Site uses cookies to provide basic functionality.

OK
LUKE
Up
Chapter 1
Luke Dari 1:1  تقدیم به عالیجناب تِیوفیلوس: تا به حال نویسندگان بسیاری به نوشتن شرح وقایعی که در بین ما رخ داده است، اقدام کرده اند
Luke Dari 1:2  و آنچه را که بوسیلۀ شاهدان عینی اولیه و صاحبان آن پیام به ما رسیده است به قلم آورده اند.
Luke Dari 1:3  من نیز به نوبۀ خود، به عنوان کسی که جریان کامل این وقایع را جزء به جزء مطالعه و بررسی کرده است، صلاح دیدم که این پیش آمد ها را به ترتیب تاریخ وقوع برای تو بنویسم
Luke Dari 1:4  تا به حقیقت همۀ مطالبی که از آن اطلاع یافته ای پی ببری.
Luke Dari 1:5  در زمان سلطنت هیرودیس، پادشاه یهودیه، کاهنی به نام زکریا از فرقۀ اَبِیا زندگی می کرد. همسر او نیز از خاندان هارون بود و اِلیزابِت نام داشت.
Luke Dari 1:6  این دو نفر در نظر خدا درستکار بودند و بدون کوتاهی، کلیه احکام و اوامر خداوند را رعایت می کردند.
Luke Dari 1:7  اما فرزندی نداشتند زیرا اِلیزابِت نازا بود و هر دو سالخورده بودند.
Luke Dari 1:8  چون نوبت خدمت روزانه در عبادتگاه به فرقۀ زکریا رسید، او به عنوان کاهن مشغول انجام وظایف خود شد.
Luke Dari 1:9  مطابق رسوم کاهنان قرعه به نام او برآمد که به قدس الاقداس عبادتگاه وارد شود و بُخُور بسوزاند.
Luke Dari 1:10  در وقت سوزاندن بُخُور، تمام جماعت در بیرون ایستاده و دست به دعا برداشته بودند.
Luke Dari 1:11  در آنجا فرشتۀ خداوند به او ظاهر شد و در سمت راست بخور سوز ایستاد.
Luke Dari 1:12  زکریا از دیدن این منظره تکانی خورد و ترسید.
Luke Dari 1:13  اما فرشته به او گفت: «ای زکریا، نترس. دعاهای تو مستجاب شده و همسرت اِلیزابِت برای تو پسری خواهد زایید و او را یحیی خواهی نامید.
Luke Dari 1:14  خوشی و سُرُور نصیب تو خواهد بود و بسیاری از تولد او شادمان خواهند شد.
Luke Dari 1:15  زیرا او در نظر خداوند بزرگ خواهد بود و هرگز به شراب و باده لب نخواهد زد. از همان ابتدای تولد از روح القدس پُر خواهد بود
Luke Dari 1:16  و بسیاری از بنی اسرائیل را بسوی خداوند، خدای آنها باز خواهد گردانید.
Luke Dari 1:17  با روح و قدرت الیاس مانند پیشاهنگی در حضور خدا قدم خواهد زد تا پدران و فرزندان را آشتی دهد و سرکشان را به راه نیکان آورد و مردمانی مستعد برای خداوند آماده سازد.»
Luke Dari 1:18  زکریا به فرشته گفت: «چطور می توانم این را باور کنم؟ من پیر هستم و زنم نیز سالخورده است.»
Luke Dari 1:19  فرشته به او جواب داد: «من جبرائیل هستم که در حضور خدا می ایستم و فرستاده شده ام که با تو صحبت کنم و این مژده را به تو برسانم.
Luke Dari 1:20  پس توجه کن: تو تا هنگام وقوع این امور گنگ خواهی شد و نیروی تکلم را از دست خواهی داد، زیرا سخنان مرا که در وقت مقرر تمام خواهد شد باور نکردی.»
Luke Dari 1:21  جماعتی که منتظر زکریا بودند از اینکه او آن همه وقت در قدس الاقداس عبادتگاه ماند متعجب گشتند.
Luke Dari 1:22  وقتی بیرون آمد و قوت سخن گفتن نداشت، آنها فهمیدند که در قدس الاقداس عبادتگاه چیزی دیده است و چون نمی توانست حرف بزند به اشاره مطلب خود را می فهماند.
Luke Dari 1:23  زکریا وقتی که دورۀ خدمت کهانت خود را به انجام رسانید به خانه بازگشت.
Luke Dari 1:24  بعد از آن همسرش اِلیزابِت حامله شد و مدت پنج ماه از مردم گوشه گیری کرد و با خود می گفت:
Luke Dari 1:25  «این کار را خداوند برای من کرده است و با این لطف خود رسوایی مرا پیش مردم از میان برداشته است.»
Luke Dari 1:26  در ماه ششم جبرائیل فرشته از جانب خدا به شهری به نام ناصره، که در ولایت جلیل واقع است
Luke Dari 1:27  به نزد باکره ای که نامزد مردی به نام یوسف ـ از خاندان داود ـ بود فرستاده شد. نام این دختر مریم بود.
Luke Dari 1:28  فرشته وارد شد و به او گفت: «سلام، ای کسی که مورد لطف هستی، خداوند با توست.»
Luke Dari 1:29  اما مریم از آنچه فرشته گفت بسیار پریشان شد و ندانست که معنی این سلام چیست.
Luke Dari 1:30  فرشته به او گفت: «ای مریم، نترس زیرا خداوند به تو لطف فرموده است.
Luke Dari 1:31  تو حامله خواهی شد و پسری خواهی زایید و نام او را عیسی (یشوعه) خواهی گذاشت.
Luke Dari 1:32  او بزرگ خواهد بود و به پسر خدای متعال ملقب خواهد شد، خداوند، خدا تخت پادشاهی جدش داود را به او عطا خواهد فرمود.
Luke Dari 1:33  او تا به ابد بر خاندان یعقوب فرمانروایی خواهد کرد و پادشاهی او هرگز پایانی نخواهد داشت.»
Luke Dari 1:34  مریم به فرشته گفت: «این چگونه ممکن است؟ من باهیچ مردی رابطه نداشته ام.»
Luke Dari 1:35  فرشته به او جواب داد: «روح القدس بر تو خواهد آمد و قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد انداخت و به این سبب آن نوزاد مقدس، پسر خدا نامیده خواهد شد.
Luke Dari 1:36  بدان که خویشاوند تو اِلیزابِت در سن پیری پسری در رَحِم دارد و آن کسی که نازا به حساب می آمد، اکنون شش ماه از حاملگی او می گذرد.
Luke Dari 1:37  زیرا برای خدا هیچ چیز محال نیست.»
Luke Dari 1:38  مریم گفت: «من کنیز خداوند هستم، همانطور که تو گفتی بشود.» و فرشته از پیش او رفت.
Luke Dari 1:39  در آن روزها مریم عازم سفر شد و با تیزی و شتاب به شهری واقع در کوهستان یهودیه رفت.
Luke Dari 1:40  او به خانۀ زکریا داخل شد و به اِلیزابِت سلام داد.
Luke Dari 1:41  وقتی اِلیزابِت سلام مریم را شنید بچه در رَحِمش تکان خورد. اِلیزابِت از روح القدس پُر شد
Luke Dari 1:42  و با صدای بلند گفت: «تو در بین زنان متبارک هستی و مبارک است ثمرۀ رَحِم تو.
Luke Dari 1:43  من کی هستم که مادر خداوندم به دیدنم بیاید؟
Luke Dari 1:44  همینکه سلام تو به گوش من رسید، بچه از خوشی در رَحِم من تکان خورد.
Luke Dari 1:45  خوشا بحال او که باور می کند زیرا وعدۀ خداوند برای او به انجام خواهد رسید.»
Luke Dari 1:46  مریم گفت: «جان من خداوند را می ستاید
Luke Dari 1:47  و روح من در نجات دهندۀ من، خدا، خوشی می کند،
Luke Dari 1:48  چون او به کنیز ناچیز خود نظر لطف داشته است. از این پس همۀ نسلها مرا خوشبخت خواهند خواند،
Luke Dari 1:49  زیرا آن قادر مطلق کارهای بزرگی برای من کرده است. نام او مقدس است.
Luke Dari 1:50  رحمت او پشت در پشت برای کسانی است که از او می ترسند.
Luke Dari 1:51  دست خداوند با قدرت کار کرده است، متکبران را با خیالات دلِ شان تار و مار کرده
Luke Dari 1:52  و زورمندان را از تختهای شان به زیر افگنده، و فروتنان را سربلند کرده است.
Luke Dari 1:53  گرسنگان را با چیزهای نیکو سیر نموده و ثروتمندان را با دست خالی روانه کرده است.
Luke Dari 1:54  به خاطر محبت پایدار خود، از بندۀ خود اسرائیل حمایت کرده است،
Luke Dari 1:55  همانطور که به اجداد ما یعنی به ابراهیم و به اولاد او تا به ابد وعده داد.»
Luke Dari 1:56  مریم در حدود سه ماه پیش اِلیزابِت ماند و بعد به منزل خود بازگشت.
Luke Dari 1:57  وقت زایمان اِلیزابِت فرارسید و پسری به دنیا آورد.
Luke Dari 1:58  وقتی همسایگان و خویشاوندان او باخبر شدند که خداوند چه لطف بزرگی در حق او کرده است، مانند او شاد و خوشحال گشتند.
Luke Dari 1:59  پس از یک هفته آمدند تا نوزاد را سنت نمایند و در نظر داشتند نام پدرش زکریا را بر او بگذارند.
Luke Dari 1:60  اما مادرش گفت: «نخیر، نام او باید یحیی باشد.»
Luke Dari 1:61  آن ها گفتند: «اما در خاندان تو هیچ کس چنین نامی ندارد»،
Luke Dari 1:62  و با اشاره از پدرش پرسیدند که تصمیم او دربارۀ نام طفل چیست.
Luke Dari 1:63  او لوحی خواست و در برابر تعجب همگی نوشت: «نام او یحیی است.»
Luke Dari 1:64  ناگهان زبانش باز شد و به ستایش خدا پرداخت.
Luke Dari 1:65  تمام همسایگان ترسیدند و کلیۀ این اخبار در سرتاسر کوهستان های یهودیه انتشار یافت.
Luke Dari 1:66  همۀ کسانی که این موضوع را شنیدند دربارۀ آن فکر می کردند و می گفتند: «این کودک چه خواهد شد؟ در واقع دست خداوند با اوست.»
Luke Dari 1:67  پدر او زکریا، از روح القدس پُر شد و چنین پیشگویی کرد:
Luke Dari 1:68  «خداوند، خدای اسرائیل را سپاس باد. زیرا به یاری قوم خود آمده و آنها را رهایی داده است.
Luke Dari 1:69  از خاندان بندۀ خود داود، رهانندۀ نیرومندی بر افراشته است.
Luke Dari 1:70  او از قدیم از زبان انبیای مقدس خود وعده داد
Luke Dari 1:71  که ما را از دست دشمنان رهایی بخشد و از دست همه کسانی که از ما نفرت دارند آزاد سازد
Luke Dari 1:72  و با پدران ما به رحمت رفتار نماید و پیمان مقدس خود را بخاطر آورد.
Luke Dari 1:73  برای پدر ما ابراهیم سوگند یاد کرد
Luke Dari 1:74  که ما را از دست دشمنان نجات دهد و عنایت فرماید که او را بدون ترس
Luke Dari 1:75  با پاکی و راستی تا زنده ایم عبادت نماییم.
Luke Dari 1:76  و تو، ای فرزندم، پیامبر خدای متعال نامیده خواهی شد. زیرا پیش قدمهای خداوند خواهی رفت تا راه او را آماده سازی
Luke Dari 1:77  و به قوم او خبر دهی که با آمرزش گناهان شان رستگار می شوند،
Luke Dari 1:78  زیرا از رحمت و دلسوزی خدای ماست که آفتاب صبحگاهی از آسمان بر ما طلوع خواهد کرد
Luke Dari 1:79  تا بر کسانی که در تاریکی و در سایۀ مرگ به سر می برند بدرخشد و قدمهای ما را به راه صلح و سلامتی هدایت فرماید.»
Luke Dari 1:80  و اما طفل بزرگ می شد و در روح قوی می گشت و تا روزی که علناً به قوم اسرائیل ظاهر شد، در بیابان بسر می برد.
Chapter 2
Luke Dari 2:1  در آن روزها به منظور یک سرشماری عمومی در سراسر دنیای روم فرمانی از طرف امپراطور اوغُسطُس صادر شد.
Luke Dari 2:2  وقتی دور اول این سرشماری انجام گرفت، کرینیوس فرماندار کل سوریه بود.
Luke Dari 2:3  پس برای انجام سرشماری هرکس به شهر خود می رفت
Luke Dari 2:4  و یوسف نیز از شهر ناصرۀ جلیل به یهودیه آمد تا در شهر داود، که بیت لِحِم نام داشت نامنویسی کند، زیرا او از خاندان داود بود.
Luke Dari 2:5  او مریم را که در این موقع در عقد او و حامله بود همراه خود برد.
Luke Dari 2:6  هنگامی که در آنجا اقامت داشتند وقت تولد طفل فرا رسید
Luke Dari 2:7  و مریم اولین فرزند خود را که پسر بود بدنیا آورد. او را در قنداق پیچیده در آخوری خوابانید، زیرا در مسافرخانه جائی برای آنها نبود.
Luke Dari 2:8  در همان اطراف در میان مزارع، چوپانانی بودند که در وقت شب از گلۀ خود نگهبانی می کردند.
Luke Dari 2:9  فرشتۀ خداوند در برابر ایشان ایستاد و شکوه و جلال خداوند در اطراف شان درخشید و ایشان بسیار ترسیدند.
Luke Dari 2:10  اما فرشته گفت: «نترسید، من برای شما مژده ای دارم: خوشی بزرگی شامل حال تمامی این قوم خواهد شد.
Luke Dari 2:11  امروز در شهر داود نجات دهنده ای برای شما به دنیا آمده است که مسیح و خداوند است.
Luke Dari 2:12  نشانی آن برای شما این است که نوزاد را در قنداقه پیچیده و در آخور خوابیده خواهید یافت.»
Luke Dari 2:13  ناگهان با آن فرشته فوج بزرگی از سپاه آسمانی ظاهر شد که خدا را ستایش کرده، می گفتند:
Luke Dari 2:14  «خدا را در برترین آسمان ها جلال و بر زمین در بین مردمی که مورد پسند او می باشند صلح و سلامتی باد.»
Luke Dari 2:15  بعد از آنکه فرشتگان آنها را ترک کردند و به آسمان رفتند، چوپانان به یکدیگر گفتند: «بیائید، به بیت لِحِم برویم و واقعه ای را که خداوند ما را از آن آگاه ساخته است ببینیم.»
Luke Dari 2:16  پس با تیزی و شتاب رفتند و مریم و یوسف و آن کودک را که در آخور خوابیده بود پیدا کردند.
Luke Dari 2:17  وقتی کودک را دیدند آنچه را که دربارۀ او به آنها گفته شده بود نقل کردند.
Luke Dari 2:18  همۀ شنوندگان از آنچه چوپانان می گفتند تعجب می کردند.
Luke Dari 2:19  اما مریم تمام این چیزها را بخاطر می سپرد و دربارۀ آن ها عمیقاً فکر می کرد.
Luke Dari 2:20  چوپانان برگشتند و بخاطر آنچه شنیده و دیده بودند خدا را حمد و سپاس می گفتند، زیرا آنچه به ایشان گفته شده بود واقع شده بود.
Luke Dari 2:21  یک هفته بعد که وقت سنت کودک فرا رسید او را عیسی نامیدند، همان نامی که فرشته پیش از جایگزینی او در رَحِم تعیین کرده بود.
Luke Dari 2:22  بعد از آنکه روزهای پاک شدن مطابق شریعت موسی تمام شد کودک را به اورشلیم آوردند تا به خداوند تقدیم نمایند.
Luke Dari 2:23  چنانکه در شریعت خداوند نوشته شده است: هر پسر اولباری از خداوند شمرده می شود
Luke Dari 2:24  و نیز مطابق آنچه در شریعت خداوند نوشته شده است قربانی ای تقدیم کنند، یعنی یک جفت فاخته و یا دو چوچه کبوتر.
Luke Dari 2:25  در اورشلیم مردی به نام شمعون زندگی می کرد که درستکار و پارسا بود و در انتظار نجات اسرائیل بسر می برد و روح القدس بر او بود.
Luke Dari 2:26  از طرف روح القدس به او خبر داده شده بود که تا مسیح وعده شدۀ خداوند را نبیند نخواهد مرد.
Luke Dari 2:27  او به هدایت روح به داخل عبادتگاه آمد و هنگامیکه والدین عیسی، طفل را به داخل آوردند تا آنچه را که مطابق شریعت مقرر بود انجام دهند،
Luke Dari 2:28  شمعون، طفل را در آغوش گرفت و خدا را حمدکنان گفت:
Luke Dari 2:29  «حال ای خداوند، مطابق وعدۀ خود بنده خود را بسلامت رخصت بده،
Luke Dari 2:30  چون چشمانم نجات تو را دیده است،
Luke Dari 2:31  نجاتی که تو در حضور همۀ ملتها آماده ساخته ای،
Luke Dari 2:32  نوری که افکار ملتهای بیگانه را روشن سازد و مایۀ سربلندی قوم تو اسرائیل گردد.»
Luke Dari 2:33  پدر و مادر آن طفل از آنچه دربارۀ او گفته شد حیران گشتند.
Luke Dari 2:34  شمعون بر آنها دعای خیر کرد و به مریم مادر عیسی، گفت: «این کودک برای سقوط و یا سرافرازی بسیاری در اسرائیل تعیین شده است و نشانه ای است که در رد کردن او
Luke Dari 2:35  افکار پنهانی عدۀ کثیری آشکار خواهد شد و در دل تو نیز خنجری فرو خواهد رفت.»
Luke Dari 2:36  در آنجا همچنین زنی نبیه به نام حَنّه زندگی می کرد که دختر فَنوئیل از طایفۀ اَشیر بود، او زنی بود بسیار سالخورده، که بعد از ازدواج مدت هفت سال با شوهرش زندگی کرده
Luke Dari 2:37  و تا هشتاد و چهار سالگی بیوه مانده بود. او هرگز از عبادتگاه خارج نمی شد، بلکه شب و روز با دعا و روزه، خدا را عبادت می کرد.
Luke Dari 2:38  او در همان موقع پیش آمد، به درگاه خدا شکرگزاری نمود و برای همۀ کسانی که در انتظار نجات اورشلیم بودند دربارۀ آن طفل صحبت کرد.
Luke Dari 2:39  بعد از آنکه همۀ کارهایی را که در شریعت خداوند مقرر است انجام دادند، به شهر خود، ناصرۀ جلیل برگشتند.
Luke Dari 2:40  و کودک، پُر از حکمت، کلان و قوی می گشت و لطف خدا با او بود.
Luke Dari 2:41  والدین عیسی همه ساله برای عید فِصَح به اورشلیم می رفتند.
Luke Dari 2:42  وقتی او به دوازده سالگی رسید آن ها مثل همیشه برای آن عید به آنجا رفتند.
Luke Dari 2:43  وقتی ایام عید به پایان رسید و آنها عازم شهر خود شدند، عیسی نو جوان در اورشلیم ماند ولی والدینش این را نمی دانستند
Luke Dari 2:44  و به گمان اینکه او در بین کاروان است یک روز تمام به سفر ادامه دادند و آن وقت در میان دوستان و خویشان خود به جستجوی او پرداختند.
Luke Dari 2:45  چون او را پیدا نکردند ناچار به اورشلیم برگشتند تا بدنبال او بگردند.
Luke Dari 2:46  بعد از سه روز او را در عبادتگاه پیدا کردند ـ درحالیکه در میان معلمان نشسته بود و به آنها گوش می داد و از ایشان سؤال می کرد.
Luke Dari 2:47  همۀ شنوندگان از هوش او و از جواب های که می داد در حیرت بودند.
Luke Dari 2:48  والدین عیسی از دیدن او تعجب کردند و مادرش به او گفت: «پسرم، چرا با ما چنین کردی؟ من و پدرت با پریشانی زیاد دنبال تو می گشتیم.»
Luke Dari 2:49  او گفت: «برای چه دنبال من می گشتید؟ مگر نمی دانستید که من وظیفه دارم در خانۀ پدرم باشم؟»
Luke Dari 2:50  اما آنها نفهمیدند که مقصد او چیست.
Luke Dari 2:51  عیسی با ایشان به ناصره بازگشت و تابع آنها بود. مادرش همۀ این چیزها را در دل خود نگه می داشت.
Luke Dari 2:52  عیسی در حکمت و قامت رشد می کرد و به پسند خدا و مردم بود.
Chapter 3
Luke Dari 3:1  در پانزدهمین سال حکومت طیبریوس امپراطور وقتی پنطیوس پیلاطُس والی یهودیه و هیرودیس والی ولایت جلیل و برادرش فیلیپُس والی ولایات ایتوریه و نواحی ترخونیتس و لیسانیوس والی آبلیه بود،
Luke Dari 3:2  یعنی در زمانی که حناس و قیافا کاهنان اعظم بودند، کلام خدا در بیابان به یحیی پسر زکریا رسید.
Luke Dari 3:3  او به تمام ناحیه اطراف دریای اُردن می رفت و اعلام می کرد که مردم توبه کنند و برای آمرزش گناهان خود تعمید بگیرند.
Luke Dari 3:4  آنچنان که در کتاب اشعیای نبی آمده است: «شخصی در بیابان فریاد می زند: راهی برای خداوند آماده سازید، طریق او را راست نمایید.
Luke Dari 3:5  دره ها پُر شوند، کوهها و تپه ها صاف گردند، کجی ها راست خواهند شد، راههای ناهموار هموار خواهند گشت
Luke Dari 3:6  و همۀ آدمیان نجات خدا را خواهند دید.»
Luke Dari 3:7  مردم زیادی بیرون می آمدند تا از دست یحیی تعمید بگیرند. او به ایشان گفت: «ای مارها، چه کسی شما را آگاه ساخت تا از خشم و غضب آینده بگریزید؟
Luke Dari 3:8  پس توبۀ خود را با ثمراتی که ببار می آورید نشان دهید و پیش خود نگوئید که ما پدری مانند ابراهیم داریم، بدانید که خدا قادر است از این سنگها فرزندانی برای ابراهیم بیافریند.
Luke Dari 3:9  تیشه بر ریشۀ درختان گذاشته شده و هر درختی که میوۀ خوب به بار نیاورد بریده و در آتش افگنده خواهد شد.»
Luke Dari 3:10  مردم از او پرسیدند: «پس تکلیف ما چیست؟»
Luke Dari 3:11  او جواب داد: «آن کسی که دو پیراهن دارد، یکی را به کسی که ندارد بدهد و هرکه خوراک دارد نیز همچنین کند.»
Luke Dari 3:12  جزیه گیران هم برای گرفتن تعمید آمدند و از او پرسیدند: «ای استاد، ما چه باید بکنیم؟»
Luke Dari 3:13  به ایشان گفت: «بیش از آنچه مقرر شده مطالبه نکنید.»
Luke Dari 3:14  عساکر هم پرسیدند: «ما چه کنیم؟» به آنها گفت: «از کسی به زور پول نگیرید و تهمت ناروا نزنید و به حقوق خود قانع باشید.»
Luke Dari 3:15  مردم در انتظار بسر می بردند و از یکدیگر می پرسیدند که آیا یحیی، مسیح وعده شده است یا نه.
Luke Dari 3:16  اما او چنین جواب داد: «من شما را در آب تعمید می دهم اما کسی خواهد آمد که از من تواناتر است و من لایق آن نیستم که بند بوت او را باز کنم. او شما را با روح القدس و آتش تعمید خواهد داد.
Luke Dari 3:17  او شاخی خود را در دست دارد تا خرمن خود را پاک کند و گندم را در انبار جمع نماید، اما کاه را در آتشی خاموش نشدنی خواهد سوزانید.»
Luke Dari 3:18  یحیی با راههای بسیار و گوناگون مردم را تشویق می کرد و به آن ها بشارت می داد
Luke Dari 3:19  اما هیرودیس، که بر سر موضوع زن برادر خود هیرودیا و زشتکاری های دیگرش از طرف یحیی ملامت شده بود،
Luke Dari 3:20  با انداختن یحیی به زندان مرتکب کاری بدتر از همه شد.
Luke Dari 3:21  پس از آنکه همه تعمید گرفتند، عیسی نیز تعمید گرفت و به دعا مشغول بود که آسمان باز شد
Luke Dari 3:22  و روح القدس به صورت کبوتری بر او نازل شد و صدایی از آسمان آمد: «تو پسر عزیز من هستی. از تو خوشنودم.»
