؟ شخصی دو پسر داشت. او نزد پسر بزرگ خود رفت و به او گفت: «پسرم، امروز به تاکستان برو و در آنجا کار کن.»
Matt Dari 21:29  آن پسر جواب داد: «من نمی روم» اما بعد پشیمان شد و رفت.
Matt Dari 21:30  آنگاه پدر نزد دومی آمد و همین را به او گفت او جواب داد: «می روم، پدر،» اما هرگز نرفت.
Matt Dari 21:31  کدامیک از این دو نفر مطابق خواهش پدر رفتار کرد؟» گفتند: «اولی.» پس عیسی جواب داد: «بدانید که جزیه گیران و فاحشه ها قبل از شما به پادشاهی خدا وارد خواهند شد.
Matt Dari 21:32  زیرا یحیی آمد و راه صحیح زندگی را به شما نشان داد و شما سخنان او را باور نکردید ولی جزیه گیران و فاحشه ها باور کردند و شما حتی بعد از دیدن آن هم توبه نکردید و به او ایمان نیاوردید.
Matt Dari 21:33  به مَثَل دیگری گوش دهید: مالکی بود که تاکستانی ساخت و دور آن دیواری کشید و در آن چرخُشتی کند و یک بُرج دیده بانی هم برای آن ساخت، آنگاه آنرا به دهقانان سپرد و خود به مسافرت رفت.
Matt Dari 21:34  هنگامی که موسم چیدن انگور رسید، خادمان خود را نزد باغبانان فرستاد تا انگور را تحویل بگیرند.
Matt Dari 21:35  اما باغبان، خادمان او را گرفته، یکی را لت و کوب کردند و دیگری را کشتند و سومی را سنگسار کردند.
Matt Dari 21:36  صاحب باغ بار دیگر عدۀ بیشتری از خادمان خود را فرستاد. با آنها نیز به همانطور رفتار کردند.
Matt Dari 21:37  بالاخره پسر خود را پیش باغبانان فرستاده گفت: «آنها احترام پسرم را نگاه خواهند داشت.»
Matt Dari 21:38  اما وقتی باغبانان پسر را دیدند به یکدیگر گفتند: «این وارث است. بیایید او را بکشیم تا میراث اش از ما شود.»
Matt Dari 21:39  پس او را گرفته و از تاکستان بیرون انداخته به قتل رسانیدند.
Matt Dari 21:40  هنگامی که صاحب تاکستان بیاید با باغبانان چه خواهد کرد؟»
Matt Dari 21:41  آن ها جواب دادند: «آن مردان شریر را به عقوبت شدیدی خواهد رسانید و تاکستان را به دست باغبانان دیگری می سپارد تا هر وقت موسم میوه برسد، حصۀ او را بدهند.»
Matt Dari 21:42  آنگاه عیسی به آنها فرمود: «آیا تا کنون در کلام خدا نخوانده اید: آن سنگی که معماران رد کردند به صورت سنگ اصلی بنا درآمده است. این کار خداوند است و به نظر ما عجیب می باشد.
Matt Dari 21:43  بنابراین به شما می گویم که پادشاهی خدا از شما گرفته و به امتی داده خواهد شد که ثمراتی شایسته به بار آورد.
Matt Dari 21:44  [اگر کسی بر روی این سنگ بیفتد پارچه پارچه خواهد شد و هرگاه آن سنگ بر روی کسی بیفتد او را غبار خواهد ساخت.]»
Matt Dari 21:45  وقتی سران کاهنان و پیروان فرقۀ فریسی مَثَل های او را شنیدند، فهمیدند که عیسی به آن ها اشاره می کند.
Matt Dari 21:46  آن ها خواستند او را دستگیر کنند اما از مردم که عیسی را پیامبر می دانستند، می ترسیدند.
Chapter 22
Matt Dari 22:1  عیسی بازهم برای مردم مَثَلی آورده گفت:
Matt Dari 22:2  «پادشاهی آسمان مانند پادشاهی است که برای عروسی پسر خود، جشنی ترتیب داد.
Matt Dari 22:3  او نوکران خود را فرستاد تا به دعوت شدگان بگویند در جشن حاضر شوند، اما آن ها نخواستند بیایند.
Matt Dari 22:4  پادشاه بار دیگر عده ای را فرستاده به آن ها فرمود که به دعوت شدگان بگویند: «به جشن عروسی بیائید، چون مهمانی ای که ترتیب داده ام آماده است، گاو ها و گوساله های خود را سر بریده و همه چیز را آماده کرده ام.»
Matt Dari 22:5  اما دعوت شدگان به دعوت او اعتنائی نکردند و مشغول کار خود شدند. یکی به مزرعۀ خود رفت و دیگری به کسب و کار خود پرداخت
Matt Dari 22:6  در حالی که دیگران، نوکران پادشاه را گرفته زدند و آن ها را کشتند.
Matt Dari 22:7  وقتی پادشاه این را شنید، غضبناک شد و عساکر خود را فرستاد و آن ها قاتلان را کشتند و شهر شان را آتش زدند.
Matt Dari 22:8  آنگاه پادشاه به نوکران خود گفت: «جشن عروسی آماده است، اما دعوت شدگان لیاقت آنرا نداشتند.
Matt Dari 22:9  پس به کوچه ها و سرکها ها بروید و هرکه را یافتید به عروسی دعوت کنید.»
Matt Dari 22:10  آنها رفته و هرکه را پیدا کردند ـ چه نیک و چه بد ـ با خود آوردند و به این ترتیب تالار از مهمانان پُر شد.
Matt Dari 22:11  هنگامی که شاه وارد شد تا مهمانان را ببیند، مردی را دید که لباس عروسی بر تن نداشت.
Matt Dari 22:12  پادشاه از او پرسید: «ای دوست، چطور بدون لباس عروسی به اینجا آمده ای؟» او خاموش ماند.
Matt Dari 22:13  پس پادشاه به ملازمان خود گفت: «دست و پای او را ببندید و او را بیرون در تاریکی بیندازید، جائی که گریه و دندان بر دندان ساییدن است.»
Matt Dari 22:14  زیرا دعوت شدگان بسیارند، اما برگزیدگان کم هستند.»
Matt Dari 22:15  آنگاه پیروان فرقۀ فریسی نقشه کشیدند که چطور عیسی را با سخنان خودش به دام بیندازند.
Matt Dari 22:16  آن ها چند نفر از پیروان خود را همراه عده ای از هواداران هیرودیس به نزد عیسی فرستاده گفتند: «ای استاد، ما می دانیم که تو مرد راستگویی هستی. چون به ظاهر انسان توجهی نداری و راه خدا را بدون بیم و هراس از انسان، با راستی تعلیم می دهی،
Matt Dari 22:17  پس به ما بگو نظر تو در این باره چیست؟ آیا دادن مالیات به امپراطور روم جایز است یا نه؟»
Matt Dari 22:18  عیسی به فریب آنها پی برد و به آنها فرمود: «ای منافقان، چرا می خواهید مرا امتحان کنید؟
Matt Dari 22:19  سکه ای را که با آن مالیات خود را می پردازید به من نشان دهید.» آن ها یک سکۀ نقره به او دادند.
Matt Dari 22:20  عیسی پرسید: «این تصویر و عنوان از کیست؟»
Matt Dari 22:21  آن ها جواب دادند: «از امپراطور.» عیسی به آنها فرمود: «پس آنچه را که از امپراطور است به امپراطور و آنچه را که از خداست به خدا بدهید.»
Matt Dari 22:22  آن ها که از این جواب حیران شده بودند از آنجا برخاسته رفتند و عیسی را تنها گذاشتند.
Matt Dari 22:23  همان روز پیروان فرقۀ صدوقی که منکر رستاخیز مردگان هستند، پیش او آمدند و از او سؤال نمودند:
Matt Dari 22:24  «ای استاد، موسی گفته است که هرگاه شخصی بدون اولاد بمیرد، برادرش باید با زن او ازدواج کند و برای او فرزندانی بوجود آورد.