Luke Dari 3:23  وقتی عیسی خدمت خود را شروع کرد، تقریباً سی سال از عمرش گذشته بود و برحسب گمان مردم او پسر یوسف بود و یوسف پسر هالی،
Luke Dari 3:24  پسر مَتات، پسر لاوی، پسر مَلکی، پسر یَنا، پسر یوسف،
Luke Dari 3:25  پسر مَتاتیا، پسر عاموس، پسر ناحوم، پسر حَسلی، پسر نَجی،
Luke Dari 3:26  پسر مَئَت، پسر مَتاتیا، پسر شِمعی، پسر یوسف، پسر یهودا،
Luke Dari 3:27  پسر یوحَنا، پسر ریسا، پسر زِرُبابل، پسر سِئَلتی ئیل، پسر نِیری،
Luke Dari 3:28  پسر مَلکی، پسر اَدی، پسر قوسام، پسر ایلمودام، پسر عیر،
Luke Dari 3:29  پسر یوسی، پسر ایلعازَر، پسر یوریم، پسر مَتات، پسر لاوی،
Luke Dari 3:30  پسر شَمعون، پسر یهودا، پسر یوسف، پسر یونان، پسر ایلیاقیم،
Luke Dari 3:31  پسر مَلیا، پسر مینان، پسر مَتاتا، پسر ناتان، پسر داود،
Luke Dari 3:32  پسر یِسی، پسر عوبید، پسر بوعَز، پسر شَلمون، پسر نحشون،
Luke Dari 3:33  پسر عمیناداب، پسر ارام، پسر حِزرون، پسر فارِز، پسر یهودا،
Luke Dari 3:34  پسر یعقوب، پسر اسحاق، پسر ابراهیم، پسر تارح، پسر ناحور،
Luke Dari 3:35  پسر سِروج، پسر رَعو، پسر فِلِج، پسر عابِر، پسر صالَح،
Luke Dari 3:36  پسر قینان، پسر اَرفَکشاد، پسر سام، پسر نوح، پسر لامَک،
Luke Dari 3:37  پسر متوشالح، پسر خنوخ، پسر یارِد، پسر مَهللئیل، پسر قینان،
Luke Dari 3:38  پسر انوش، پسر شیت، پسر آدم بود و آدم از خدا بود.
Chapter 4
Luke Dari 4:1  عیسی پُر از روح القدس از دریای اُردن بازگشت و روح خدا او را به بیابانها برد
Luke Dari 4:2  و در آنجا شیطان او را مدت چهل روز با وسوسه ها آزمایش می کرد. او در آن روزها چیزی نخورد و آخر گرسنه شد.
Luke Dari 4:3  شیطان به او گفت: «اگر تو پسر خدا هستی به این سنگ بگو تا نان شود.»
Luke Dari 4:4  عیسی جواب داد: «نوشته شده است که انسان فقط با نان زندگی نمی کند.»
Luke Dari 4:5  بعد شیطان او را به بالای کوهی برد و در یک چشم بهم زدن تمام ممالک دنیا را به او نشان داد
Luke Dari 4:6  و گفت: «تمامی اختیارات این قلمرو و همۀ شکوه و جلال آن را به تو خواهم بخشید، زیرا در اختیار من است و من می توانم آن را به هر که بخواهم ببخشم.
Luke Dari 4:7  اگر تو مرا سجده کنی صاحب همۀ آن خواهی شد.»
Luke Dari 4:8  عیسی به او جواب داد: «نوشته شده است: خداوند، خدای خود را پرستش کن و فقط او را خدمت نما.»
Luke Dari 4:9  سپس شیطان او را به اورشلیم برد و بر بام عبادتگاه قرار داد و به او: «اگر تو پسر خدا هستی خود را از اینجا به پایین بینداز،
Luke Dari 4:10  زیرا نوشته شده است: او به فرشتگان خود فرمان خواهد داد تا تو را محافظت کنند.
Luke Dari 4:11  و نیز نوشته شده است: تو را در دستهای خود نگاه خواهند داشت، مبادا پایت به سنگی بخورد.»
Luke Dari 4:12  عیسی به او جواب داد: «نوشته شده است که نباید خداوند، خدای خود را بیازمایی.»
Luke Dari 4:13  شیطان پس از آنکه تمام وسوسه های خود را به پایان رسانید مدتی او را تنها گذاشت.
Luke Dari 4:14  عیسی با قدرت روح القدس به ولایت جلیل برگشت و شهرت او سرتاسر آن ناحیه را پُر ساخت.
Luke Dari 4:15  در کنیسه های آنها تعلیم می داد و همۀ مردم او را تعریف می کردند.
Luke Dari 4:16  به این ترتیب به شهر ناصره، جایی که در آن کلان شده بود، آمد و در روز سَبَت مثل همیشه به کنیسه رفت و برای قرائت کلام خدا برخاست.
Luke Dari 4:17  کتاب اشعیای نبی را به او دادند. کتاب را باز کرد و آن قسمتی را یافت که می فرماید:
Luke Dari 4:18  «روح خداوند بر من است، او مرا مسح کرده است تا به بینوایان مژده دهم. مرا فرستاده است تا آزادی اسیران و بینایی کوران و رهایی ستمدیدگان را اعلام کنم
Luke Dari 4:19  و سال فرخندۀ خداوند را اعلام نمایم.»
Luke Dari 4:20  کتاب را بسته کرد و به سرپرست کنیسه داد و نشست. در کنیسه تمام چشمها به او دوخته شده بود.
Luke Dari 4:21  او شروع به صحبت کرد و به ایشان گفت: «امروز در حالی که گوش می دادید، این نوشته تمام شده است.»
Luke Dari 4:22  همۀ حاضران او را آفرین می گفتند و از کلمات فیض بخشی که می گفت تعجب می نمودند. آن ها می گفتند: «مگر این مرد پسر یوسف نیست؟»
Luke Dari 4:23  عیسی گفت: «بدون شک در مورد من این ضرب المثل را خواهید گفت که ای طبیب خود را شفا بده. شما همچنین خواهید گفت که ما شرح همۀ کارهایی را که تو در کَپَرناحوم کرده ای شنیده ایم، همان کارها را در شهر خود انجام بده.»
Luke Dari 4:24  عیسی ادامه داد و گفت: «در واقع هیچ پیامبری در شهر خود قبول نمی شود.
Luke Dari 4:25  بیقین بدانید، در زمان الیاس که مدت سه سال و شش ماه آسمان بسته شد و قحطی سختی در تمام زمین بوجود آمد، بیوه زنان بسیاری در اسرائیل بودند.
Luke Dari 4:26  با وجود این الیاس پیش هیچ یک از آنها فرستاده نشد، مگر پیش بیوه زنی در شهر زَرِفت صیدون.
Luke Dari 4:27  همینطور در زمان الیشع نبی، جذامیان بسیاری در اسرائیل بودند ولی هیچکدام از آنها جز نعمان سُریانی شفا نیافت.»
Luke Dari 4:28  از شنیدن این سخن همۀ حاضران در کنیسه غضبناک شدند.
Luke Dari 4:29  آن ها برخاستند و او را از شهر بیرون کردند و به لب تپه ای که شهر بر روی آن ساخته شده بود بردند تا او را به پایین بیندازند.
Luke Dari 4:30  اما او از میان آنها گذشت و رفت.
Luke Dari 4:31  عیسی به کَپَرناحوم که یکی از شهرهای جلیل است آمد و مردم را در روز سَبَت تعلیم داد.
Luke Dari 4:32  مردم از تعالیم او تعجب کردند، زیرا کلام او با قدرت ادا می شد.
Luke Dari 4:33  در کنیسه مردی حضور داشت که دارای روح ناپاک بود. او با صدای بلند فریاد زد:
Luke Dari 4:34  «ای عیسی ناصری، با ما چکار داری؟ آیا آمده ای ما را نابود کنی؟ تو را خوب می شناسم، ای قدوس خدا.»
Luke Dari 4:35  عیسی او را ملامت کرد و فرمود: «خاموش شو و از او بیرون بیا.» روح ناپاک پس از آنکه آن مرد را در برابر مردم به زمین کوبید، بدون آنکه به او ضرری برساند او را ترک کرد.
Luke Dari 4:36  همه متحیر شدند و به یکدیگر می گفتند: «این چه نوع فرمانی است؟ به ارواح ناپاک با اختیار و قدرت فرمان می دهد و آن ها بیرون می روند.»
Luke Dari 4:37  به این ترتیب شهرت او در تمام آن ناحیه پیچید.
Luke Dari 4:38  عیسی از کنیسه بیرون آمد و به خانۀ شَمعون رفت. خشوی شَمعون به تب شدیدی مبتلا بود. از عیسی خواستند که به او کمک نماید.
Luke Dari 4:39  عیسی بر بالین او ایستاد و با تندی به تب فرمان داد و تب او قطع شد و آن زن فوراً برخاست و به پذیرائی آنها مشغول شد.
Luke Dari 4:40  هنگام غروب همۀ کسانی که بیمارانی مبتلا به امراض گوناگون داشتند آنها را پیش عیسی آوردند و او دست خود را بر یک یک آنها گذاشت و آنها را شفا داد.
Luke Dari 4:41  ارواح ناپاک هم از عدۀ زیادی بیرون آمدند و فریاد می کردند: «تو پسر خدا هستی»، اما او آن ها را سرزنش می کرد و اجازه نمی داد حرف بزنند زیرا آن ها می دانستند که او مسیح وعده شده است.
Luke Dari 4:42  وقتی سپیدۀ صبح دمید، عیسی از شهر خارج شد و به جای خلوتی رفت. اما مردم به سراغ او رفتند و وقتی به جایی که او بود رسیدند، کوشش می کردند از رفتن او جلوگیری نمایند.
Luke Dari 4:43  اما او گفت: «من باید مژدۀ پادشاهی خدا را به شهرهای دیگر هم برسانم چون برای انجام همین کار فرستاده شده ام.»
Luke Dari 4:44  به این ترتیب او پیام خود را در کنیسه های یهودیه اعلام می کرد.
Chapter 5
Luke Dari 5:1  یک روز عیسی در کنار بحیرۀ جنیسارت ایستاده بود و مردم به طرف او هجوم آورده بودند تا کلام خدا را از زبان او بشنوند.
Luke Dari 5:2  عیسی ملاحظه کرد که دو کشتی در آنجا لنگر انداخته اند و ماهیگیران پیاده شده بودند تا تورهای خود را بشویند.
Luke Dari 5:3  عیسی به یکی از کشتی های که متعلق به شَمعون بود سوار شد و از او تقاضا کرد که کمی از ساحل دور شود و در حالی که در کشتی نشسته بود به تعلیم مردم پرداخت.
Luke Dari 5:4  در پایان صحبت به شَمعون گفت: «به قسمتهای عمیق آب بران و تورهای تان را برای صید به آب بیندازید.»
Luke Dari 5:5  شَمعون جواب داد: «ای استاد، ما تمام شب زحمت کشیدیم و اصلاً چیزی نگرفتیم، اما حالا که تو می فرمایی، من تورها را می اندازم.»
Luke Dari 5:6  آن ها چنین کردند و آنقدر ماهی صید کردند که نزدیک بود تورهای شان پاره شود.
Luke Dari 5:7  پس به همکاران خود که در کشتی دیگر بودند اشاره کردند که به کمک آنها بیایند. ایشان آمدند و هر دو کشتی را از ماهی پُر کردند به طوریکه نزدیک بود غرق شوند.
Luke Dari 5:8  وقتی شَمعون پِترُس متوجه شد که چه واقع شده است پیش عیسی زانو زد و عرض کرد: «ای خداوند، از پیش من برو چون من خطاکارم.»
Luke Dari 5:9  او و همۀ همکارانش از صیدی که شده بود متحیر بودند.
Luke Dari 5:10  همکاران او یعقوب و یوحنا، پسران زَبدی نیز همان حال را داشتند. عیسی به شَمعون فرمود: «نترس، از این پس مردم را صید خواهی کرد.»
Luke Dari 5:11  به محض اینکه کشتیها را به خشکی آوردند، همه چیز را رها کردند و به دنبال او رفتند.
Luke Dari 5:12  روزی عیسی در شهری بود، تصادفا مردی جذامی در آنجا حضور داشت. وقتی آن جذامی عیسی را دید به پای او افتاد و از او کمک خواسته گفت: «ای آقا، اگر بخواهی می توانی مرا پاک کنی.»
Luke Dari 5:13  عیسی دست خود را دراز کرد، او را لمس نمود و فرمود: «می خواهم، پاک شو.» فوراً جذام او برطرف شد.
Luke Dari 5:14  عیسی به او امر فرمود که این موضوع را به کسی نگوید و افزود: «اما برو خود را به کاهن نشان بده و به خاطر پاک شدنت قربانی ای را که موسی تعیین نموده است تقدیم کن تا برای همه مدرکی باشد.»
Luke Dari 5:15  اما عیسی بیش از پیش در تمام آن ناحیه شهرت یافت وعدۀ زیادی گرد آمدند تا سخنان او را بشنوند و از ناخوشی های خود شفا یابند،
Luke Dari 5:16  اما او به خارج از شهر می رفت تا در تنهایی دعا کند.
Luke Dari 5:17  روزی عیسی مشغول تعلیم بود و پیروان فرقۀ فریسی و معلمین شریعت که از تمام دهات جلیل و از یهودیه و اورشلیم آمده بودند، در دور او نشسته بودند و او با قدرت خداوند بیماران را شفا می داد.
Luke Dari 5:18  در این هنگام چند مردی دیده شدند که شلی را روی تختی می آوردند. آن ها کوشش می کردند او را به داخل بیاورند و در برابر عیسی به زمین بگذارند.
Luke Dari 5:19  اما به علت زیادی جمعیت نتوانستند راهی پیدا کنند که او را به داخل آورند. بنابراین به بام رفتند و او را با تشک از راه چت پایین گذاشتند و در میان جمعیت در برابر عیسی قرار دادند.
Luke Dari 5:20  عیسی وقتی ایمان آن ها را دید فرمود: «ای دوست، گناهان تو بخشیده شد.»
Luke Dari 5:21  علمای یهود و پیروان فرقۀ فریسی به یکدیگر می گفتند: «این کیست که حرفهای کفرآمیز می زند؟ چه کسی جز خدا می تواند گناهان را ببخشد؟»
Luke Dari 5:22  اما عیسی افکار آنها را درک کرد و در جواب فرمود: «چرا چنین افکاری در ذهن خود می پرورانید؟
Luke Dari 5:23  آیا گفتن اینکه گناهان تو بخشیده شد، آسانتر است یا گفتن اینکه بلند شو و راه برو؟
Luke Dari 5:24  اما برای اینکه بدانید پسر انسان در روی زمین قدرت و اختیار آمرزیدن گناهان را دارد»، به آن مرد شل گفت: «به تو می گویم بلند شو، تشک خود را بردار و به خانه برو.»
Luke Dari 5:25  او فوراً پیش چشم آنها روی پایهای خود برخاست، تشکی را که روی آن خوابیده بود برداشت و خدا را حمدگویان به خانه رفت.
Luke Dari 5:26  همه غرق در حیرت شدند و خدا را حمد کردند و با ترس می گفتند: «امروز چیزهای عجیبی دیدیم.»
Luke Dari 5:27  بعد از آنکه عیسی بیرون رفت متوجه جزیه گیری به نام لاوی شد که در محل وصول مالیات نشسته بود. به او فرمود: «بدنبال من بیا.»
Luke Dari 5:28  او برخاست، همه چیز را واگذاشت و بدنبال او رفت.
Luke Dari 5:29  لاوی برای عیسی در خانۀ خود مهمانی کلانی ترتیب داد. عدۀ زیادی از جزیه گیران و اشخاص دیگر با عیسی و شاگردانش سر دسترخوان نشسته بودند.
Luke Dari 5:30  فریسی ها و علمای آن ها از شاگردان عیسی ایراد گرفتند و گفتند: «چرا شما با جزیه گیران و خطاکاران می خورید و می نوشید؟»
Luke Dari 5:31  عیسی به آنها جواب داد: «تندرستان احتیاج به طبیب ندارند بلکه بیماران محتاجند.
Luke Dari 5:32  من نیامده ام تا پرهیزکاران را به توبه دعوت کنم، بلکه آمده ام تا خطا کاران را دعوت نمایم.»
Luke Dari 5:33  آنها به او گفتند: «شاگردان یحیی بسیاری اوقات روزه می گیرند و دعا می کنند، شاگردان فریسی ها هم، چنین می کنند، اما شاگردان تو می خورند و می نوشند.»
Luke Dari 5:34  عیسی به ایشان جواب داد: «آیا شما می توانید رفقای داماد را در حالی که داماد با ایشان است به روزه گرفتن مجبور کنید؟
Luke Dari 5:35  اما ایامی خواهد آمد که داماد از ایشان گرفته خواهد شد، در آن روزها ایشان نیز روزه خواهند گرفت.»
Luke Dari 5:36  همچنین برای آنها این مَثَل را نقل فرمود: «هیچکس از یک لباس نو تکه ای پاره نمی کند تا با آن، لباس کهنه ای را پینه کند. اگر چنین کند، هم آن لباس نو پاره می شود و هم پینۀ نو مناسب لباس کهنه نیست.
Luke Dari 5:37  همچنین هیچکس شراب تازه را در مشکهای کهنه نمی ریزد. اگر بریزد، شراب تازه مشکها را می ترکاند، شراب به هدر می رود و مشکها نیز از بین خواهند رفت.
Luke Dari 5:38  بلی، باید شراب تازه را در مشکهای نو ریخت.
Luke Dari 5:39  هیچکس پس از نوشیدن شراب کهنه، شراب تازه نمی خواهد چون می گوید که شراب کهنه بهتر است.»
Chapter 6
Luke Dari 6:1  یک روز سَبَت عیسی از میان کشتزارهای گندم می گذشت. شاگردان او خوشه های گندم را می چیدند و در کف دستهای خود پاک می کردند و می خوردند.
Luke Dari 6:2  بعضی از پیروان فرقۀ فریسی گفتند: «چرا شما کاری را که در روز سَبَت جایز نیست انجام می دهید؟»
Luke Dari 6:3  عیسی جواب داد: «مگر نخوانده اید داود در وقتی که خود و یارانش گرسنه بودند چه کرد؟
Luke Dari 6:4  او به خانۀ خدا وارد شد و نان تقدیس شده را برداشت و خورد و به یاران خود نیز داد، در صورتیکه خوردن آن نانها برای هیچکس جز کاهنان جایز نیست.»
Luke Dari 6:5  همچنین به ایشان فرمود: «پسر انسان صاحب اختیار روز سَبَت است.»
Luke Dari 6:6  عیسی در روز سَبَت دیگر، به کنیسه رفت و مشغول تعلیم شد. و مردی در آنجا بود که دست راستش خشک شده بود.
Luke Dari 6:7  علمای دین و فریسی ها متوجه بودند که ببینند آیا عیسی او را در روز سَبَت شفا خواهد داد تا مدرکی برضد او به دست آورند.
Luke Dari 6:8  اما عیسی به افکار آنها پی برد و به مردی که دستش خشک شده بود فرمود: «برخیز و در میان بایست.» او برخاست و آنجا ایستاد.
Luke Dari 6:9  عیسی به ایشان فرمود: «سؤالی از شما دارم: آیا در روز سَبَت نیکی کردن رواست یا بدی کردن؟ جان انسان را نجات دادن یا نابود کردن؟»
Luke Dari 6:10  دور تا دور به همۀ آن ها دید و به آن مرد فرمود: «دستت را دراز کن.» او دست خود را دراز کرد و دستش خوب شد.
Luke Dari 6:11  اما آنها بسیار خشمگین شده در میان خود به گفتگو پرداختند که با عیسی چه می توانند بکنند.
Luke Dari 6:12  در آن روزها عیسی برای دعا به کوهستان رفت و شب را با دعا به درگاه خدا به صبح رسانید.
Luke Dari 6:13  وقتی سپیدۀ صبح دمید شاگردان خود را خواست و از میان آنها دوازده نفر را انتخاب کرد و آن ها را رسولان نامید:
Luke Dari 6:14  شَمعون که به او لقب پِترُس داد و اندریاس برادر او، یعقوب و یوحَنا، فیلیپُس و بارتولما،
Luke Dari 6:15  مَتی و توما، یعقوب پسر حَلفی و شَمعون معروف به فدایی، یهودا پسر یعقوب
Luke Dari 6:16  و یهودای اسخریوطی که به وی خیانت کرد.
Luke Dari 6:17  عیسی با آنها از کوه پایین آمد و در زمین همواری ایستاد. اجتماع بزرگی از شاگردان او و گروه کثیری از تمام نقاط یهودیه و اورشلیم و اطراف صور و صیدون حضور داشتند.
Luke Dari 6:18  آن ها آمده بودند تا سخنان او را بشنوند و از امراض خود شفا یابند. آن کسانی که گرفتار ارواح ناپاک بودند، شفا یافتند
Luke Dari 6:19  و هر کسی در میان جمعیت کوشش می کرد دست خود را به عیسی بزند چون قدرتی که از او صادر می شد، همه را شفا می داد.
Luke Dari 6:20  بعد به شاگردان خود چشم دوخت و گفت: «خوشا بحال شما که فقیر هستید، پادشاهی خدا از آن شماست.
Luke Dari 6:21  خوشا بحال شما که اکنون گرسنه اید، شما سیر خواهید شد. خوشا بحال شما که اکنون اشک می ریزید، شما خندان خواهید شد.
Luke Dari 6:22  خوشا بحال شما هرگاه بخاطر پسر انسان مردم از شما روی گردانند و شما را از بین خود بیرون کنند و شما را خوار سازند و یا به شما بد گویند.
Luke Dari 6:23  در آن روز شاد باشید و از خوشی پایکوبی کنید چون بدون شک اجر بزرگ در عالم بالا خواهید داشت، زیرا پدران ایشان نیز درست به همینطور با پیامبران رفتار می کردند.
Luke Dari 6:24  اما وای بحال شما ای ثروتمندان، شما ایام کامرانی خود را پشت سر گذاشته اید.
Luke Dari 6:25  وای بحال شما که اکنون سیر هستید، گرسنگی خواهید کشید. وای بحال شما که اکنون می خندید، شما ماتم خواهید گرفت و اشک خواهید ریخت.
Luke Dari 6:26  وای بحال شما وقتی همه از شما تعریف می کنند. پدران ایشان درست همین کار را با پیامبران دروغین کردند.
Luke Dari 6:27  اما به شما که سخن مرا می شنوید می گویم: به دشمنان خود محبت نمایید، به آنانی که از شما نفرت دارند نیکی کنید.
Luke Dari 6:28  برای آنانی که به شما دشنام می دهند دعای خیر کنید. برای آنانی که با شما بدرفتاری می کنند دعا کنید.
Luke Dari 6:29  وقتی کسی به صورت تو می زند طرف دیگر صورت خود را هم پیش او ببر. وقتی کسی چپن تو را می برد، بگذار پیراهنت را هم ببرد.
Luke Dari 6:30  به هر که چیزی از تو بخواهد ببخش و وقتی کسی آنچه را که مال توست می برد، آن را باز مخواه.
Luke Dari 6:31  با دیگران آنچنان رفتار کنید که می خواهید آن ها با شما رفتار کنند.
Luke Dari 6:32  اگر فقط کسانی را دوست بدارید که شما را دوست دارند برای شما چه افتخاری دارد؟ حتی خطاکاران هم دوستان خود را دوست دارند.
Luke Dari 6:33  و اگر فقط به کسانی که به شما نیکی می کنند نیکی کنید برای شما چه افتخاری دارد؟ چون خطاکاران هم چنین می کنند.
Luke Dari 6:34  و اگر فقط به کسی قرض بدهید که توقع پس گرفتن دارید دیگر چه افتخاری برای شما دارد؟ حتی خطاکاران هم، اگر بدانند تمام آن را پس خواهند گرفت، به یکدیگر قرض خواهند داد.
Luke Dari 6:35  اما شما به دشمنان خود محبت نمایید و نیکی کنید و بدون توقع عوض، قرض بدهید که اجر بزرگ خواهید داشت و فرزندان خدای متعال خواهید بود، زیرا او نسبت به ناسپاسان و خطاکاران مهربان است.
Luke Dari 6:36  پس همانطور که پدر شما رحیم است، رحیم باشید.
Luke Dari 6:37  دیگران را بد نگویید تا شما را بد نگویند. ملامت نکنید تا ملامت نشوید. دیگران را ببخشید تا بخشیده شوید.
Luke Dari 6:38  بدهید که به شما داده خواهد شد، پیمانۀ درست و فشرده و تکان داده شده و لبریز در دامن شما ریخته خواهد شد، زیرا با هر پیمانه ای که به دیگران بدهید با همان پیمانه، عوض خواهید گرفت.»
Luke Dari 6:39  همچنین مَثَلی برای ایشان آورد: «آیا یک کور می تواند عصا کش کور دیگری باشد؟ مگر هر دو در چاه نخواهند افتاد؟
Luke Dari 6:40  شاگرد، بالا تر از استاد خود نیست اما وقتی تحصیلات خود را به پایان برساند به پایۀ استاد خود خواهد رسید.
Luke Dari 6:41  چرا به پَرِ کاهی که در چشم برادرت هست نگاه می کنی و هیچ در فکر چوبی که در چشم خود داری نیستی؟
Luke Dari 6:42  چطور می توانی به برادرت بگویی: «ای برادر، اجازه بده آن پَرِ کاه را از چشمت بیرون بیاورم»، در صورتی که چوب داخل چشم خود را نمی بینی؟ ای ریاکار، اول چوب را از چشم خود بیرون بیاور، آن وقت درست خواهی دید که پَرِ کاه را از چشم برادرت بیرون بیاوری.
Luke Dari 6:43  هرگز درخت خوب میوه بد و یا درخت بد میوه خوب ببار نیاورده است،
Luke Dari 6:44  هر درختی از میوه اش شناخته می شود. از بوته های خار، انجیر جمع نمی کنند و از خاربن انگور نمی چینند.
Luke Dari 6:45  مرد نیکو از خزانۀ نیک درون خود نیکی ببار می آورد و مرد بد از خزانۀ بد درون خود بدی ببار می آورد، چون زبان از آنچه دل را پُر ساخته است سخن می گوید.