Matt Dari 22:25  باری، در بین ما هفت برادر بودند، اولی ازدواج کرد و پیش از آنکه دارای فرزندی شود، مُرد و همسر او به برادرش واگذار شد.
Matt Dari 22:26  همینطور دومی و سومی تا هفتمی با آن زن ازدواج کردند و بدون اولاد مُردند.
Matt Dari 22:28  پس در روز قیامت آن زن همسر کدام یک از آن ها خواهد بود، زیرا همۀ آنها با او ازدواج کرده بودند؟»
Matt Dari 22:29  عیسی جواب داد: «شما در اشتباهید! نه از کلام خدا چیزی می دانید و نه از قدرت او!
Matt Dari 22:30  در روز رستاخیز کسی نه زن می گیرد و نه شوهر می کند، بلکه همه در آن عالم مانند فرشتگان آسمانی هستند.
Matt Dari 22:31  اما در خصوص رستاخیز مردگان آیا نخوانده اید که خود خدا به شما چه فرموده است؟
Matt Dari 22:32  او فرموده است: من خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب هستم. خدا، خدای مردگان نیست، بلکه خدای زندگان است.»
Matt Dari 22:33  مردم که این را شنیدند، از تعالیم او حیران شدند.
Matt Dari 22:34  وقتی پیروان فرقه فریسی شنیدند که عیسی پیروان فرقۀ صدوقی را قانع کرده است، دور او را گرفتند
Matt Dari 22:35  و یک نفر از آن ها که معلم شریعت بود از روی امتحان از عیسی سؤالی نموده گفت:
Matt Dari 22:36  «ای استاد، کدام یک از احکام شریعت از همه بزرگتر است؟»
Matt Dari 22:37  عیسی جواب داد: «خداوند، خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام عقل خود دوست بدار.
Matt Dari 22:38  این اولین و بزرگترین حکم شریعت است.
Matt Dari 22:39  دومین حکمی که به همان اندازه مهم است شبیه اولی است، یعنی همسایۀ خود را مانند خویش دوست بدار.
Matt Dari 22:40  در این دو حکم تمام تورات و نوشته های پیامبران خلاصه شده است.»
Matt Dari 22:41  عیسی از آن پیروان فرقۀ فریسی که دور او ایستاده بودند، پرسید:
Matt Dari 22:42  «نظر شما دربارۀ مسیح چیست؟ او پسر کیست؟» آن ها جواب دادند: «او پسر داود است.»
Matt Dari 22:43  عیسی از آن ها پرسید: «پس چطور است که داود با الهام از جانب خدا، او را خداوند می خواند؟ زیرا داود می گوید:
Matt Dari 22:44  «خداوند به خداوند من گفت: بر دست راست من بنشین تا دشمنان تو را زیر پاهای تو قرار دهم.»
Matt Dari 22:45  او چطور می تواند پسر داود باشد در صورتی که خود داود او را خداوند می خواند؟»
Matt Dari 22:46  هیچ کس نتوانست در جواب او سخنی بگوید و از آن روز به بعد دیگر کسی جرأت نکرد از او سؤالی بنماید.
Chapter 23
Matt Dari 23:1  آنگاه عیسی به مردم و شاگردان خود گفت:
Matt Dari 23:2  «چون علمای دین و پیروان فرقۀ فریسی بر مسند موسی نشسته اند،
Matt Dari 23:3  شما باید به هرچه آن ها می گویند گوش دهید و مطابق آن عمل نمایید اما از اعمال آنها پیروی نکنید، زیرا خود آن ها آنچه می گویند، نمی کنند.
Matt Dari 23:4  آن ها بارهای سنگین را می بندند و بر دوش مردم می گذارند در حالی که خود شان حاضر نیستند برای بلند کردن آن بار حتی انگشت خود را تکان دهند.
Matt Dari 23:5  هرچه می کنند برای تظاهر و خودنمایی است. بازو بند های خود را کلان تر و دامن چپن خود را درازتر می سازند.
Matt Dari 23:6  آن ها دوست دارند در صدر مجالس بنشینند و در کنیسه ها بهترین جا را داشته باشند
Matt Dari 23:7  و مردم در کوچه ها به آن ها سلام نمایند و آن ها را «استاد» خطاب کنند.
Matt Dari 23:8  اما شما نباید «استاد» خوانده شوید، زیرا شما یک استاد دارید و همۀ شما برادر هستید.
Matt Dari 23:9  هیچ کس را بر روی زمین پدر نخوانید، زیرا شما یک پدر دارید، یعنی همان پدر آسمانی.
Matt Dari 23:10  و نباید «پیشوا» خوانده شوید زیرا شما یک پیشوا دارید که مسیح است.
Matt Dari 23:11  کسی در میان شما از همه بزرگتر است که خادم همه باشد.
Matt Dari 23:12  زیرا هر که خود را بزرگ سازد خوار ساخته خواهد شد و هرکه خود را فروتن سازد به بزرگی خواهد رسید.
Matt Dari 23:13  وای بر شما ای علمای دین و فریسی ها منافق! شما راه پادشاهی آسمانی را بر روی مردم می بندید، خود تان داخل نمی شوید و دیگران را هم که می خواهند داخل شوند، نمی گذارید.
Matt Dari 23:14  [وای بر شما ای علمای دین و فریسیانِ منافق، شما مال بیوه زنان را می خورید و حال آنکه محض خودنمایی دعای خود را طول می دهید، به این جهت شما شدید ترین جزاها را خواهید دید.]
Matt Dari 23:15  وای بر شما ای علمای دین و فریسی ها منافق، شما بحر و خشکی را طی می کنید تا کسی را پیدا کنید که دین شما را بپذیرد. و وقتی که موفق شدید، او را دو برابر بدتر از خود تان سزاوار جهنم می سازید.
Matt Dari 23:16  وای بر شما ای راهنمایان کور، شما می گویید: اگر کسی به عبادتگاه سوگند بخورد چیزی نیست، اما اگر به طلا های عبادتگاه سوگند بخورد، مجبور است به سوگند خود وفا کند.
Matt Dari 23:17  ای احمقان و ای کوران، کدام مهمتر است، طلا یا عبادتگاهی که طلا را تقدیس می کند؟
Matt Dari 23:18  شما می گویید: هرگاه کسی به قربانگاه سوگند بخورد چیزی نمی شود، اما اگر به هدایایی که در قربانگاه قرار دارد، سوگند بخورد مجبور است به آن عمل کند.
Matt Dari 23:19  ای کوران! کدام مهمتر است، هدایا یا قربانگاهی که هدایا را تقدیس می کند؟
Matt Dari 23:20  کسی که به قربانگاه سوگند یاد می کند به آن و به هرچه بر روی آن است، سوگند می خورد
Matt Dari 23:21  و کسی که به عبادتگاه سوگند می خورد به آن و به خدایی که در آن ساکن است، سوگند خورده است.
Matt Dari 23:22  و هرگاه کسی به آسمان سوگند بخورد، به تخت سلطنت خدا و آن کس که بر آن می نشیند سوگند خورده است.
Matt Dari 23:23  وای بر شما ای علمای دین و فریسیانِ منافق، شما از نعناع و شِبِت و زیره ده یک می دهید، اما مهمترین احکام شریعت را که عدالت و رحمت و صداقت است، نادیده گرفته اید. شما باید اینها را انجام دهید و در عین حال از انجام سایر احکام غفلت نکنید.
Matt Dari 23:24  ای راهنمایان کور! شما پشه را صافی می کنید، اما شتر را می خورید.
Matt Dari 23:25  وای بر شما ای علمای دین و فریسی ها منافق، شما بیرون پیاله و بشقاب را پاک می کنید، در حالی که درون آن از ظلم و ناپرهیزی پُر است.