Luke Dari 6:46  چرا پیوسته به من خداوندا خداوندا می گوئید ولی آنچه را که به شما می گویم انجام نمی دهید؟
Luke Dari 6:47  هرکه پیش من بیاید و آنچه را که می گویم بشنود و به آن ها عمل کند به شما نشان می دهم مانند چه کسی است.
Luke Dari 6:48  او مانند آن مردی است که برای ساختن خانۀ خود زمین را عمیق کند و تهداب آن را روی سنگ قرار داد. وقتی سیل آمد، دریا طغیان کرد و به آن خانه زد اما نتوانست آن را از جا بکند چون محکم ساخته شده بود.
Luke Dari 6:49  اما هرکه سخنان مرا بشنود و به آن عمل نکند مانند مردی است که خانۀ خود را روی خاک بدون تهداب ساخت. وقتی که سیل به آن خانه زد، خانه غلتید و به کلی ویران شد!»
Chapter 7
Luke Dari 7:1  وقتی عیسی تمام این سخنان را به مردم گفت به شهر کَپَرناحوم رفت.
Luke Dari 7:2  صاحب منصبی در آنجا خادمی داشت که در نظرش بسیار گرامی بود. این خادم بیمار شد و نزدیک بود بمیرد.
Luke Dari 7:3  آن صاحب منصب دربارۀ عیسی چیزهائی شنیده بود. پس عده ای از رهبران یهود را پیش او فرستاد تا از او تقاضا نمایند بیاید و غلامش را شفا دهد.
Luke Dari 7:4  ایشان نزد عیسی آمدند و با زاری گفتند: «او سزاوار این لطف تو است
Luke Dari 7:5  چون ملت ما را دوست دارد و او بود که کنیسه را برای ما ساخت.»
Luke Dari 7:6  عیسی با آنها به راه افتاد و وقتی به نزدیکی های خانه رسید، آن صاحب منصب دوستانی را با این پیغام فرستاد که: «ای آقا، بیش از آن به خودت زحمت نده. من لایق آن نیستم که تو به زیر سقف خانه ام بیائی
Luke Dari 7:7  و به همین سبب بود که روی آن را نداشتم شخصاً به خدمت تو بیایم. فقط فرمان بده و غلام من خوب خواهد شد،
Luke Dari 7:8  زیرا من خود مأمور هستم و عساکر هم تحت فرمان خود دارم و به یکی می گویم «برو» می رود و به دیگری «بیا» می آید و به غلام می گویم «فلان کار را بکن» البته می کند.»
Luke Dari 7:9  عیسی وقتی این را شنید تعجب کرد و به جمعیتی که پشت سرش می آمدند رو کرد و فرمود: «بدانید که من حتی در اسرائیل هم، چنین ایمانی ندیده ام.»
Luke Dari 7:10  قاصدان به خانه برگشتند و غلام را سالم و تندرست یافتند.
Luke Dari 7:11  فردای آن روز عیسی با شاگردان خود همراه جمعیت زیادی به شهری به نام نائین رفت.
Luke Dari 7:12  همینکه به دروازۀ شهر رسید با مراسم جنازه ای روبرو شد. شخصی که مرده بود، پسر یگانۀ یک بیوه زن بود. بسیاری از مردم شهر همراه آن زن بودند.
Luke Dari 7:13  وقتی عیسی خداوند آن مادر را دید، دلش بحال او سوخت و فرمود: «دیگر گریه نکن.»
Luke Dari 7:14  عیسی پیشتر رفت و دست خود را روی تابوت گذاشت و کسانی که تابوت را می بردند ایستادند. عیسی فرمود: «ای جوان به تو می گویم برخیز.»
Luke Dari 7:15  آن مرده نشست و شروع به صحبت کرد و عیسی او را به مادرش سپرد.
Luke Dari 7:16  همه ترسیدند و خدا را تمجید کرده گفتند: «پیامبر بزرگی در میان ما ظهور کرده است.» و همچنین می گفتند: «خدا آمده است تا قوم برگزیدۀ خود را رستگار سازد.»
Luke Dari 7:17  خبر آنچه که عیسی کرده بود در سراسر ولایت یهودیه و همۀ اطراف آن منتشر شد.
Luke Dari 7:18  یحیی نیز بوسیلۀ شاگردان خود از همۀ این امور باخبر شد. دو نفر از ایشان را خواست
Luke Dari 7:19  و آن ها را با این پیغام پیش عیسی خداوند فرستاد: «آیا تو آن کسی هستی که قرار است بیاید یا منتظر دیگری باشیم؟»
Luke Dari 7:20  آن دو نفر پیش عیسی آمدند و عرض کردند: «یحیای تعمید دهنده، ما را پیش تو فرستاده است تا بداند: آیا تو آن کسی هستی که قرار است بیاید یا باید منتظر دیگری باشیم؟»
Luke Dari 7:21  همان ساعت عیسی مردم بسیار را که گرفتار ناخوشیها، بلاها و ارواح ناپاک بودند، شفا داد و به نابینایان زیادی بینائی بخشید.
Luke Dari 7:22  بعد به ایشان جواب داد: «بروید و آنچه را دیده و شنیده اید به یحیی بگویید که چگونه کوران بینایی خود را باز می یابند، لنگان به راه می افتند، جذامیان پاک می شوند، کرها شنوا می گردند، مردگان زندگی را از سر می گیرند و بینوایان مژده را می شنوند.
Luke Dari 7:23  خوشا بحال کسی که دربارۀ من شک نکند.»
Luke Dari 7:24  بعد از آنکه قاصدان یحیی رفتند عیسی دربارۀ او برای مردم شروع به صحبت کرد و گفت: «وقتی به بیابان رفتید انتظار دیدن چه چیز را داشتید؟ نی نیزاری که از باد می لرزد؟
Luke Dari 7:25  برای دیدن چه چیز بیرون رفتید؟ مردی با لباسهای ابریشمی؟ بدون شک اشخاصی که لباسهای زیبا می پوشند و زندگی پُر تجملی دارند در قصرها بسر می برند.
Luke Dari 7:26  پس برای دیدن چه چیز بیرون رفتید؟ یک پیامبر؟ بلی، بدانید از پیامبر هم بالا تر.
Luke Dari 7:27  او مردی است که درباره اش نوشته شده است: «این است قاصد من که پیشاپیش تو می فرستم، او راه تو را پیش پایت آماده خواهد ساخت.»
Luke Dari 7:28  بدانید که کسی بزرگتر از یحیی به دنیا نیامده است و با وجود این، کوچکترین شخص در پادشاهی خدا از او بزرگتر است.»
Luke Dari 7:29  همۀ مردم و از جمله جزیه گیران سخنان عیسی را شنیدند و به سبب اینکه از دست یحیی، تعمید گرفته بودند خدا را برای عدالتش شکر می کردند.
Luke Dari 7:30  اما فریسی ها و معلمان شریعت که تعمید یحیی را قبول نکرده بودند، نقشه ای را که خدا برای آنها داشت رد کردند.
Luke Dari 7:31  «مردم این زمانه را به چه چیز می توانم تشبیه کنم؟ آنها به چه می مانند؟
Luke Dari 7:32  مانند کودکانی هستند که در بازار می نشینند و بر سر هم فریاد می کشند و می گویند: «برای شما نَی زدیم نرقصیدید! ناله کردیم، گریه نکردید!»
Luke Dari 7:33  مقصد این است که یحیای تعمید دهنده آمد که نه نان می خورد و نه شراب می نوشید و شما می گفتید: «او دیوانه است.»
Luke Dari 7:34  پسر انسان آمد، او هم می خورَد و هم می نوشد و شما می گوئید: «نگاه کنید، یک آدم پُرخور، میگسار و رفیق جزیه گیران و خطاکاران.»
Luke Dari 7:35  با وجود این، درستی حکمت خداوند به وسیلۀ کسانی که آن را پذیرفته اند به ثبوت می رسد.»
Luke Dari 7:36  یکی از فریسی ها عیسی را برای صرف غذا دعوت کرد. او به خانۀ آن فریسی رفت و بر سر دسترخوان نشست.
Luke Dari 7:37  در آن شهر زنی زندگی می کرد که رفتارش برخلاف اخلاق بود. چون او شنید که عیسی در خانۀ آن فریسی غذا می خورد در گلابدانی سنگی، روغنی معطر آورد.
Luke Dari 7:38  پشت سر عیسی و کنار پاهای او قرار گرفت و گریه می کرد. چون اشکهایش پاهای عیسی را تر کرد، آن ها را با موی خود خشک نمود و پاهای عیسی را می بوسید و به آن ها روغن می مالید.
Luke Dari 7:39  وقتی صاحب خانه یعنی آن فریسی این را دید پیش خود گفت: «اگر این مرد واقعاً پیامبر می بود می دانست این زنی که او را لمس می کند کیست و چطور زنی است، او یک زن بد کاره است.»
Luke Dari 7:40  عیسی به فریسی گفت: «شمعون، مطلبی دارم برایت بگویم.» گفت: «بفرما، استاد.»
Luke Dari 7:41  فرمود: «دو نفر از شخصی قرض گرفته بودند، یکی به او پنجصد سکۀ نقره قرضدار بود و دیگری پنجاه سکۀ نقره.
Luke Dari 7:42  چون هیچیک از آن دو نفر چیزی نداشت که به او بدهد، طلبکار هر دو را بخشید. حالا کدامیک از آن دو او را بیشتر دوست خواهد داشت؟»
Luke Dari 7:43  شمعون جواب داد: «گمان می کنم آن کسی که بیشتر به او بخشیده شد.» عیسی فرمود: «قضاوت تو درست است.»
Luke Dari 7:44  و سپس رو به آن زن کرد و به شمعون فرمود: «این زن را می بینی؟ من به خانۀ تو آمدم ولی تو برای پاهایم آب نیاوردی. اما این زن پاهای مرا با اشک چشم شست و با موی خود خشک کرد.
Luke Dari 7:45  تو هیچ مرا نبوسیدی اما این زن از وقتی که من وارد شدم از بوسیدن پاهایم دست بر نمی دارد.
Luke Dari 7:46  تو به سر من روغن نزدی اما او به پاهای من روغن معطر مالید.
Luke Dari 7:47  بنابراین بدان که محبت فراوان او نشان می دهد که گناهان بسیارش آمرزیده شده است و کسی که کم بخشیده شده باشد، کم محبت می نماید.»
Luke Dari 7:48  بعد به آن زن فرمود: «گناهان تو بخشیده شده است.»
Luke Dari 7:49  دیگر مهمانان از یکدیگر می پرسیدند: «این کیست که حتی گناهان را هم می آمرزد؟»
Luke Dari 7:50  اما عیسی به آن زن فرمود: «ایمان تو، تو را نجات داده است، بسلامت برو.»
Chapter 8
Luke Dari 8:1  بعد از آن عیسی شهر به شهر و ده به ده می گشت و مژدۀ پادشاهی خدا را اعلام می کرد.
Luke Dari 8:2  دوازده حواری و عده ای از زنانی که از ارواح پلید و ناخوشیها رهائی یافته بودند با او همراه بودند. مریمِ معروف به مریم مجدلیه که از او هفت روح ناپاک بیرون آمده بود،
Luke Dari 8:3  یونا همسر خوزا ـ ناظر هیرودیس ـ و سوسن و بسیاری کسان دیگر. این زنان از اموال خود به عیسی و شاگردانش کمک می کردند.
Luke Dari 8:4  وقتی مردم از شهرهای اطراف به دیدن عیسی آمدند و جمعیت زیادی در اطراف او جمع شد، مَثَلی آورده گفت:
Luke Dari 8:5  «دهقانی برای پاشیدن تخم بیرون رفت. وقتی تخم پاشید، مقداری از آن در راه افتاد و پایمال شد و پرندگان آن ها را خوردند.
Luke Dari 8:6  مقداری هم در زمین سنگلاخ افتاد و پس از آنکه رشد کرد به سبب کمبود رطوبت و آب خشک شد.
Luke Dari 8:7  بعضی از دانه ها داخل خارها افتاد و خارها با آن ها رشد کرده آن ها را خفه نمود.
Luke Dari 8:8  بعضی از دانه ها در خاک خوب افتادند و رشد کردند و صد برابر ثمر آوردند.» این را فرمود و با صدای بلند گفت: «اگر گوش شنوا دارید، بشنوید.»
Luke Dari 8:9  شاگردان عیسی معنی این مَثَل را از او پرسیدند.
Luke Dari 8:10  فرمود: «درک اسرار پادشاهی خدا به شما عطا شده است، اما این مطالب برای دیگران در قالب مَثَل بیان می شود: «تا نگاه کنند اما چیزی نبینند، بشنوند اما چیزی نفهمند.»
Luke Dari 8:11  معنی و مفهوم این مَثَل از این قرار است: دانه، کلام خدا است.
Luke Dari 8:12  دانه هائی که در راه افتادند کسانی هستند که آن را می شنوند و سپس شیطان می آید و کلام را از دلهای شان می رباید مبادا ایمان بیاورند و نجات یابند.
Luke Dari 8:13  دانه های کاشته شده در سنگلاخ به کسانی می ماند که وقتی کلام را می شنوند با خوشی می پذیرند اما کلام در آنها ریشه نمی دواند. مدتی ایمان دارند اما در وقت آزمایش های سخت از میدان بدر می روند.
Luke Dari 8:14  دانه هائی که در میان خارها افتادند بر کسانی دلالت می کند که کلام خدا را می شنوند اما با گذشت زمان، تشویش دنیا و مال و ثروت و خوشیهای زندگی، کلام را در آن ها خفه می کند و هیچگونه ثمری نمی آورند.
Luke Dari 8:15  اما دانه هائی که در خاک خوب افتادند بر کسانی دلالت دارد که کلام خدا را با قلبی صاف و پاک می شوند و آن را نگه می دارند و با زحمتکشی، ثمرات فراوان ببار می آورند.
Luke Dari 8:16  هیچ کس چراغ را روشن نمی کند تا آن را با تشت بپوشاند یا زیر تخت بگذارد. برعکس، آن را روی چراغ دان می گذارد تا هرکه وارد شود نور آن را ببیند،
Luke Dari 8:17  زیرا هر چه پنهان باشد آشکار می شود و هرچه زیر سرپوش باشد نمایان می گردد و پرده از رویش برداشته می شود.
Luke Dari 8:18  پس متوجه باشید که چطور می شنوید زیرا به کسی که دارد بیشتر داده خواهد شد، اما آن کس که ندارد حتی آنچه را که به گمان خود دارد از دست خواهد داد.»
Luke Dari 8:19  مادر و برادران عیسی برای دیدن او آمدند، اما به سبب زیادی جمعیت نتوانستند به او برسند.
Luke Dari 8:20  به او گفتند: «مادر و برادرانت بیرون ایستاده اند و می خواهند تو را ببینند.»
Luke Dari 8:21  عیسی جواب داد: «مادر من و برادران من آنانی هستند که کلام خدا را می شنوند و آن را بجا می آورند.»
Luke Dari 8:22  در یکی از آن روزها عیسی با شاگردان خود سوار کشتی شد و به آنها فرمود: «به طرف دیگر بحیره برویم.» آن ها به راه افتادند
Luke Dari 8:23  و وقتی کشتی در حرکت بود عیسی به خواب رفت. در این وقت طوفان سختی در بحیره پدید آمد. آب، کشتی را پُر می ساخت و آنها در خطر بزرگی افتاده بودند.
Luke Dari 8:24  پیش او رفتند و بیدارش کرده گفتند: «ای استاد، ای استاد، چیزی نمانده که ما از بین برویم.» او از خواب برخاست و با تندی به باد و آب های طوفانی فرمان سکوت داد. طوفان فرو نشست و همه جا آرام شد.
Luke Dari 8:25  از آنها پرسید: «ایمان تان کجاست؟» آنها با حالت ترس و تعجب به یکدیگر می گفتند: «این مرد کیست که به باد و آب فرمان می دهد و آن ها از او اطاعت می کنند؟»
Luke Dari 8:26  به این ترتیب در سرزمین جَدَریان که مقابل ولایت جلیل است به خشکی رسیدند.
Luke Dari 8:27  همینکه عیسی قدم به ساحل گذاشت با مردی از اهالی آن شهر روبرو شد که گرفتار ارواح ناپاک بود. مدتی زیاد نه لباسی پوشیده بود و نه در خانه زندگی کرده بود بلکه در میان مقبره ها بسر می برد.
Luke Dari 8:28  به محض این که عیسی را دید فریاد کرد و به پاهای او افتاد و با صدای بلند گفت: «ای عیسی، پسر خدای متعال، از من چه می خواهی؟ پیش تو زاری می کنم، مرا عذاب نده.»
Luke Dari 8:29  زیرا عیسی به روح ناپاک فرمان داده بود که از آن مرد بیرون بیاید. آن روح ناپاک بارها بر او حمله ور شده بود و مردم او را گرفته با زنجیرها و کنده ها محکم نگاه می داشتند، اما هر بار زنجیرها را پاره می کرد و آن روح ناپاک او را به بیابانها می کشانید.
Luke Dari 8:30  عیسی از او پرسید: «اسم تو چیست؟» جواب داد: «لِژیون (لشکر).» و این به آن سبب بود که ارواح ناپاک بسیاری او را گرفته بودند.
Luke Dari 8:31  ارواح ناپاک از عیسی تقاضا کردند که آن ها را به دوزخ نفرستد.
Luke Dari 8:32  تصادفاً در آن نزدیکی، گلۀ بزرگ خوکی بود که در بالای تپه می چریدند و ارواح ناپاک از او در خواست کردند که اجازه دهد به داخل خوکها بروند. عیسی به آن ها اجازه داد.
Luke Dari 8:33  ارواح ناپاک از آن مرد بیرون آمدند و به داخل خوکها رفتند و آن گله از سراشیبی تپه به بحیره جست و غرق شد.
Luke Dari 8:34  خوک بانان آنچه را که واقع شد دیدند و پا به فرار گذاشتند و این خبر را به شهر و اطراف آن رسانیدند.
Luke Dari 8:35  مردم برای تماشا از شهر بیرون آمدند. وقتی پیش عیسی رسیدند مردی را که ارواح ناپاک از او بیرون رفته بودند، لباس پوشیده و سر عقل آمده پیش پای عیسی نشسته دیدند و ترسیدند.
Luke Dari 8:36  شاهدان واقعه برای آنها شرح دادند که آن مرد چگونه شفا یافت.
Luke Dari 8:37  بعد تمام مردم ناحیۀ جَدَریان از عیسی خواهش کردند که از آنجا برود زیرا بسیار ترسیدند. بنابراین عیسی سوار کشتی شد و به طرف دیگر بحیره بازگشت.
Luke Dari 8:38  مردی که ارواح ناپاک از او بیرون آمده بودند اجازه خواست که با او برود اما عیسی به او اجازه نداد و گفت:
Luke Dari 8:39  «به خانه ات برگرد و آنچه را که خدا برای تو انجام داده است بیان کن.» آن مرد به شهر رفت و آنچه را که عیسی برای او انجام داده بود همه جا پخش کرد.
Luke Dari 8:40  هنگامی که عیسی به طرف دیگر بحیره بازگشت مردم با گرمی از او استقبال کردند زیرا همه در انتظار او بودند.
Luke Dari 8:41  در این وقت مردی که اسمش یایروس بود و سرپرستی کنیسه را به عهده داشت نزد عیسی آمد. خود را پیش پاهای عیسی انداخت و از او تقاضا کرد که به خانه اش برود،
Luke Dari 8:42  زیرا دختر یگانه اش که تقریباً دوازده ساله بود در آستانۀ مرگ قرار داشت. وقتی عیسی در راه بود مردم از هر طرف به او فشار می آوردند.
Luke Dari 8:43  در میان مردم زنی دیده می شد که مدت دوازده سال مبتلا به خونریزی بود و با اینکه تمام دارائی خود را به طبیبان داده بود هیچکس نتوانسته بود او را درمان نماید.
Luke Dari 8:44  این زن از پشت سر آمد و لباس عیسی را لمس کرد و فوراً خونریزی او بند آمد.
Luke Dari 8:45  عیسی پرسید: «کی به من دست زد؟» همگی انکار کردند و پِترُس گفت: «ای استاد، مردم دور تو را گرفته اند و به تو فشار می آورند.»
Luke Dari 8:46  اما عیسی فرمود: «کسی به من دست زد، چون احساس کردم نیرویی از من صادر شد.»
Luke Dari 8:47  آن زن که فهمید شناخته شده است با ترس و لرز آمد و پیش پاهای او افتاد و در برابر همۀ مردم شرح داد که چرا او را لمس کرده و چگونه فوراً شفا یافته است.
Luke Dari 8:48  عیسی به او فرمود: «دخترم، ایمانت تو را شفا داده است، بسلامت برو»
Luke Dari 8:49  هنوز گرم صحبت بودند که مردی با این پیغام از خانۀ سرپرست کنیسه آمد: «دخترت مُرد. بیش از این استاد را زحمت نده.»
Luke Dari 8:50  وقتی عیسی این را شنید، به یایروس فرمود: «نترس، فقط ایمان داشته باش، او خوب خواهد شد.»
Luke Dari 8:51  هنگام ورود به خانه اجازه نداد کسی جز پِترُس و یوحنا و یعقوب و پدر و مادر آن دختر با او وارد شود.
Luke Dari 8:52  همه برای آن دختر گریه و ماتم می کردند. عیسی فرمود: «دیگر گریه نکنید، او نمرده، خواب است.»
Luke Dari 8:53  آنها فقط به او ریشخند می کردند، چون خوب می دانستند که او مُرده است.
Luke Dari 8:54  اما عیسی دست دختر را گرفت و او را صدا زد و گفت: «ای دخترک، برخیز.»
Luke Dari 8:55  روح او بازگشت و فوراً برخاست. عیسی به ایشان فرمود که به او خوراک بدهند.
Luke Dari 8:56  والدین او بسیار تعجب کردند، اما عیسی با تأکید از آنها خواست که ماجرا را به کسی نگویند.
Chapter 9
Luke Dari 9:1  عیسی دوازده حواری را پیش خود خواست و به آن ها قدرت و اختیار داد تا بر تمامی ارواح ناپاک چیره شوند و بیماریها را درمان نمایند.
Luke Dari 9:2  آنها را فرستاد تا پادشاهی خدا را اعلام کنند و مردم را شفا دهند.
Luke Dari 9:3  به آنها فرمود: «برای مسافرت هیچ چیز نبرید، نه چوبدستی، نه خرجین و نه نان و نه پول و هیچیک از شما نباید جامۀ اضافی داشته باشد.
Luke Dari 9:4  هرگاه شما را در خانه ای می پذیرند تا وقتی در آن شهر هستید در آن خانه بمانید.
Luke Dari 9:5  اما کسانی که شما را نمی پذیرند، وقتی شهر شان را ترک می کنید برای عبرت آنها گرد و خاک آن شهر را هم از پاهای خود پاک کنید.»
Luke Dari 9:6  به این ترتیب آن ها به راه افتادند و آبادی به آبادی می گشتند و در همه جا بشارت می دادند و بیماران را شفا می بخشیدند.
Luke Dari 9:7  در این روزها هیرودیس پادشاه از آنچه در جریان بود آگاهی یافت و سرگشته و پریشان شد چون عده ای می گفتند که یحیای تعمید دهنده زنده شده است.
Luke Dari 9:8  عده ای نیز می گفتند که الیاس ظهور کرده، عده ای هم می گفتند یکی از پیامبران قدیم زنده شده است.
Luke Dari 9:9  اما هیرودیس گفت: «من که خود فرمان دادم سر یحیی را بزنند، ولی این کیست که دربارۀ او این چیزها را می شنوم؟» و کوشش می کرد او را ببیند.
Luke Dari 9:10  وقتی رسولان برگشتند گزارش کارهائی را که انجام داده بودند به عرض عیسی رسانیدند. او آنها را برداشت و به شهری به نام بیتسَیدا برد و نگذاشت کسی دیگر همراه ایشان برود.
Luke Dari 9:11  اما مردم باخبر شدند و بدنبال او براه افتادند. ایشان را پذیرفت و برای ایشان دربارۀ پادشاهی خدا صحبت کرد و کسانی را که محتاج درمان بودند شفا داد.
Luke Dari 9:12  نزدیک غروب، دوازده حواری پیش او آمدند و عرض کردند: «این مردم را رخصت بده تا به دهکده ها و کشتزارهای اطراف بروند و برای خود منزل و خوراک پیدا کنند، چون ما در اینجا در محل دورافتاده ای هستیم.»
Luke Dari 9:13  او جواب داد: «شما خود تان به آنها غذا بدهید.» اما شاگردان گفتند: «ما فقط پنج نان و دو ماهی داریم، مگر اینکه خود ما برویم و برای همۀ این جماعت غذا بخریم.»
Luke Dari 9:14  آنها در حدود پنج هزار مرد بودند. عیسی به شاگردان فرمود: «اینها را به دسته های پنجاه نفری بنشانید.»
Luke Dari 9:15  شاگردان این کار را انجام دادند و همه را نشانیدند.
Luke Dari 9:16  بعد عیسی آن پنج نان و دو ماهی را گرفت، چشم به آسمان دوخت و برای آن خوراک سپاسگزاری کرد. سپس نانها را پاره کرد و به شاگردان داد تا پیش مردم بگذارند.
Luke Dari 9:17  همه خوردند و سیر شدند و دوازده سبد از باقیماندۀ نان و ماهی جمع شد.