Matt Dari 23:26  ای فریسی کور، اول درون پیاله را پاک کن که در آن صورت بیرون آن هم پاک خواهد بود.
Matt Dari 23:27  وای بر شما ای علمای دین و فریسی ها منافق، شما مثل مقبره های سفید شده ای هستید که ظاهر زیبا دارند، اما داخل آن ها پُر از استخوانهای مردگان و انواع کثافات است!
Matt Dari 23:28  شما هم همینطور ظاهراً مردمان درستکار ولی در باطن پُر از ریاکاری و شرارت هستید.
Matt Dari 23:29  وای بر شما ای علمای دین و فریسی ها منافق، شما مقبره های پیغمبران را می سازید و بناهایی را که به یادبود مقدسین ساخته شده، تزئین می کنید
Matt Dari 23:30  و می گویید: «اگر ما در زمان پدران خود زنده می بودیم، هرگز با آنها در قتل پیامبران شرکت نمی کردیم.»
Matt Dari 23:31  به این ترتیب تصدیق می کنید که فرزندان کسانی هستید که پیغمبران را به قتل رسانیده اند.
Matt Dari 23:32  پس بروید و آنچه را که پدران تان شروع کردند به اتمام رسانید.
Matt Dari 23:33  ای ماران، ای افعی زادگان، شما چگونه از مجازات دوزخ می گریزید؟
Matt Dari 23:34  به این جهت من انبیا، حکما و علما را برای شما می فرستم، اما شما بعضی را می کشید و مصلوب می کنید و بعضی را هم در کنیسه های تان تازیانه می زنید و شهر به شهر می رانید
Matt Dari 23:35  و از این جهت خون همۀ نیکمردان خدا که بر زمین ریخته شده، بر گردن شما خواهد بود، از هابیل معصوم گرفته تا زکریا پسر بَرخِیا که او را در بین عبادتگاه و قربانگاه کشتید.
Matt Dari 23:36  در حقیقت به شما می گویم، گناه تمام این کارها به گردن این نسل خواهد بود.
Matt Dari 23:37  ای اورشلیم، ای اورشلیم، ای شهری که پیامبران را بقتل رسانیدی و رسولانی را که به نزد تو فرستاده شدند سنگسار کردی! چه بسیار اوقاتی که آرزو کردم مانند مرغی که چوچه های خود را بزیر پر و بال خود جمع می کند، فرزندان تو را به دور خود جمع کنم؛ اما تو نخواستی.
Matt Dari 23:38  اکنون خانۀ شما خالی به شما واگذار خواهد شد!
Matt Dari 23:39  و بدانید که دیگر هرگز مرا نخواهید دید تا روزی که بگویید: متبارک باد او که به نام خداوند می آید.»
Chapter 24
Matt Dari 24:1  در حالیکه عیسی از عبادتگاه خارج می شد، شاگردانش توجه او را به بناهای عبادتگاه جلب نمودند.
Matt Dari 24:2  عیسی به آن ها گفت: «این بنا ها را می بینید؟ بیقین بدانید که هیچ سنگی از آن بر سنگ دیگر باقی نخواهد ماند، بلکه همه فرو خواهند ریخت.»
Matt Dari 24:3  وقتی عیسی در روی کوه زیتون نشسته بود، شاگردانش به نزد او آمدند و بطور خصوصی به او گفتند: «به ما بگو، چه زمانی این امور واقع خواهد شد؟ و نشانۀ آمدن تو و رسیدن آخر زمان چه خواهد بود؟»
Matt Dari 24:4  عیسی جواب داد: «احتیاط کنید که کسی شما را گمراه نسازد.
Matt Dari 24:5  زیرا بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت: «من مسیح هستم.» و بسیاری را گمراه خواهند کرد.
Matt Dari 24:6  زمانی می آید که شما صدای جنگ ها را از نزدیک و اخبار مربوط به جنگ در جاهای دور را خواهید شنید. ترسان نشوید، چنین وقایعی باید رخ دهد، اما پایان کار هنوز نرسیده است.
Matt Dari 24:7  زیرا قومی با قوم دیگر و حکومتی با حکومت دیگر جنگ خواهد کرد و قحطی ها و زلزله ها در همه جا پدید خواهد آمد.
Matt Dari 24:8  اینها همه مثل آغاز دردِ زایمان است.
Matt Dari 24:9  در آن وقت شما را برای شکنجه و کشتن تسلیم خواهند نمود و تمام جهانیان به خاطر ایمانی که به من دارید، از شما نفرت خواهند داشت
Matt Dari 24:10  و بسیاری ایمان خود را از دست خواهند داد و یکدیگر را تسلیم دشمن نموده، از هم نفرت خواهند داشت.
Matt Dari 24:11  انبیای دروغین زیادی برخواهند خاست و بسیاری را گمراه خواهند نمود.
Matt Dari 24:12  و شرارت بقدری زیاد می شود که محبت آدمیان نسبت به یکدیگر سرد خواهد شد.
Matt Dari 24:13  اما هرکس تا آخر پایدار بماند نجات خواهد یافت،
Matt Dari 24:14  و این مژدۀ پادشاهی خدا در سراسر عالم اعلام خواهد شد تا برای همۀ ملت ها شهادتی باشد و آنگاه پایان کار فرا می رسد.
Matt Dari 24:15  پس هرگاه آن «مکروه ویرانگر» را که دانیال نبی از آن سخن گفت در مکان مقدس ایستاده ببینید (خواننده خوب توجه کند).
Matt Dari 24:16  کسانی که در یهودیه هستند، به کوه ها بگریزند.
Matt Dari 24:17  اگر کسی روی بام خانه ای باشد، نباید برای بردن اسباب خود به پائین بیاید
Matt Dari 24:18  و اگر کسی در مزرعه باشد، نباید برای بردن لباس خود به خانه برگردد.
Matt Dari 24:19  آن روزها برای زنان حامله دار و شیر ده چقدر وحشتناک خواهد بود!
Matt Dari 24:20  دعا کنید که وقت فرار شما در زمستان و یا در روز سَبَت نباشد،
Matt Dari 24:21  زیرا در آن وقت مردم به چنان رنج و عذاب سختی گرفتار خواهند شد که از ابتدای عالم تا آن وقت هرگز نبوده و بعد از آن هم دیگر نخواهد بود.
Matt Dari 24:22  اگر خدا آن روزها را کوتاه نمی کرد، هیچ جانداری جان سالم به در نمی برد. اما خدا به خاطر برگزیدگان خود آن روزها را کوتاه خواهد ساخت.
Matt Dari 24:23  در آن زمان اگر کسی به شما بگوید: «نگاه کن، مسیح این جا یا آن جا است»، آن را باور نکنید.
Matt Dari 24:24  زیرا اشخاص بسیاری پیدا خواهند شد که به دروغ ادعا می کنند، مسیح یا پیامبر هستند و معجزات و عجایب بزرگی انجام خواهند داد به طوری که اگر ممکن باشد، حتی برگزیدگان خدا را هم گمراه می کنند.
Matt Dari 24:25  توجه کنید، من قبلاً شما را آگاه ساخته ام.
Matt Dari 24:26  بنابراین اگر به شما بگویند که او در بیابان است، به آنجا نروید و اگر بگویند که در اندرون خانه است، باور نکنید.
Matt Dari 24:27  ظهور پسر انسان مانند ظاهر شدن برق درخشان از آسمان است که وقتی از شرق ظاهر شود تا غرب را روشن می سازد.
Matt Dari 24:28  هرجا لاشه ای باشد، لاشخوران در آنجا جمع می شوند!
Matt Dari 24:29  به محض آنکه مصیبت آن روزها به پایان برسد، آفتاب تاریک خواهد شد و ماه دیگر نور نخواهد داد، ستارگان از آسمان فرو خواهند ریخت و قدرت های آسمانی متزلزل خواهند شد.
Matt Dari 24:30  پس از آن، علامت پسر انسان ظاهر می شود و همۀ ملل عالم سوگواری خواهند کرد و پسر انسان را خواهند دید، که با قدرت و جلال عظیم بر ابر های آسمان می آید.
Matt Dari 24:31  شیپور بزرگ به صدا خواهد آمد و او فرشتگان خود را می فرستد تا برگزیدگان خدا را از چهار گوشۀ جهان و از کرانه های فلک جمع کنند.
Matt Dari 24:32  از درخت انجیر درسی بیاموزید: هر وقت شاخه های آن جوانه می زند و برگ می آورند، شما می دانید که تابستان نزدیک است.
Matt Dari 24:33  به همان طریق وقتی تمام این چیزها را می بینید، بدانید که آخر کار نزدیک، بلکه بسیار نزدیک است.
Matt Dari 24:34  بدانید تا همه این چیزها واقع نشود، مردمان این نسل نخواهند مُرد.
Matt Dari 24:35  آسمان و زمین از بین خواهند رفت، اما سخنان من هرگز از بین نخواهند رفت.
Matt Dari 24:36  هیچ کس غیر از پدر از آن روز و ساعت خبر ندارد، حتی پسر و فرشتگان آسمانی هم از آن بی خبرند.
Matt Dari 24:37  زمان ظهور پسر انسان درست مانند روزگار نوح خواهد بود.
Matt Dari 24:38  در روزهای پیش از طوفان یعنی تا روزی که نوح به داخل کشتی رفت، مردم می خوردند و می نوشیدند و ازدواج می کردند
Matt Dari 24:39  و چیزی نمی فهمیدند تا آنکه سیل آمد و همه را از بین بُرد. ظهور پسر انسان نیز همینطور خواهد بود.
Matt Dari 24:40  از دو نفر که در مزرعه هستند، یکی را می برند و دیگری را می گذارند
Matt Dari 24:41  و از دو زن که دستاس می کنند، یکی را می برند و دیگری را می گذارند.
Matt Dari 24:42  پس بیدار باشید، زیرا نمی دانید در چه روزی خداوند شما می آید.
Matt Dari 24:43  به خاطر داشته باشید: اگر صاحب خانه می دانست که دزد در چه ساعت از شب می آید، بیدار می ماند و نمی گذاشت دزد داخل خانه اش بشود.
Matt Dari 24:44  پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی که انتظار ندارید خواهد آمد.
Matt Dari 24:45  کیست آن غلام امین و دانا که اربابش او را به سرپرستی خادمین خانۀ خود گمارده باشد تا در وقت مناسب جیرۀ آنها را بدهد.
Matt Dari 24:46  خوشا به حال آن غلام اگر وقتی اربابش بر می گردد او را در حال انجام وظیفه ببیند.
Matt Dari 24:47  بدانید که اربابش اداره تمام مایمُلک خود را به عهده او خواهد گذاشت.
Matt Dari 24:48  اما اگر آن غلام شریر باشد و بگوید که آمدن ارباب من طول خواهد کشید
Matt Dari 24:49  و به اذیت و آزار غلامان دیگر بپردازد و با میگساران به خوردن و نوشیدن مشغول شود،
Matt Dari 24:50  در روزی که او انتظار ندارد و در وقتی که نمی داند، اربابش خواهد آمد
Matt Dari 24:51  و او را از میان دو پاره کرده، به سرنوشت منافقان گرفتار خواهد ساخت، جائی که گریه و دندان بر دندان ساییدن است.
Chapter 25
Matt Dari 25:1  در آن روز پادشاهی آسمان مثل ده دختر جوان خواهد بود که چراغ های خود را برداشته به استقبال داماد رفتند.
Matt Dari 25:2  پنج نفر از آنها دانا و پنج نفر نادان بودند.
Matt Dari 25:3  دختران نادان چراغ های خود را با خود برداشتند ولی با خود هیچ تیل نبردند،
Matt Dari 25:4  اما دختران دانا چراغ های خود را با ظرف های پُر از تیل بردند.
Matt Dari 25:5  چون داماد در آمدن دیر کرد، همگی خواب شان برد.
Matt Dari 25:6  در نیمه شب فریاد کسی شنیده شد که می گفت: «داماد می آید، به پیش او بیائید.»
Matt Dari 25:7  وقتی دختران این را شنیدند همه برخاسته چراغ های خود را حاضر کردند.
Matt Dari 25:8  دختران نادان به دختران دانا گفتند: «چراغ های ما در حال خاموش شدن است، مقداری از تیل خود تان را به ما بدهید.»
Matt Dari 25:9  آن ها گفتند: «نخیر، برای همۀ ما کافی نیست، بهتر است شما پیش فروشندگان بروید و مقداری تیل برای خود تان بخرید.»
Matt Dari 25:10  وقتی آن ها رفتند تیل بخرند، داماد وارد شد. کسانی که آماده بودند با او به مجلس عروسی وارد شدند و در بسته شد.
Matt Dari 25:11  بعد که آن پنج دختر دیگر برگشتند، فریاد زدند: «ای آقا، ای آقا در را به روی ما باز کن!»
Matt Dari 25:12  اما او جواب داد: «به شما می گویم که اصلاً شما را نمی شناسم.»
Matt Dari 25:13  پس بیدار باشید زیرا شما از روز و ساعت این واقعه خبر ندارید.
Matt Dari 25:14  پادشاهی آسمان مانند مردی است که می خواست سفر کند. پس غلامان خود را خواسته، اموال خویش را به آنها سپرد
Matt Dari 25:15  و به هر یک به نسبت توانائی اش چیزی داد. به یکی پنج سکۀ طلا و به دیگری دو سکۀ و به سومی یک سکه، و پس از آن به سفر رفت.
Matt Dari 25:16  مردی که پنج سکۀ طلا داشت زود رفت و با آن ها تجارت کرد و پنج سکۀ طلا سود برد.
Matt Dari 25:17  همچنین آن مردی که دو سکۀ طلا داشت دو سکۀ دیگر سود آورد.
Matt Dari 25:18  اما آن مردی که یک سکۀ طلا به او داده شده بود رفت و زمین را کَند و پول ارباب خود را پنهان کرد.
Matt Dari 25:19  بعد از مدت زیادی ارباب برگشت و با آن ها به تصفیه حساب پرداخت.
Matt Dari 25:20  کسی که پنج سکۀ طلا به او داده شده بود آمد و پنج سکه ای را هم که سود برده بود با خود آورد و گفت: «تو این پنج سکه را به من سپرده بودی، این پنج سکۀ دیگر هم سود آن است.»
Matt Dari 25:21  ارباب گفت: «آفرین، ای غلام خوب و امین! تو در امر کوچکی امانت و درستی خود را نشان دادی، من حالا کارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در خوشی ارباب خود شریک باش.»
Matt Dari 25:22  آنگاه مردی که دو سکۀ طلا داشت آمد و گفت: «تو دو سکه به من سپردی، این دو سکۀ دیگر هم سود آن است.»
Matt Dari 25:23  ارباب گفت: «آفرین، ای غلام خوب و امین! تو در کار کوچکی امانت و درستی خود را نشان دادی و حالا کارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در خوشی ارباب خود شریک باش.»
Matt Dari 25:24  سپس مردی که یک سکه به او داده شده بود آمد و گفت: «ای ارباب، من می دانستم که تو مرد سختگیری هستی، از جائی که نکاشته ای درو می کنی و از جائی که نپاشیده ای جمع می نمائی.
Matt Dari 25:25  پس ترسیدم و رفتم و طلای تو را در زمین پنهان کردم. بفرما، پول تو این جاست.»
Matt Dari 25:26  ارباب گفت: «ای غلام بدسرشت و تنبل، تو که می دانستی من از جائی که نکاشته ام، درو می کنم و از جایی که نپاشیده ام، جمع می کنم،
Matt Dari 25:27  پس به همین دلیل می باید پول مرا به صرافان می دادی تا وقتی من از سفر بر می گردم آن را با سودش پس بگیرم.