Luke Dari 9:18  یک روز وقتی عیسی به تنهائی در حضور شاگردانش دعا می کرد از آنها پرسید: «مردم مرا کی می دانند؟»
Luke Dari 9:19  جواب دادند: «بعضی ها می گویند تو یحیای تعمید دهنده هستی، عده ای می گویند تو الیاس هستی و عده ای هم می گویند که یکی از پیامبران پیشین زنده شده است.»
Luke Dari 9:20  عیسی فرمود: «شما مرا کی می دانید؟» پِترُس جواب داد: «مسیح خدا.»
Luke Dari 9:21  بعد به آنها امر شدید کرد که این موضوع را به هیچکس نگویند
Luke Dari 9:22  و ادامه داد: «لازم است که پسر انسان رنجهای سختی را بکشد و بزرگان یهود، سران کاهنان و علمای دین او را رد کنند و او کشته شود و در روز سوم باز زنده گردد.»
Luke Dari 9:23  سپس به همه فرمود: «اگر کسی بخواهد پیرو من باشد باید دست از جان بشوید و همه روزه صلیب خود را بردارد و با من بیاید.
Luke Dari 9:24  هر که بخواهد جان خود را حفظ کند آن را از دست خواهد داد اما هرکه به خاطر من جان خود را فدا کند آن را نگاه خواهد داشت.
Luke Dari 9:25  برای آدمی چه فایده دارد که تمام جهان را به دست بیاورد اما جان خود را از دست بدهد یا به آن ضرر برساند؟
Luke Dari 9:26  هر که از من و سخنان من عار داشته باشد پسر انسان نیز وقتی با جلال خود و جلال پدر و فرشتگان مقدس بیاید از او عار خواهد داشت.
Luke Dari 9:27  بیقین بدانید از کسانی که در اینجا ایستاده اند عده ای هستند که تا پادشاهی خدا را نبینند طعم مرگ را نخواهند چشید.»
Luke Dari 9:28  عیسی تقریباً یک هفته بعد از این موضوع، پِترُس، یوحنا و یعقوب را برداشت و برای دعا به بالای کوه رفت.
Luke Dari 9:29  هنگامیکه به دعا مشغول بود، نمای چهره اش تغییر کرد و لباسهایش از سفیدی می درخشید.
Luke Dari 9:30  ناگهان دو مرد یعنی موسی و الیاس در آنجا با او صحبت می کردند.
Luke Dari 9:31  آن ها با شان و شوکت ظاهر گشتند و دربارۀ مرگ او، یعنی آنچه که می بایست در اورشلیم به انجام رسد، صحبت می کردند.
Luke Dari 9:32  در این موقع پِترُس و همراهان او به خواب رفته بودند، اما وقتی بیدار شدند و جلال او و آن دو مردی را که در کنار او ایستاده بودند مشاهده کردند.
Luke Dari 9:33  در حالی که آن دو نفر از نزد عیسی می رفتند پِترُس به او عرض کرد: «ای استاد، چه خوب است که ما در اینجا هستیم! سه سایبان بسازیم، یکی برای تو، یکی برای موسی و یکی هم برای الیاس.» پِترُس بدون آنکه بفهمد چه می گوید این سخن را گفت.
Luke Dari 9:34  هنوز حرفش تمام نشده بود که ابری آمد و بر آنها سایه افگند و وقتی ابر آنها را فرا گرفت شاگردان ترسیدند.
Luke Dari 9:35  از ابر ندائی آمد: «این است پسر من و برگزیدۀ من، به او گوش دهید.»
Luke Dari 9:36  وقتی آن ندا به پایان رسید، آن ها عیسی را تنها دیدند. آن سه نفر خاموش ماندند و در آن روزها از آنچه دیده بودند چیزی به کسی نگفتند.
Luke Dari 9:37  روز بعد وقتی از کوه پایین می آمدند جمعیت زیادی در انتظار عیسی بود.
Luke Dari 9:38  ناگهان مردی از وسط جمعیت فریاد زد: «ای استاد، از تو التماس می کنم به پسر من، که یگانه فرزند من است، نظری بیاندازی.
Luke Dari 9:39  روحی او را می گیرد و ناگهان فریاد می زند، کف از دهانش بیرون می آید و بدنش به تشنج افتاده می لرزد و با دشواری زیاد او را رها می کند.
Luke Dari 9:40  از شاگردان تو تقاضا کردم که آن روح را بیرون کنند اما نتوانستند.»
Luke Dari 9:41  عیسی جواب داد: «مردمان این روزگار، چقدر بی ایمان و فاسد هستند! تا کی با شما باشم و شما را تحمل کنم؟ پسرت را به این جا بیآور.»
Luke Dari 9:42  اما قبل از آنکه پسر به نزد عیسی برسد روح ناپاک او را به زمین زد و به تشنج انداخته تکان سختی داد. عیسی با تندی به روح ناپاک امر کرد خارج شود و آن پسر را شفا بخشید و به پدرش سپرد.
Luke Dari 9:43  همۀ مردم از بزرگی خدا حیران ماندند. در حالی که عموم مردم از تمام کارهای عیسی در حیرت بودند عیسی به شاگردان فرمود:
Luke Dari 9:44  «این سخن مرا بخاطر بسپارید: پسر انسان به دست آدمیان تسلیم خواهد شد.»
Luke Dari 9:45  اما آنها نفهمیدند چه می گوید. مقصد عیسی بطوری برای آنها پوشیده بود که آن را نفهمیدند و می ترسیدند آن را از او بپرسند.
Luke Dari 9:46  مباحثه ای در میان آنها درگرفت که کی بین آن ها از همه بزرگتر است.
Luke Dari 9:47  عیسی فهمید که در ذهن شان چه افکاری می گذرد، پس کودکی را گرفت و او را در کنار خود قرار داد
Luke Dari 9:48  و به آنها فرمود: «هرکه این کودک را به نام من بپذیرد مرا پذیرفته است و هرکه مرا بپذیرد فرستندۀ مرا پذیرفته است، زیرا در بین شما آن کسی بزرگتر است که از همه کوچکتر می باشد.»
Luke Dari 9:49  یوحنا عرض کرد: «ای استاد، ما مردی را دیدیم که با ذکر نام تو ارواح ناپاک را بیرون می کرد اما چون از ما نبود کوشش کردیم مانع کار او شویم.»
Luke Dari 9:50  عیسی به او فرمود: «با او کاری نداشته باشید زیرا هر که ضد شما نباشد با شماست.»
Luke Dari 9:51  چون وقت آن رسید که عیسی به آسمان برده شود با عزمی محکم رو به اورشلیم نهاد
Luke Dari 9:52  و قاصدانی پیشاپیش خود فرستاد. آنها حرکت کردند و به دهکده ای در سرزمین سامریان وارد شدند تا برای او تدارک ببینند.
Luke Dari 9:53  اما مردمان آن ده نمی خواستند از او پذیرائی کنند، زیرا معلوم بود که او عازم اورشلیم است.
Luke Dari 9:54  وقتی یعقوب و یوحنا، شاگردان او، این جریان را دیدند گفتند: «خداوندا، آیا می خواهی بگوئیم از آسمان آتشی ببارد و همۀ آنها را بسوزاند؟»
Luke Dari 9:55  اما او برگشت و آنها را ملامت کرد
Luke Dari 9:57  در بین راه مردی به او عرض کرد: «هر جا بروی من به دنبال تو می آیم.»
Luke Dari 9:58  عیسی جواب داد: «روباهان، لانه و پرندگان، آشیانه دارند اما پسر انسان هیچ جائی ندارد که درآن استراحت کند.»
Luke Dari 9:59  عیسی به شخص دیگری فرمود: «بامن بیا.» اما او جواب داد: «ای آقا، بگذار اول بروم پدرم را به خاک بسپارم.»
Luke Dari 9:60  عیسی فرمود: «بگذار مردگان، مردگان خود را به خاک بسپارند، تو برو و پادشاهی خدا را در همه جا اعلام نما.»
Luke Dari 9:61  شخص دیگری گفت: «ای آقا، من با تو خواهم آمد اما اجازه بفرما اول با خانواده ام خداحافظی کنم.»
Luke Dari 9:62  عیسی به او فرمود: «کسی که در وقت قلبه به پشت سر ببیند لیاقت آن را ندارد که برای پادشاهی خدا خدمت کند.»
Chapter 10
Luke Dari 10:1  بعد از این، عیسی خداوند، هفتاد نفر دیگر را تعیین فرمود و آنها را دو نفر دو نفر پیشاپیش خود به شهرها و نقاطی که در نظر داشت از آن ها دیدن نماید فرستاد.
Luke Dari 10:2  به آنها فرمود: «محصول فراوان است اما کارگر کم، پس از صاحب محصول تقاضا کنید که کارگرانی برای جمع آوری محصول بفرستد.
Luke Dari 10:3  بروید و بدانید که من شما را مثل بره ها در بین گرگها می فرستم.
Luke Dari 10:4  هیچ کیسه یا خرجین یا بوت با خود نبرید و در بین راه با کسی سلام و علیک نکنید.
Luke Dari 10:5  به هر خانه ای که داخل می شوید اولین کلام شما این باشد: «سلام بر این خانه باد.»
Luke Dari 10:6  اگر کسی اهل صلح و صفا در آنجا باشد: سلام شما بر او قرار خواهد گرفت وگرنه آن سلام به خود شما باز خواهد گشت.
Luke Dari 10:7  در همان خانه بمانید و از آنچه پیش شما می گذارند بخورید و بنوشید، زیرا کارگر مستحق مزد خود است. خانه به خانه نگردید.
Luke Dari 10:8  وقتی به شهری وارد می شوید و از شما استقبال می کنند، غذایی را که برای شما تهیه می کنند بخورید.
Luke Dari 10:9  بیماران آنجا را شفا دهید و بگوئید: «پادشاهی خدا به شما نزدیک شده است.»
Luke Dari 10:10  وقتی به شهری وارد می شوید و روی خوشی به شما نشان نمی دهند به داخل کوچه های آن شهر بروید و بگویید:
Luke Dari 10:11  «خاکی را هم که از شهر شما به پاهای ما چسبیده است، پیش روی شما پاک می کنیم ولی این را بدانید که پادشاهی خدا نزدیک شده است.»
Luke Dari 10:12  بدانید که روز آخر برای سدوم بیشتر قابل تحمل خواهد بود تا برای آن شهر.
Luke Dari 10:13  وای بر تو ای خورَزین، وای بر تو ای بیتسَیدا، اگر معجزاتی که در شما انجام شد در صور و صیدون می شد مدتها پیش از این، خطِ بینی کشیده، خاکستر نشین می شدند، و توبه می کردند.
Luke Dari 10:14  ولی روز داوری برای صور و صیدون بیشتر قابل تحمل خواهد بود تا برای شما.
Luke Dari 10:15  و اما تو ای کَپَرناحوم، می خواستی سر به آسمان بکشی؟ به دوزخ سرنگون خواهی شد.
Luke Dari 10:16  هرکه به شما گوش دهد، به من گوش داده است؛ هرکه شما را رد کند مرا رد کرده است و هرکه مرا رد کند فرستندۀ مرا رد کرده است.»
Luke Dari 10:17  آن هفتاد شاگرد، خوش و خرم بازگشتند و عرض کردند: «خداوندا، با ذکر نام تو حتی ارواح ناپاک تسلیم ما می شوند!»
Luke Dari 10:18  عیسی جواب داد: «من دیدم چطور شیطان مانند برق از آسمان سقوط کرد.
Luke Dari 10:19  من به شما قدرت داده ام که مارها و گژدم ها و تمام قوای دشمن را پایمال نمائید و هرگز هیچ چیز به شما صدمه ای نخواهد رسانید،
Luke Dari 10:20  ولی از این که ارواح تسلیم شما می شوند خوشی نکنید، بلکه شاد باشید که نامهای شما در عالم بالا ثبت شده است.»
Luke Dari 10:21  در آن لحظه روح القدس خوشی بزرگی به عیسی بخشید و عیسی گفت: «ای پدر، ای خداوند آسمان و زمین، تو را سپاس می گویم که این چیزها را از خردمندان و دانایان پنهان نموده به کودکان آشکار ساختی، بلی ای پدر، ارادۀ تو چنین بود.
Luke Dari 10:22  پدر همه چیز را در اختیار من گذاشته است. فقط پدر می داند که پسر کیست و همچنین فقط پسر و کسانی که پسر بخواهد پدر را به آنها آشکار سازد می دانند پدر کیست.»
Luke Dari 10:23  عیسی رو به شاگردان خود کرد و بطور خصوصی گفت: «خوشابحال آن چشمانی که آنچه را شما می بینید، می بینند.
Luke Dari 10:24  بدانید پیامبران و پادشاهان بسیاری آرزو می کردند که آنچه را شما می بینید ببینند، اما ندیدند و آنچه را شما می شنوید بشنوند اما نشنیدند.»
Luke Dari 10:25  روزی یکی از معلمین شریعت آمد و از راه امتحان از او پرسید: «ای استاد، چه باید بکنم تا وارث زندگی ابدی شوم؟»
Luke Dari 10:26  عیسی به او فرمود: «در تورات چه نوشته شده؟ آن را چطور تفسیر می کنی؟»
Luke Dari 10:27  او جواب داد: «با تمام دل و تمام جان و تمام قدرت و تمام ذهن خود خداوند، خدای خود را دوست بدار و همسایه ات را مانند خودت محبت نما.»
Luke Dari 10:28  عیسی فرمود: «درست جواب دادی. این کار را بکن که زندگی خواهی داشت.»
Luke Dari 10:29  اما او برای اینکه نشان دهد آدم بی غرضی است به عیسی گفت: «همسایۀ من کیست؟»
Luke Dari 10:30  عیسی چنین جواب داد: «مردی که از اورشلیم به اریحا می رفت، به دست راهزنان افتاد. راهزنان او را برهنه نمودند و لت و کوب کردند و بحال نیم مرده انداختند و رفتند.
Luke Dari 10:31  اتفاقاً کاهنی از همان راه می گذشت، اما وقتی او را دید از طرف دیگر جاده رفت.
Luke Dari 10:32  همچنین یک لاوی (خادم کاهن) به آن محل رسید و وقتی او را دید از طرف دیگر عبور کرد.
Luke Dari 10:33  پس از آن یک مسافر از قوم سامری به او رسید و وقتی او را دید دلش بحال او سوخت.
Luke Dari 10:34  نزد او رفت، زخمهایش را با شراب شست و بر آن ها روغن مالید و بست. بعد او را برداشته سوار چهار پای خود کرد و به کاروانسرایی برد و در آنجا از او پرستاری کرد.
Luke Dari 10:35  روز بعد دو سکۀ نقره درآورد و به صاحب کاروانسرا داد و گفت: «از او پرستاری کن و اگر بیشتر از این خرج کردی وقتی برگردم به تو می دهم.»
Luke Dari 10:36  به عقیدۀ تو کدامیک از این سه نفر همسایۀ آن مردی که به دست دزدان افتاد به حساب می آید؟»
Luke Dari 10:37  جواب داد: «آن کسی که به او دلسوزی کرد.» عیسی فرمود: «برو مثل او رفتار کن.»
Luke Dari 10:38  در جریان سفر آن ها، عیسی به دهکده ای آمد و در آنجا زنی به نام مرتا او را در خانۀ خود پذیرفت.
Luke Dari 10:39  آن زن خواهری به نام مریم داشت که پیش پاهای عیسی خداوند نشست و به سخنان او گوش می داد.
Luke Dari 10:40  در این وقت مرتا به خاطر کارهای زیادی که داشت پریشان بود. پس پیش عیسی آمد و عرض کرد: «خداوندا، هیچ در فکر این نیستی که خواهر من مرا در کار پذیرایی تنها مانده است؟ آخر به او بگو بیاید به من کمک کند.»
Luke Dari 10:41  اما عیسی خداوند جواب داد: «ای مرتا، ای مرتا، تو برای چیزهای بسیار پریشان و ناراحت هستی.
Luke Dari 10:42  اما فقط یک چیز لازم است: آن چه مریم انتخاب کرده از همه بهتر است و از او گرفته نخواهد شد.»
Chapter 11
Luke Dari 11:1  روزی عیسی در محلی به دعا مشغول بود. وقتی از دعا فارغ شد یکی از شاگردان به او گفت: «خداوندا، همانطور که یحیی به شاگردان خود یاد داده است، تو هم دعاکردن را به ما یاد بده.»
Luke Dari 11:2  عیسی به ایشان فرمود: «هر وقت دعا می کنید بگویید: ای پدر، نام تو مقدس باد، پادشاهی تو بیاید.
Luke Dari 11:3  نان روزانۀ ما را هر روز به ما بده
Luke Dari 11:4  و گناهان ما را ببخش، زیرا ما نیز همه کسانی را که به ما بدی کرده اند می بخشیم و ما را از وسوسه ها دور نگهدار.»
Luke Dari 11:5  سپس به ایشان گفت: «فرض کنید که یکی از شما دوستی داشته باشد و نیمه شب پیش آن دوست برود و بگوید: «ای دوست، سه دانه نان به من قرض بده.
Luke Dari 11:6  یکی از دوستانم که در سفر بود به خانۀ من داخل شده است و چیزی ندارم پیش او بگذارم.»
Luke Dari 11:7  و او از داخل جواب بدهد: «مزاحم من نشو! حالا در قفل شده است و من و اولادم به رختخواب رفته ایم و نمی توانم برخیزم تا چیزی به تو بدهم.»
Luke Dari 11:8  بدانید که حتی اگر از روی رفاقت برای او حاضر نکند، همان اصرار، او را وادار خواهد کرد که برخیزد و هرچه را دوستش احتیاج دارد به او بدهد.
Luke Dari 11:9  پس به شما می گویم تقاضا کنید که به شما داده خواهد شد، بجوئید که پیدا خواهید کرد، بکوبید که در به روی شما باز خواهد شد.
Luke Dari 11:10  چون هرکه بخواهد به دست می آورد و هرکه بجوید پیدا می کند و هرکه بکوبد در برویش باز می شود.
Luke Dari 11:11  آیا در میان شما پدری هست که وقتی که پسرش از او ماهی بخواهد به عوض ماهی، ماری در دستش بگذارد.
Luke Dari 11:12  یا وقتی تخم مرغ بخواهد گژدمی به او بدهد؟
Luke Dari 11:13  پس اگر شما با اینکه خود خطا کار هستید می دانید چگونه چیزهای خوب را به فرزندان تان بدهید، چقدر بیشتر پدر آسمانی، روح القدس را به آنانی که از او تقاضا می کنند عطا خواهد فرمود!»
Luke Dari 11:14  عیسی یک روح گنگ را از شخصی بیرون می کرد و وقتی روح ناپاک بیرون آمد مرد گنگ شروع به حرف زدن کرد و مردم حیرت کردند.
Luke Dari 11:15  اما بعضی ها گفتند: «او بوسیلۀ بَعلزِبول، رئیس شیاطین، ارواح ناپاک را بیرون می راند.»
Luke Dari 11:16  دیگران از راه امتحان از او تقاضای معجزه آسمانی کردند.
Luke Dari 11:17  اما او افکار آنها را درک کرد و فرمود: «هر سلطنتی که بر ضد خودش تقسیم شود رو به خرابی می گذارد و خانواده ای که دو دستگی در آن باشد سقوط خواهد کرد.
Luke Dari 11:18  همچنین اگر شیطان برضد خود تفرقه بیندازد سلطنتش چطور برقرار خواهد ماند؟ بهر صورت شما ادعا دارید که من بوسیله بَعلزِبول ارواح ناپاک را بیرون می رانم.
Luke Dari 11:19  اگر من بوسیلۀ بَعلزِبول ارواح ناپاک را بیرون می رانم یاران خود شما به چه وسیله آن ها را بیرون می رانند؟ آنها ادعای شما را رد خواهند کرد.
Luke Dari 11:20  اما اگر با قدرت خداست که من ارواح ناپاک را بیرون می رانم، بیقین بدانید که پادشاهی خدا به شما رسیده است.
Luke Dari 11:21  وقتی مرد زورمندی که کاملاً مسلح است از قلعۀ خود نگهبانی می کند دارایی او در امان است.
Luke Dari 11:22  اما وقتی کسی زورمندتر از او به او حمله کند او را از پای در می آورد و تیرها و زرهی را که تکیه گاه او هستند می برد و دارائیش را تاراج می کند.
Luke Dari 11:23  هرکه با من نباشد بر ضد من است و هرکه با من جمع نکند پراگنده می سازد.
Luke Dari 11:24  وقتی روح ناپاکی از کسی بیرون می آید در جستجوی استراحتگاهی در بیابانهای بی آب و علف سرگردان می شود. وقتی جایی را پیدا نمی کند می گوید: «به منزلی که از آن بیرون آمدم باز می گردم.»
Luke Dari 11:25  پس بر می گردد و آن خانه را جارو شده و منظم و مرتب می بیند.
Luke Dari 11:26  او می رود و هفت روح بدتر از خود را جمع می کند و آن ها همه وارد می شوند و جای می گیرند و در آخر، حال و روز آن مرد از گذشته اش بدتر می شود.»
Luke Dari 11:27  در حالی که عیسی صحبت می کرد، زنی از میان جمعیت با صدایی بلند گفت: «خوشا بحال آن مادری که تو را زایید و به تو شیر داد.»
Luke Dari 11:28  اما او فرمود: «خوشا بحال آن کسانی که کلام خدا را بشنوند و آن را بجا بیاورند.»
Luke Dari 11:29  وقتی مردم در اطراف عیسی ازدحام کردند او به صحبت خود چنین ادامه داد: «مردمان این زمانه چقدر شریرند! آن ها معجزه می خواهند، اما تنها معجزه ای که به ایشان داده خواهد شد معجزۀ یونس نبی است،
Luke Dari 11:30  چون همانطور که یونس برای مردم نینوا نشانه ای بود، پسر انسان نیز برای مردم این زمان نشانۀ دیگری خواهد بود.
Luke Dari 11:31  در روز داوری، ملکه جنوب با مردم این روزگار زنده خواهد شد و آنها را متهم خواهد ساخت، چون او از آن سر دنیا آمد تا حکمت سلیمان را بشنود، و شما بدانید آنکه در اینجاست از سلیمان بزرگتر است.
Luke Dari 11:32  مردم نینوا در روز داوری با مردم این روزگار زنده خواهند شد و برضد آنها شهادت خواهند داد چون مردم نینوا در اثر پیام یونس توبه کردند و آنکه در اینجاست از یونس بزرگتر است.
Luke Dari 11:33  هیچکس چراغ را روشن نمی کند که آن را پنهان کند یا زیر تشت بگذارد، بلکه آن را روی چراغدان قرار می دهد تا کسانی که وارد اطاق می شوند نور را ببینید.
Luke Dari 11:34  چراغ بدن تو چشم توست. وقتی چشمانت سالم هستند تمام وجود تو روشن است اما وقتی چشمهایت معیوب باشند تو در تاریکی هستی.
Luke Dari 11:35  پس چشمان خود را باز کن مبادا نوری که داری تاریکی باشد.
Luke Dari 11:36  اگر تمام وجود تو روشن باشد و هیچ قسمت آن در تاریکی نباشد وجود تو چنان نورانی خواهد بود که گویی چراغی نور خود را بر تو می درخشاند.»
Luke Dari 11:37  وقتی عیسی به صحبت خود خاتمه داد، یکی از پیروان فرقۀ فریسی، او را به صرف غذا دعوت کرد. او وارد شد و نشست.
Luke Dari 11:38  فریسی با تعجب ملاحظه کرد، که عیسی پیش از غذا دستهای خود را نشست.
Luke Dari 11:39  اما عیسی خداوند به او گفت: «ای فریسی ها، شما بیرون پیاله و بشقاب را می شویید در صورتی که در درون خود چیزی جز حرص و شرارت ندارید.
Luke Dari 11:40  ای احمق ها، آیا آن کسی که بیرون را ساخت درون را هم نساخت؟
Luke Dari 11:41  از آنچه درون ظرفها دارید، خیرات کنید که همه اش برای شما پاک خواهد شد.
Luke Dari 11:42  وای بحال شما ای پیروان فرقۀ فریسی، شما از نعناع و پودینه و انواع ادویه ده یک می دهید، اما از اجرای عدالت و محبت به خدا غافل هستید. اینها چیزهایی است که شما باید بدون غافل ماندن از چیزهای دیگر به عمل آورید.
Luke Dari 11:43  وای بحال شما ای فریسی ها، شما صدر مجلس را در کنیسه ها و سلام و تعارف را در بازارها دوست دارید.
Luke Dari 11:44  وای بحال شما! شما مانند قبرهایی هستید که هیچ نشانه ای روی آن ها نیست و مردم ندانسته و ناشناخته روی آن ها راه می روند.»
Luke Dari 11:45  یکی از معلمان شریعت در جواب عیسی گفت: «ای استاد، وقتی چنین حرفهایی می زنی به ما هم بر می خورد.»
Luke Dari 11:46  عیسی در جواب فرمود: «بلی، ای معلمان شریعت، وای بحال شما نیز، چون بارهای بسیار سنگین بر دوش مردم می گذارید و خود تان یک انگشت هم به آن بار نمی زنید.
Luke Dari 11:47  وای بحال شما که مقبره های پیامبرانی را که پدران شما کشتند می سازید
Luke Dari 11:48  و به این وسیله اعمال پدران تان را تائید و تصدیق می کنید، چون آنها مرتکب آن قتل ها شدند و شما اینها را بنا می کنید.