Matt Dari 25:28  سکه طلا را از او بگیرید و به آن کس که ده سکه دارد بدهید،
Matt Dari 25:29  زیرا آن کس که دارد به او بیشتر داده خواهد شد تا به فراوانی داشته باشد و آن کس که ندارد، حتی آنچه را هم که دارد از دست خواهد داد.
Matt Dari 25:30  این غلام بی فایده را به تاریکی بیندازید، جایی که گریه و دندان بر دندان ساییدن وجود دارد.»
Matt Dari 25:31  وقتی پسر انسان با جلال خود همراه با همۀ فرشتگان می آید، بر تخت پادشاهی خود خواهد نشست
Matt Dari 25:32  و تمام ملت های روی زمین در حضور او جمع می شوند. آنگاه او مانند چوپانی که گوسفندان را از بزها جدا می کند، آدمیان را به دو گروه تقسیم خواهد کرد.
Matt Dari 25:33  گوسفندان را در دست راست و بزها را در دست چپ خود قرار خواهد داد.
Matt Dari 25:34  آنگاه پادشاه به آنهای که در سمت راست او هستند خواهد گفت: «ای کسانی که از جانب پدر من برکت یافته اید! بیایید و وارث سلطتنی شوید که از ابتدای آفرینش عالم برای شما آماده شده است.
Matt Dari 25:35  چون وقتی گرسنه بودم به من خوراک دادید، وقتی تشنه بودم به من آب دادید، هنگامی که مسافر بودم مرا به خانۀ خود بردید،
Matt Dari 25:36  وقتی عریان بودم مرا پوشانیدید، وقتی بیمار بودم به عیادت من آمدید و وقتی که در زندان بودم از من دیدن کردید.»
Matt Dari 25:37  آنگاه نیکان جواب خواهند داد: «ای خداوند چه وقت تو را گرسنه دیدیم که به تو خوراک داده باشیم و یا چه موقع تو را تشنه دیدیم که به تو آب داده باشیم؟
Matt Dari 25:38  چه زمان مسافر بودی که تو را به خانه بردیم یا برهنه بودی که تو را پوشاندیم؟
Matt Dari 25:39  چه وقت تو را بیمار یا محبوس دیدیم که به دیدنت آمدیم؟»
Matt Dari 25:40  پادشاه در جواب خواهد گفت: «بدانید آنچه به یکی از کوچکترین برادران من کردید، به من کردید.»
Matt Dari 25:41  آنگاه به آنهای که در سمت چپ او هستند خواهد گفت: «ای لعنت شدگان، از من دور شوید و به آتش ابدی که برای شیطان و فرشتگان او آماده شده است بروید،
Matt Dari 25:42  زیرا وقتی گرسنه بودم به من خوراک ندادید، وقتی تشنه بودم به من آب ندادید،
Matt Dari 25:43  وقتی مسافر بودم به من منزل ندادید، وقتی برهنه بودم مرا نپوشانیدید و وقتی بیمار و محبوس بودم به عیادت من نیامدید.»
Matt Dari 25:44  آنها نیز جواب خواهند داد: «چه موقع تو را گرسنه یا تشنه یا مسافر یا عریان یا بیمار یا محبوس دیدیم و کاری برایت نکردیم؟»
Matt Dari 25:45  او جواب خواهد داد: «بدانید آنچه به یکی از این کوچکان نکردید، در واقع به من نکردید»
Matt Dari 25:46  و آنها به جزای ابدی خواهند رسید، ولی عادلان به زندگی ابدی داخل خواهند شد.»
Chapter 26
Matt Dari 26:1  در پایان این سخنان، عیسی به شاگردان خود گفت:
Matt Dari 26:2  «شما می دانید که دو روز دیگر عید فِصَح است و پسر انسان به دست دشمنان تسلیم می شود و آن ها او را مصلوب می کنند.»
Matt Dari 26:3  در همین وقت سران کاهنان و بزرگان قوم در قصر قیافا کاهن اعظم جمع شدند
Matt Dari 26:4  و مشورت کردند که چگونه عیسی را با حیله دستگیر کرده به قتل برسانند.
Matt Dari 26:5  آنها گفتند: «این کار نباید در ایام عید انجام گردد، مبادا آشوب و بلوایی در میان مردم ایجاد شود.»
Matt Dari 26:6  وقتی عیسی در بیت عنیا در منزل شمعون جذامی بود،
Matt Dari 26:7  زنی با ظرفی مرمرین پُر از عطر گرانبها پیش او آمد و در حالی که عیسی سر دسترخوان نشسته بود، آن زن عطر را روی سر او ریخت.
Matt Dari 26:8  شاگردان از دیدن آن عصبانی شده گفتند: «این اِسراف برای چیست؟
Matt Dari 26:9  ما می توانستیم آن را به قیمت خوبی بفروشیم و پولش را به فقرا بدهیم!»
Matt Dari 26:10  عیسی این را فهمید و به آنها گفت: «چرا مزاحم این زن می شوید؟ او کار بسیار خوبی برای من کرده است.
Matt Dari 26:11  فقرا همیشه با شما خواهند بود اما من همیشه با شما نیستم.
Matt Dari 26:12  او با ریختن این عطر بر بدن من، مرا برای دفن آماده ساخته است.
Matt Dari 26:13  بدانید که در هر جای عالم که این انجیل بشارت داده شود آنچه او کرده است به یاد بود او نقل خواهد شد.»
Matt Dari 26:14  آنگاه یهودای اسخریوطی که یکی از آن دوازده حواری بود پیش سران کاهنان رفت
Matt Dari 26:15  و گفت: «اگر عیسی را به شما تسلیم کنم به من چه خواهید داد؟» آنها سی سکۀ نقره را شمرده به او دادند.
Matt Dari 26:16  از آن وقت یهودا به دنبال فرصت مناسبی بود تا عیسی را تسلیم نماید.
Matt Dari 26:17  در نخستین روز عید فَطیر شاگردان نزد عیسی آمده از او پرسیدند: «کجا می خواهی برای تو نان عید فِصَح را آماده کنیم؟»
Matt Dari 26:18  عیسی جواب داد: «در شهر نزد فلان شخص بروید و به او بگوئید: استاد می گوید وقت من نزدیک است و فِصَح را با شاگردانم در منزل تو نگاه خواهم داشت.»
Matt Dari 26:19  شاگردان مطابق امر عیسی عمل کرده نان فِصَح را حاضر ساختند.
Matt Dari 26:20  وقتی شب شد عیسی با دوازده شاگرد خود بر سر دسترخوان نشست.
Matt Dari 26:21  در وقت صرف غذا فرمود: «بدانید که یکی از شما مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.»
Matt Dari 26:22  آنها بسیار ناراحت شدند و یکی پس از دیگری پرسیدند: «خداوندا، آیا من آن شخص هستم؟»
Matt Dari 26:23  عیسی جواب داد: «کسی که دست خود را با من در کاسه می بَرَد، مرا تسلیم خواهد کرد.
Matt Dari 26:24  پسر انسان به همان راهی خواهد رفت که در راجع به او نوشته شده است، اما وای بر آن کس که پسر انسان توسط او تسلیم شود. برای آن شخص بهتر می بود که هرگز به دنیا نمی آمد.»
Matt Dari 26:25  آنگاه یهودای خائن در جواب گفت: «ای استاد، آیا آن شخص من هستم؟» عیسی جواب داد: «همانطور است که می گویی.»
Matt Dari 26:26  غذا هنوز تمام نشده بود، که عیسی نان را برداشت و پس از شکرگزاری آن را پاره کرده به شاگردان داد و گفت: «بگیرید و بخورید، این است بدن من»
Matt Dari 26:27  آنگاه پیاله را برداشت و پس از شکرگزاری آن را به شاگردان داد و گفت: «همۀ شما از این بنوشید
Matt Dari 26:28  زیرا این است خون من که اجرای عهد و پیمان نو را تأیید می کند و برای آمرزش گناهان بسیاری ریخته می شود.