Luke Dari 11:49  این است که حکمت خدا می فرماید: «برای ایشان پیامبران و رسولان می فرستم، بعضی را می کشند و بعضی را آزار می رسانند»،
Luke Dari 11:50  تا مردم این زمانه مجبور شوند جواب خون تمام پیامبرانی را که از اول پیدایش دنیا ریخته شده است بدهند،
Luke Dari 11:51  از خون هابیل گرفته تا خون زکریا که بین قربانگاه و مکان مقدس عبادتگاه هلاک شد. بلی، بدانید که مردم این روزگار جواب همه آن ها را خواهند داد.
Luke Dari 11:52  وای بحال شما ای معلمان شریعت، شما کلید در معرفت را بر می دارید، خود تان داخل نمی شوید و آنانی را هم که می خواهند داخل شوند، نمی گذارید.»
Luke Dari 11:53  وقتی عیسی از آن خانه بیرون رفت علمای دین و فریسی ها با خشم و غضب دور او را گرفتند و او را در موضوعات بسیار سؤال پیچ نمودند
Luke Dari 11:54  و در کمین بودند که او را با سخنان خودش به دام بیندازند.
Chapter 12
Luke Dari 12:1  در این هنگام جمعیتی که هزاران هزار نفر می شد گرد آمده بود به طوری که یکدیگر را زیر پا می کردند. عیسی پیش از همه با شاگردان خود شروع به سخن کرده گفت: «از خمیرمایۀ فریسی ها یعنی منافقت آنها احتیاط کنید.
Luke Dari 12:2  هرچه پوشیده است عاقبت پرده از رویش برداشته خواهد شد و هرچه پنهان است آشکار خواهد شد.
Luke Dari 12:3  بنابراین آنچه را که در تاریکی گفته اید، در روشنایی روز شنیده خواهد شد و آنچه را که پشت درهای بسته نجوا کرده اید، روی بامها اعلام خواهد شد.
Luke Dari 12:4  به شما که دوستان من هستید می گویم: از کسانی که بدن را می کشند و بعد از آن کار دیگری از دست شان بر نمی آید نترسید.
Luke Dari 12:5  شما را آگاه می سازم که از چه کسی باید بترسید: از آن کسی بترسید که پس از کشتن، اختیار دارد به جهنم اندازد. بلی، می گویم از او باید ترسید.
Luke Dari 12:6  آیا قیمت پنج گنجشک دو روپیه نمی باشد؟ اما هیچکدام از آن ها از نظر خدا دور نیست.
Luke Dari 12:7  علاوه بر این حتی موهای سر شما تماماً شمرده شده است. هیچ نترسید، شما از گنجشک های بیشمار بیشتر ارزش دارید!
Luke Dari 12:8  بدانید: هر که در برابر مردم خود را از من بداند پسر انسان در برابر فرشتگان خدا او را از خود خواهد دانست.
Luke Dari 12:9  اما هرکه در برابر مردم بگوید که مرا نمی شناسد در حضور فرشتگان خدا ناشناس محسوب خواهد شد.
Luke Dari 12:10  هرکه کلمه ای بر ضد پسر انسان بگوید بخشیده خواهد شد اما برای آن کسی که به روح القدس بد بگوید بخشیده نخواهد شد.
Luke Dari 12:11  وقتی شما را به کنیسه ها و محاکم و به حضور فرمانروایان می آورند نگران نباشید که چطور از خود دفاع کنید و چه بگوئید،
Luke Dari 12:12  چون در همان ساعت روح القدس به شما نشان می دهد که چه بگویید.»
Luke Dari 12:13  مردی از میان جمعیت به عیسی گفت: «ای استاد، به برادر من بگو ارث خانواده را با من تقسیم کند.»
Luke Dari 12:14  جواب داد: «ای مرد، کی مرا در میان شما قاضی و حَکَم قرار داده است؟»
Luke Dari 12:15  بعد به مردم فرمود: «هوشیار باشید. از هر نوع چشم گرسنگی و طمع، خود را دور بدارید، زیرا زندگی واقعی را ثروت فراوان، تشکیل نمی دهد.»
Luke Dari 12:16  سپس برای ایشان این مَثَل را آورده گفت: «مردی زمینی داشت که محصول فراوانی آورد.
Luke Dari 12:17  با خود فکر کرد که: «چه کنم؟ جا ندارم که محصول خود را انبار کنم.»
Luke Dari 12:18  سپس گفت: «خوب، فهمیدم چکار کنم، انبارها را خراب می کنم و آن ها را بزرگتر می سازم. غله و سایر اجناسم را جمع آوری می کنم.
Luke Dari 12:19  آن وقت به خود می گویم: ای جان من، تو به فراوانی چیزهای خوب جمع کرده ای که برای سالیان درازی کفایت می کند، آسوده باش، بخور و بنوش و خوش بگذران.»
Luke Dari 12:20  اما خدا به او فرمود: «ای احمق، همین امشب باید جانت را تسلیم کنی، پس آنچه اندوخته ای مال کی خواهد بود؟»
Luke Dari 12:21  این است عاقبت مردی که برای خود ثروت می اندوزد ولی پیش خدا مفلس است.»
Luke Dari 12:22  به شاگردان فرمود: «به این سبب است که به شما می گویم: به خاطر زندگی، نگران غذا و برای بدن، نگران لباس نباشید،
Luke Dari 12:23  زیرا زندگی بالا تر از غذا و بدن بالا تر از لباس است.
Luke Dari 12:24  به زاغها فکر کنید: نه می کارند و نه درو می کنند، نه انبار دارند و نه کاهدان، ولی خدا به آن ها روزی می دهد و شما خیلی بیشتر از پرندگان ارزش دارید!
Luke Dari 12:25  آیا یکی از شما می تواند با نگرانی ساعتی به طول عمر خود بیفزاید؟
Luke Dari 12:26  پس اگر شما کاری به این کوچکی را هم نمی توانید بکنید چرا در مورد بقیۀ چیزها نگران هستید؟
Luke Dari 12:27  در رشد و نموی سوسنها تأمل کنید: نه می ریسند و نه می بافند، ولی بدانید که حتی سلیمان هم با آن همه حشمت و جلال مثل یکی از آن ها آراسته نشد،
Luke Dari 12:28  باری، اگر خدا علفی را که امروز در صحرا می روید و فردا در تنور سوخته می شود چنین می آراید چقدر بیشتر ای کم ایمانان شما را خواهد پوشانید!
Luke Dari 12:29  برای آنچه می خورید و می نوشید اینقدر تشویش نکنید و نگران نباشید،
Luke Dari 12:30  چون اینها تماماً چیزهایی است که مردم این دنیا دنبال می کنند. اما شما پدری دارید که می داند به آن ها محتاجید.
Luke Dari 12:31  شما پادشاهی او را هدف خود قرار دهید و بقیۀ چیزها به شما نیز داده خواهد شد.
Luke Dari 12:32  ای گلۀ کوچک، هیچ نترسید، زیرا خوشی پدر شما در این است که آن پادشاهی را به شما عطا کند.
Luke Dari 12:33  آنچه دارید بفروشید و به فقرا بدهید و برای خود بکس هایی آماده کنید که کهنه نمی شود و گنجی در آن عالم ذخیره نمائید که هیچ کم نمی شود و هیچ دزدی نمی تواند به آن دستبرد بزند و موریانه آن را تباه نمی کند،
Luke Dari 12:34  زیرا اموال شما هر کجا باشد دل شما هم آنجا خواهد بود.
Luke Dari 12:35  با کمرهای بسته و چراغ های روشن آمادۀ کار باشید.
Luke Dari 12:36  مانند اشخاصی باشید که منتظر آمدن ارباب خود از یک مجلس عروسی هستند و حاضرند که هر وقت برسد و در را بکوبد، او را به داخل بیاورند.
Luke Dari 12:37  خوشا به حال خادمانی که وقتی ارباب شان می آید آنها را چشم به راه ببیند. بیقین بدانید که کمر خود را خواهد بست، آنها را بر سردسترخوان خواهد نشانید و به خدمت آن ها خواهد پرداخت،
Luke Dari 12:38  چه نیمه شب باشد و چه قبل از سپیده دم، خوشا به حال آنها اگر وقتی ارباب شان می آید ملاحظه کند که آن ها چشم به راه هستند.
Luke Dari 12:39  خاطرجمع باشید، اگر صاحب خانه می دانست که دزد چه ساعتی می آید، نمی گذاشت وارد خانه اش بشود.
Luke Dari 12:40  پس آماده باشید چون پسر انسان در ساعتی می آید که شما کمتر انتظار آن را دارید.»
Luke Dari 12:41  پِترُس عرض کرد: «خداوندا، آیا مقصد تو از این مثال تنها ما هستیم یا برای همه است؟»
Luke Dari 12:42  عیسی خداوند فرمود: «خوب، کیست آن ناظر امین و با تدیبر که اربابش او را مقرر کند تا نوکرانش را اداره نماید و در وقت مناسب جیرۀ آن ها را بدهد؟
Luke Dari 12:43  خوشا به حال آن غلامی که وقتی اربابش می آید او را سر کار خود ببیند.
Luke Dari 12:44  بیقین بدانید که اربابش او را ناظر همۀ املاک خود خواهد کرد.
Luke Dari 12:45  اما اگر آن غلام به خود بگوید: «ارباب به این زودی نخواهد آمد» و دست به آزار غلامان و کنیزان بزند و بخورد و بنوشد و مستی کند،
Luke Dari 12:46  یک روز که آن غلام انتظارش را ندارد و در ساعتی که او نمی داند ارباب خواهد رسید و او را تکه تکه خواهد کرد و به این ترتیب او جزو نامطیعان خواهد شد.
Luke Dari 12:47  غلامی که خواسته های ارباب خود را می داند و با وجود این برای اجرای آن ها هیچ اقدامی نمی کند با قمچین ضربه های بسیار خواهد خورد.
Luke Dari 12:48  اما کسی که از خواسته های اربابش بی خبر است و مرتکب عملی می شود که سزاور تنبیه می باشد ضربه های کمتری خواهد خورد. هرگاه به کسی زیاده داده شود از او زیاد مطالبه خواهد شد و هرگاه به کسی زیادتر سپرده شود از او زیادتر مطالبه خواهد شد.
Luke Dari 12:49  من آمده ام تا بر روی زمین آتشی روشن کنم و ای کاش زودتر از این روشن می شد.
Luke Dari 12:50  من تعمیدی در پیش دارم که باید اجرا شود و تا زمان انجام آن چقدر زیر فشار هستم!
Luke Dari 12:51  آیا گمان می کنید من آمده ام تا صلح بر روی زمین برقرار کنم؟ نخیر، اینطور نیست! بدانید که من آمده ام تا تفرقه بیاندازم،
Luke Dari 12:52  زیرا از این پس بین پنج نفر اعضای یک خانواده تفرقه خواهد افتاد، سه نفر مخالف دو نفر و دو نفر مخالف سه نفر خواهند بود:
Luke Dari 12:53  پدر مخالف پسر و پسر مخالف پدر، مادر مخالف دختر و دختر مخالف مادر، خشو مخالف عروس و عروس مخالف خشو.»
Luke Dari 12:54  همچنین به مردم فرمود: «شما وقتی می بینید که ابر ها از مغرب نمودار می شوند فوراً می گوئید: «باران می بارد» و باران هم می بارد.
Luke Dari 12:55  وقتی باد از جانب جنوب می آید می گوئید: «گرمای شدیدی خواهد شد» و همینطور می شود.
Luke Dari 12:56  ای منافقان! شما که می توانید به ظواهر زمین و آسمان نگاه کنید و حالت آن را پیش بینی کنید چگونه از درک معنی این روزگار عاجزید؟
Luke Dari 12:57  چرا نمی توانید راه راست را برای خود تشخیص دهید؟
Luke Dari 12:58  اگر کسی برضد تو دعوی کند و تو را به محکمه بکشاند کوشش کن هنگامی که هنوز در راه هستی با او صلح نمایی و اگر نه او تو را پیش قاضی می برد و قاضی تو را به دست عسکر می دهد و عسکر تو را به زندان می اندازد.
Luke Dari 12:59  بدان که تا پول آخر را ندهی بیرون نخواهی آمد.»
Chapter 13
Luke Dari 13:1  در همان هنگام عده ای در آنجا حضور داشتند که داستان جَلیلیانی را که پیلاطُس خون شان را با قربانیهای شان در آمیخته بود ذکر کردند.
Luke Dari 13:2  عیسی به آنها جواب داد: «آیا تصور می کنید این جَلیلیان که دچار آن سرنوشت شدند از دیگر جَلیلیان خطاکار تر بودند؟
Luke Dari 13:3  یقیناً نخیر، اما بدانید که اگر توبه نکنید همۀ شما مانند آنها نابود خواهید شد.
Luke Dari 13:4  و یا آن هجده نفری که در موقع فرو ریختن برجی در سیلوحا کشته شدند، خیال می کنید که از دیگر مردمانی که در اورشلیم زندگی می کردند گناهکارتر بودند؟
Luke Dari 13:5  نخیر، بلکه مطمئن باشید اگر توبه نکنید، همۀ شما مانند آنها نابود خواهید شد.»
Luke Dari 13:6  عیسی برای آنها این مَثَل را آورده گفت: «مردی در تاکستانش درخت انجیری داشت و برای چیدن میوه به آنجا رفت ولی چیزی پیدا نکرد.
Luke Dari 13:7  پس به باغبان گفت: «ببین حالا سه سال است که من می آیم و در این درخت دنبال میوه می گردم ولی چیزی پیدا نکرده ام. آن را ببر، چرا بی سبب زمین را اشغال کند؟»
Luke Dari 13:8  اما او جواب داد: «ارباب، این یک سال هم بگذار بماند تا من دورش را بکنم و کود بریزم.
Luke Dari 13:9  اگر در موسم آینده میوه آورد، چه بهتر و گرنه امر کن تا آن را ببرند.»»
Luke Dari 13:10  یک روز سَبَت عیسی در کنیسه ای به تعلیم مشغول بود.
Luke Dari 13:11  در آنجا زنی بود که روحی ناپاک او را مدت هجده سال رنجور کرده بود. پشتش خمیده شده بود و نمی توانست راست بایستد.
Luke Dari 13:12  وقتی عیسی او را دید به او فرمود: «ای زن، تو از بیماری خود شفا یافتی.»
Luke Dari 13:13  بعد دستهای خود را بر او گذاشت و فوراً قامت او راست شد و به شکرگزاری پرودگار پرداخت.
Luke Dari 13:14  اما در عوض سرپرست کنیسه از اینکه عیسی در روز سَبَت شفا داده بود، دلگیر شد و به جماعت گفت: «شش روز تعیین شده است که باید کار کرد، در یکی از آن روزها بیائید و شفا بیابید، نه در روز سَبَت.»
Luke Dari 13:15  عیسی خداوند در جواب او فرمود: «ای منافقان! آیا کسی در میان شما پیدا می شود که در روز سَبَت گاو یا الاغ خود را از آخور باز نکند و برای آب دادن بیرون نبرد؟
Luke Dari 13:16  پس چه عیب دارد اگر این زن که دختر ابراهیم است و هجده سال گرفتار شیطان بود، در روز سَبَت از این بندها آزاد شود؟»
Luke Dari 13:17  وقتی عیسی این سخنان را فرمود مخالفان او خجل گشتند، در حالی که عموم مردم از اعمال شگفت انگیزی که انجام می داد خوشحال بودند.
Luke Dari 13:18  عیسی به سخنان خود ادامه داد و فرمود: «پادشاهی خدا مانند چیست؟ آن را به چه چیز تشبیه کنم؟
Luke Dari 13:19  مانند دانۀ اوری است که شخصی آن را در باغ خود کاشت، آن دانه رشد کرد و درختی شد و پرندگان آمدند و در میان شاخه هایش آشیانه گرفتند.»
Luke Dari 13:20  باز فرمود: «پادشاهی خدا را به چه چیز تشبیه کنم؟
Luke Dari 13:21  مانند خمیرمایه ای است که زنی آن را با سه پیمانه آرد مخلوط کرد تا تمام خمیر برسد.»
Luke Dari 13:22  عیسی به سفر خود در شهرها و دهات ادامه داد و در حالی که بسوی اورشلیم می رفت به مردم تعلیم می داد.
Luke Dari 13:23  شخصی از او پرسید: «ای آقا، آیا فقط عدۀ کمی نجات می یابند؟» عیسی به ایشان گفت:
Luke Dari 13:24  «سخت بکوشید تا خود را به داخل دروازۀ تنگ برسانید و بدانید که عدۀ بسیاری برای ورود کوشش خواهند کرد ولی توفیق نخواهند یافت.
Luke Dari 13:25  بعد از آن که صاحب خانه برخیزد و در را قفل کند شما خود را بیرون خواهید دید و در آن موقع در را می کوبید و می گویید: «ای آقا، اجازه بفرما به داخل بیائیم.» اما جواب او فقط این خواهد بود: «من نمی دانم شما از کجا آمده اید.»
Luke Dari 13:26  بعد شما خواهید گفت: «ما با تو سر یک دسترخوان خوردیم و نوشیدیم و تو در کوچه های ما تعلیم می دادی.»
Luke Dari 13:27  اما او باز به شما خواهد گفت: «نمی دانم شما از کجا آمده اید. ای بدکاران همه از پیش چشم من دور شوید.»
Luke Dari 13:28  در آن زمان شما که ابراهیم و اسحاق و یعقوب و تمام پیامبران را در پادشاهی خدا می بینید در حالی که خود تان محروم هستید، چقدر گریه خواهید کرد و دندان بر دندان خواهید فشرد.
Luke Dari 13:29  مردم از مشرق و مغرب و شمال و جنوب خواهند آمد و در پادشاهی خدا بر سر دسترخوان خواهند نشست.
Luke Dari 13:30  بلی، آنها که اکنون آخرین هستند، اولین و آنها که اکنون اولین هستند، آخرین خواهند بود.»
Luke Dari 13:31  در آن موقع عده ای از پیروان فرقۀ فریسی پیش او آمدند و گفتند: «اینجا را ترک کن و به جای دیگری برو. هیرودیس قصد جان تو را دارد.»
Luke Dari 13:32  عیسی جواب داد: «بروید و به آن روباه بگویید: من امروز و فردا ارواح ناپاک را بیرون می رانم و شفا می دهم و در روز سوم به هدف خود می رسم.
Luke Dari 13:33  اما باید امروز و فردا و پس فردا به سفر خود ادامه دهم زیرا این محال است که پیامبر در جایی جز اورشلیم بمیرد.
Luke Dari 13:34  ای اورشلیم، ای اورشلیم، ای شهری که پیامبران را می کشی و آنانی را که پیش تو فرستاده می شوند سنگسار می کنی! چه بسیار آرزو داشته ام مانند مرغی که جوجه های خود را زیر پر و بالش می گیرد فرزندان تو را به دور خود جمع کنم اما نخواستی.
Luke Dari 13:35  اینک خانۀ شما به خود تان ویران واگذاشته می شود! و بدانید که دیگر مرا نخواهید دید تا آن زمان که بگویید: متبارک است آن کسی که به نام خداوند می آید.»
Chapter 14
Luke Dari 14:1  در یک روز سَبَت عیسی برای صرف غذا به منزل یکی از بزرگان فرقۀ فریسی رفت. آنها با دقت مراقب او بودند.
Luke Dari 14:2  آنجا در برابر او مردی دیده می شد که مبتلا به مرض آب گرفتگی بود.
Luke Dari 14:3  عیسی از معلمان شریعت و فریسی ها پرسید: «آیا شفای بیماران در روز سَبَت جایز است یا نه؟»
Luke Dari 14:4  آن ها چیزی نگفتند. پس عیسی آن مرد را شفا داد و رخصت داد.
Luke Dari 14:5  بعد رو به آنها کرد و فرمود: «اگر پسر یا گاو یکی از شما در چاه بیفتد آیا بخاطر این که روز سَبَت است در بیرون آوردنش دچار تردید خواهید شد؟»
Luke Dari 14:6  و آن ها برای این سؤال جوابی نیافتند.
Luke Dari 14:7  وقتی عیسی دید که مهمانان چطور صدر مجلس را برای خود اختیار می کردند برای ایشان مَثَلی آورده گفت:
Luke Dari 14:8  «وقتی کسی شما را به یک مجلس عروسی دعوت می کند در صدر مجلس ننشینید، زیرا امکان دارد که شخصی مهمتر از شما دعوت شده باشد
Luke Dari 14:9  و میزبان بیاید و به شما بگوید: «جای خود را به این آقا بده.» در آن صورت باید با شرمساری در پایین مجلس بنشینی.
Luke Dari 14:10  نخیر، وقتی دعوت از تو می شود برو و در پایین مجلس بنشین تا وقتی میزبان تو آمد، بگوید: «دوست من، بفرما بالا تر.» پس تمام مهمانان احترامی را که به تو می شود خواهند دید.
Luke Dari 14:11  چون هرکه خود را بزرگ سازد، خوار خواهد شد و هرکه خود را فروتن سازد سرافراز خواهد گردید.»
Luke Dari 14:12  بعد به میزبان خود گفت: «وقتی مهمانی شام یا چاشت ترتیب می دهی دوستان، برادران و دیگر خویشان یا همسایگان ثروتمند خود را دعوت نکن مبادا آنها هم متقابلاً از تو دعوت کنند و به این ترتیب عوض خود را بگیری،
Luke Dari 14:13  بلکه وقتی مهمانی می دهی بینوایان و مفلوجان و لنگان و کورها را دعوت کن
Luke Dari 14:14  و خوشبخت خواهی بود چون آنها هیچگونه وسیلۀ عوض دادن ندارند و تو در آن روزی که عادلان زنده می شوند عوض خواهی گرفت.»
Luke Dari 14:15  یکی از حاضران، بعد از شنیدن این سخنان به او عرض کرد: «خوشا به حال آن کسی که در پادشاهی خدا سر دسترخوان بنشیند.»
Luke Dari 14:16  اما عیسی جواب داد: «مردی مهمانی شام بزرگی ترتیب داد و عدۀ زیادی را دعوت کرد.
Luke Dari 14:17  در وقت شام غلام خود را با پیغامی پیش مهمانان فرستاد که حالا بیائید، همه چیز حاضر است.
Luke Dari 14:18  اما همه شروع به عذر آوردن کردند. اولی گفت: «من قطعه زمینی خریده ام و باید بروم آن را ببینم. لطفاً عذر مرا بپذیر.»
Luke Dari 14:19  دومی گفت: «من پنج جفت گاو خریده ام و حالا می روم آن ها را امتحان کنم. لطفاً مرا معذور بدار.»
Luke Dari 14:20  نفر بعدی گفت: «من نو عروسی کرده ام و به این سبب نمی توانم بیایم.»
Luke Dari 14:21  وقتی آن غلام برگشت و موضوع را به اطلاع ارباب خود رسانید، ارباب عصبانی شد و به او گفت: «زود به کوچه ها و پس کوچه های شهر برو و بینوایان و مفلوجان و کورها و لنگان را پیش من بیاور.»
Luke Dari 14:22  بعداً غلام گفت: «ارباب، امر تو اطاعت شد و هنوز هم جا هست.»
Luke Dari 14:23  ارباب جواب داد: «به سرکها و کوچه باغها برو و با اصرار همه را دعوت کن که بیایند تا خانۀ من پُر شود.
Luke Dari 14:24  بدانید که هیچیک از آن کسانی که دعوت کرده بودم مزۀ این مهمانی را نخواهد چشید.»»
Luke Dari 14:25  در بین راه جمعیت بزرگی همراه عیسی بود. او به آنها رو کرد و فرمود:
Luke Dari 14:26  «اگر کسی پیش من بیاید و از پدر و مادر، زن و فرزند، برادران و خواهران و حتی جان خود دست نشوید نمی تواند شاگرد من باشد.
Luke Dari 14:27  کسی که صلیب خود را بر ندارد و با من نیاید نمی تواند شاگرد من باشد.
Luke Dari 14:28  اگر کسی از شما به فکر ساختن یک برج باشد، آیا اول نمی نشیند و مخارج آن را برآورد نمی کند تا ببیند آیا استطاعت تمام کردن آن را دارد یا نه؟
Luke Dari 14:29  در غیر اینصورت اگر پایۀ آن را بگذارد و بعد نتواند آن را تمام کند همۀ کسانی که آن را ببینند به او خواهند خندید
Luke Dari 14:30  و خواهند گفت: «این مرد ساختمانی را شروع کرد ولی نتوانست آن را تمام کند.»
Luke Dari 14:31  یا کدام پادشاهی است که به جنگ پادشاه دیگری برود بدون آنکه اول بنشیند و مطالعه کند که آیا با ده هزار سپاهی می تواند با یک لشکر بیست هزار نفری مقابله کند؟
Luke Dari 14:32  و اگر نتواند، او خیلی زودتر از اینکه دشمن سر برسد سفیری می فرستد و تقاضای صلح می کند.
Luke Dari 14:33  همچنین اگر شما حاضر نیستید تمام هستی خود را از دست بدهید نمی توانید شاگرد من باشید.
Luke Dari 14:34  نمک چیز خوبی است اما اگر خود نمک بی مزه شود به چه وسیله مزۀ اصلی خود را باز یابد؟
Luke Dari 14:35  دیگر نه برای زمین مصرفی دارد و نه می توان بصورت کود از آن استفاده کرد. آن را فقط باید دور ریخت. اگر گوش شنوا دارید بشنوید.»
Chapter 15
Luke Dari 15:1  دراین اثنا جزیه گیران و خطاکاران ازدحام کرده بودند تا به سخنان او گوش دهند.
Luke Dari 15:2  پیروان فرقۀ فریسی و علمای یهود غُم غُم کنان گفتند: «این مرد اشخاص بی سر و پا را با خوشرویی می پذیرد و با آنها غذا می خورد.»
Luke Dari 15:3  به این جهت عیسی مَثَلی آورد و گفت:
Luke Dari 15:4  «فرض کنید یکی از شما صد گوسفند داشته باشد و یکی از آن ها را گم کند، آیا نود و نُه تای دیگر را در چراگاه نمی گذارد و بدنبال آن گمشده نمی رود تا آن را پیدا کند؟
Luke Dari 15:5  و وقتی آن را پیدا کرد با خوشحالی آن را به دوش می گیرد
Luke Dari 15:6  و به خانه می رود و همۀ دوستان و همسایگان را جمع می کند و می گوید: «با من خوشی کنید، گوسفند گمشدۀ خود را پیدا کرده ام.»
Luke Dari 15:7  بدانید که به همان طریق برای یک گناهکار که توبه می کند در آسمان بیشتر خوشی و سُرور خواهد بود تا برای نود و نُه شخص پرهیزگار که نیازی به توبه ندارند.
Luke Dari 15:8  و یا فرض کنید زنی ده سکۀ نقره داشته باشد و یکی را گم کند آیا چراغی روشن نمی کند و خانه را جارو نمی نماید و در هر گوشه به دنبال آن نمی گردد تا آن را پیدا کند؟
Luke Dari 15:9  و وقتی پیدا کرد همۀ دوستان و همسایگان خود را جمع می کند و می گوید: «با من خوشی کنید، پولی را که گم کرده بودم، پیدا کردم.»
Luke Dari 15:10  به همان طریق بدانید که برای یک گناهکار که توبه می کند در میان فرشتگان خدا خوشی و سُرور خواهد بود.»
Luke Dari 15:11  باز فرمود: «مردی بود که دو پسر داشت.
Luke Dari 15:12  پسر کوچکتر به پدر گفت: «پدر، حصۀ مرا از دارائی خود به من بده.» پس پدر دارایی خود را بین آن دو تقسیم کرد.
Luke Dari 15:13  چند روز بعد پسر کوچک تمام حصۀ خود را به پول نقد تبدیل کرد و رهسپار سرزمین دور دستی شد و در آنجا دارایی خود را در عیاشی به باد داد.
Luke Dari 15:14  وقتی تمام آن را خرج کرد قحطی سختی در آن سرزمین رخ داد و او سخت دچار تنگدستی شد.
Luke Dari 15:15  پس رفت و نوکر یکی از ملاکین آن محل شد. آن شخص او را به مزرعۀ خود فرستاد تا خوکهایش را بچراند.
Luke Dari 15:16  او آرزو داشت شکم خود را با خوراکی که خوکها می خورند پُر کند ولی هیچکس به او چیزی نمی داد.
Luke Dari 15:17  آخر به خود آمد و گفت: «بسیاری از مزدوران پدر من نان کافی و حتی اضافی دارند و من در اینجا نزدیک است از گرسنگی تلف شوم.
Luke Dari 15:18  من بر می خیزم و پیش پدر خود می روم و به او می گویم: پدر، من نسبت به خدا و نسبت به تو گناه کرده ام.
Luke Dari 15:19  دیگر لایق آن نیستم که پسر تو خوانده شوم. با من هم مثل یکی از نوکران خود رفتار کن.»
Luke Dari 15:20  پس برخاست و رهسپار خانۀ پدر شد. هنوز تا خانه فاصلۀ زیادی داشت که پدرش او را دید و دلش بحال او سوخت و به طرف او دوید، دست به گردنش انداخت و به گرمی او را بوسید.
Luke Dari 15:21  پسر گفت: «پدر، من نسبت به خدا و نسبت به تو گناه کرده ام. دیگر لایق آن نیستم که پسر تو خوانده شوم.»
Luke Dari 15:22  اما پدر به نوکران خود گفت: «زود بروید. بهترین چپن را بیاورید و به او بپوشانید. انگشتری به انگشتش و بوت به پاهایش کنید.
Luke Dari 15:23  گوسالۀ چاق را بیاورید و حلال کنید تا مجلس جشنی برپا کنیم،
Luke Dari 15:24  چون این پسر من مرده بود زنده شده و گم شده بود پیدا شده است.» به این ترتیب جشن و سُرور شروع شد.
Luke Dari 15:25  در این هنگام پسر کلانتر در مزرعه بود و وقتی باز گشت، همینکه به خانه نزدیک شد صدای رقص و موسیقی را شنید.
Luke Dari 15:26  یکی از نوکران را صدا کرد و پرسید: «چی شده است؟»
Luke Dari 15:27  نوکر به او گفت: «برادرت آمده و پدرت چون او را صحیح و سالم باز یافته، گوسالۀ چاق را کشته است.»
Luke Dari 15:28  اما پسر بزرگ قهر کرد و به هیچ وجه نمی خواست به داخل بیاید پدرش بیرون آمد و به او التماس نمود.
Luke Dari 15:29  اما او در جواب پدر گفت: «تو خوب می دانی که من در این چند سال چطور مانند یک غلام به تو خدمت کرده ام و هیچوقت از اوامر تو سرپیچی نکرده ام و تو حتی یک بزغاله هم به من ندادی تا با دوستان خود خوش بگذرانم.
Luke Dari 15:30  اما حالا که این پسرت پیدا شده، بعد از آنکه همۀ ثروت تو را با فاحشه ها تلف کرده است برای او گوسالۀ چاق می کشی.»
Luke Dari 15:31  پدر گفت: «پسرم، تو همیشه با من هستی و هرچه من دارم از تو است.
Luke Dari 15:32  اما اکنون باید جشن بگیریم و خوشی کنیم، زیرا این برادر تو است که مرده بود، زنده شده است و گم شده بود، پیدا شده است.»»
Chapter 16
Luke Dari 16:1  عیسی همچنین به شاگردان فرمود: «شخصی ثروتمند ناظری داشت و شکایاتی به او رسید که آن ناظر از دارائی اش سوء استفاده می کند.
Luke Dari 16:2  پس او را خواسته گفت: «این چه حرفهایی است که دربارۀ تو می شنوم. حسابهایت را پس بده چون دیگر نمی توانی در اینجا ناظر باشی.»
Luke Dari 16:3  آن ناظر پیش خود گفت: «حالا که ارباب من می خواهد کار ناظری را از من بگیرد چه باید بکنم؟ من که نه توان بیل زدن دارم و نه روی گدایی کردن.
Luke Dari 16:4  بلی می دانم چه کنم تا مطمئن شوم که وقتی مرا از این کار برکنار کرد اشخاصی باشند که در خانه های خود را بر روی من باز کنند.»
Luke Dari 16:5  پس قرضداران ارباب را یک به یک حاضر کرد. به اولی گفت: «چقدر از ارباب من قرضدار هستی؟»
Luke Dari 16:6  جواب داد: «صد پیمانۀ روغن زیتون.» گفت: «بیا، این صورت حساب توست. بنشین و به جای آن بنویس پنجاه پیمانه، زود شو.»
Luke Dari 16:7  بعد به دیگری گفت: «تو چقدر قرضدار هستی؟» گفت: «صد خروار گندم.» به او گفت: «صورت حسابت را بگیر و به جای آن بنویس هشتاد خروار.»
Luke Dari 16:8  آن ارباب، ناظر نادرست را به خاطر اینکه چنان زیرکانه عمل کرده بود آفرین گفت، زیرا مردم این دنیا در مناسبات با همنوعان خود از ایمانداران زیرکتر هستند.
Luke Dari 16:9  پس به شما می گویم که مال دنیا را برای به دست آوردن دوستان مصرف کنید تا وقتی پول تان به آخر می رسد شما را در خانه های جاودانی بپذیرند.
Luke Dari 16:10  کسی که در امور کوچک درستکار باشد، در کارهای بزرگ هم درستکار خواهد بود و کسی که در امور کوچک نادرست باشد، در کارهای بزرگ هم نادرست خواهد بود.
Luke Dari 16:11  پس اگر شما در خصوص مال دنیا امین نباشید، چه کسی در مورد آن ثروت حقیقی به شما اعتماد خواهد کرد؟
Luke Dari 16:12  و اگر شما در مورد آنچه به دیگری تعلق دارد امین نباشید، کی آنچه را که مال خود شماست به شما خواهد داد؟
Luke Dari 16:13  هیچ نوکری نمی تواند غلام دو ارباب باشد، چون یا از اولی بدش می آید و دومی را دوست دارد یا به اولی ارادت دارد و دومی را حقیر می شمارد. شما نمی توانید هم بندۀ خدا باشید و هم در بند پول.»
Luke Dari 16:14  فریسی ها این سخنان را شنیدند و او را مسخره کردند زیرا پول دوست بودند.
Luke Dari 16:15  عیسی به آنها فرمود: «شما کسانی هستید که نیکوئیهای خود را به رُخ مردم می کشید، اما خدا از باطن تان آگاه است چون آنچه در نظر آدمیان ارزش بسیار دارد، پیش خدا ناپاک است.
Luke Dari 16:16  تا زمان یحیی، تورات و نوشته های پیامبران در کار بود. از آن پس مژدۀ پادشاهی خدا اعلام شده است و همۀ مردم می خواهند با تلاش داخل آن شوند.
Luke Dari 16:17  آسانتر است که آسمان و زمین از بین برود تا نقطه ای از تورات بیفتد.
Luke Dari 16:18  هر مردی که زن خود را طلاق بدهد و زن دیگری بگیرد مرتکب زنا می شود و هر کسی زن طلاق داده شده را بگیرد زنا می کند.
Luke Dari 16:19  مرد ثروتمندی بود که همیشه لباسی ارغوانی و از کتان نازک می پوشید و با خوشگذرانی فروان زندگی می کرد.
Luke Dari 16:20  در پیش در خانۀ او گدای زخم آلودی به نام ایلعازَر خوابیده بود،
Luke Dari 16:21  که آرزو داشت با پس مانده های دسترخوان آن ثروتمند شکم خود را پُر کند. حتی سگها می آمدند و زخمهای او را می لیسیدند.
Luke Dari 16:22  یک روز آن فقیر مُرد و فرشتگان او را به آغوش ابراهیم بردند. آن ثروتمند هم مُرد و به خاک سپرده شد.
Luke Dari 16:23  او که در دنیای مردگان در عذاب بود، به بالا دید و از دور، ابراهیم را با ایلعازَر که در کنار او بود دید.
Luke Dari 16:24  فریاد زد: «ای پدر من ابراهیم، به من رحم کن. ایلعازَر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب بزند و زبان مرا تر کند چون من در این آتش عذاب می کشم.»
Luke Dari 16:25  اما ابراهیم گفت: «فرزندم، به خاطر بیاور که وقتی زنده بودی همۀ چیزهای خوب نصیب تو و همۀ بدیها نصیب ایلعازَر شد. حالا او در اینجا آسوده است و تو در عذاب هستی.
Luke Dari 16:26  اما کار به اینجا تمام نمی شود شکاف عمیقی میان ما و شما قرار دارد. هر که از این طرف بخواهد به شما برسد نمی تواند از آن بگذرد و کسی هم نمی تواند از آن طرف پیش ما بیاید.»
Luke Dari 16:27  او جواب داد: «پس ای پدر، التماس می کنم ایلعازَر را به خانۀ پدر من،
Luke Dari 16:28  که در آن پنج برادر دارم، بفرست تا آنها را با خبر کند مبادا آنها هم به این محل عذاب بیایند.»
Luke Dari 16:29  اما ابراهیم گفت: «آن ها موسی و انبیاء را دارند، به سخنان ایشان گوش بدهند.»
Luke Dari 16:30  آن مرد جواب داد: «نه، ای پدر، اگر کسی از مردگان پیش ایشان برود، توبه خواهند کرد.»
Luke Dari 16:31  ابراهیم در جواب فرمود: «اگر به سخنان موسی و انبیاء گوش ندهند، حتی اگر کسی هم پس از مرگ زنده شود، باز باور نخواهند کرد.»»
Chapter 17
Luke Dari 17:1  عیسی به شاگردان خود فرمود: «از روبرو شدن با وسوسه ها گریزی نیست اما وای بحال آن کس که سبب وسوسه می شود.
Luke Dari 17:2  برای او بهتر است که با سنگ آسیابی به دور گردن خود به دریا انداخته شود از این که یکی از این کوچکان را گمراه کند.
Luke Dari 17:3  متوجه باشید! اگر برادرت به تو بدی کند او را سرزنش کن و اگر توبه کند او را ببخش.
Luke Dari 17:4  حتی اگر روزی هفت بار به تو بدی کند و هفت بار پیش تو بیاید و بگوید: «توبه کردم»، او را ببخش.»
Luke Dari 17:5  رسولان به عیسی خداوند عرض کردند: «ایمان ما را زیاد کن.»
Luke Dari 17:6  خداوند جواب داد: «اگر شما به اندازۀ دانۀ اوری ای ایمان می داشتید می توانستید به این درخت توت بگویید: «از ریشه در بیا و در دریا کاشته شو.» و از شما اطاعت می کرد.
Luke Dari 17:7  فرض کنید یکی از شما غلامی دارد که قلبه می کند یا از گوسفندان پاسداری می کند. وقتی از مزرعه برگردد آیا او به آن غلام خواهد گفت: «فورأ بیا و بنشین؟»
Luke Dari 17:8  آیا به عوض آن نخواهد گفت: «نان مرا حاضر کن، کمرت را ببند و تا من می خورم و می نوشم خدمت کن، بعد می توانی غذای خودت را بخوری؟»
Luke Dari 17:9  و آیا او از آن غلام به خاطر آنکه اوامرش را اجراء کرده است ممنون خواهد بود؟
Luke Dari 17:10  در مورد شما هم همینطور است، هرگاه تمام اوامری را که به شما داده شده بجا آورید بگوئید: ما غلامانی بیش نیستیم، فقط وظیفۀ خود را انجام داده ایم.»
Luke Dari 17:11  عیسی در سفر خود به سوی اورشلیم از سرحد بین سامره و جلیل می گذشت.
Luke Dari 17:12  هنگامی که می خواست به دهکده ای وارد شود با ده نفر جذامی روبرو شد. آنها دور ایستادند
Luke Dari 17:13  و فریاد کردند: «ای عیسی، ای استاد، به ما رحم کن.»
Luke Dari 17:14  وقتی عیسی آنها را دید فرمود: «بروید و خود را به کاهنان نشان بدهید.» و همچنانکه می رفتند پاک گشتند.
Luke Dari 17:15  یکی از ایشان وقتی دید شفا یافته است در حالی که خدا را با صدای بلند حمد می گفت بازگشت
Luke Dari 17:16  و خود را پیش پاهای عیسی انداخت و از او سپاسگزاری کرد. این شخص یک سامری بود.
Luke Dari 17:17  عیسی در این خصوص فرمود: «مگر هر ده نفر پاک نشدند؟ پس آن نُه نفر دیگر کجا هستند؟
Luke Dari 17:18  آیا غیر از این بیگانه کسی نبود که برگردد و خدا را حمد گوید؟»
Luke Dari 17:19  به آن مرد فرمود: «برخیز و برو، ایمانت تو را شفا داده است.»
Luke Dari 17:20  پیروان فرقۀ فریسی از او سؤال کردند که پادشاهی خدا کی خواهد آمد. عیسی در جواب فرمود: «پادشاهی خدا طوری نمی آید که بتوان آن را مشاهده کرد
Luke Dari 17:21  و کسی نخواهد گفت که، آن در اینجا یا در آنجا است، چون در حقیقت پادشاهی خدا در میان خود شماست.»
Luke Dari 17:22  به شاگردان فرمود: «زمانی خواهد آمد که شما آرزوی دیدن یکی از روزهای پسر انسان را خواهید داشت اما آن را نخواهید دید.
Luke Dari 17:23  به شما خواهند گفت که به اینجا یا آنجا نگاه کنید. شما به دنبال آنها نروید،
Luke Dari 17:24  زیرا پسر انسان در روز خود مانند برق که از این سر آسمان تا آن سر آسمان می درخشد خواهد بود.
Luke Dari 17:25  اما لازم است که او اول رنجهای بسیار را بکشد و از طرف مردم این روزگار رد شود.
Luke Dari 17:26  زمان پسر انسان مانند روزگار نوح خواهد بود.
Luke Dari 17:27  مردم تا روزی که نوح وارد کشتی شد و سیل آمده همه را نابود کرد می خوردند و می نوشیدند، زن می گرفتند و شوهر می کردند.
Luke Dari 17:28  همچنین مانند زمان لوط خواهد بود که مردم می خوردند و می نوشیدند و به خرید و فروش و کشت و کار و خانه سازی مشغول بودند.
Luke Dari 17:29  اما در روزی که لوط از سدوم بیرون آمد آتش و سنگ گوگرد از آسمان بارید و همه را از بین برد.
Luke Dari 17:30  روزی که پسر انسان ظهور کند مانند آن روزگار خواهد بود.
Luke Dari 17:31  در آن روز مردی که در پشت بام است و دارائی اش در خانه می باشد نباید برای بردن آن ها پایین بیاید. همچنین کسی که در مزرعه است نباید برگردد.
Luke Dari 17:32  زن لوط را بیاد داشته باشید!
Luke Dari 17:33  هر که برای نجات جان خود بکوشد آن را از دست می دهد و هر که جان خود را فدا کند آن را نجات خواهد داد.
Luke Dari 17:34  بدانید که در آن شب از دو نفر که در یک بستر هستند یکی را می برند و دیگری را می گذارند.
Luke Dari 17:35  از دو زن که با هم دستاس می کنند یکی را می برند و دیگری را می گذارند.
Luke Dari 17:36  از دو مردی که در مزرعه باشند یکی برداشته می شود و دیگری در جای خود می ماند.»
Luke Dari 17:37  وقتی آن ها این را شنیدند پرسیدند: «کجا ای خداوند؟» او فرمود: «هر جا لاشه ای باشد لاشخورها جمع می شوند.»
Chapter 18
Luke Dari 18:1  عیسی برای آنها مَثَلی آورد تا نشان دهد که باید همیشه دعا کنند و هرگز دلسرد نشوند.
Luke Dari 18:2  او فرمود: «در شهری قاضی ای بود که نه ترس از خدا داشت و نه توجهی به خلق.
Luke Dari 18:3  در همان شهر بیوه زنی زندگی می کرد که پیش او می آمد و از دست دشمن خود شکایت می کرد.
Luke Dari 18:4  قاضی تا مدت زیادی به شکایت او توجهی نکرد اما آخر پیش خود گفت: «درست است که من ترسی از خدا و توجهی به خلق خدا ندارم،
Luke Dari 18:5  اما این بیوه زن مایۀ دردسر من شده است و برای اینکه با اصرار خود مرا به تنگ نسازد به داد او خواهم رسید.»»
Luke Dari 18:6  عیسی خداوند فرمود: «آنچه را قاضی بی انصاف گفت شنیدید.
Luke Dari 18:7  آیا خدا به داد خواهی برگزیدگان خود که شب و روز به درگاهش عذر و زاری می کنند توجه نخواهد کرد و آیا برای کمک به آن ها عجله نخواهد نمود؟
Luke Dari 18:8  بدانید که او بزودی و به نفع آنها دادرسی خواهد کرد. اما وقتی پسر انسان می آید آیا اثری از ایمان بر روی زمین خواهد یافت؟»
Luke Dari 18:9  همچنین عیسی برای کسانی که از نیکی خود مطمئن بودند و سایرین را از خود پست تر می شمردند این مَثَل را آورده گفت:
Luke Dari 18:10  «دو نفر برای دعا به عبادتگاه رفتند، یکی فریسی و دیگری جزیه گیر بود.
Luke Dari 18:11  آن فریسی ایستاد و با خود دعا کرد و گفت: «ای خدا، تو را شکر می کنم که مانند دیگران، حریص و نادرست و زناکار و یا مانند این جزیه گیر نیستم.
Luke Dari 18:12  هفته ای دو بار روزه می گیرم. ده یک همۀ چیزهائی را که به دست می آورم می دهم.»
Luke Dari 18:13  اما آن جزیه گیر دور ایستاد و جرأت نگاه کردن به آسمان را نداشت بلکه به سینۀ خود می زد و می گفت: «ای خدا، بر منِ گناهکار رحم کن!»
Luke Dari 18:14  بدانید که این جزیه گیر بخشوده شده به خانه رفت و نه آن دیگری. هر که خود را بزرگ نماید خوار خواهد شد و هرکه خود را خوار سازد سرافراز خواهد گردید.»
Luke Dari 18:15  مردم حتی کودکان را به حضور عیسی می آوردند تا بر آن ها دست بگذارد اما شاگردان وقتی این را دیدند آن ها را سرزنش کردند.
Luke Dari 18:16  اما عیسی کودکان را پیش خود خواست و فرمود: «بگذارید کودکان پیش من بیایند و مانع آنها نشوید، چون پادشاهی خدا به چنین کسانی تعلق دارد.
Luke Dari 18:17  بیقین بدانید اگر کسی پادشاهی خدا را مانند یک کودک نپذیرد هیچوقت وارد آن نخواهد شد.»
Luke Dari 18:18  شخصی از اشراف یهود از عیسی پرسید: «ای استاد نیکو، من برای به دست آوردن زندگی ابدی چه باید بکنم؟»
Luke Dari 18:19  عیسی به او فرمود: «چرا مرا نیکو می گویی؟ هیچکس جز خدا نیکو نیست.
Luke Dari 18:20  احکام را می دانی ـ زنا نکن، قتل نکن، دزدی نکن، شهادت نادرست نده، پدرت و مادرت را احترام کن.»
Luke Dari 18:21  آن مرد جواب داد: «من از جوانی همۀ اینها را بجا آورده ام.»
Luke Dari 18:22  عیسی وقتی این را شنید فرمود: «هنوز یک چیز کم داری، آنچه داری بفروش و میان فقرا تقسیم کن که در عالم بالا گنجی خواهی داشت و بعد بیا از من پیروی کن.»
Luke Dari 18:23  اما او از این سخنان افسرده شد، چون مرد بسیار توانگری بود.
Luke Dari 18:24  عیسی وقتی این را دید فرمود: «چه مشکل است ورود ثروتمندان به پادشاهی خدا!
Luke Dari 18:25  گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از داخل شدن توانگری به پادشاهی خدا.»
Luke Dari 18:26  شنوندگان پرسیدند: «پس کی می تواند نجات یابد؟»
Luke Dari 18:27  جواب داد: «آنچه برای آدمیان غیرممکن است برای خدا امکان دارد!»
Luke Dari 18:28  پِترُس گفت: «ببین، ما از همه چیز خود دست کشیده ایم و پیرو تو شده ایم.»
Luke Dari 18:29  عیسی فرمود: «بیقین بدانید که هر کس به خاطر پادشاهی خدا، خانه یا زن، برادران، والدین یا فرزندان خود را ترک نماید،
Luke Dari 18:30  در این دنیا چندین برابر عوض خواهد گرفت و در آخرت، زندگی ابدی نصیب او خواهد شد.»
Luke Dari 18:31  عیسی دوازده شاگرد خود را به کناری برد و به آنها فرمود: «ما اکنون به اورشلیم می رویم و آنچه انبیاء دربارۀ پسر انسان نوشته اند به حقیقت خواهد پیوست.
Luke Dari 18:32  او به دست بیگانگان تسلیم خواهد شد، او را مسخره خواهند کرد و با او بدرفتاری نموده به رویش آب دهان خواهند انداخت.
Luke Dari 18:33  او را تازیانه زده خواهند کشت. اما در روز سوم باز زنده خواهد شد.»
Luke Dari 18:34  اما شاگردان از این همه، چیزی نفهمیدند و این سخن برای ایشان نامفهوم بود و درک نمی کردند که دربارۀ چه چیز صحبت می کند.
Luke Dari 18:35  هنگامی که عیسی به نزدیکی اریحا رسید کوری در کنار راه نشسته بود و گدایی می کرد.
Luke Dari 18:36  همین که شنید جمعیتی از آنجا می گذرد، پرسید چه شده است؟
Luke Dari 18:37  به او گفتند: «عیسی ناصری از اینجا می گذرد.»
Luke Dari 18:38  پس فریاد زد: «ای عیسی، ای پسر داود، به من رحم کن.»
Luke Dari 18:39  اشخاصی که در پیش بودند به تندی با او حرف زده گفتند: «خاموش باش»، اما او هر چه بلندتر فریاد می کرد: «ای پسر داود، به من رحم کن.»
Luke Dari 18:40  عیسی ایستاد و امر کرد آن مرد را پیش او بیاورند. وقتی آمد از او پرسید:
Luke Dari 18:41  «چه می خواهی برایت بکنم؟» جواب داد: «ای آقا، می خواهم بار دیگر بینا شوم.»
Luke Dari 18:42  عیسی به او فرمود: «بینا شو، ایمانت تو را شفا داده است.»
Luke Dari 18:43  فوراً بینایی خود را باز یافت و در حالی که خدا را تمجید می کرد به دنبال عیسی رفت. همۀ مردم به خاطر آنچه دیده بودند خدا را حمد گفتند.
Chapter 19
Luke Dari 19:1  عیسی وارد اریحا شد و از میان شهر می گذشت.
Luke Dari 19:2  مردی در آنجا بود بنام زَکی که سرپرست جزیه گیران و بسیار ثروتمند بود.
Luke Dari 19:3  او می خواست ببیند که عیسی چه نوع شخصی است، اما به علت کوتاهی قامت و ازدحام مردم نمی توانست او را ببیند.