Matt Dari 26:29  بدانید که من دیگر از میوۀ تاک نخواهم نوشید تا روزی که آن را با شما در پادشاهی پدرم تازه بنوشم.»
Matt Dari 26:30  پس از آن، سرود فِصَح را خواندند و به طرف کوه زیتون رفتند.
Matt Dari 26:31  آنگاه عیسی به آنها فرمود: «امشب همۀ شما مرا ترک خواهید کرد، زیرا نوشته شده است: چوپان را می زنم و گوسفندان گله پراگنده خواهند شد.
Matt Dari 26:32  اما پس از آنکه دوباره زنده شوم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.»
Matt Dari 26:33  پِترُس جواب داد: «حتی اگر همه تو را ترک نمایند، من هرگز چنین کاری نخواهم کرد.»
Matt Dari 26:34  عیسی به او گفت: «بیقین بدان که همین امشب پیش از آنکه خروس بانگ بزند، تو سه بار خواهی گفت که مرا نمی شناسی.»
Matt Dari 26:35  پِترُس گفت: «حتی اگر لازم شود با تو بمیرم. هرگز نخواهم گفت که تو را نمی شناسم.» بقیه شاگردان نیز همین را گفتند.
Matt Dari 26:36  در این وقت عیسی با شاگردان خود به محلی به نام جِتسیمانی رسید و به آنها گفت: «در اینجا بنشینید، من برای دعا به آنجا می روم.»
Matt Dari 26:37  او پِترُس و دو پسر زَبدی را با خود بُرد. غم و اندوه بر او افتاد
Matt Dari 26:38  و به آنها گفت: «جان من از شدت غم نزدیک به مرگ است، شما در اینجا بمانید و با من بیدار باشید.»
Matt Dari 26:39  عیسی کمی پیشتر رفت، رو به زمین نهاد و دعا کرده گفت: «ای پدر اگر ممکن است، این پیاله را از من دور کن، اما نه به ارادۀ من بلکه به ارادۀ تو.»
Matt Dari 26:40  بعد پیش آن سه شاگرد برگشت و دید که آنها خوابیده اند، پس به پِترُس فرمود: «آیا هیچ یک از شما نمی توانست یک ساعت با من بیدار بماند؟
Matt Dari 26:41  بیدار باشید و دعا کنید تا دچار وسوسه نشوید، روح می خواهد، اما جسم نمی تواند.»
Matt Dari 26:42  عیسی بار دیگر رفت دعا نموده گفت: «ای پدر، اگر راه دیگری نیست جز این که من این پیاله را بنوشم پس ارادۀ تو انجام شود.»
Matt Dari 26:43  باز عیسی آمده آنها را در خواب دید، زیرا که چشمان ایشان از خواب سنگین شده بود.
Matt Dari 26:44  پس، از پیش آنها رفت و برای بار سوم به همان کلمات دعا کرد.
Matt Dari 26:45  آنگاه نزد شاگردان برگشت و به آنها گفت: «باز هم خواب هستید؟ هنوز استراحت می کنید؟ ساعت آن رسیده است که پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم شود.
Matt Dari 26:46  برخیزید، برویم، آن خائن حالا می آید.»
Matt Dari 26:47  عیسی هنوز صحبت خود را تمام نکرده بود که یهودا، یکی از دوازده حواری، همراه گروه زیادی از کسانی که سران کاهنان و بزرگان قوم فرستاده بودند به آنجا رسیدند. این گروه همه با شمشیر و چوب مسلح بودند.
Matt Dari 26:48  آن شاگرد خائن به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «کسی را که می بوسم همان شخص است، او را بگیرید.»
Matt Dari 26:49  پس یهودا فوراً به طرف عیسی رفت و گفت: «سلام، ای استاد» و او را بوسید.
Matt Dari 26:50  عیسی در جواب گفت: «ای دوست، کار خود را زودتر انجام بده.» در همین موقع آن گروه پیش رفتند و عیسی را دستگیر کرده محکم گرفتند.
Matt Dari 26:51  در این لحظه یکی از کسانی که با عیسی بودند، دست به شمشیر خود بُرد، آن را کشید و به غلام کاهن اعظم زده گوش او را برید.
Matt Dari 26:52  ولی عیسی به او فرمود: «شمشیر خود را غلاف کن. هرکه شمشیر کشد به شمشیر کشته می شود.
Matt Dari 26:53  مگر نمی دانی که من می توانم از پدر خود بخواهم که بیش از دوازده فوج فرشته را به یاری من بفرستد؟
Matt Dari 26:54  اما در آن صورت پیشگوئی های کلام خدا چگونه تمام می شود؟»
Matt Dari 26:55  آنگاه عیسی رو به جمعیت کرده گفت: «مگر می خواهید یک راهزن را بگیرید که این طور مسلح با شمشیر و چوب برای دستگیری من آمده اید؟ من هر روز در عبادتگاه می نشستم و تعلیم می دادم و شما دست به سوی من دراز نکردید،
Matt Dari 26:56  اما تمام این چیزها واقع شد تا آنچه انبیاء نوشته اند به انجام رسد.» در این وقت همۀ شاگردان او را ترک کرده گریختند.
Matt Dari 26:57  آن گروه عیسی را به خانۀ قیافا، کاهن اعظم، که علمای دین و بزرگان یهود در آنجا جمع شده بودند، بُردند.
Matt Dari 26:58  پِترُس از دور به دنبال عیسی آمد تا به حویلی خانۀ کاهن اعظم رسید و داخل شده در میان خدمتکاران نشست تا پایان کار را ببیند.
Matt Dari 26:59  سران کاهنان و تمام اعضای شورا کوشش می کردند، دلیلی برضد عیسی پیدا کنند تا بر اساس آن او را به قتل برسانند.
Matt Dari 26:60  اما با وجود اینکه بسیاری پیش رفتند و شهادتهای دروغ دادند، شورا نتوانست دلیلی پیدا کند. آخر دو نفر بر خاستند
Matt Dari 26:61  و گفتند: «این مرد گفته است: من می توانم عبادتگاه را خراب کرده و در ظرف سه روز دوباره بسازم.»
Matt Dari 26:62  کاهن اعظم برخاسته از عیسی پرسید: «آیا به تهمتهای که این شاهدان به تو می زنند جواب نمی دهی؟»
Matt Dari 26:63  اما عیسی خاموش ماند. پس کاهن اعظم گفت: «تو را به خدای زنده سوگند می دهم به ما بگو آیا تو مسیح، پسر خدا هستی؟»
Matt Dari 26:64  عیسی جواب داد: «همان است که تو می گوئی. اما همه شما بدانید، که بعد از این پسر انسان را خواهید دید که بر دست راست قادر مطلق نشسته و بر ابر های آسمان می آید.»
Matt Dari 26:65  کاهن اعظم گریبان خود را دریده گفت: «او کفر گفت! آیا شهادتی بالا تر از این می خواهید؟ شما حالا کفر او را با گوش خود شنیدید.
Matt Dari 26:66  نظر شما چیست؟» آن ها جواب دادند: «او مستوجب اعدام است.»
Matt Dari 26:67  آنگاه آب دهان به صورتش انداخته او را زدند و کسانی که بر رخسارش سیلی می زدند،
Matt Dari 26:68  می گفتند: «حالا ای مسیح از غیب بگو چه کسی تو را زده است.»
Matt Dari 26:69  در این وقت پِترُس در بیرون، در حویلی خانه نشسته بود که خادمه ای پیش او آمده گفت: «تو هم با عیسی جلیلی بودی.»
Matt Dari 26:70  پِترُس در حضور همه منکر شده گفت: «من نمی دانم تو چه می گویی.»
Matt Dari 26:71  پِترُس از آنجا به طرف در حویلی رفت و در آنجا خادمۀ دیگری او را دیده به اطرافیان خود گفت: «این شخص با عیسی ناصری بود.»