Luke Dari 19:4  پس پیش دوید و از درخت چناری بالا رفت تا او را ببیند، چون قرار بود عیسی از آن راه بگذرد.
Luke Dari 19:5  وقتی عیسی به آن محل رسید به بالا نگاه کرد و فرمود: «ای زَکی، زود شو، پایین بیا زیرا باید امروز در خانۀ تو مهمان باشم.»
Luke Dari 19:6  او به سرعت پایین آمد و با خوشرویی عیسی را پذیرفت.
Luke Dari 19:7  وقتی مردم اینرا دیدند زمزمۀ نارضایی از آن ها برخاست. آن ها می گفتند: «او مهمان یک خطاکار شده است.»
Luke Dari 19:8  زَکی ایستاد و به عیسی خداوند گفت: «ای آقا، اکنون نصف دارایی خود را به فقرا می بخشم و مال هر کس را که به ناحق گرفته باشم چهار برابر به او پس می دهم.»
Luke Dari 19:9  عیسی به او فرمود: «امروز رستگاری به این خانه روی آورده است چون این مرد هم پسر ابراهیم است.
Luke Dari 19:10  زیرا پسر انسان آمده است تا گمشده را پیدا کند و نجات دهد.»
Luke Dari 19:11  عیسی چون در نزدیکی اورشلیم بود برای کسانی که این سخنان را شنیده بود مَثَلی آورد زیرا آن ها گمان می کردند که هر لحظه پادشاهی خدا ظاهر خواهد شد.
Luke Dari 19:12  او فرمود: «اربابی سفر دور و درازی به خارج کرد تا مقام پادشاهی را به دست آورد و باز گردد.
Luke Dari 19:13  اما اول ده نفر از غلامان خود را خواست و به هر کدام یک سکۀ طلا داد و گفت: «تا بازگشت من به این پول خرید و فروش کنید.»
Luke Dari 19:14  هموطنانش که از او دل خوشی نداشتند پشت سر او نمایندگانی فرستادند تا بگویند: «ما نمی خواهیم این مرد بر ما حکومت کند.»
Luke Dari 19:15  پس از مدتی او با عنوان فرمانروایی مراجعت کرد و دنبال غلامانی که با آنها پول داده بود فرستاد تا ببیند هر کدام چقدر سود برده است.
Luke Dari 19:16  اولی آمد و گفت: «ارباب، پول تو ده برابر شده است.»
Luke Dari 19:17  جواب داد: «آفرین، تو غلام خوبی هستی، خودت را در امر بسیار کوچکی درستکار نشان داده ای، پس حاکم ده شهر شو.»
Luke Dari 19:18  دومی آمد و گفت: ارباب، پول تو پنج برابر شده است.»
Luke Dari 19:19  به او هم گفت: «تو هم حاکم پنج شهر باش.»
Luke Dari 19:20  سومی آمد و گفت: «ارباب، بفرما، این پول تو است. آنرا در دستمالی پیچیده کنار گذاشتم.
Luke Dari 19:21  از تو می ترسیدم چون مرد سختگیری هستی. آنچه را که اصلاً نگذاشته ای بر می داری و آنچه را که نکاشته ای درو می کنی.»
Luke Dari 19:22  ارباب جواب داد: «ای غلام پست نهاد، ترا با حرف های خودت ملامت می کنم. تو که می دانستی من مرد سختگیری هستم که نگذاشته را بر می دارم و نکاشته را درو می کنم،
Luke Dari 19:23  پس چرا پول مرا سر سود ندادی تا بتوانم در موقع مراجعت آنرا با سودش دریافت کنم؟»
Luke Dari 19:24  به حاضران گفت: «پول را از او بگیرید و به غلامی که ده سکه دارد بدهید.»
Luke Dari 19:25  آن ها جواب دادند: «اما ای آقا، او که ده سکه دارد!»
Luke Dari 19:26  او گفت: «بدانید، هر که دارد، بیشتر به او داده می شود و اما آنکسی که ندارد حتی آنچه را هم که دارد از دست خواهد داد.
Luke Dari 19:27  و اما آن دشمنان من که نمی خواستند بر آنها حکومت نمایم، ایشان را اینجا بیآورید و در حضور من گردن بزنید.»
Luke Dari 19:28  عیسی اینرا فرمود و پیشتر از آن ها راه اورشلیم را در پیش گرفت.
Luke Dari 19:29  وقتی که به بیت فاجی و بیت عنیا واقع در کوه زیتون نزدیک شد دو نفر از شاگردان خود را به این امر روانه کرد:
Luke Dari 19:30  «به دهکده رو به رو بروید. همین که وارد آن شدید کره الاغی را در آنجا بسته خواهید دید که هنوز کسی بر آن سوار نشده است. آنرا باز کنید و به این جا بیآورید.
Luke Dari 19:31  اگر کسی پرسید: «چرا آنرا باز می کنید؟» بگویید: «خداوند آنرا به کار دارد.»»
Luke Dari 19:32  آن دو نفر رفتند و همه چیز را همانطور که عیسی گفته بود دیدند.
Luke Dari 19:33  وقتی کره الاغ را باز می کردند صاحبانش پرسیدند: «چرا آن کره را باز می کنید؟»
Luke Dari 19:34  جواب دادند: «خداوند آنرا به کار دارد.»
Luke Dari 19:35  پس کره الاغ را پیش عیسی آوردند. بعد لباسهای خود را روی آن کره الاغ انداختند و عیسی را بر آن سوار کردند
Luke Dari 19:36  و همین طور که او می رفت جاده را با لباسهای خود فرش می کردند.
Luke Dari 19:37  در این هنگام که او به دامنۀ کوه زیتون نزدیک می شد تمام شاگردان با خوشی برای همه معجزاتی که دیده بودند با صدای بلند شروع به حمد و سپاس خدا کردند
Luke Dari 19:38  و می گفتند: «مبارک باد آن پادشاهی که بنام خداوند می آید. سلامتی در آسمان و جلال در عرش برین باد.»
Luke Dari 19:39  چند نفر فریسی که در میان مردم بودند به او گفتند: «ای استاد، به شاگردانت امر کن که خاموش شوند.»
Luke Dari 19:40  عیسی جواب داد: «بدانید که اگر اینها خاموش بمانند سنگها به فریاد خواهند آمد.»
Luke Dari 19:41  عیسی به شهر نزدیک تر شد و وقتی شهر از دور دیده شد بخاطر آن گریه کرد
Luke Dari 19:42  و گفت: «کاش که امروز سرچشمه صلح و سلامتی را می شناختی. اما نه، این از چشمان تو پنهان است
Luke Dari 19:43  و زمانی خواهد آمد که دشمنانت به مقابل تو سنگربندی خواهند کرد و به دور تو حلقه خواهند زد و ترا از همه طرف محاصره خواهند کرد
Luke Dari 19:44  و تو و ساکنانت را در میان دیوار هایت به خاک خواهند کوفت و در تو، سنگی را روی سنگ دیگر باقی نخواهند گذاشت، چون تو وقت دیدار پُر فیض خدا را درک نکردی.»
Luke Dari 19:45  بعد از آن عیسی وارد عبادتگاه شد و به بیرون راندن فروشندگان پرداخت و گفت:
Luke Dari 19:46  «نوشته شده است که: خانۀ من جای عبادت خواهد بود، اما شما آن را خانه دزدان ساخته اید.»
Luke Dari 19:47  همه روزه عیسی در عبادتگاه تعلیم می داد و سران کاهنان و علمای دین کوشش می کردند که با کمک بزرگان شهر او را از بین ببرند
Luke Dari 19:48  اما دیدند که کاری از دست شان بر نمی آید چون همۀ مردم با علاقه زیاد به سخنان او گوش می دادند.
Chapter 20
Luke Dari 20:1  یک روز وقتی عیسی مردم را در عبادتگاه تعلیم می داد و مژدۀ نجات را به ایشان اعلام می کرد سران کاهنان و علمای دین با بزرگان یهود پیش او آمدند
Luke Dari 20:2  و گفتند: «به ما بگو به چه اختیاری این کار ها را می کنی؟ کی به تو این اختیار را داده است؟»
Luke Dari 20:3  عیسی به آنها جواب داد: «من هم از شما سؤالی دارم، به من بگویید
Luke Dari 20:4  آیا تعمید یحیی از جانب خدا بود یا از جانب بشر؟»
Luke Dari 20:5  آن ها بین خود بحث کرده گفتند: «اگر بگوییم از جانب خدا بود، او خواهد گفت: چرا به او ایمان نیاوردید؟
Luke Dari 20:6  و اگر بگوییم: از جانب بشر، همۀ مردم ما را سنگباران خواهند کرد چون یقین دارند که یحیی یک پیامبر بود.»
Luke Dari 20:7  پس گفتند: «ما نمی دانیم از کجاست.»
Luke Dari 20:8  عیسی به ایشان گفت: «من هم به شما نمی گویم که با چه اختیاری این کارها را می کنم.»
Luke Dari 20:9  عیسی به سخن خود ادامه داد و برای مردم مَثَلی آورده گفت: «مردی تاکستانی احداث کرد و آنرا به باغبانان سپرد و مدت درازی به سفر رفت.
Luke Dari 20:10  در موسم انگور، غلامی را پیش باغبانان فرستاد تا حصۀ خود را از محصول تاکستان بگیرد. اما آن ها غلام را لت و کوب کردند و دست خالی باز گردانیدند.
Luke Dari 20:11  صاحب تاکستان غلام دیگری فرستاد، او را هم لت و کوب کرده و با او بد رفتاری کردند و دست خالی برگردانیدند.
Luke Dari 20:12  غلام سوم را فرستاد. این یکی را هم زخمی کردند و بیرون انداختند.
Luke Dari 20:13  پس صاحب تاکستان گفت: «چه باید بکنم؟ پسر عزیز خود را می فرستم، شاید حرمت او را نگهدارند.»
Luke Dari 20:14  اما باغبانان وقتی او را دیدند با هم بحث کردند و گفتند: «این وارث است، بیایید او را بکشیم تا ملک به خود ما برسد.»
Luke Dari 20:15  پس او را از تاکستان بیرون انداختند و کشتند. حالا صاحب تاکستان با آنها چه خواهد کرد؟
Luke Dari 20:16  او می آید و این باغبانان را می کشد و تاکستان را به دست دیگران می سپارد.» وقتی مردم اینرا شنیدند گفتند: «خدا نکند!»
Luke Dari 20:17  اما او طرف شان دیده گفت: «پس معنی این قسمت از کتاب مقدس چیست؟ «آن سنگی که معماران رد کردند به صورت سنگ اصلی بنا در آمده است.»
Luke Dari 20:18  هر که بر آن سنگ بیفتد پارچه پارچه خواهد شد و اگر آن سنگ بر کسی بیفتد او را کاملاً نرم خواهد کرد.»
Luke Dari 20:19  علمای یهود و سران کاهنان می خواستند در همان لحظه او را بگیرند، چون پی بردند که مقصد آن مَثَل خود آن ها است اما از مردم ترسیدند.
Luke Dari 20:20  پس به دنبال فرصت می گشتند و مأموران مخفی که خود را دیندار نشان می دادند پیش او فرستادند تا حرفی از دهان او بگیرند و آنرا دست آویزی برای تسلیم او به حَکَم و حوزۀ اختیارات والی رومی قرار دهند.
Luke Dari 20:21  پس از او پرسیدند: «ای استاد، ما می دانیم آنچه تو می گویی و تعلیم می دهی درست و بجاست. تو در مورد هیچ کس فرق نمی گذاری بلکه با راستی و درستی راه خدا را تعلیم می دهی.
Luke Dari 20:22  آیا ما اجازه داریم که به امپراطور روم مالیه بدهیم یا نه؟»
Luke Dari 20:23  عیسی به نیرنگ آنها پی برد و فرمود:
Luke Dari 20:24  «یک سکۀ نقره به من نشان بدهید. نقش و عنوان چه کسی روی آن است؟» جواب دادند: «امپراطور.»
Luke Dari 20:25  عیسی فرمود: «پس آنچه از امپراطور است به امپراطور و آنچه از خدا است به خدا بدهید.»
Luke Dari 20:26  به این ترتیب کوشش آنها برای به دست آوردن دلیلی به مقابل او در برابر مردم بی اثر ماند و در حالی که از جواب او حیرت کرده بودند خاموش ماندند.
Luke Dari 20:27  بعد چند نفر از پیروان فرقۀ صدوقی که منکر رستاخیز پس از مرگ بودند پیش آمدند و از او پرسیدند:
Luke Dari 20:28  «ای استاد، موسی این امر را برای ما نوشت: چنانچه مردی زنی بگیرد ولی بدون اولاد بمیرد برادرش مجبور است آن زن را بگیرد تا برای برادر خود فرزندانی بیاورد.
Luke Dari 20:29  حالا هفت برادر بودند، اولی زنی گرفت و بدون فرزند مُرد.
Luke Dari 20:31  و سپس سومی و همین طور هر هفت نفر مردند و هیچ اولادی به جا نگذاشتند.
Luke Dari 20:33  پس در روز رستاخیز، او زن کدام یک باشد؟ چون هر هفت نفر با او ازدواج کردند.»
Luke Dari 20:34  عیسی به ایشان فرمود: «زنان و مردان این جهان ازدواج می کنند،
Luke Dari 20:35  اما کسانی که شایسته رسیدن به جهان آینده و رستاخیز از مردگان بشوند، زن نمی گیرند و شوهر نمی کنند،
Luke Dari 20:36  زیرا آن ها مانند فرشتگان هستند. دیگر مرگ برای آنها محال است و چون در رستاخیز شرکت دارند فرزندان خدا هستند.
Luke Dari 20:37  این مطلب که مردگان بار دیگر زنده می شوند مطلبی است که خود موسی در داستان بوتۀ سوزان، آنجا که خداوند را خدای ابراهیم، خدای اسحاق و خدای یعقوب، خطاب می کند نشان داده است.
Luke Dari 20:38  خدا، خدای مردگان نیست بلکه خدای زندگان است چون پیش او همه زنده اند.»
Luke Dari 20:39  در این مورد بعضی از علما گفتند: «ای استاد، عالی جواب دادی.»
Luke Dari 20:40  و پس از آن دیگر جرأت نکردند که از او چیزی بپرسند.
Luke Dari 20:41  عیسی به ایشان فرمود: «چطور می توان گفت که مسیح پسر داود است؟
Luke Dari 20:42  چون خود داود در کتاب زبور می گوید: «خداوند به خداوند من فرمود: در دست راست من بنشین
Luke Dari 20:43  تا دشمنانت را زیر پای تو اندازم.»
Luke Dari 20:44  باری، داود او را «خداوند» خطاب می کند، پس چطور او می تواند پسر داود باشد؟»
Luke Dari 20:45  عیسی در حضور همه مردم به شاگردان فرمود:
Luke Dari 20:46  «از علما که دوست دارند با چپن های دراز بیایند و بروند و علاقۀ شدیدی به سلام های احترام آمیز در بازار ها و بهترین جا ها در کنیسه ها و دعوت ها نشان می دهند احتیاط کنید.
Luke Dari 20:47  آنها مال بیوه زنان را می خورند حال آنکه محض خودنمایی دعای خود را طول می دهند. آن ها شدیدترین جزا ها را خواهند دید.»
Chapter 21
Luke Dari 21:1  عیسی به چهار طرف دید و ملاحظه فرمود که دولتمندان هدایای خود را به صندوق بیت المال عبادتگاه می ریزند.
Luke Dari 21:2  همچنین متوجه بیوه زن بسیار فقیری شد که دو روپیه به داخل آن انداخت.
Luke Dari 21:3  عیسی فرمود: «بدانید که در واقع این بیوه زن فقیر بیش از همه پول داده است
Luke Dari 21:4  چون آنها از آنچه که برای آن مصرفی نداشتند دادند اما او با وجود تنگدستی، تمام دارائی خود را داده است.»
Luke Dari 21:5  عده ای دربارۀ عبادتگاه صحبت می کردند و از سنگ های زیبا و هدایای که با آن ها تزئین شده بود تعریف می کردند. عیسی فرمود:
Luke Dari 21:6  «و اما دربارۀ این چیز های که در اینجا می بینید، زمانی خواهد آمد که هیچ یک از سنگ های آن روی سنگ دیگری نخواهد ماند، همه زیر و زبر خواهد شد.»
Luke Dari 21:7  آن ها پرسیدند: «ای استاد، این کی واقع می شود و علامت نزدیک بودن وقوع این امور چه خواهد بود؟»
Luke Dari 21:8  عیسی فرمود: «احتیاط کنید که گمراه نشوید، بسیاری به نام من خواهند آمد و خواهند گفت: «من او هستم» و «آن زمان موعود رسیده است.» با آنها همراه مشوید.
Luke Dari 21:9  وقتی دربارۀ جنگ ها و شورش ها چیزی می شنوید نترسید. این چیز ها باید اول واقع شود اما آخر کار به این زودی ها نمی رسد.»
Luke Dari 21:10  و افزود: «قومی با قوم دیگر و حکومتی با حکومت دیگر جنگ خواهد کرد.
Luke Dari 21:11  زلزله های سخت پدید می آید و در بسیاری از نقاط خشکسالی و بلا ها و در آسمان، علامت های وحشت آور و شگفتی های بزرگ دیده خواهد شد.
Luke Dari 21:12  اما پیش از وقوع این همه شما را دستگیر خواهند کرد و به شما آزار خواهند رسانید. شما را برای محاکمه به کنیسه ها خواهند کشانید و به زندان خواهند انداخت. شما را به خاطر این که نام من بر شما است پیش پادشاهان و فرمانروایان خواهند برد
Luke Dari 21:13  و این فرصتی برای شهادت دادن شما خواهد بود.
Luke Dari 21:14  لازم نیست که جواب های خود را قبلاً حاضر کنید
Luke Dari 21:15  چون خود من به شما قدرت بیان و حکمتی می دهم که هیچ یک از مدعیان قدرت مقاومت و تکذیب را نداشته باشند.
Luke Dari 21:16  حتی والدین و برادران و خویشاوندان و دوستان تان شما را به دام خواهند انداخت. آن ها عده ای از شما را خواهند کشت
Luke Dari 21:17  و بخاطر نام من که برخود دارید همه از شما روی گردان خواهند شد.
Luke Dari 21:18  اما مویی از سر شما کم نخواهد شد.
Luke Dari 21:19  با پایداری، جانهای تان را رهایی خواهید داد.
Luke Dari 21:20  اما هر وقت اورشلیم را در محاصره لشکر ها می بینید، بدانید ویرانی آن نزدیک است.
Luke Dari 21:21  در آن موقع کسانی که در یهودیه هستند به کوهستان ها بگریزند و آنانی که در خارج شهر هستند نباید وارد شهر شوند.
Luke Dari 21:22  چون این است آن زمان مکافات، در آن زمان که تمام نوشته های کتاب مقدس به حقیقت خواهد پیوست.
Luke Dari 21:23  وای به حال زنانی که در آن روز ها حامله یا شیر ده هستند چون پریشان حالی شدیدی در این زمین رخ خواهد داد و این قوم مورد خشم و غضب واقع خواهد شد.
Luke Dari 21:24  آنها به دم شمشیر خواهند افتاد و به اسیری به تمام کشور ها خواهند رفت و اورشلیم تا آن زمان که دوران مردم بیگانه به پایان نرسد پایمال آنها خواهد بود.
Luke Dari 21:25  در آفتاب و مهتاب و ستارگان علامت ها ظاهر خواهد شد. در روی زمین ملت ها از غرش دریا و خروش امواج آن پریشان و نگران خواهند شد.
Luke Dari 21:26  آدمیان از ترس خیال آنچه برسر دنیا آمد، از هوش خواهند رفت و قدرت های آسمانی به لرزه خواهند افتاد.
Luke Dari 21:27  آن وقت پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال زیاد بر ابری می آید.
Luke Dari 21:28  وقتی این چیز ها شروع شود شما راست بایستید و سرهای تانرا راست نگه دارید چون رستگاری شما نزدیک است.»
Luke Dari 21:29  عیسی برای آنها این مَثَل را آورد و گفت: «درخت انجیر و یا درختان دیگر را ببینید:
Luke Dari 21:30  به محض این که می بینید جوانه می زند می دانید که تابستان نزدیک است.
Luke Dari 21:31  به همان طریق وقتی که وقوع همه این چیز ها را ببینید مطمئن باشید که پادشاهی خدا نزدیک است،
Luke Dari 21:32  به یقین بدانید که پیش از درگذشت نسل حاضر همۀ اینها رخ خواهد داد.
Luke Dari 21:33  آسمان و زمین از بین خواهد رفت اما سخنان من هرگز از بین نخواهد رفت.
Luke Dari 21:34  احتیاط کنید و نگذارید دلهای شما با پُر خوری و مستی و اندیشه های دنیوی تیره و تار شود چون آن روز بزرگ ناگهان می رسد.
Luke Dari 21:35  آن روز مانند دامی برسر همه آدمیان در سراسر دنیا خواهد افتاد.
Luke Dari 21:36  پس بیدار باشید و در تمام اوقات دعا کنید تا قدرت آنرا داشته باشید که همه رنج های را که به زودی پیش می آید پشت سر بگذارید و در حضور پسر انسان بایستید.»
Luke Dari 21:37  عیسی روز ها را به تعلیم در عبادتگاه تعین کرده بود و شب ها از شهر خارج می شد و شب را در کوه زیتون به صبح می آورد
Luke Dari 21:38  و صبحگاهان مردم برای شنیدن سخنان او در عبادتگاه جمع می شدند.
Chapter 22
Luke Dari 22:1  عید فطیر که به فِصَح معروف است نزدیک می شد.
Luke Dari 22:2  سران کاهنان و علما میخواستند بهانه ای پیدا نموده عیسی را به قتل برسانند زیرا از تودۀ مردم بیم داشتند.
Luke Dari 22:3  شیطان به دل یهودا که لقب اسخریوطی داشت و یکی از دوازده حواری بود وارد شد.
Luke Dari 22:4  یهودا پیش سران کاهنان و صاحب منصبانی که مسئول نگهبانی از عبادتگاه بودند رفت و با آنها در این خصوص که چگونه عیسی را به دست آنها تسلیم کند صحبت کرد.
Luke Dari 22:5  ایشان بسیار خوشحال شدند و وعده کردند مبلغی پول به او بدهند.
Luke Dari 22:6  یهودا موافقت کرد و پی فرصت می گشت تا عیسی را دور از چشم مردم به دست آنها بسپارد.
Luke Dari 22:7  روز عید فطیر که در آن قربانی فِصَح می باید ذبح شود فرا رسید.
Luke Dari 22:8  عیسی پِترُس و یوحنا را با این امر روانه کرد: «بروید نان فِصَح را برای ما تهیه کنید تا بخوریم.»
Luke Dari 22:9  آن ها پرسیدند: «کجا می خواهی تهیه کنیم؟»
Luke Dari 22:10  عیسی جواب داد: «گوش بدهید، وقتی که به شهر قدم بگذارید مردی با شما روبرو خواهد شد که کوزۀ آبی را می برد. به دنبال او به داخل خانه ای که او می رود بروید
Luke Dari 22:11  و به صاحب آن خانه بگوئید: «استاد می گوید آن اطاقی که من با شاگردانم قربانی فِصَح را در آنجا خواهم خورد کجاست؟»
Luke Dari 22:12  او اطاق بزرگ و فرش شده را در منزل دوم به شما نشان می دهد. در آنجا تدارک ببینید.»
Luke Dari 22:13  آن ها رفتند و همه چیز را آنطور که او فرموده بود مشاهده کردند و به این ترتیب قربانی فِصَح را تهیه کردند.
Luke Dari 22:14  وقتی ساعت معین فرا رسید عیسی با رسولان سر دسترخوان نشست
Luke Dari 22:15  و به آنها فرمود: «چقدر دلم می خواست که پیش از مرگم این قربانی فِصَح را با شما بخورم.
Luke Dari 22:16  به شما می گویم تا آن زمان که این قربانی فِصَح در پادشاهی خدا به کمال مقصد خود نرسد دیگر از آن نخواهم خورد.»
Luke Dari 22:17  بعد پیاله ای به دست گرفت و پس از شکرگزاری گفت: «این را بگیرید و بین خود تان تقسیم کنید،
Luke Dari 22:18  چون به شما می گویم از این لحظه تا آن زمان که پادشاهی خدا فرا می رسد من دیگر از میوۀ تاک نخواهم نوشید.»
Luke Dari 22:19  همچنین کمی نان برداشت و پس از شکرگزاری آن را پاره کرد و به آنها داد و فرمود: «این بدن من است که برای شما داده می شود. این کار را به یادبود من انجام دهید.»
Luke Dari 22:20  به همین ترتیب بعد از شام پیاله ای را به آنها داد و فرمود: «این پیاله عهد و پیمان نو است در خون من که برای شما ریخته می شود.
Luke Dari 22:21  اما بدانید که دست تسلیم کنندۀ من با دست من سر دسترخوان است.
Luke Dari 22:22  البته پسر انسان بسوی آنچه برایش مقرر است می رود. اما وای به حال آن کسی که او را تسلیم می کند.»
Luke Dari 22:23  آنها از خود شان شروع به سؤال کردند که کدام یک از آن ها چنین کاری خواهد کرد.
Luke Dari 22:24  در میان شاگردان بحثی درگرفت که کدامیک در میان آنها از همه بزرگتر شمرده می شود.
Luke Dari 22:25  عیسی فرمود: «در میان ملتهای بیگانه، پادشاهان بر مردم حکمروایی می کنند و صاحبان قدرت «ولی نعمت» خوانده می شوند،
Luke Dari 22:26  اما شما اینطور نباشید، برعکس، بزرگترین شخص در میان شما باید به صورت کوچکترین درآید و رئیس مثل نوکر باشد،
Luke Dari 22:27  زیرا چه کسی بزرگتر است، آن کسی که بر سر دسترخوان می نشیند یا آن نوکری که خدمت می کند؟ یقیناً آن کسی که بر سر دسترخوان می نشیند. با وجود این من در میان شما مثل یک خدمتگزار هستم.
Luke Dari 22:28  شما کسانی هستید که در سختی های من با من بوده اید.
Luke Dari 22:29  همانطور که پدر، حق پادشاهی را به من سپرد، من هم به شما می سپارم.
Luke Dari 22:30  شما در پادشاهی من سر دسترخوان من خواهید خورد و خواهید نوشید و به عنوان داوران دوازده طایفۀ اسرائیل بر تختها خواهید نشست.
Luke Dari 22:31  ای شمعون، ای شمعون، ببین: شیطان خواست مثل دهقانی که گندم را از کاه جدا می کند همۀ شما را بیازمآید.
Luke Dari 22:32  اما من برای تو دعا کرده ام که ایمانت از بین نرود و وقتی برگشتی برادرانت را استوار گردان.»
Luke Dari 22:33  شمعون جواب داد: «ای خداوند، من حاضرم با تو به زندان بیفتم و با تو بمیرم.»
Luke Dari 22:34  عیسی فرمود: «ای پِترُس، آگاه باش امروز پیش از آنکه خروس بانگ بزند تو سه بار خواهی گفت که مرا نمی شناسی.»
Luke Dari 22:35  عیسی به ایشان فرمود: «وقتی شما را بدون بوت و بکس و خرجین روانه کردم آیا چیزی کم داشتید؟» جواب دادند: «نخیر.»
Luke Dari 22:36  به ایشان گفت: «اما حالا هر که یک بکس دارد بهتر است که آن را با خود بردارد و همینطور خورجینش را و چنانچه شمشیر ندارد چپن خود را بفروشد و شمشیری بخرد،
Luke Dari 22:37  چون می خواهم بدانید که این پیشگویی که می گوید: «او در زمرۀ جنایتکاران به حساب آمد»، باید در مورد من به انجام برسد و در واقع همه چیزهائی که دربارۀ من نوشته شده در حال انجام است.»
Luke Dari 22:38  آن ها گفتند: «خداوندا، نگاه کن، اینجا دو شمشیر داریم.» ولی او جواب داد: «کافی است.»
Luke Dari 22:39  عیسی بیرون آمد و مثل همیشه رهسپار کوه زیتون شد و شاگردانش همراه او بودند.
Luke Dari 22:40  وقتی به آن محل رسید به آنها فرمود: «دعا کنید که از آزمایش ها دور بمانید.»
Luke Dari 22:41  عیسی به اندازۀ پرتاب یک سنگ از آنها فاصله گرفت، زانو زد و چنین دعا کرد:
Luke Dari 22:42  «ای پدر، اگر ارادۀ توست، این پیاله را از من دور کن. اما نه ارادۀ من بلکه ارادۀ تو به انجام برسد.»
Luke Dari 22:43  فرشته ای از آسمان به او ظاهر شد و او را تقویت کرد.
Luke Dari 22:44  عیسی در شدت اضطراب و با حرارت بیشتری دعا کرد و عرق او مثل قطره های خون بر زمین می چکید.
Luke Dari 22:45  وقتی از دعا برخاست و پیش شاگردان آمد آنها را دید که در اثر غم و اندوه به خواب رفته بودند.
Luke Dari 22:46  به ایشان فرمود: «خواب هستید؟ برخیزید و دعا کنید تا از آزمایش ها دور بمانید.»
Luke Dari 22:47  عیسی هنوز صحبت می کرد که جمعیتی دیده شد و یهودا، یکی از آن دوازده حواری، پیشاپیش آنها بود. یهودا پیش عیسی آمد تا او را ببوسد.
Luke Dari 22:48  اما عیسی به او فرمود: «ای یهودا، آیا پسر انسان را با بوسه تسلیم می کنی؟»
Luke Dari 22:49  وقتی پیروان او آنچه را که در جریان بود دیدند گفتند: «خداوندا، شمشیرهای خود را به کار ببریم؟»
Luke Dari 22:50  و یکی از آنها به غلام کاهن اعظم زد و گوش راستش را برید.
Luke Dari 22:51  اما عیسی جواب داد: «دست نگهدارید.» و گوش آن مرد را لمس کرد و شفا داد.
Luke Dari 22:52  سپس عیسی به سران کاهنان و صاحب منصبانی که مسئول نگهبانی از عبادتگاه بودند و بزرگانی که برای گرفتن او آمده بودند فرمود: «مگر من یاغی هستم که با شمشیر و چوب برای دستگیری من آمده اید؟
Luke Dari 22:53  من هر روز در عبادتگاه با شما بودم و شما دست به طرف من دراز نکردید. اما این ساعت که تاریکی حکمفرما است، ساعت شما است.»
Luke Dari 22:54  عیسی را دستگیر کردند و به خانۀ کاهن اعظم آوردند. پِترُس از دور بدنبال آن ها می آمد.
Luke Dari 22:55  در بین حویلی خانۀ کاهن اعظم عده ای آتشی روشن کرده و دور آن نشسته بودند. پِترُس نیز در بین آنها نشست.
Luke Dari 22:56  در حالی که او در روشنایی آتش نشسته بود کنیزی او را دید به او نگاه کرده گفت: «این مرد هم با عیسی بود.»
Luke Dari 22:57  اما پِترُس منکر شد و گفت: «ای زن، من او را نمی شناسم.»
Luke Dari 22:58  کمی بعد یک نفر دیگر متوجه او شد و گفت: «تو هم یکی از آن ها هستی.» اما پِترُس به او گفت: «ای مرد، من نیستم.»
Luke Dari 22:59  تقریباً یک ساعت گذشت و یکی دیگر با تأکید بیشتری گفت: «البته این مرد هم با او بوده چون که جلیلی است.»
Luke Dari 22:60  اما پِترُس گفت: «ای مرد، من نمی دانم تو چه می گویی.» در حالی که او هنوز صحبت می کرد بانگ خروس برخاست
Luke Dari 22:61  و عیسی خداوند برگشت و مستقیماً به پِترُس نگاه کرد و پِترُس سخنان خداوند را به خاطر آورد که به او گفته بود: «امروز پیش از این که خروس بانگ بزند تو سه بار خواهی گفت که مرا نمی شناسی.»
Luke Dari 22:62  پِترُس بیرون رفت و زار زار گریست.
Luke Dari 22:63  کسانی که عیسی را تحت نظر داشتند او را مسخره کردند، لت و کوب کردند،
Luke Dari 22:64  چشمانش را بستند و می گفتند: «حالا از غیب بگو کی تو را می زند»
Luke Dari 22:65  و به این طرز به او بی حرمتی می کردند.
Luke Dari 22:66  همین که هوا روشن شد بزرگان قوم، سران کاهنان و علمای یهود تشکیل جلسه دادند و عیسی را به حضور شورا آوردند
Luke Dari 22:67  و گفتند: «به ما بگو آیا تو مسیح هستی؟» عیسی جواب داد: «اگر به شما بگویم، گفتۀ مرا باور نخواهید کرد
Luke Dari 22:68  و اگر سؤال بکنم، جواب نمی دهید.
Luke Dari 22:69  اما از این به بعد پسر انسان به دست راست خدای قادر خواهد نشست.» همگی گفتند: «پس پسر خدا هستی؟»
Luke Dari 22:70  عیسی جواب داد: «خود تان می گویید که من هستم.»
Luke Dari 22:71  آن ها گفتند: «چه احتیاجی به شاهدان دیگر هست؟ ما موضوع را از زبان خودش شنیدیم.»
Chapter 23
Luke Dari 23:1  سپس تمام حاضران در مجلس برخاستند و او را به حضور پیلاطُس آوردند
Luke Dari 23:2  به مقابل او شکایت خود را اینطور شروع کردند: «ما این شخص را در حالی دیدیم که به گمراه ساختن ملت ما مشغول بود. او با پرداخت مالیات به امپراطور مخالفت می کرد و ادعا می کند که مسیح یعنی پادشاه است.»
Luke Dari 23:3  پیلاطُس از او پرسید: «آیا تو پادشاه یهودیان هستی؟» عیسی جواب داد: «تو می گویی.»
Luke Dari 23:4  پیلاطُس سپس به سران کاهنان و جماعت گفت: «من در این مرد هیچ جرمی نمی بینم.»
Luke Dari 23:5  اما آنها پافشاری می کردند و گفتند: «او مردم را در سراسر یهودیه با تعالیم خود می شوراند. از جلیل شروع کرد و به اینجا رسیده است.»
Luke Dari 23:6  هنگامیکه پیلاطُس این را شنید پرسید که آیا این مرد جلیلی است.
Luke Dari 23:7  وقتی مطلع شد که به قلمرو هیرودیس تعلق دارد او را پیش هیرودیس که در آن موقع در اورشلیم بود فرستاد.
Luke Dari 23:8  وقتی هیرودیس عیسی را دید بسیار خوشحال شد، زیرا دربارۀ او مطالبی شنیده بود و مدت ها بود می خواست او را ببیند و امید داشت که شاهد معجزاتی از دست او باشد.
Luke Dari 23:9  از او سؤالات فراوانی کرد اما عیسی هیچ جوابی نداد.
Luke Dari 23:10  سران کاهنان و علما پیش آمدند و تهمت های شدیدی به او زدند.
Luke Dari 23:11  پس هیرودیس و عساکرش به عیسی بی حرمتی کرده او را مسخره نمودند و چپن زیبایی به او پوشانیده او را پیش پیلاطُس پس فرستاند.
Luke Dari 23:12  در همان روز هیرودیس و پیلاطُس آشتی کردند، زیرا دشمنی دیرینه ای تا آن زمان بین آن دو وجود داشت.
Luke Dari 23:13  پیلاطُس در این موقع سران کاهنان، بزرگان قوم و مردم را خواست
Luke Dari 23:14  و به آنها گفت: «شما این مرد را به تهمت اخلالگری پیش من آوردید. اما چنانکه می دانید خود من در حضور شما از او بازپرسی کردم و در او چیزی که تهمت های شما را تائید کند نیافتم.
Luke Dari 23:15  هیرودیس هم دلیلی پیدا نکرد، چون او را پیش ما پس فرستاده است. واضح است که او کاری نکرده است که مستوجب مرگ باشد.
Luke Dari 23:16  بنابراین او را پس از تازیانه زدن آزاد می کنم.»[
Luke Dari 23:17  زیرا لازم بود که هر عیدی یک نفر زندانی را برای آن ها آزاد کند.]
Luke Dari 23:18  اما همه با صدای بلند گفتند: «مصلوبش کن! برای ما باراَبا را آزاد کن.»
Luke Dari 23:19  (این شخص به خاطر شورشی که در شهر واقع شده بود و به علت آدمکشی زندانی شده بود.)
Luke Dari 23:20  چون پیلاطُس می خواست عیسی را آزاد سازد بار دیگر سخن خود را به گوش جماعت رسانید.
Luke Dari 23:21  اما آن ها فریاد کردند: «مصلوبش کن، مصلوبش کن!»
Luke Dari 23:22  برای سومین بار به ایشان گفت: «چرا؟ مرتکب چه جنایتی شده است؟ من او را در هیچ مورد، مستوجب مرگ ندیدم. بنابراین او را پس از تازیانه زدن آزاد می کنم.»
Luke Dari 23:23  اما آنها در تقاضای خود پافشاری کردند و فریاد می زدند که عیسی باید به صلیب میخکوب شود. فریاد های ایشان غالب آمد
Luke Dari 23:24  و پیلاطُس حکمی را که آنها می خواستند صادر کرد.
Luke Dari 23:25  بنابر درخواست ایشان، مردی را که به خاطر یاغیگری و آدم کشی به زندان افتاده بود آزاد کرد و عیسی را در اختیار آنها گذاشت.
Luke Dari 23:26  هنگامی که او را برای مصلوب شدن می بردند مردی را به نام شمعون که اهل قیروان بود و از صحرا به شهر می آمد گرفتند. صلیب را روی دوش او گذاشتند و او را مجبور کردند که آن را به دنبال عیسی ببرد.
Luke Dari 23:27  جمعیت بزرگی از جمله زنانی که به خاطر عیسی به سینه خود می زدند و ماتم می کردند از عقب او می آمدند.
Luke Dari 23:28  عیسی رو به آنها کرد و فرمود: «ای دختران اورشلیم، برای من اشک نریزید، برای خود تان و فرزندان تان گریه کنید!
Luke Dari 23:29  بدانید روزهائی خواهد آمد که خواهند گفت: خوشا به حال نازایان و رَحِم هائی که طفل نیاوردند و سینه های که شیر ندادند.
Luke Dari 23:30  آن وقت به کوهها خواهند گفت: «به روی ما بیفتید.» و به تپه ها خواهند گفت: «ما را بپوشانید.»
Luke Dari 23:31  اگر با چوبِ تر چنین کنند با چوب خشک چه خواهند کرد؟»
Luke Dari 23:32  دو جنایتکار هم برای مصلوب شدن با او بودند.
Luke Dari 23:33  و وقتی به محلی موسوم به «کاسۀ سر» رسیدند، او را در آنجا به صلیب میخکوب کردند. آن جنایتکاران را هم با او مصلوب نمودند، یکی را در سمت راست و دیگری را در سمت چپ او.
Luke Dari 23:34  عیسی گفت: «ای پدر، اینها را ببخش زیرا نمی دانند چه می کنند.» بالای لباس های او قرعه انداخته میان خود تقسیم کردند.
Luke Dari 23:35  مردم ایستاده تماشا می کردند و رؤسای آنها با ریشخند می گفتند: «دیگران را نجات داد. اگر این مرد مسیح و برگزیدۀ خدا است، حالا خودش را نجات دهد.»
Luke Dari 23:36  عساکر هم او را مسخره کردند و پیش آمده سرکه خود را به او تعارف کردند
Luke Dari 23:37  و گفتند: «اگر تو پادشاه یهودیان هستی خود را نجات بده.»
Luke Dari 23:38  در بالای سر او نوشته شده بود: «پادشاه یهودیان.»
Luke Dari 23:39  یکی از آن جنایتکار که به صلیب آویخته شده بود با ریشخند به او می گفت: «مگر تو مسیح نیستی؟ خودت و ما را نجات بده.»
Luke Dari 23:40  اما آن دیگری با ملامت به اولی جواب داد: «از خدا نمی ترسی؟ سر تو و او یک قسم حکم شده است.
Luke Dari 23:41  در مورد ما منصفانه عمل شده، چون ما به سزای اعمال خود می رسیم، اما این مرد هیچ خطایی نکرده است.»
Luke Dari 23:42  و گفت: «ای عیسی، وقتی به پادشاهی خود رسیدی مرا به یاد داشته باش.»
Luke Dari 23:43  عیسی جواب داد: «خاطر جمع باش، امروز با من در فردوس خواهی بود.»
Luke Dari 23:44  تقریباً ظهر بود، که تاریکی تمام آن سرزمین را فراگرفت و تا ساعت سه بعد از ظهر آفتاب گرفته شده بود
Luke Dari 23:46  عیسی با فریاد بلند گفت: «ای پدر، روح خود را به تو می سپارم.» این را گفت و جان داد.
Luke Dari 23:47  وقتی صاحب منصبی که مسئول نگهبانی بود این جریان را دید خدا را حمد کرد و گفت: «در واقع این مرد بی گناه بود.»
Luke Dari 23:48  جمعیتی که برای تماشا گرد آمده بودند وقتی ماجرا را دیدند، سینه زنان به خانه های خود برگشتند.
Luke Dari 23:49  آشنایان عیسی و زنانی که از جلیل همراه او آمده بودند همگی در فاصلۀ دوری ایستاده بودند و جریان را می دیدند.
Luke Dari 23:50  در آنجا مردی به نام یوسف حضور داشت که یکی از اعضای شورای یهود بود. او مردی نیکنام و درستکار بود.
Luke Dari 23:51  یوسف به تصمیم شورا و کاری که در پیش گرفته بودند رأی مخالف داده بود. او از اهالی یک شهر یهودی به نام رامه بود و از آن کسانی بود که در انتظار پادشاهی خدا بسر می بردند.
Luke Dari 23:52  این مرد در این موقع پیش پیلاطُس رفت و جنازۀ عیسی را خواست.
Luke Dari 23:53  سپس آن را پایین آورد و در کتان نازک پیچید و در مقبره ای که از سنگ تراشیده شده بود و پیش از آن کسی را در آن نگذاشته بودند قرار داد.
Luke Dari 23:54  آن روز، روز تهیه بود و روز سَبَت از آن ساعت شروع می شد.
Luke Dari 23:55  زنانی که از جلیل همراه عیسی آمده بودند به دنبال یوسف رفتند. آن ها مقبره و جای دفن او را دیدند.
Luke Dari 23:56  سپس به خانه رفتند و حنوط و عطریات تهیه کردند و در روز سَبَت مطابق امر شریعت استراحت نمودند.
Chapter 24
Luke Dari 24:1  در روز اول هفته (یکشنبه) صبح وقت سرقبر آمدند و حنوطی را که تهیه کرده بودند، با خود آوردند.
Luke Dari 24:2  آن ها دیدند که سنگ از در مقبره به کنار غلطانیده شده
Luke Dari 24:3  و وقتی به داخل رفتند از جسد عیسی اثری نبود.
Luke Dari 24:4  پریشان و نگران در آنجا ایستاده بودند که ناگهان دو مرد با لباس های نورانی در پهلوی شان ایستادند.
Luke Dari 24:5  زنان سخت ترسیدند و در حالی که سرهای خود را به زیر انداخته بودند ایستادند. آن دو مرد گفتند: «چرا زنده را در میان مردگان می جویید؟
Luke Dari 24:6  او اینجا نیست بلکه زنده شده است. آنچه را در وقت بودن در جلیل به شما گفت به یاد بیاورید
Luke Dari 24:7  که چطور پسر انسان می بایست به دست خطاکاران تسلیم گردد و مصلوب شود و در روز سوم زنده شود.»
Luke Dari 24:8  آن وقت زنان سخنان او را به خاطر آوردند
Luke Dari 24:9  و وقتی از سر قبر برگشتند تمام موضوع را به یازده حواری و دیگران گزارش دادند.
Luke Dari 24:10  آن زنان عبارت بودند از مریم مجدلیه، یونا و مریم مادر یعقوب. زنان دیگر هم که با آنها بودند، جریان را به رسولان گفتند.
Luke Dari 24:11  اما موضوع به نظر آنها پوچ و بی معنی آمد و سخنان آنها را باور نمی کردند
Luke Dari 24:12  اما پِترُس برخاست و به سوی قبر دوید و خم شده نگاه کرد، ولی چیزی جز کفن ندید. سپس در حالی که از این واقعه در حیرت بود به خانه برگشت.
Luke Dari 24:13  همان روز دو نفر از آنها به سوی دهکده ای به نام عِمائوس که تقریباً در دو فرسنگی اورشلیم واقع شده است می رفتند.
Luke Dari 24:14  آن دو دربارۀ همه این واقعات صحبت می کردند.
Luke Dari 24:15  همینطور که سرگرم صحبت و مباحثه بودند خود عیسی نزدیک شد و با آنها همراه شد.
Luke Dari 24:16  اما چیزی پیش چشمان آن ها را گرفت، بطوریکه او را نشناختند.
Luke Dari 24:17  عیسی از آنها پرسید: «موضوع بحث شما در بین راه چیست؟» آن ها در جای خود ایستادند. غم و اندوه از چهره های ایشان پیدا بود.
Luke Dari 24:18  یکی از آن دو که نامش کلِیوپاس بود جواب داد: «گویا در میان مسافران ساکن اورشلیم تنها تو از وقایع چند روز اخیر بی خبر هستی!»
Luke Dari 24:19  عیسی پرسید: «موضوع چیست؟» جواب دادند: «عیسی ناصری مردی بود که در گفتار و کردار در پیشگاه خدا و پیش همۀ مردم پیامبری توانا بود،
Luke Dari 24:20  اما سران کاهنان و حکمرانان ما او را تسلیم کردند تا به مرگ محکوم شود و او را به صلیب میخکوب کردند.
Luke Dari 24:21  امید ما این بود که او آن کسی باشد که می بایست اسرائیل را رهایی دهد. از آن گذشته حالا سه روز است که این کار انجام شده است.
Luke Dari 24:22  علاوه براین، چند نفر زن از نفر های ما، ما را حیران کرده اند. ایشان سحرگاه امروز به سر قبر رفتند،
Luke Dari 24:23  اما موفق به پیدا کردن جنازه نشدند. آن ها برگشته اند و می گویند در رؤیا فرشتگانی را دیدند که به آنها گفته اند او زنده است.
Luke Dari 24:24  پس عده ای از نفرهای ما سر قبر رفتند و اوضاع را همانطور که زنان گفته بودند دیدند، اما او را ندیدند.»
Luke Dari 24:25  سپس عیسی به آنها فرمود: «شما چقدر دیر فهم و در قبول کردن گفته های انبیاء کند ذهن هستید.
Luke Dari 24:26  آیا نمی باید که مسیح پیش از ورود به جلال خود همینطور رنج ببیند؟»
Luke Dari 24:27  آن وقت از تورات موسی و نوشته های انبیاء شروع کرد و در هر قسمت آیاتی را که دربارۀ خودش بود برای آنها بیان فرمود.
Luke Dari 24:28  در این هنگام نزدیک دهکده ای که به طرف آن می رفتند رسیدند و گویا او می خواست به راه خود ادامه دهد.
Luke Dari 24:29  اما به او اصرار کردند: «پیش ما بمان چون غروب نزدیک است و روز تقریباً به پایان رسیده.» بنابراین عیسی داخل خانه شد تا پیش ایشان بماند.
Luke Dari 24:30  وقتی با آنها سر دسترخوان نشست نان را برداشت و پس از دعای سپاسگزاری آنرا پاره کرد و به ایشان داد.
Luke Dari 24:31  در این وقت چشمان ایشان باز شد و او را شناختند، ولی فوراً از نظر آن ها ناپدید شد.
Luke Dari 24:32  آن ها به یکدیگر گفتند: «دیدی وقتی در راه با ما صحبت می کرد و کتب را تفسیر می کرد، چطور دل های ما می طپید!»
Luke Dari 24:33  آن ها فوراً حرکت کردند و به اورشلیم بازگشتند. در آنجا دیدند که آن یازده حواری همراه دیگران دور هم جمع شده
Luke Dari 24:34  می گفتند: «بلی، در واقع خداوند زنده شده است. شمعون او را دیده است.»
Luke Dari 24:35  آن دو نفر نیز وقایع سفر خود را بیان کردند و گفتند که چطور او را در وقت پاره کردن نان شناختند.
Luke Dari 24:36  در حالی که شاگردان دربارۀ این چیزها صحبت می کردند عیسی در بین ایشان ایستاده به آن ها گفت: «صلح و سلامتی بر شما باد.»
Luke Dari 24:37  آن ها با ترس و وحشت، گمان کردند که شبحی می بینند.
Luke Dari 24:38  او فرمود: «چرا اینطور آشفته حال هستید؟ چرا شک و شبهه به دل های شما رخنه می کند؟
Luke Dari 24:39  دستها و پاهای مرا ببینید، خودم هستم، به من دست بزنید و ببینید، شبح مانند من گوشت و استخوان ندارد.»
Luke Dari 24:40  این را گفت و دستها و پاهای خود را به ایشان نشان داد.
Luke Dari 24:41  از خوشی و تعجب نتوانستند این چیزها را باور کنند. آنگاه عیسی از آنها پرسید: «آیا در اینجا خوراکی دارید؟»
Luke Dari 24:42  یک تکه ماهی بریان پیش او آوردند.
Luke Dari 24:43  آن را برداشت و پیش چشم آنها خورد.
Luke Dari 24:44  و به ایشان فرمود: «وقتی هنوز با شما بودم و می گفتم که هر چه در تورات موسی و نوشته های انبیاء و زبور دربارۀ من نوشته شده باید به انجام برسد، مقصدم همین چیزها بود.»
Luke Dari 24:45  بعد ذهن ایشان را باز کرد تا کلام خدا را بفهمند،
Luke Dari 24:46  و فرمود: «این است آنچه نوشته شده، که مسیح باید عذاب مرگ را ببیند و در روز سوم دوباره زنده شود
Luke Dari 24:47  و به نام او توبه و آمرزش گناهان به همه ملت ها اعلام گردد و شروع آن از اورشلیم باشد.
Luke Dari 24:48  شما بر همۀ اینها شاهد هستید.
Luke Dari 24:49  خود من بخشش وعده شدۀ پدرم را بر شما می فرستم. پس تا زمانی که قدرت خدا از عالم بالا بر شما نازل شود در این شهر بمانید.»
Luke Dari 24:50  بعد آنها را تا نزدیکی بیت عَنیا بُرد و با دست های برافراشه ایشان را برکت داد.
Luke Dari 24:51  در حالی که آنها را برکت می داد از آنها جدا و به عالم بالا برده شد
Luke Dari 24:52  و ایشان او را پرستش کردند و سپس با خوشی بزرگ به اورشلیم برگشتند
Luke Dari 24:53  و تمام اوقات خود را در عبادتگاه صرف حمد و سپاس خدا کردند.