Matt Dari 26:72  باز هم پِترُس منکر شده گفت: «من قسم می خورم که آن مرد را نمی شناسم.»
Matt Dari 26:73  کمی بعد کسانی که آنجا ایستاده بودند، پیش پِترُس آمده به او گفتند: «البته تو یکی از آن ها هستی زیرا از لهجه ات پیدا است.»
Matt Dari 26:74  اما او سوگند یاد کرد و گفت: «من این شخص را نمی شناسم.» در همان لحظه خروس بانگ زد
Matt Dari 26:75  و پِترُس به یاد آورد که عیسی به او گفته بود: «پیش از آنکه خروس بانگ بزند تو سه بار خواهی گفت که مرا نمی شناسی.» پس بیرون رفت و زار زار گریست.
Chapter 27
Matt Dari 27:1  وقتی صبح شد سران کاهنان و بزرگان قوم در جلسه ای تصمیم گرفتند که چگونه عیسی را به قتل برسانند.
Matt Dari 27:2  پس از آن او را دست بسته برده به پیلاطُس، والی رومی، تحویل دادند.
Matt Dari 27:3  وقتی یهودای خائن دید که سر عیسی حکم شده است، از کار خود پشیمان شد و سی سکۀ نقره را به سران کاهنان و بزرگان قوم باز گردانید
Matt Dari 27:4  و گفت: «من گناه کرده ام که به یک مرد بی گناه خیانت کرده باعث مرگ او شده ام.» اما آن ها گفتند: «دیگر به ما مربوط نیست، خودت می دانی!»
Matt Dari 27:5  پس او پول ها را در عبادتگاه روی زمین ریخت و بیرون رفته خود را حلق آویز کرد.
Matt Dari 27:6  سران کاهنان پول را برداشته گفتند: «نمی شود این پول را به بیت المال عبادتگاه ریخت، زیرا خونبها است.»
Matt Dari 27:7  بنابراین پس از مشورت، با آن پول مزرعۀ کوزه گر را خریدند تا برای بیگانگان مقیم اورشلیم گورستانی داشته باشند.
Matt Dari 27:8  به این دلیل آن زمین تا به امروز، «مزرعۀ خون» خوانده می شود.
Matt Dari 27:9  به این وسیله پیشگوئی ارمیای نبی تمام شد که می گوید: «آن ها آن سی سکۀ نقره، یعنی قیمتی را که قوم اسرائیل برای او تعیین کرده بود، گرفتند
Matt Dari 27:10  و با آن مزرعۀ کوزه گر را خریدند. چنانکه خداوند به من فرموده است.»
Matt Dari 27:11  در این هنگام عیسی را به حضور والی آوردند. والی از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودیان هستی؟» عیسی فرمود: «همانست که می گویی.»
Matt Dari 27:12  ولی عیسی به تهمت های که سران کاهنان و بزرگان قوم به او می زدند جوابی نمی داد.
Matt Dari 27:13  آنگاه پیلاطُس به او گفت: «آیا این شهادت هائی را که برضد تو می دهند نمی شنوی؟»
Matt Dari 27:14  اما او حتی یک کلمه هم جواب نداد به طوری که والی بسیار تعجب کرد.
Matt Dari 27:15  در ایام عید رسم والی این بود که یک زندانی را به خواهش مردم آزاد می ساخت.
Matt Dari 27:16  در آن زمان شخص بسیار معروفی به نام باراَبا در زندان بود.
Matt Dari 27:17  وقتی مردم اجتماع کردند، پیلاطُس به آنها گفت: «می خواهید کدام یک از این دو نفر را برای تان آزاد کنم، باراَبا یا عیسی معروف به مسیح را؟»
Matt Dari 27:18  زیرا او می دانست که یهودیان از روی حسد عیسی را به او تسلیم کرده اند.
Matt Dari 27:19  هنگامی که پیلاطُس در دیوانخانه نشسته بود، همسرش پیغامی به این شرح برای او فرستاد: «با آن مرد بی گناه کاری نداشته باش، من دیشب به خاطر او در خواب هایی که دیدم، بسیار ناراحت بودم.»
Matt Dari 27:20  ضمناً سران کاهنان و بزرگان قوم، جمعیت را تشویق نمودند که، از پیلاطُس بخواهند که باراَبا را آزاد سازد و عیسی را اعدام کند.
Matt Dari 27:21  پس وقتی والی از آن ها پرسید: «کدامیک از این دو نفر را می خواهید برای تان آزاد سازم؟» آن ها گفتند: «باراَبا را.»
Matt Dari 27:22  پیلاطُس پرسید: «پس با عیسی معروف به مسیح چه کنم؟» و آنها یک صدا گفتند: «مصلوبش کن.»
Matt Dari 27:23  پیلاطُس سؤال کرده گفت: «چرا؟ چه گناهی کرده است؟» اما آنها با فریادی بلندتر گفتند: «مصلوبش کن.»
Matt Dari 27:24  وقتی پیلاطُس دید که دیگر فایده ای ندارد و ممکن است شورشی ایجاد شود، آب خواست و پیش چشم مردم دست های خود را شست و گفت: «من از خون این مرد بری هستم! شما مسئولید!»
Matt Dari 27:25  مردم یک صدا فریاد کردند: «خون این مرد به گردن ما و فرزندان ما باشد!»
Matt Dari 27:26  پس از آن باراَبا را برای آنها آزاد کرد و فرمان داد عیسی را تازیانه بزنند و بسپارند تا مصلوب گردد.
Matt Dari 27:27  عساکر پیلاطُس عیسی را به حویلی قصر والی بردند و تمام عساکر به دور او جمع شدند.
Matt Dari 27:28  اول لباس عیسی را در آوردند و ردای ارغوانی رنگی به او پوشانیدند
Matt Dari 27:29  و تاجی از خار بافته بر سرش نهادند و چوبی به دست او دادند و در برابر او زانو زده به ریشخند می گفتند: «درود بر پادشاه یهود.»
Matt Dari 27:30  آن ها آب دهان بر او انداخته و با چوبی که در دستش بود بر سرش می زدند.
Matt Dari 27:31  آخر از مسخره کردن او دست برداشتند و آن ردا را در آورده لباس خودش را به او پوشانیدند. آنگاه او را بردند تا مصلوب کنند.
Matt Dari 27:32  در سر راه با مردی قیروانی به نام شمعون روبرو شدند و او را مجبور کردند که صلیب عیسی را ببرد.
Matt Dari 27:33  وقتی به محلی به نام جُلجُتا یعنی جُمجُمه رسیدند،
Matt Dari 27:34  شراب آمیخته به داروی بیهوش کننده به او دادند، اما وقتی آن را چشید، نخواست بنوشد.
Matt Dari 27:35  آن ها او را به صلیب میخکوب کردند. آنگاه بالای لباس او قرعه انداخته میان خود تقسیم نمودند
Matt Dari 27:36  و برای نگهبانی در آنجا نشستند.
Matt Dari 27:37  جرم او را بر لوحی به این شرح نوشتند: «این است عیسی، پادشاه یهود» و بر بالای سرش نصب کردند.
Matt Dari 27:38  دو راهزن را نیز با او مصلوب کردند، یکی در سمت راست و دیگری در سمت چپ او.
Matt Dari 27:39  کسانی که از آنجا می گذشتند سرهای خود را می جنبانیدند و با دشنام به او می گفتند:
Matt Dari 27:40  «تو که می خواستی عبادتگاه را خراب کنی و آنرا در سه روز از نو بسازی، اگر واقعاً پسر خدا هستی از صلیب پائین بیا و خود را نجات بده.»
Matt Dari 27:41  همچنین سران کاهنان و علمای دین و بزرگان قوم او را مسخره کرده می گفتند:
Matt Dari 27:42  «او دیگران را نجات می داد، اما نمی تواند خود را نجات دهد. اگر پادشاه اسرائیل است، حالا از صلیب پائین بیاید و ما به او ایمان خواهیم آورد.
Matt Dari 27:43  او به خدا توکل داشت و می گفت که پسر خداست، پس اگر خدا او را دوست داشته باشد او را آزاد می سازد.»
Matt Dari 27:44  حتی راهزنانی هم که با او مصلوب شده بودند، همینطور به او توهین می کردند.
Matt Dari 27:45  از ظهر تا ساعت سه بعد از ظهر تاریکی تمام زمین را فرا گرفت.
Matt Dari 27:46  نزدیک ساعت سه عیسی با صدای بلند فریاد کرد: «ایلی، ایلی، لَما سَبَقتَنی؟»، یعنی: «خدای من، خدای من، چرا مرا ترک کردی؟»
Matt Dari 27:47  بعضی از کسانی که آنجا ایستاده بودند این را شنیده گفتند: «الیاس را می خواهد.»
Matt Dari 27:48  یکی از آنها فوراً دوید و اسفنجِ را آورده، در سرکه تر کرد و بر نوک چوبی قرار داده، پیش دهان عیسی برد.
Matt Dari 27:49  اما دیگران گفتند: «بگذارید ببینیم آیا الیاس می آید او را نجات دهد یا نه!»
Matt Dari 27:50  عیسی بار دیگر فریاد بلندی کشید و جان سپرد.
Matt Dari 27:51  در آن لحظه پردۀ قدس الاقداس عبادتگاه از بالا تا به پائین دو پاره شد و چنان زلزله ای شد، که تخته سنگ ها شگافته
Matt Dari 27:52  و قبرها باز شدند و بسیاری از مقدسین که خفته بودند برخاستند
Matt Dari 27:53  و از قبرهای خود بیرون آمده، بعد از رستاخیز عیسی به شهر مقدس وارد شدند و بسیاری از مردم آنها را دیدند.
Matt Dari 27:54  وقتی صاحب منصب رومی و افراد او که به نگهبانی از عیسی مشغول بودند، زلزله و همۀ ماجرا را دیدند بسیار ترسیدند و گفتند: «بدون شک این مرد پسر خدا بود.»
Matt Dari 27:55  عده ای از زنان که عیسی را خدمت می کردند و به دنبال او از جلیل آمده بودند در آنجا حضور داشتند و از دور جریان را دیدند.
Matt Dari 27:56  در میان آنها مریم مجدلیه، مریم مادر یعقوب و یوسف و مادر پسران زَبدی دیده می شدند.
Matt Dari 27:57  در وقت غروب مردی ثروتمندی به نام یوسف که اهل رامه و یکی از پیروان عیسی بود رسید.
Matt Dari 27:58  او نزد پیلاطُس رفت و تقاضا نمود جسد عیسی به او داده شود. پیلاطُس امر کرد که آنرا به او بدهند.
Matt Dari 27:59  یوسف جسد را برده در پارچۀ کتانی نو پیچید
Matt Dari 27:60  و در قبر خود که نو از سنگ تراشیده بود، قرار داد و آنگاه سنگ بزرگی در پیش آن غلطانید و رفت.
Matt Dari 27:61  مریم مجدلیه و آن مریم دیگر نیز در آنجا مقابل قبر نشسته بودند.
Matt Dari 27:62  روز بعد یعنی صبح روز شنبه، سران کاهنان و پیروان فرقۀ فریسی بطور دسته جمعی پیش پیلاطُس رفته
Matt Dari 27:63  گفتند: «عالیجناب، ما به یاد داریم که آن گمراه کننده وقتی زنده بود گفت، که من پس از سه روز از نو زنده خواهم شد.
Matt Dari 27:64  پس امر کن تا روز سوم قبر تحت نظر باشد، وگرنه امکان دارد شاگردان او بیایند و جسد او را بدزدند و آنگاه به مردم بگویند که او پس از مرگ زنده شده است و به این ترتیب در آخر کار مردم را بیشتر از اول فریب دهند.»
Matt Dari 27:65  پیلاطُس گفت: «شما می توانید نگهبانانی در آنجا بگذارید. بروید و تا آنجا که ممکن است از آن محافظت کنید.»
Matt Dari 27:66  پس آن ها رفته قبر را مُهر و لاک کرده، نگهبانانی در آنجا گذاشتند تا از قبر نگهبانی کنند.
Chapter 28
Matt Dari 28:1  بعد از روز سَبَت، در سپیده دَم صبح روز یکشنبه، مریم مجدلیه و آن مریم دیگر به دیدن قبر رفتند.
Matt Dari 28:2  ناگاه زلزله شدیدی رخ داد، زیرا فرشتۀ خداوند از آسمان نازل شده بسوی سنگ آمد و آن را به کناری غلطانیده بر روی آن نشست.
Matt Dari 28:3  صورت او مثل برق می درخشید و لباس هایش مانند برف سفید بود.
Matt Dari 28:4  از دیدن این منظره نگهبانان از ترس لرزیدند و مانند مرده به زمین افتادند.
Matt Dari 28:5  آنگاه فرشته به زنان گفت: «نترسید، می دانم که به دنبال عیسی مصلوب می گردید.
Matt Dari 28:6  او اینجا نیست. چنانکه خود او قبلاً گفته بود، پس از مرگ زنده گشت. بیائید و جائی را که او خوابیده بود، ببینید
Matt Dari 28:7  و زود بروید و به شاگردان او بگوئید که او پس از مرگ زنده شده است و پیش از شما به جلیل خواهد رفت و شما او را در آنجا خواهید دید. آنچه را به شما گفتم به خاطر داشته باشید.»
Matt Dari 28:8  آن ها با عجله و ترس و در عین حال شاد و خوشحال از قبر خارج شدند و دوان دوان رفتند تا این خبر را به شاگردان برسانند.
Matt Dari 28:9  در بین راه، ناگهان عیسی با آنها روبرو شده گفت: «سلام بر شما!» زنان پیش آمدند و بر قدم های او به خاک افتاده در مقابل او سجده کردند.
Matt Dari 28:10  آنگاه عیسی به آنها فرمود: «نترسید، بروید و به برادران من بگوئید که به جلیل بروند و در آنجا مرا خواهند دید.»
Matt Dari 28:11  وقتی زنان در راه بودند، بعضی از نگهبانان به شهر رفته آنچه را که واقع شده بود، به سران کاهنان گزارش دادند.
Matt Dari 28:12  سران کاهنان پس از ملاقات و مشورت با بزرگان قوم پول زیادی به عساکر دادند
Matt Dari 28:13  تا اینکه آن ها بگویند: «شاگردان او شبانه آمدند و هنگامی که ما در خواب بودیم، جسد را دزدیدند.»
Matt Dari 28:14  و نیز افزودند: «اگر این موضوع به گوش والی برسد، ما خود ما او را قانع می کنیم و نمی گذاریم که شما به زحمت بیفتید.»
Matt Dari 28:15  پس نگهبانان پول را گرفته مطابق امر آنها عمل کردند و این موضوع تا به امروز در بین یهودیان شایع است.
Matt Dari 28:16  یازده شاگرد عیسی به جلیل، به آن کوهی که عیسی گفته بود آنها را در آنجا خواهد دید، رفتند.
Matt Dari 28:17  وقتی آن ها عیسی را دیدند، او را پرستش کردند. هر چند که بعضی در شک بودند.
Matt Dari 28:18  آنگاه عیسی پیشتر آمده برای آنها صحبت کرد و فرمود: «تمام قدرت در آسمان و بر روی زمین به من داده شده است.
Matt Dari 28:19  پس بروید و همۀ ملتها را شاگرد من سازید و آن ها را به نام پدر و پسر و روح القدس تعمید دهید
Matt Dari 28:20  و به آنها تعلیم دهید که همۀ چیزهایی را که به شما گفته ام انجام دهند و بدانید که من هر روزه تا آخر با شما هستم.»